اشاره
اکنون یعنی پس از دو جنگ عظیم جهانی(بعنوان ره آورد مدرنیته) سلاح سخت ناکارآمدی خود را نمایان ساخته است. اما سلاح "دموکراتیزاسیون و حقوق بشر" زمینه ساز دستیابی تمدن مهاجم غرب به آمالش در کشورگشایی ونظم نوین جهانی گردیده است.مبحث "حقوق بشر" که اکنون غرب داعیه دار آن می باشد و استعمال این مفهوم را به همراه مفهوم "گسترش دموکراسی" راهکاری جهت استیلای تمدنی یافته است؛در مغرب زمین دارای پیشینه تئوریک طولانی نبوده بلکه پس از به اصطلاح دوره اصلاح دینی و شکل گیری مذهب انسان ساخته و عرفی پروتستانتیزم که اومانیسم واصالت انسان را مدار مناسبات خود با جهان قرار می دهد،مطرح شده است. غرب همواره در تئوری وعمل به مفاهیم با پارادوکس مواجه بوده است. از زمانی که پدر آزادی و لیبرالیسم غرب یعنی جان لاک توجیه گر اعمال استعماری امپریالیزم انگلستان شد و فتوای برده داری، جان ستانی و سیطره بر بومیان آمریکا وآفریقا را صادر نمود تا همین اواخر که تئوری پردازهای غربی حکم به کشتار مردم عراق و افغانستان دادند. اسلام زمانی بیداد زنده به گور کردن دختران را ریشه کن کرد که ادعای حقوق بشر و انسان دوستی اش نه بر بنگاه های رسانه ای که بر اعماق قلوب انسان ها حکمفرما بود. اسلام زمانی گفتمان انسانیت را گسترد که نه تنها اعراب جاهلی بلکه تمدن غرب نیز در منجلاب جهالت، توحش و تاریکی گرفتار بود. حقوق بشر غربی در برابر حقوق بشر اسلامی در گهواره طفولیت به سر می برد.
در همین زمینه گفتگویی با دکتر خیرالله پروین استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران انجام گردید که توجه خوانندگان را به آن جلب می نماییم.
آقای دکتر پروین برای ورود به بحث، از تاریخچة تکوین و شکلگیری اعلامیة جهانی حقوق بشر ، عوامل و دلایلی که در ایجاد این اعلامیه دخیل بوده است، به طور اجمال سخن بگویید؟
در ارتباط با اعلامیه جهانی، تاریخچه تکوین و شکل گیری آن بدون آنکه به فرعیات بپردازیم؛ پس از جنگ جهانی اول و دوم انسان تحقیر شد، ظلم بسیار بزرگی به انسان شد خبر عجیب و غریبی است که مثلاً در یک روز 134 هزار نفر اسیر در اردوگاه ها کشته شدند بحث های دیگری به وجود آمد و جنایات جنگی علیه بشر و نسل کشی صورت گرفت. ولی به هر حال پس از این دو جنگ به کرامت انسان لطمه وارد شد. لذا همان هایی که این جنایات را انجام داده بودند در فکر این افتادند که شخصیت انسان را به قول خودشان گرامی بدارند لذا در بحث منشور سازمان ملل به فکر حقوق بشر افتادند، منشور سازمان ملل هم مربوط به 1945 است البته قبل از این در سال 1919 و شاید مقداری قبل از آن بحث هایی راجع به اقلیت ها شد. می گویند اولین قراردادی که در این خصوص منعقد شده مربوط به اقلیتهاست که به سال 1919 است.
برخی می گویند اولین معاهده حقوق برمی گردد به سال 1600 که پادشاه انگلستان آزادی هایی را به شهروندان خود می دهد اما آنچه به طور رسمی به بحث حقوق بشر پرداخته؛ اعلامیه جهانی حقوق بشر است و تقریباً پیاده کردن این اعلامیه هم اشاره منشور سازمان ملل در مورد حقوق بشر است لذا بعد از 1945 به فکر این افتادند که اعلامیه ای راجع به حقوق بشر که این اعلامیه فراگیر، جهانشمول، و صرفنظر از رنگ و نژاد و ... و نقش فراگیری داشته باشد تدوین کنند. اما این وضعیت نیازمند یک سری شرایط است که باید آنها تحقق پیدا کند تا اعلامیه ای اینگونه نوشته شود و سوال این است که واقعاً آن شرایط تحقق پیدا کرده است؟
لذا اعلامیه حقوق بشر در سال 1948 توسط یک مجموعه محدود و در فضای بسیار محدودی تهیه و تدوین گردید و افرادی که بانیان این قضیه شدند سه نفر بودند یکی شان همسر روزولت رییس جمهور آمریکا بود یکی دیگر کاسان که یک اروپایی بود و یکی هم آقای مالک از لبنان که نماینده لبنان در سازمان ملل و یک مسیحی بود این اعلامیه را نوشتند. آنچه که موجب شکل گیری این نظریه شد فلسفه کانت بود و در آن موقع عده ای ازجمله نماینده برزیل در سازمان ملل آمد و گفت که شما باید در اعلامیه جهانی حقوق بشر بحث خدا را مطرح کنید؛ اما اینان در راستای اینکه اعلامیه می خواهد فراگیر باشد بحث خدا را به فردگرایی تقلیل دادند، لذا اعلامیه جهانی توسط افراد اندکی که آن هم مسیحی و دارای دیدگاهی براساس یک فرهنگ و آن هم فرهنگ غرب بودند نه براساس فرهنگ های مختلف نه فرهنگ شرق، نه چین و نه حتی دیدگاه کشوری مثل اتحاد جماهیر شوروی که کمونیست بود،تدوین گردید.
یعنی براساس سه نظریه ای که در رابطه با انسان وجود دارد؛ 1- نظریه دورکیم که زیربنای تفکر کمونیستی است و اصالت را به جامعه می دهد و 2- نظریه اسلام که فرد و جامعه را لازم و ملزوم همدیگر می داند 3- و نظریه اومانیستی و فردگرایی لیبرالیستی که اصالت را به فرد انسانی می دهد؛ در اعلامیه به دیدگاه های انسان از منظر تفکر لیبرالیستی توجه گردید؟
بله، آنچه حاکم شد همان دیدگاه های اومانیستی بود و آن هم براساس نظر فیلسوفان غرب از جمله کانت بود. این اعلامیه ای که در محدوده کوچک و براساس یک فرهنگ شکل گرفت، نمی تواند دارای مفاهیم و موازینی باشد که آن مفاهیم و موازین جهانشمول باشد. البته ما نمی خواهیم نفی کنیم ؛اعلامیه حقوق بشر یک سری مزایا هم دارد؛ شهید مطهری می گوید:« در آن زمان بحث از کرامت و ارزش انسانی و پایبندی به آزادی خوب بوده است ولی اگر قرار است که اعلامیه ای نوشته بشود که موردقبول همگان باشد باید همه فرهنگ ها را در نظر بگیریم ما نمی گوییم به صورت مطلق نه به صورت نسبی».
آیا می شود براساس یک فرهنگ همه را اداره کرد که آن وقت می شود جهانی سازی براساس یک فرهنگ که این قابل قبول نیست. امروزه خود اندیشمندان مستقل غرب می گویند، مفاهیم اعلامیه حقوق بشر جهانشمول نیست گرچه سازمان های بین المللی زیادی هستند که وانمود کنند که این اعلامیه براساس فرهنگ غرب نیست؛ ولی با این وضعیتی که اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد نمی تواند یک وضعیت جهانشمول داشته باشد.
با توجه به ادعای جهانشمولی اعلامیه و اینکه گسترش بشریت را دربر میگیرد، یک گفتمان و تفکر چگونه و با ارایة چه سازوکارهایی میتواند تمامیت بشر را دربر گیرد؟ و اساسا بنیانها و مبانی اعلامیة جهانی حقوق بشر به رغم ادعا، آموزهها و اصول همة فرهنگها و تمدنها را پوشش میدهد؟
اگر ما بخواهیم اعلامیه ای داشته باشیم جهانشمول قطعاً باید اولین توجه به مفاهیم و موازین آن باشد متاسفانه این اعلامیه همانطور که جهانشمول نیست حتی جامعه شمول هم نیست شما هر کدام از مواد اعلامیه که نگاه کنید با هر کسی شروع شده بحث همه نیست.
یعنی اساس آن فردگرایی است؟
بله، اصالت را به فرد داده است، در حالیکه فرهنگ اسلام اولویت اول را به مصلحت عمومی و عامه قائل است. واقعیت این است که اعلامیه حقوق بشر هیچ گونه گفتمان جهانی را در برنمی گیرد؛ گفتمانی است که مربوط به یک فرهنگ است و همان فرهنگ هم از آن حمایت می کند معلوم است که خواستگاه آن در کجاست. اکنون فرهنگی که توسط سازمان عفو بین الملل محکوم می شود و ناقض حقوق بین الملل است؛ این سازمان می آید می گوید زندان گوانتانامو منطقه آزاد بشری است و همین سازمان می گوید مهاجرین دیگر کشورها در غرب بسیار تحقیر می شوند.
این سازمان می گوید 5 میلیون کودک در عراق یتیم شده اند و 2 میلیون زن عراقی در وضعیت تاسف باری است؛ سازمان های بین المللی گزارش می دهند که وضعیت افغانستان بسیار اسفناک است.
سال گذشته کمیسیون حقوق بشر یک قاضی به نام گلدستون فرستاده گزارشی از غزه و اوضاع فلسطین تهیه کرده که هیچ کدام نمی توانند انکار کنند؛ نه تنها جنایت علیه بشریت صورت گرفته بلکه نسل کشی برای از بین بردن یک قوم با هدف خاص برای از بین بردن قومی با یک هویت یا عربی یا اسلامی واقع شده است. وقتی قصد بر این باشد که گروهی به واسطه داشتن یک هویت از بین بروند این نسل کشی است.لذا همان فرهنگی که می گوید من بانی حقوق بشرم، همان فرهنگ، پشتیبان این اقدامات و جنایات است. لذا اساساً با این وضعیت نمی توان گفت این اعلامیه فراگیر است، اساس این است که بعد از 50 الی 60 سال که همه می گویند باید نماینده همه فرهنگ ها در سازمان ملل جمع شوند به شرط اینکه حق وتوی نباشد و همه براساس یک حاکمیت مساوی به موجب خود منشور سازمان ملل که می گوید همه حاکمیت ها با هم برابرند یک حقوق بشری نوین بنویسند.
علامه جعفری می گوید: بشریت در 100 مورد می تواند با هم مشترک باشد این مشترکات را بگیرند و به عنوان یک گفتمان کلی و فراگیر که مورد توافق همه باشد به تصویب برسانند بالغ بر 7 میلیارد انسان وجود دارد بیش از 99 درصد خدا را قبول دارند؛ نمی شود اعلامیه ای نوشته بشود که در آن خدا لحاظ نشده باشد.
علی رغم این که این اعلامیه غیر الزام آور است و تناقض دارد با میثاقین و از جمله با میثاق حقوق مدنی – سیاسی؛ در ماده 18 اعلامیه حقوق بشر آزادی مذهب مطرح شده ولی در میثاق حق انتخاب مذهب نه آزادی مذهب آمده است.
آیادر اینجا بحث ارتداد پیش نمی آید؟
بله در اینجا ارتداد پیش می آید وقتی ما می گوییم آزادی مذهب که یکی می تواند امروز مذهبی را بگیرید و فردا رها کند ما به مسلمانان هم به طور جمعی این حق را می دهیم که به طور جمعی یک مذهب داشته باشند حال جمعی از مسلمانان یک مذهبی دارند وقتی ما حق آزادی می دهیم از آن طرف تالی هایی به دنبال دارد و آن تالی هم این است که وقتی آزادی دادیم عده ای مذهبی را برمی گزینند و حالا وقتی یکی آمد از میان آنان و دین را رها کرد، آنان این حق را دارند که او را از آنجا اخراج و با او برخورد کنند اما وقتی می گوییم انتخاب مذهب، دیگر در آنجا ارتداد نیست.
ماده 4 کنوانسیون منع وضعیت نژادی یا برتری نژاد؛ در آنجا می گوید تبلیغ برای نژادپرستی ممنوع است اما ماده 19 می گوید تبلیغ کن ! اینها تناقضات است؛ پس اعلامیه حقوق بشر پر از تناقض است اولین نقص آن این است که الزام آور نیسم بلکه یک اعلامیه است بعد از 10 الی 15 سال میثاقین تصویب کردند و بعد از 10 سال طول کشید تا به اجرا درآمد پس این مشکلاتی است که اعلامیه جهانی حقوق بشر برخوردار است.
گرچه ما در آن موقع به اعلامیه رای دادیم( در زمان محمدرضا) اما؛ اکنون جمهوری اسلامی هم نسبت به مبانی اعلامیه و هم نسبت به عدم مشارکت در تدوین آن نقد دارد.
برخی صاحب نظران معتقدند با رزویشن یا حق الشرط جمهوری اسلامی می تواند بدون دغدغه نسبت به ارزش ها وآموزه های مورد توافق و مقبول در اعلامیه حضور فعال داشته باشد. به نظر شما آیا چنین امری ممکن است؟
حق الشرط کاملاً وضعیت را از بین می برد اعلامیه 30 ماده دارد کسی بیاید بگوید من 29 تا را قبول ندارم و یکی را قبول دارم این که نمی شود عضویت، چرا حق رزرو را گذاشتند؛ برای این که مردم و جهان نمی پذیرد.ایران در سال 1345 میثاقین را بدون رزرو پذیرفته اما آمریکا و فرانسه کاملاً با حق الشرط پذیرفته اند یکی از اشکالاتی که به ناسازگاری اعلامیه گرفته می شود این است که این اعلامیه براساس اعلامیه حقوقی آمریکا و اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه نوشته شده است؛ یعنی اعلامیه جهانی حقوق بشر با اعلامیه حقوق بشر آمریکا خیلی با هم تفاوتی ندارند چون اصلاً براساس همین اعلامیه نوشته شد .
آمریکا اکنون عضو دیوان کیفر بین المللی نیست، آمریکا جزء کمیته حقوق بشر نیست؛ چون از کشورها گزارش تهیه می کرد، آمریکا در بین وضعیت های سیاسی حقوق بشر و امپریالیزم قرار دارد لذا حقوق بشر جهانی که براساس کرامت استوار است، این کرامت انسانی یک حق ذاتی است و این حق ذاتی نه می شود از کسی گرفت نه می شود آن حق را تصرف کرد، حق ذاتی با اولین بشر به وجود آمده تا آخرین بشر هم در روی زمین باقی است.
با توجه به آیة "خلقت الجن والانس الا لیعبدون" نگاه اسلام به انسان و اینکه آیا اسلام حقی برای بشر تعیین کرده و یا فقط انسان را مکلف به تکلیف نموده است؟
این که وقتی از اعلامیه حقوق بشر بین المللی صحبت می کنیم سابقه آن به 1945 یعنی 60 سال پیش برمی گردد اما قرآن در قرن 7میلادی فرمود:« لقد کرمنا بنی آدم» فرشتگان با خدا بحث کردند و خداوند فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید. اولاً انسان اشرف مخلوقات است بعد از آن انسان جانشین و خلیفه الله است و آنجایی که می فرماید اگر ما قرآن را بر کوه نازل می کردیم کوه متلاشی می شد ولی انسان آن را پذیرفت یعنی امانت به انسان داده شد.
در بحث تکوینی حاکمیت مطلق از آن خداست؛ در بحث تشریعی خداوند انسان را مختار قرار داده است اما این انسان با مسئولیت خلق شده، آزادی و کرامت و جانشین خود قرار داده؛ خدا این همه حق را به او داده و به او مسئولیت هم داده و به او گفته باید به وظایفت عمل کنی لذا قبل از اینکه بیانیه حقوق بشر و اینها بخواهند حرفی درمورد انسان بزنند؛ قرآن در قرون 7 میلادی این حق را به انسان می دهد؛ نگاه اسلام به حقوق بشر نگاهی ریشه ای است و نگاهی براساس حق و تکلیف و کرامت و ارزش و مسئولیت، نگاه اسلام به انسان نگاه دنیوی نیست.
با توجه به اینکه قرآن برای انسان کرامت قایل است و این کرامت را برای فرد و شخص انسان میداند "ولقد کرمنا بنی آدم وحملناهم فی البر والبحر"... (اسراء 70) همانگونه که اعلامیه جهانی حقوق بشر در مقدمه خود "حیثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده بشر و حقوق برابر و سلبناپذیر" برای انسان قایل میباشد، روح و جوهرة تفاوت حقوق بشر موجود با حقوق بشر برگرفته شده از دین را باید در کجا جست؟
نگاه حقوق بشر فعلی، یک نگاه مادی است اصلاً کاری به مسائل معنوی بشر ندارد و ارزش مادی برای انسان قائل است و کاری ندارد که انسان دارای مسئولیت است و صرفاً با کلماتی مثل، انسان حق آزادی، حق حیات ، حق بیان و ... دارد اما نیامده بگوید که چه نوع مسئولیتی برای انسان وجود ندارد.
یعنی به نظر شما تفکر غرب درانسان شناسی با مشکل مواجه است؟
بله دقیقا . براساس شناخت واقعی نیامده اند کاری انجام دهند؛ آمده اند یک مصوبه ای به تصویب رسانده اند که حتی اگر بخواهیم مواد آن را تک تک بررسی کنیم با مشکل مواجه اند؛ امروزه کشورهایی که همجنس بازی را مطرح می کنند حقی که برای این کار قائل اند در چارچوب اعلامیه حقوق بشر است و آن وقت است که معلوم می شود انسان به کجا می رود. پس فرق انسان و حیوان در کجاست! در همین ارزش هاست؛ حیوانات چه نوع استفاده ای از طبیعت می کنند اما انسان از طبیعت به عنوان بهترین ابزار استفاده می کند در ابتدای قرن 19 اهمیت دیگهای بخار، نیمه دوم قرن 19 می شود وضعیت برق و اکنون می شود انرژی هسته ای. پس بیانیه حقوق بشر به بعد مادی بشر پرداخته و از مسائل انسانی و مسئولیتی غافل است.
اعلامیه حقوق بشر، برای انسان به ما هوانسان، کرامت قایل است بدون توجه به مقوله ارزش های اکتسابی، در صورتیکه قرآن برای انسان کرامت قائل است اما انسان را از این منظر که به مدارج و مراحلی می رسد که از حیوانات (کالانعام بل هم اذل) به مراتب پست تر می شود و بحث الیناسیون و مسخ انسان پیش می آید نیز،تصریحاتی دارد؟
انسان ها در بدو امر برخوردار از کرامت هستند، کرامت دوم که کرامت عالی و ارزشی است و گاهی انسان نه تنها کرامت اکتسابی از دست می دهد بلکه کرامت ارزشی نیز از دست می دهد در عین حال خداوند برای او حق قائل است؛ فردی که مورد قصاص واقع می شود تا زمانیکه می خواهیم قصاص را جاری کنیم باید به شخصیت انسانی او ارج نهاد؛ نباید شکنجه و اذیت او کرد حتی موقع اعدام باید آزمایشاتی انجام داد که عقل او از کار افتاده یا نه حتی این مورد، در زمانی که انسان می میرد نیز در اسلام حائز اهمیت و احترام است. وقتی پیامبر می بیند که به جسد یک یهودی بی احترامی می کنند، پیامبر می فرماید او به هر صورت مخلوق خداست؛ ولی اکنون بعضی ها جسد انسان را می برند و می سوزانند و پودر می کنند.
آقای دکتر، زن را از منظر قرآن و مباحث حقوق بشری و نگاهی که به مقولة زن در هر دو دیدگاه وجود دارد با توجه به دیدگاه قرآنی "الرجال قوامون علی النساء" و "تساوی و برابری زن و مرد" در اعلامیة جهانی حقوق بشر تبیین بفرمایید؟
در مقاله بنده با عنوان "کنکاشی در حقوق زن از دیدگاه اسلام " در مجموعه مقالات به مناسبت روز حقوق بشر اسلامی، در این مقاله من پاسخی به سوالات در مورد تساوی و برابری حقوق زن و مرد داده ام.جوامع مختلف چه نگاهی به زن داشته اند ؛ در مقطعی زن فدای جهل مردان شده است اما در مقطعی که پیدایش اسلام است کاملاً با جهالت در رفتار با زن مخالف است، اولین نمونه آن زنده به گور کردن دختران است؛ ناعدالتی هایی که در حق زن روا می دارند هنوز باقی است و «من یعمل مثقال» قرآن هر جا که پاداش در کار است از یک مفهوم استفاده کرده است. اقتضای عدالت تساوی در حقوق نیست. فردی تلاش و کوشش زیادی می کند و فردی دیگر نه، آیا تساوی حقوق عدالت است.؟
استاد مطهری می فرماید: در بحث حقوق زنان در اسلام چه بسا تشابه و تساوی نباشد آنچه که هست عدالت است.یکی از صاحبنظران اسلامی می گوید (هویت صنفی زن این است که باید ما تشخیص بدهیم خداوند زن را چگونه آفریده است)، در جایی هم که قرآن می فرماید« الرجال قرامون علی النساء» نمی خواهد بگوید مردان بر زنان برتری دارند بلکه می گوید وظیفه ای برای مردان مشخص کرده که به عهده زنان نیست. اداره خانواده را به عهده مرد گذاشته، نفقه را و پرداخت مهریه را به عهده مرد گذاشته در واقع به قول مفسرین این آیه می گوید تکالیف و وظایف بر عهده مردان است این که ما بگوییم که باید تساوی بین زنان و مردان وجود داشته باشد، مثل این است که بگوییم مردان نیز باید زاد و ولد کنند! این آیه ناظر به وضعیت فیزیکی مرد دارد که این وضعیت فیزیکی با شرایط سخت همخوانی دارد اما اکنون حقوق زن را در جهت وضعیت نفسانی مصادره کرده اند؛ اگر خداوند می فرماید زن باید پوشش داشته باشد آن به خاطر ارزشمندی زن است.استاد مطهری درخصوص کسانی که اسلام را متهم به بی توجهی به حقوق انسانی زن کرده اند می فرماید:« اصلی که دراین استدلال به کار رفته لازمه حیثیت و شرافت انسانی یکسان و تشابه آنها در حقوق است یعنی زن و مرد از نظر حیثیت و شرافت یکسان است اما از نظر حقوق شبیه هم نه مساوی با هم.
لازمه اشتراک حیثیت انسانی زن و مرد چیست؟ لازمه تساوی حقوق آیا تشابه حقوق هم هست؟ تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابری است و تشابه یکنواختی، ممکن است پدری ثروت خود رابه طور مساوی بین فرزندان خود تقسیم نکند؛ کمیت غیر از کیفیت است، برابری غیر از یکنواختی است آنچه مسلم است؛ اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست ولی با تشابه حقوق آنان مخالف است».
این که خدا وظیفه و مسئولیت خانواده به عهده مرد گذاشته یک حقی نیز به مرد داده است متفکری گفته که زن در فرهنگ مغرب زمین در طی قرون و اعصار به عنوان موجود درجه دوم بوده است.بحث حق زنان در انتخابات در قرن 20 برمی گردد؛ ایتالیا قانونی دارد در 1919 زنان را از شمار مهجورین خارج می کند قانون مدنی آلمان 1900 میلادی، سوئیس 1907 میلادی برای زن حقوق قائل می شود.فرانسویان 1990 به زنان اجازه دادند درانتخابات شورای شهر شرکت کنند .
هر وقت از فرانسویان پرسیده شود چرا با حجاب مقابله می کنید، هیچ گونه استدلالی ندارند و می گویند با نظام سکولار ما مخالف است پس چرا در نظام اسلامی اگر زنی غیرمحجبه باشد این حق قائل نباشیم که جلوی آن بگیریم آنان حق آزادی برای دیگران قائل اند اما بدترین محدودیت ها در حق زنان اعمال می کنند که آن بحث حجاب است.
وقتی که از اردوغان می پرسند چرا دخترتان را به کشور مثلاً آمریکا برای تحصیل می فرستید می گوید در ترکیه حجاب با قانون اساسی و ورود به دانشگاه تناقض دارد .
قاچاق انسان چقدر سودآوری دارد، چه کسانی را قاچاق می کنند، زنان هستند .در ایتالیا در یکی از مناطق آن 5 هزار زن را می کشند .اسلام می فرماید: "الجنه تحت اقدام الامهات" بهشت زیر پای مادران است.
در راستای سخنان شما، ما می گوییم اعراب جاهلیت وقتی خبردار می شدند که دختردار شده اند چهره آنان تیره می شد اما اکنون این قضیه عملاً در جهان مدرن در حال وقوع است؛ نمونه آن چین است از آنجایی که در کشور چین بیشتر از یک فرزند نمی توانند داشته باشند وقتی سونوگرافی می کنند و می دانند دختر است آن را سقط می کنند آیا این "جاهلیت مدرن" نیست؟
ما در ارتباط با وضعیت اکنون زنان صرفنظر از این که یکسری حق های انسانی از آنها گرفته می شود، گاهی بر اثر تبلیغات مثلاً زن می گوید برای چه من باید چند ماه سختی بارداری را متحمل بشوم. اکنون به قول شما در چین که وقتی می فهمند مثلاً دختر است و آن را سقط می کنند واقعاً هیچ فرقی ندارد میان عهد جاهلیت و اکنون که در عصر مدرنیته هستیم ؛بانکی مون می گوید:« از سال 1994 تاکنون بیش از 20 میلیون نفر درارتباط با جنگ کشته شده وکه 80 درصد آن شهروندان غیرنظامی و از این رقم 60 درصد زنان هستند و قاچاق انسان بعنوان یک جرم سازمان یافته سالانه مبلغ 10 تا 12 میلیارد دلار سودآوری دارد یعنی در مقام دوم بعد از مواد مخدر و سالانه بین 800 تا 900 هزار انسان با انگیزه سوءاستفاده جنسی قاچاق می شوند. یکی از پیامدهای قاچاق انسان سوءاستفاده جنسی از زنان است».
لذا امروز جایگاهی که اسلام برای زن قائل است می تواند وقتی به جایی برسد که به اوج تعالی برسد و گاهی نیز در پستی و هلاکت بغلطد. اکنون در غرب جوانان را با زن و ذائقه سازی جذب کرده اند؛ یادم می آید خبرنگاری گفت کشورهای غربی و ما از 70 آزادی 69 تای آن سلب کرده ایم و فقط یکی به آنها داده ایم و آن زن بارگی است ولی جمهوری اسلامی از 70 آزادی 69 تا به آنها داده و فقط این نفسانیت سالاری را به آنها نداده است. آمریکا رسما اعلام کرده که 25 میلیون سایت پورنو در این کشور وجود دارد.در ایتالیا 3 کانال همجنس بازی 24 ساعته برای همجنس بازی اختصاص داده شده. در اسلام اما چون روحیات زن و مرد متفاوت است حقوق و تکالیف آنان نیز متفاوت است. وقتی می گوید« لتسکنوا علیها »بخاطر ظرافت آنهاست و تفاوتی که وجود دارد. پس خداوند از بدو خلقت برای انسان نظم ایجاد کرده تا روزی که از این دنیا می رود و در آخرت نیزکه ویژگی خاص خود را دارد.
از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید متشکریم.
نظر شما