به گزارش خبرگزاری شبستان،گزیده سرمقاله های امروز 15 شهریور به شرح زیر است:
کیهان:
روزنامه کیهان در یادداشت امروز خود با عنوان آنالیز در منظومه گفتمانی انقلاب به قلم محمد ایمانی به تحلیل آرمان گرایی در جمهوری اسلامی پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
طبعا ایده آل ما آن است که دولتمردان مسلمان در کشورهایی نظیر مصر و ترکیه واقعیت صحنه را دقیق ببینند و در زمین دشمنان امت اسلامی بازی نکنند چرا که سود چنین رویکردی به جیب آمریکا و صهیونیسم و زیان آن در جیب امت اسلامی خواهد رفت. برای ما مثل روز روشن است که آمریکای حامی رژیم مبارک و دیکتاتورهای مرتجع در منطقه نمی تواند با تجهیز تروریست های وارداتی، در پی دموکراسی در سوریه باشد اما یقین داریم همین بدفهمی ها و خطا نیز در ظرف زمان حل خواهد شد.
بنابراین می توان گفت نگاه جمهوری اسلامی نگاه صفر یا صدی نیست. جنگجویان تبلیغاتی دشمن در اردوی ناتوی فرهنگی اصرار روشنی دارند تا این مغالطه را جا بیندازند که اگر صددرصد مطلوب ها تحقق نیافته پس باید اصل آرمان گرایی و دستاوردهای منحصر به فرد آن را واگذاشت و دست تسلیم در برابر انواع انحطاط ها و انحراف ها بالا برد. در مقابل، منطق فکری انقلاب، سنجش مداوم و انتخاب مطلوب ترین ها از میان گزینه های موجود از یک سو و ظرفیت سازی برای پیدایش گزینه های آرمانی تر از جانب دیگر است. ما چه در حوزه سیاست داخلی و چه در بستر سیاست بین المللی مطلقا قائل به شرایط زدگی و درجا زدن و انفعال نیستیم. در عین حال بر مبنای منطق اسلامی، ظرفیت های مثبت را در خود و دیگران می جوییم و می کوشیم به جای توقف روی عیب ها و ضعف ها، آن ظرفیت ها را به سمت فعلیت پرورش دهیم، درست مانند طبیب حاذقی که هم دعوت به تکاپو و حرکت می کند، هم بر موضع درد مرهم می گذارد اگر هم نیازی به جراحی در یک عضو بود، به صرف وجود عارضه در بخشی از یک عضو، تمام پیکره را سلاخی و ساطوری نمی کند. تفاوت مهم میان قضاوت راهبران مجاهد انقلاب با قضاوت طیف های گوناگون بدخواهان، تفاوت طبیب و جراح خیرخواه با خصم قداره کش است. اولی تقویت می کند و نارسایی ها را برطرف می سازد اما دومی چاقو می زند که از کار بیندازد.
رسالت:
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان آمریکا با تهدید زنده است! به قلم محمد کاظم انبارلویی به تحلیل تهدیدهای امریکا علیه ایران پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
در حالیکه ائتلافی از 80 گروه محلی وملی در شهر شارلوت ایالت کارولینای شمالی آمریکا با تظاهرات در مقابل محل برگزاری جلسات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری علیه دو حزب جمهوریخواه و دموکرات شعار میدهند، جوبایدن معاون رئیس جمهور آمریکا میگوید؛ میت رامنی نامزد ریاست جمهوری خود را برای حمله به ایران و سوریه آماده میکند. او میگوید:
"میت رامنی معتقد است تعیین زمان برای خروج از افغانستان اشتباه است". او همچنین مدعی است؛ میت رامنی پایان دادن به جنگ عراق و برگرداندن نیروها را اشتباه میداند.
هر وقت ایران قدرتنمایی در داخل ، منطقه و یا جهان دارد سیاستمداران آمریکا هوس میکنند که ملت ایران را با بلوف جنگ بترسانند! گویی تهدید به جنگ ازخود جنگ برای آنها مهمتر است.
آمریکاییها نیک میدانند که پایگاههای آنها در منطقه و جهان مثل گوشت قربانی زیر زبانه آتش موشکهای دوربرد ومیانبرد ایران هستند. آمریکاییها خوب میدانند که رژیم صهیونیستی بهعنوان ایالت پنجاهم آمریکا در اولین ساعات نبرد با ایران زیر بارانی از موشک از سوی ایران، حزب الله و حماس قرار میگیرد که توقف آن فقط منوط به ادب کردن ژنرالهای مغرور صهیونیستی و آمریکایی است.
هر ایرانی با شرف و با غیرتی چه در ایران زندگی بکند ، چه در هر جای کره زمین، آرزو دارد که اگر روزی آمریکاییها و صهیونیستها حماقت کردند وبه سرزمین مقدس جمهوری اسلامی حمله نمودند بتواند سهمی در این نبرد ادا کند.
جنگ با کفار ومشرکین یک جهاد مقدس است . آمریکاییها بیش از 30 سال است رجزخوانی میکنند اما بهطور مستقیم هیچگاه جرات نکردهاند دست به ماشه ببرند.
تهران امروز:
روزنامه تهران امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان پردرآمدترین دولت تاریخ چه کرده است؟به سیدجواد سیدپور به تحلیل درآمد دولتها پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
معاون اسبق وزارت نفت گفته است« کل درآمد نفتی ایران در طول 103 سال گذشته تاکنون حدود یک هزار و 116 میلیارد دلار بوده که از این مقدارسهم دولت نهم و دهم تاکنون به 531 میلیارد دلار رسیده است» به معنای دیگرحدود نیمی از درآمد نفت کشور از ابتدای کشف این طلای سیاه در ایران، نصیب دولت احمدی نژاد شده است. براساس یک محاسبه ساده ریاضی ، دولت احمدی نژاد که در ظرف زمانی کمتر از هشت سال حدود نیمی ازدرآمد نفتی کشوردریک قرن گذشته را از آن خود کرده می بایست به همان مقدار نیز به پیشرفت ، توسعه و آبادانی ایران همت می گمارد. به سخن دیگر،در ظرف این
8 سال می بایست به اندازه 95 سال پیش ازآن کشور پیشرفت میکرد چرا که به همان اندازه درآمد داشته و هزینه کرده است ولی آیا واقعیتهای اقتصادی و شرایط کنونی معیشت و زندگی مردم و مصائب و مسائل تولید و اشتغال چنین چیزی را تایید میکند؟پردرآمدترین دولت تاریخ چقدرتوانسته به افزایش درآمد سرانه ملت کمک کند؟ واقعیت های اقتصادی و شرایط سخت معیشتی مردم با اینهمه درآمد، سازگاری ندارد وآشکارا در تضاد با این درآمد هنگفت است. وقتی با این درآمد تاریخی وضعیت زندگی مردم بهبود نیافته پس چه اتفاقی باید بیفتد تا مردم روی آسایش و آرامش اقتصادی را ببینند؟همین مسئله به خوبی گواه آن است که مشکل اقتصاد کشور پول و اعتبارات نیست بلکه مسئله سوء مدیریت در هزینه کرد منابع ملی است، چه اگر این درآمد هنگفت بر اساس برنامه ودر چارچوب های مدون عقل پذیر و قانونی هزینه می شد حتما و قطعا اکنون شاهد ارتقای سطح عمومی زندگی مردم و افزایش رفاه اجتماعی بودیم و وضعیت اقتصاد به گونه ای نمیشد که مدیریت اجرایی کشور ازکنترل یک کالای معمولی مثل مرغ عاجز باشد و خلقی را برای دریافت مرغ ارزان بدواند. اگر این پول درست هزینه وساماندهی می شد رئیس کل بانک مرکزی که روزی شرایط کشور را به موقعیت«شعب ابیطالب» تشبیه کرد تا قصورهای مدیریتی خودش را بپوشاند، حتما میتوانست ارز مورد نیازتولید کنندگان را در شرایط سخت تامین کند تا دلار یک شبه سوداگران بی مایه را جزو سرمایه داران نو کیسه قرارندهد تا اگر روزی کسی«نانشان را آجر کرد آجر را گران تر از نان بفروشند».
وطن امروز:
روزنامه وطن امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان تهران مبدأ تحول جنبش به تحلیل اجلاس نم در رسانه های دنیا و تاریخچه آن پرداخته است که در بخش از آن امده است:
با وجود گذشت حدود یک هفته از برگزاری اجلاس شانزدهم اعضای جنبش عدم تعهد در تهران، این اجلاس پربرکت، همچنان مورد توجه رسانههای دنیاست و بازتابهای این اجلاس را هماکنون در فضای ژورنالیزم مشاهده میکنیم. از سال 1961 که نهضت عدمتعهد با عزم استقلال از قدرتهای شرق و غرب در شهر بلگراد متولد شد تا امروز که نیم قرن از حیات آن میگذرد، شاید هیچ اجلاسی اینچنین مورد توجه محافل سیاسی، اقتصادی و رسانهای دنیا قرار نگرفته است.
این جنبش بر شالوده تفکر درخشان رهبرانی چون احمد سوکارنو، جواهر لعل نهرو و مارشال تیتو پایهگذاری شد و اکنون نیز به همت کشورهای مهم و استقلالطلبی مانند ایران و با اندیشه آسمانی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در حال بازگشت به دوران اوج خویش است. عامل حیاتبخش سازمان غیرمتعهدها را باید در تفکری جست که مانند ریسمانی ناگسستنی در هر برهه زمانی کاروان کشورهای جهان سوم را به زیر بیرق خود میکشاند. کم نبودند ناظرانی که فردای انحلال سازمانهایی مانند پیمان ورشو، فروپاشی زودهنگام نهضت عدم تعهد را پیشبینی کردند و پس از قدرتیابی هژمونیک آمریکا از زوال قطعی جنبش سخن گفتند اما این محاسبات و پیشبینیها نه تنها غلط از آب درآمد بل پس از مدتی نشیب جنبش، عدم تعهد به قدرتی تأثیرگذار مبدل شد. وقتی در سال تاریخی 1991 اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و اقمار آن فروپاشیدند، بعضی کارشناسان و سیاستورزان و حتی برخی اعضای خود جنبش، دیگر آن را بدون کارآیی میدانستند و با توجه به تکقطبی شدن جهان، درباره ضرورت ادامه حیات جنبش دچارتردید شده بودند اما ترکتازی و یکجانبهگرایی افراطی ایالات متحده، پس از نابود شدن رقیب قدرتمند دوران جنگ سرد، موجب شد برخی اعضا جلوی این اشتباه محاسباتی را بگیرند و جنبش اگر چه سالها به انزوا رفت اما از بین نرفت.
بدینترتیب، جنبش بر دوش پایهگذاران دیرین و با همراهی مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران ادامه زندگی داد. اکنون یک هفته پس از اجلاس موفق و تأثیرگذار تهران، جنبش صدای عدالتطلبی، ایستادگی برابر زور و استقلالخواهیاش را رساتر از هر زمان دیگری به گوش به اصطلاح قدرتها میرساند.
جمهوری اسلامی:
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان اجلاس تهران، شکست یا موفقیت؟به بررسی اهداف جمهوری اسلامی در اجلاس نم پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
رسانههای غربی در ارزیابی اجلاس غیرمتعهدها در تهران میگویند این اجلاس شکست خورده است.
این ادعا چقدر با واقعیت منطبق است؟ آیا واقعاً اجلاس تهران شکست خورده یا طبق آنچه جمهوری اسلامی ایران میگوید این یک اجلاس کاملاً موفق بوده است؟
پاسخ را باید در میزان انطباق آنچه در تهران گذشت با آنچه برای این اجلاس به عنوان اهداف در نظر گرفته شده بود جستجو کرد.
اهداف جمهوری اسلامی ایران اینها بودند:
1 - برگزاری اجلاس در تهران (اصل برگزاری)
2 - حضور بالای اعضای جنبش عدم تعهد در اجلاس (کمیت)
3- حضور سران کشورهای مهم عضو جنبش (کیفیت)
4 - برگزاری بدون مشکل و معارضه (موفقیت)
5 - توافق درباره مسائل مهم بینالمللی (هماهنگی)
غربیها به ویژه آمریکا تلاش زیادی برای جلوگیری از برگزاری اجلاس تهران به عمل آوردند. آنها بعد از آنکه متوجه شدند نمیتوانند مانع اصل برگزاری اجلاس شوند، تلاش خود را متوجه کمیت و کیفیت آن کردند تا از این طریق بتوانند در تبلیغات خود اعلام کنند ایران نتوانست تعداد بالائی از اعضای جنبش عدم تعهد را در اجلاس داشته باشد. در این زمینه نیز غربیها شکست خوردند و اجلاس تهران سرانجام با حضور 120 هیأت از اعضای جنبش عدم تعهد برگزار شد که رقم بالائی بود.
پایان پیام/
نظر شما