خبرگزاری شبستان: در یادداشت پیشین به اعتقاد عرفان کیهانی (حلقه) درباره واسط فیض بودن ائمه (ع) اشاره شد، در این مطلب به باور این جنبش نوظهور درباره رحمت الهی اشاره می شود.
برای نقش واسطة فیض بودن مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه توصیفهای زیبایی بیان شده است از جمله اینکه «از آن چه را که روزی آسمانی دارند، مانند روزی زمینی خود، به دیگران انفاق کنند «مما رزقناهم ینفقون» و از اتصال خود برای آنها نیز ایجاد اتصال کنند.» (انسان از منظری دیگر.ص15و16) اما این توصیفات زیبا و استفاده تأویلی از آیات قرآن مشکل تناقض گویی را پیچیدهتر میکند. چون از دیدگاه قرآن رحمت عام الهی در دسترس همه است و هیچ اختیاری برای استفاده از آن وجود ندارد، نعمتها و مهلتهایی که بین مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه میگیرد و کسانی که از آن درست استفاده کنند و به راه ایمان و شکرگذاری و عشق به خداوند قدم بردارند، در حقیقت به حلقهها یا مراتب رحمت خاصه و رحیمیت او متصل شدهاند. «و کان بالمؤمنین رحیماً» (سورة مبارکة احزاب/آیة 43)
بنابراین تناقض بزرگ عرفان حلقه را میتوانیم این طور عنوان گذاری کنیم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست. اگر سازندگان این فرقه دست به ابتکار میزدند و نوع دیگری از رحمت الاهی را تعریف میکردند، به نام رحمت حلقهای بهتر بود، البته باز هم دروغ میشد، ولی دست کم دیگر تناقضی وجود نداشت.
طراحان عرفان حلقه میتوانستند بگویند این یک کشف جدید عرفانی است، حتی میتوانستند بگویند این رحمت جدید و تازه کشف شده، اساساً به تازگی از سوی خداوند در جهان جریان یافته است، و اگر پیامبران گذشته از آن سخن نگفتهاند به این علت است که در زمانة آنها این نوع رحمت وجود نداشته است. خداوند مهربان در روزگاری که پلیدی همة دنیا را فراگرفته است و بشر راه نجات و سعادت را در غوغای زندگی مدرن و تکنولوژی گم کرده، رحمت حلقهای را اعمال فرمود تا راهی برای بندگانش بگشاید.
به این ترتیب عرفانی کاملاً جدید و مناسب با شرایط زمانه طراحی میشد که پیوند زدن آن با نظریات فیزیک کوآنتوم و نسبیت و نیز منشور حقوق بشر و اندیشه صلح جهانی و سایر پدیدهها و مفاهیم امروزی خیلی سادهتر انجام میگرفت. در این صورت با سرعت مدخلها و سرفصلهایی در دانشنامههای ادیان جدید (New Religious Movements) به نام عرفان حلقه نوشته میشد و با چند اقدام دیگر حتی میتوانستند جایزة پلکروس یا جایزة صلح نبل را به خود اختصاص دهند.
آنچه گفته شد پیشنهاد نیست، بلکه پیشبینیهایی است که برای بازار پررونق معنویتهای آسیبزا قابل تصور است و افرادی که بهداشت معنوی جامعه را مسألة خود میدانند، باید به آنها فکر کنند و برای جامعه نسبت به این آسیبها «ایمنی معنوی» ایجاد کنند.
رحمت عام الهی در اختیار عرفان حلقه
تا اینجا معلوم شد که عرفان حلقه رحمت عام الهی را در اختیار خود میداند و اتصال بندگان خدا با آن باید از طریق مرکزیت و سلسله مراتب مربیان این فرقه انجام شود. اگر بخواهیم با ادبیات عرفان حلقه سخن بگوییم، باید گفت که خودپرستیها و خودنماییهای عرفان حلقه به این اندازه پایان نیافته و دامنة آن بسیار گسترده شده است. در واقع این فرقه نه تنها عقاید و تصورات خود را یگانه راه حقیقت میپندارد بلکه هیچ نام دیگری را غیر از نام خود مجاز نمیشمارد.
"هیچ کس حق معرفی این اتصال را با نام دیگری غیر از شبکهی شعور کیهانی و یا شعور الهی نداشته، این کار فریب دیگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غیر از خدا (اصل اجتناب از من دون الله) و انحراف همگان خواهد شد و همچنین هر عاملی که فرد اتخاذ نموده تا بدان وسیله خود را مطرح نماید و یا منجر به منیت و ادعای رجحان و برتری نسبت به دیگران شود، از انحرافات بارز هستند. (اصل اجتناب از اَنا خیر منه).» (عرفان کیهانی (حلقه).ص90 و 91)
معلوم نیست که اگر حقیقت ماجرا فرقی نداشته باشد تغییر نام چگونه موجب سوق به سمت غیر خدا و فریب دیگران خواهد شد؟ و جالب اینجاست که ادعای رجحان و برتریطلبی برای همه از انحرافات بارز است اما در خصوص سازندگان عرفان حلقه انحراف بارز نیست؛ اگر چه در حد پرستیدن نام خود باشد. اگر عرفان حلقه درست است، چه اشکالی دارد که گروهی به جای شعور کیهانی بگویند، شعور جهانی، یا روح کیهانی، یا آگاهی الهی، یا شعور هستی، یا هوشیاری خلاق، یا نیروی بیکران، یا نیروی الهی، یا هر نام دیگر؟
این در حالی است که دربارة خداوند معتقدند، اگر چه با نامهای گوناگون یاد شود، چون منظور و مقصود یکی است، خواندن او به نامهای گوناگون در ادیان مختلف اشکالی ندارد.
توانایی ظاهری در درمان گری
در عبارات بالا خواندیم که اساسنامة عرفان حلقه همة کسانی که بر رحمت الاهی چیزی میافزایند متقلب اعلام میکند و اثبات این تقلب و بدعت گذاری به این است که با حذف آن عامل حلقة وحدت که همان حلقههای شعور کیهانی یا رحمانیت است همچنان عمل میکند. (عرفان کیهانی (حلقه).ص103) به طور مصداقی و روشن توسل به اهل بیت و قرآن کریم در تعالیم عرفان حلقه افزودههای متقلبانه است و طلب اتصال از طریق تشکیلات عرفان حلقه درست و صادقانه چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل بیت شعور کیهانی عمل میکند، ولی بدون اتصال از طریق تشکیلات حلقه عمل نمیکند. پس میبینیم که درمانگری در تشکیلات عرفان حلقه فقط درمان نیست بلکه یک متدلوژی معرفتشناختی است و برای اثبات عرفان راستین و عرفان تقلبی ارائه میشود و نتیجة آن هم این است که نفی رسول الله و خاندان او و کتاب خدا به عنوان واسطههای اتصال به رحمت الهی است، در حالی که خداوند پیامبر را رحمةٌ للعالمین معرفی کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت میشناساند. به همین علت لازم است که با دقت موضوع درمانگری در عرفان حلقه را بررسی کنیم.
مهمترین مسأله مطرح دربارة عرفان حلقه، توانایی ظاهری آنها برای درمانگری است. توضیح اینکه افراد تحت تعلیم در این فرقه با چند لحظه تسلیم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کیهانی متصل میشوند و از آن پس نیروی درمانگری پیدا میکنند. بدون اینکه تغییری در خود ایجاد کنند یا برای جلب رضای خدا عملی انجام دهند، در یک لحظه تسلیم شدن به نیروی درمانگری دست پیدا میکنند.
راز ماجرا این است که شیطان برای سرگردان کردن انسان در حلقههای رحمانیت و باز داشتن او از رحمت خاصه و به تباهی کشیدن فرصتها و نعمتهای رحمانی، دست به شیطنتهای شگفتانگیزی میزند که یکی از آنها بهبودنمایی است. به این معنا که شیاطین که از جن و جنس آتش هستند، از نیروهایی برخوردار بوده و در شرایطی میتوانند از نیروی خود استفاده کنند. همچنان که در قرآن مجید و در ماجراهای حضرت سلیمان آمده است که آن پیامبر بزرگ خدا به اطرافیان خود گفت چه کسی میتواند تخت بلقیس را حاضر کند، یکی از جنیان گفت: پیش از آنکه از جای خود برخیزی تخت را به اینجا میآورم. (سورة مبارکة نمل/38 و 39)
تسلیم فرد در مقابل نیروهای شیطانی
جنها میتوانند در عالم مادی کارهایی انجام دهند اما تا انسان سراغ آنها نرود و پای آنها را در زندگی خود باز نکند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طریق و با هر نامی به نیروی آنها پناه ببرد و تسلیمشان شود، آنگاه میتوانند کارهایی انجام دهند. چنانکه قرآن کریم در این باره میفرماید: «بعضی از انسانها به گروهی از جنها پناه میبرند و بر ذلتشان افزودند.» (سورة مبارکة جن/6) جنها ممکن است به کسانی که به آنها پناه بردهاند، کمکهایی بکنند از جمله اینکه امور پنهان را برایشان آشکار کنند، یا اشیائی را جابجا کنند و یا از نیروی خود برای جبران ضعفها و بیماریها استفاده کنند بدون اینکه درمان و بهبودی اتفاق افتاده باشد. مثل اینکه به یک فلج کمک کنند تا روی پا بایستد. این مورد بهبودنمایی یا شفانمایی است که در واقع درمانی صورت نگرفته، فقط با تسلیم شدن فرد نیروهای شیطانی وارد زندگی او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتی خواهد داشت.
در عرفان حلقه نیروهای شیطانی با نام شبکة شعور منفی (عرفان کیهانی (حلقه).ص93) یا موجودات غیرارگانیک نامیده شدهاند و ادعا میشود که با آنها ارتباطی ندارند. اما گذشته از معیارهای روشن اخلاقی و دینی در درمانگر و درمانجو که نفوذ نیروهای شیطانی را نشان میدهد، شاخصهای دیگری برای تشخیص درمانهای شیطانی وجود دارد، از جمله تدریجی بودن و زمانبری درمانهای شیطانی؛ زیرا نیروهای شیطانی محدود است و برای حصول نتیجه نیاز به زمان دارد. اما نیروی الاهی در لحظهای با «کن فیکون» اوضاع را دگرگون میکند. همانطور که در ماجرای حضرت سلیمان آمده افریت جنی برای آوردن تخت بلقیس نیاز به زمان داشت و گفت پیش از آنکه از جای خود برخیزی آن را میآورم، و حضرت سلیمان به او و نیرویش هیچ اعتنایی نمیکند. در مقابل وقتی که آن انسان مؤمن به نام «عاصف بن برخیا» با نیروی الاهی خواستة جناب سلیمان را پاسخ میدهد، در چشم به هم زدنی تخت حاضر میشود و حضرت سلیمان به خاطر توفیق تربیت چنین انسانهایی خدا را شکر میکند. (سوره مبارکة نمل/ آیه40)
نشانة دیگر درمانهای شیطانی و تفاوت آن با درمانهای الهی با مقایسة درمانجویان عرفان حلقه با شفایافتگان در زیارتگاهها و توسل به معصومین معلوم میشود. درمان یافتگان از طریق الهی و معنوی تمام امراضشان و به طور کامل برطرف میشود. یعنی اگر کسی فلج باشد و کور هم باشد، وقتی شفای الاهی میآید، همة مرضها کاملاً از بین میرود؛ اما با درمانهای شیطانی همة مشکلات برطرف نمیشود و در بسیاری از موارد مرض اصلی و مورد نظر هم به طور کامل درمان نمیپذیرد.
راه نفوذ نیروهای شیطانی در وجود فرد و زندگی او، تسلیم شدن است. تسلیم شدن دو صورت دارد: یا تسلیم شدن به خواستههای مشخص و روشن خداوند است که در شریعت آمده و در هر دینی احکام آن معلوم است. در این صورت ظاهر و باطن شخص شهادت میدهد که تسلیم و دلباختة خداوند است. صورت دوم تسلیم برابر اموری ناشناخته است که به شکلی مبهم و ذهن فرد انجام میگیرد؛ در این صورت راه نفوذ شیاطین کاملاً باز میشود؛ به خصوص اگر پای استفاده از نیروهای آنها در میان باشد و فردی که به طور مبهم خود را در وضعیت تسلیم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رویدادی مثل درمان شدن یا جابجایی اجسام را داشته باشد.
دستدرازی به سوی نیروهای شیطانی
پایه و اساس عرفان حلقه دستدرازی به سوی نیروهای شیطانی است که آثار و نشانههای آن به صورت علمی و تجربی در زندگی و اطراف درمانگران و درمانجویان کاملاً قابل بررسی است. دیگر روزگاری که گروهی با تنگ نظری این پدیدهها را خرافات میپنداشتند، گذشته است. جن میتواند در شرایط خاصی به زندگی انسان وارد شود که سادهترین راه ورودشان به تعبیر قرآن کریم پناه بردن به آنهاست. عرفان حلقه این در را میگشاید و نیروهای شیطانی را به نام شعور کیهانی و حلقههای رحمانی معرفی میکند. به همین علت کنار گذاشتن قرآن و اهل بیت (ع) خللی در حلقههای آنها ایجاد نمیکند، بلکه واسطة این نفوذ شیطانی مرکزیت عرفان حلقه و سلسلة مراتب مسترهاست.
خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد
وقتی انسان در برابر ناشناخته و در ابهام کامل تسلیم شد، شیاطین بر او مسلط میشوند و نیروی خود را در او جریان میدهند. حضرت علی (ع) در این باره فرمودهاند: «شیطان در سینههایشان تخم میگذارد و جوجه میآورد و با چشمان آنها مینگرد با زبان آنها سخن میگوید.» (نهجالبلاغه.) شیطان که برای پیشبرد برنامههای خود معمولا خودش را پنهان میکند، خود را به عنوان خدا معرفی کرده و وسوسههای خود را به دل تسلیم شدگانش سرازیر میکند؛ آنگاه دلی که لانة شیطان شده این وسوسهها را الهام الاهی پنداشته و خود را در مسیر عرفان میبیند، با این که ظاهر و باطن او شهادت میدهد که در مسیر عرفان نبوده بلکه دقیقاً بر خلاف خواست خدا در حرکت است.
در اساسنامه عرفان حلقه نوشتهاند: «انسان نمیتواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی. و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد.» (عرفان کیهانی (حلقه).ص124و125)
آغاز این اصل یک دروغ بزرگ و شیطانی است، برای شعلهور شدن آتش عشق خداوند، کمترین درجات معرفت کافی است. اگر چه انسان نمیتواند خداوند را به طور کامل بشناسد ولی قلبی که هنوز لانة شیطان نشده بهتر از همة مظاهر هستی، هستی بخش مهربان را درک میکند و به او عشق میورزد و در شرایط سخت زندگی امید و عشق به او را تجربه میکند. هم از این رو همة قلبها با او آشنا هستند، اگر چه ذهنها سوالات و مجهولاتی داشته باشند. اگر آدمی خود را تسلیم شیطان کند صد البته که دیگر از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست، اما قلبهای لبریز از نور فهم و فروغ ایمان تمام عالم را نشانههای او میدانند و ذرهذرة عالم و لحظه لحظة زندگیشان گامی در راه عشق خداوند و شکوفایی معرفت اوست.
دلباختگی به مظاهر جهان هستی...
وقتی خداوند از فهم بشری کاملاً کنار گذاشته شود به طور طبیعی عشق به او هم مفهوم خود را از دست میدهد و آنگاه بشر میماند و دلباختگی به مظاهر جهان هستی از این عشق و دلباختگیهم هرچیزی ممکن است به وجود بیاید. که نمونههای بارز آن مسترپارتیهای عرفان حلقه یا میهمانی مربیان عرفان حلقه است. البته ممکن است از این میهمانیها جاهای دیگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلی در اینجا این است که در عرفان حلقه، خانمها و آقایان استاد عرفان هستند، آن هم عرفانی که در اساسنامة خود شریعت و طریقت و حقیقت را در نهایت یکی میداند! (رک: عرفان کیهانی (حلقه).ص112)
منبع: موسسه بهداشت معنوی
ادامه دارد/
نظر شما