طعم شیرین زندگی در کنار 10 فرزند

خانم «مریم براتی» مادری موفقی در تربیت 10 فرزند قد و نیم قد در محله ای از مهرشهر بیرجند است که با کمک همسرش با حقوق کارگری توانسته‌اند زندگی شیرین برای خود مهیا کنند.

خبرگزاری شبستان - خراسان جنوبی؛ سمیه محمدی: درب خانه اش را که می کوبم، مادر به همراه پنج فرزند درب را با روی خوش به رویم می گشاید. در کنج حیاط با صفایشان فرش قرمزی برای بازی بچه ها پهن شده است. با بچه های قد و نیم قد همراه می شوم و می پرسم همه با هم بازی می کنید و همدیگر را دوست دارید؟ نازنین با صدای بلندش می گوید بله همه با هم، بازی می کنیم.


مادر خانه با لبخندی می گوید از تک فرزندی که بهتر است. همه بچه هایم، همبازی دارند و بزرگ کردنشان سخت نیست با یکدیگر امورات خود را سپری می کنند.


از خرج و مخارجشان که می پرسم، مریم خانم سری تکان می‌دهد و می گوید خدا را شکر بچه های قانعی دارم و هر لباسی که تنشان می کنم اعتراضی نمی کنند، مردم هم کمک می کنند.


شوهرم کارگر سرگذر و بیشتر چاله کنی فاضلاب دارد با همون حقوق اندک کارگری باید اجاره خانه را بپردازیم.

طعم شیرین زندگی در کنار 10 فرزند


همین خانه ای که نشسته ایم را باید تا یک ماه دیگر تخلیه کنیم صاحب خانه گفته است باید از اینجا بروید. چاه فاضلاب خانه هر ماه پر می شود و باید هزینه های زیادی را تنها برای چاه فاضلاب بدهیم مانده ام برای ثبت نام بچه ها برای مدرسه چه کار کنم؟ اینجا بود سرش را پایین می اندازد و از ما می خواهد که بزرگترین آرزویش یعنی موضوع سقف خانه ای امن را برایش از سوی مسئولان پیگیری کنیم.


از نهضت ملی مسکن می پرسم که چرا در این طرح ثبت نام ندارید؟ می گوید با این حقوق اندک و با هزینه های فرزندانم مگر می شود که تسهیلات مسکن ملی را پرداخت کرد؟ مانده ام چه کنم تا حالا از رجایی، حافظ، بهشتی و مهرشهر خانه به دوش به دور شهر می گردیم.


صاحبخانه ها تا می بینند 10 فرزند دارم از اجاره دادن خانه هایشان به ما امتناع می کنند برای ما هم بهتر است خانه ای که به اجاره می گیریم حیاط دار باشد تا همسایه های آپارتمان نشین از سرو صداهای فرزندانم ناراحت نشوند و بچه ها هم در حیاط منزل بازی کنند.


در حین صحبت کردن الهام خیلی بهانه گیری می کند، می‌گویم از گریه های سمیرا و بهانه گیری های الهام خسته نمی شوید؟ مادر بازهم با لبخندی بر گوشته لب می گوید نه! ما عادات به سر و صدا داریم خداروشکر که بچه های سالمی دارم، همه شان درسخوان هستند و قانع، هر غذایی را می خورند، حتی شده شب ها نان خشک به دستشان می دهم، همان را می خورند و می خوابند.


گوشه حیاط منزلشان تشتی پر از لباس چرک می بینم، می‌گویم مگر ماشین لباسشویی ندارید؟ مریم خانم می گوید ماشین لباسشویی ندارم و هر روز باید با دست لباس 10 فرزندم را می شویم، کار سختی است، به یاد ندارم که در خانه آرام نشسته باشم. اصلا نمی فهمم کی روز تمام و شب می‌آید.


از سن و سال فرزندان می پرسم؛ می گوید: ابوالفضل 17 سال دارد و به همراه پدرش سرکار می رود، فاطمه زهرا هم 19 سال دارد که الان خودش صاحب فرزند شده است؛ خداروشکر؛ دعای هر روز من این است که فرزندانم هم از نعمت فرزند سالم، بی بهره نمانند، فرزند خوب واقعا نعمت است.


با اینکه فرزند آخر مریم خانم که متولد 1401 هست، اما یک سقط جنین هم داشته است و از این بابت خیلی ناراحت است، مریم خانم می گوید: سه فرزند آخرم که باردار بودم همه به ما پیشنهاد می دادند که آنها را به فرزندخواندگی بدهیم تا زیر بار هزینه های زندگی کمر خم نکنیم،  اما اصلا این تصور را نمی توانستم داشته باشم که فرزندان را به کسی بسپارم.


مادر 43 سال سن دارد و فاطمه زهرا متولد سال 82، ابوالفضل متولد 84، مهدی 85، ریحانه متولد 90، هانیه متولد 92، نرگس 94، بابک 95، نازنین 96، الهام 98 و سمیرا 1401 است، بچه های قد و نیم قدی که دور یک سفره می نشینند و از دورهمی خانوادگی خود لذت می برند.

طعم شیرین زندگی در کنار 10 فرزند


خانم براتی می گوید: خداروشکر هیچ وقت در خرج خانه، پوشاک و هزینه های تحصیل نمانده ایم هر طور شده خدا برایمان رسانده است. مردم هم کنارمان بوده اند، انسان اگر قانع باشد مشکلی پیش نمی آید، اینکه برخی والدین صبح تا شب کار می کنند و فرزندی هم ندارند چون قانع نیستند، فرزندانم هم قانع هستند، در موقع کار هم یکی برایم جارو می کند، آن یکی غذا درست می کند و من هم به درس بچه ها می رسم.


در پایان این چند ساعت شیرین که با مادر و بچه های شیرنش همراه بودم از بزرگترین آرزویش پرسیدم و گفت: بزرگترین آرزویم این است که فرزندانم خوب درس بخوانند تا در جامعه برای خودشان کسی شوند، داشتن یک سقف ازآرزوی های من است تا با این همه بچه خانه به دوش به دور شهر نگردم.

کد خبر 1621439

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha