خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛فاطمه رحیم زاده- 31 شهریور سالروز آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. جنگی نابرابر برای دولتی نوپا، جنگی که همه ایادی و دشمنان به خیال از بین بردن ایران اسلامی تمام قد ایستاده و از هیچ کمکی به رژیم بعثی عراق فروگذار نکردند.
صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق، 39 سال پیش جنگی را علیه ایران آغاز کرد که وعده داده بود ظرف یک روز به خرمشهر میرسد و در مدت سه روز خوزستان را از ایران جدا خواهد کرد و پس از یک هفته خود را به تهران میرساند. اما زهی خیال باطل چرا که صدام در همان هفته نخست اولین شکست را متحمل شد و نتوانست به هیچ یک از اهداف اعلامی خود دست یابد.
جنگ تحمیلی علیه ایران توسط امام خمینی (ره) دفاع مقدس نام گرفت و از راهبرد دفاع همهجانبه (مشارکت تمامی مردم و نهادها در دفاع مقدس) در این جنگ استفاده شد و دستاوردهایی را به همراه داشت.
مهمترین دستاورد دفاع مقدس در حوزه نظامی، بازدارندگی ایران است. یکی از شاخصهای بازدارندگی ایران در دوره کنونی، توانمندی موشکی است که پایهگذاری آن از دوران دفاع مقدس صورت گرفت. ایران در پی حمله موشکی عراق به شهرها، در پی دستیابی به توان موشکی حرکت کرد. اگرچه اولین موشکهای ایرانی از لیبی وارد شد، اما در ادامه و با محدودیتهایی که با آن روبرو بود، ایران موفق به ساخت موشکهای متنوع پیشرفته و دیگر تسلیحات نظامی شد.
محمدعلی ذاکریان یکی از رزمندگان دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از خراسان جنوبی گریزی به قبل از انقلاب میزند و میگوید: قبل از انقلاب در مبارزات شرکت کرده و پیام های امام را که بهصورت نوار کاست از تهران ارسال میشد، دریافت می کردم و با ملاحظه و بدون ترس اقدام به تکثیر و توزیع می کردم. از آنجا که در آن زمان تنها ۲ دستگاه کپی در بیرجند بود بههمراه دوستان نوارها را گوش داده و آن را پیادهسازی میکردیم و با کاربن تکثیر و از ساعت ۱۲ شب به بعد با چراغ فانوس در منازل و مدارس و ... این بیانیهها را پخش و توزیع میکردیم.
به گفته وی در زمان اوجگیری انقلاب اقدامات و برپایی تظاهرات ها و همه حرکت ها براساس برنامههای اعلامی تهران انجام میشد و به این ترتیب انقلاب با رهبری امام راحل و حضور با شکوه مردم پیروز شد.
وی یادآور می شود: بعد از پیروزی انقلاب در روز 31 شهریور ماه قبلاز اذان ظهر متوجه ناراحتی فرمانده سپاه وقت (شهید رحیمی) شدم. وقتی علت ناراحتی را جویا شدم، متوجه حمله رژیم بعثی عراق و صدام حسین به ایران شدم و برای پی بردن به صحت و سقم موضوع همگی ناراحت و منتظر اخبار رسمی ساعت ۲ شدیم تا اینکه همان روز به طور رسمی تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران اعلام شد.
سال 1359 حدود ۷۰ تا ۸۰ نفر در سپاه مشغول خدمت بودیم با شروع جنگ همه مصمم به رفتن به جبهه شدند اما سهمیه اعزامی فقط ۸ تا ۱۰ نفر اعلام شد بهاینترتیب قرعهکشی صورتگرفته و هشت نفر به جبهه اعزام شدند. با شروع جنگ کم کم مردم هم وارد صحنه شدند و پس از آموزش و ساماندهی به صورت نیروهای بسیجی به جبههها اعزام شدند.
سال ۶۱ وقتی فرزند اولم تنها ۱۶ روزه بود برای اولینبار به جبهه و به منطقه اهواز اعزام شده و در لشکر ۵ نصر سازماندهی شدم.
او که در مقدمات عملیات فتح خرمشهر از ناحیه فک، دست و گوش دچار آسیب شده بود، میافزاید: پس از انتقال به مشهد حدود یک ماه در بیمارستان قائم بستری شدم و با توجه به شکستگی فک تا ۳ ماه نمیتوانستم غذا بخورم و تنها به خوردن مایعات اکتفا میکردم در زمان بستری چندین عمل روی صورت، گوش و ... انجام شد اما به دلیل نبود پزشکان حاذق این عمل ها موفقیتآمیز نبود و درحالحاضر حرکت دست و فک من محدود بوده و مشکل کم شنوایی هم دارم.
او که در مجموع در ۵ عملیات عملیات مرصاد، فتح بستان و آبادان، والفجر ۳ ، آزادسازی مهران، والفجر ۸ و.. نیز حضور داشته است، گریزی به فتح خرمشهر میزند و میگوید: بعد از آزادسازی بستان و آبادان نوبت خرمشهر رسید و از آنجا که صدام مدعی بود به زودی خرمشهر را تصرف میکند همه تجهیزات و استحکامات خود را در خرمشهر مستقر کرده و دژ محکمی درست کرده بود.
به گفته وی صدام حسین مدعی بود که اگر ایران خرمشهر را آزاد کند کلید بصره را به ایران میدهم و به این ترتیب انواع تانک، مین، تسلیحات و...را در خرمشهر مستقر کرده بود.
وی یادآور می شود: عملیات فتح خرمشهر از ۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ آغاز و تا ۳ خرداد همان سال به مدت یک ماه ادامه داشت که در مراحل بعد با سختی نیروها از عرض رودخانه با غواصی عبور کرده و برای قطع ارتباط نیروهای عراقی با بصره نیروهای اطلاعات عملیات ورود نموده و پل ارتباطی بصره به خرمشهر منفجر و ارتباط ها قطع شد.
وی تأکید می کند: در عملیات فتح خرمشهر همه لشکرها به همراه لشکر ۵ نصر و تیپ ۲۱ امام رضا(ع) خراسان بزرگ برای عملیات ورود کرده و صبح سوم خرداد به طور رسمی خرمشهر آزاد شد و تعداد زیادی از نیروهای عراقی اسیر شدند.
به گفته وی رژیم بعثی عراق تجهیزات زیادی داشت جز خدا و ما هیچ نداشتیم جز خدا. در شب عملیات نعره اللهاکبر و لاالهالاالله رزمندگان لرزه بر اندام دشمنان انداخته و روحیه خدایی و ولایی رزمندگان باعث عقبنشینی نیروهای رژیم بعثی عراق شد.
وی در ادامه به کسب دستاوردهای علمی، نظامی، هوایی و ... در طول این سالها اشاره کرده و میگوید: دولت ما در تصمیمهای دنیا سرنوشتساز است و این مهم حاکی از اخلاص مردم و حضور آنهاست.
وی گریزی به اغتشاشات سال گذشته میزند و میگوید: اغتشاشات سال قبل بزرگترین و هوشمندترین طراحی دشمن بود که با شکست مواجه شد.
وی از جوانان و نوجوانان می خواهد فریب فضای مجازی و سیاست های خارجی را نخورند و نسبتبه نظام، رهبر و دین خود اعتماد داشته و فرصتها را غنیمت بشمرند.
سرهنگ مهدی مزگی نژاد یکی دیگر از رزمندگان دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار شبستان از خراسان جنوبی با اشاره به 31 شهریور ماه سال ۵۹ و آغازحمله رژیم بعثی عراق به ایران میگوید: صدام حسین با حمایت استکبار جهانی و...با هدف تصرف و جداسازی ایران این جنگ نابرابر را آغاز کرد.
او در سال ۶۰ موفق به شرکت در دوره آموزشی و پساز آن به جبهه اعزام شده است، می گوید: پس از اعزام به جبهه در پادگان دوکوهه در 15کیلومتری اندیمشک مستقر شدم و از آنجا که سن زیادی نداشته و هنوز با حال و هوای جنگ آشنایی نداشتم فردای همان روز اولین شهید را از مشهد داشتهایم و برای اولینبار جنازه شهید را نزدیک دیده و با این باور رسیدم که در جنگ هستیم.
او که در عملیاتهای مختلف شرکت کردهاست، میافزاید: برای عملیات در تپهها اقدام به حفر سنگر میکردیم در یکی از این عملیاتها باران شدیدی آمد و آب وارد سنگر ما شد در حال ساماندهی سنگر بودیم که خمپاره ای اصابت کرد و از ناحیه پهلو، دست و کتف مجروح شدم ازآنجاییکه تردد در این مسیر ناممکن بود و آمبولانس نمیتوانست وارد منطقه شود سینهخیز با حالتی مجروح حرکت کرده و خود را به آمبولانس رساندم و با کمک دوستان به سوسنگرد منتقل شده و پساز پانسمان به بیمارستان قطب الدین شیراز اعزام شدم و بعد از یک هفته با توجه به عدم اطلاع خانواده از اینموضوع به مشهد رفته و پس از زیارت امام رضا (ع) به بیرجند آمدم. او که پساز بهبودی دوباره به جبهه برگشت و در عملیات بیتالمقدس که منجر به آزادی خرمشهر شدهاست نیز شرکت داشته است، می افزاید: بهعنوان بسیجی در این عملیات شرکت کردم ظهر روز بعد روی تپه بودیم که مورد دید دشمن قرار گرفتیم دشمنان ما را مورد اصابت گلوله قرار دادند و اولین تیر به سمت کلاه آهنی شلیک شد و تیر بعدی به کولهپشتی من اصابت کرد در همین حین به دوستم گفتم دشمن ما را شناسایی کرده و باید جابهجا شویم در همین حین متوجه عیب فنی اسلحه دشمن شدم و از فرصت استفاده کرده و جابهجا شدیم و بهاینترتیب با امداد غیبی نجات پیدا کردیم.
او سلامت خود را مدیون دعای خیر پدر و مادر خانواده و ملت ایران می داند.
نظر شما