ماجرای ورود مرحوم آیت‌الله مصباح به حوزه از زبان فرزندشان

بعضی از زندگی مرحوم آیت الله مصباح یزدی، این عالم فرزانه، را روایت خواهند کرد. شناخت راه صحیح و بصیرتی که رهبر معظم انقلاب فرموده که از نان شب برای حوزه مهم تر است و علامه مصباح که اندیشه ناب ایشان از هر زمان دیگر باید در حوزه ها شناخته شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از زنجان، بعضی از زندگی مرحوم آیت الله مصباح یزدی، این عالم فرزانه، را روایت خواهند کرد. شناخت راه صحیح و بصیرتی که رهبر معظم انقلاب فرموده که از نان شب برای حوزه مهم تر است. و علامه مصباح که اندیشه ناب ایشان از هر زمان دیگر باید در حوزه ها شناخته شود.

حوزه ها با عزمی که دارند و اراده ایی که دارند، ادامه دهنده راه ایشان خواهند بود. شهید مطهری اقتضائات زمانه را به درستی می شناسند، بصیر بی نظیرشان ورود پیدا می کند همین نقش بی بدیل را مصباح در دهه هفتاد ایفا کردند. در دهه شصت شهید مطهری حذف فیزیکی شد. حذف فیزیکی اندیشه های ایشان را بیشتر نمایاند. اما در دهه هفتاد، که علامه مصباح با بصیرت و شجاعت کم نظیرشان ورود پیدا کردند به صحنه در مواجهه با لیبرالیسم، شیوه عوض شد و ترور فیزیک اتفاق نیفتاد، بلکه ترورو شخصیتی ایشان روی آورد. اما به حول قوه الهی، ‌اندیشه ایشان پرفروق تر از همیشه نمایان خواهد شد.

خدا را قسم می دهیم به روح علامه مصباح، ‌که می فرمود روح اولیا در آن دنیا دستشون باز تر است، ‌که به همه ثبات در دین و استقامت در دین عنایت کند.

ضرورت معرفی اندیشه‌های ناب مرحوم آیت الله مصباح یزدی در تمام حوزه‌ها

در آیین بزرگداشت عمار انقلاب مرحوم آیت الله مصباح یزدی که در دارالقرآن کریم زنجان برگزار شد، حجت الاسلام و المسلمین مجتبی مصباح یزدی به عنوان سخنران ضمن تبیین ابعاد شخصیتی این عالم ربانی اشاره و اظهار کرد: خدا را شاکریم که به برکت انقلاب اسلامی و خون شهدایی که در راه اسلام نثار شده و برای حفظ حریم و امنیت با امنیت خاطر می توانیم کنار هم بنشینیم و در باره مسائلی که مورد نیاز است صحبت کنیم. به مناسبت حضور طلاب از حوزه علمیه و مطالعه دروس دینی توسط ایشان، برخی از خاطرات زندگی علامه مطرح می شود.

وی ادامه داد: بزرگداشت شخصیت ها و علما، صرفا بزرگداشت شخصشان نیست. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، بزرگداشت ایشان بزرگداشت راه و آثار ایشان است تا بتوانیم وظایفمان را بشناسیم و عمل کنیم.

حجت الاسلام مصباح یزدی خاطرنشان کرد: در باره اینکه ایشان چطور وارد حوزه شدند و چطور درس خواندند، خاطرات فراوان است. ایشان بخشی از دروس را در یزد خواندند و یک سال هم در نجف مشغول بودند و بعد به قم رفتند. علت اصلی نماندن ایشان در نجف، ‌مشکلات مالی بود. برادر ایشان در مغازه شاگردی می کردند و تمام تلاش کردند تا بخشی از درآمدشان را صرف خرید وسایلی کنند تا علامه برای تحصیل به قم بروند. در بازار مرسوم بود که مغازه داران قراردادی با چایخانه ها داشتند، برای شاگردشان هم دو تا وعده چای داشتند. می گفتند من دو چای را نمی خورم و پولش را به من بدهید. این پول پس انداز شد تا وسایلی تهیه شود تا برادرشان برای تحصیل به قم بروند (یک کاسه، یک ظرف و یک چراغ خوراک پزی). حساب کرده بودیم با شهریه ای که داریم و میتوان خرج کرد، ‌ارزان ترین چیزی که می توان تهیه کرد نان بود و شکر. و همان را هم کم می آوردیم و چند روز آخر ماه را هم کم می‌آوردیم.

ضرورت معرفی اندیشه‌های ناب مرحوم آیت الله مصباح یزدی در تمام حوزه‌ها

هفته ای یک بار هم یک غذای پختنی می خوردیم. غذایمان هم آبگوشتی بود که در مدرسه فیضیه پخته و بین طلاب فروخته می شد. آبگوشت هم به این صورت بود که یک مقدار آب گوشت و چند دانه نخود وچند پر گوشت. شبها در مدرسه فیضیه، نان کَسمه فروخته می شد (بین نان روغنی و کیک) اندازه یک کف دست. و در مسیر به سمت کتابخانه فیضیه نان را می خوردند و بعد شروع به مطالعه می کردند. این نان شب و وقتی که برای غذا صرف می شد. مقایسه کنید با نحوه درس خواندن ما.

می گفتند یک طلبه داشتیم که دو ساعت قبل از نماز صبح بیدار می شدیم و به سمت قنات می رفتیم (چند خیابان بالاتر بود) در راه مباحثه می کردیم. مباحثه درسی که صبح می خواهیم به سر درس آن حاضر شویم (پیش مطالعه). کتاب هم بر نمی داشتند، چون ظرف آب را بر میداشتند. کتاب هم بر نمی داشتیم از قبل خوانده بودیم و مباحثه می کردیم که ببینیم استاد چیز اضافه ایی نسبت به بحث می گویند. این برنامه ادامه داشت تا چهار شب. یا درس بود یا مطالعه یا مباحثه. بین آن یا نماز بود و یا غذایی که به آن نحوی که گفتیم. در آن ایام، برق نبود، موتور برق بود که آن را یک شب روشن می کردند تا چهار شب.

ضرورت معرفی اندیشه‌های ناب مرحوم آیت الله مصباح یزدی در تمام حوزه‌ها

ساعت ها می نشستیم فکر می کردیم که این درسی را که خواندیم چه کار می توانیم بکنیم برای جوانان. امکان فعالیتی برای طلبه فراهم نبود. نه اقبالی بود به علما و طلاب و نه شرایط و امکانات سیاسی و اجتماعی فراهم بود. آخوند را یک روضه خوان و مسئله گو می دانستند. اگر آخوندی می توانست فعالیت کند، فعالیتشان در همین حد بود. نماز بخوانند، مسئله ایی بگویند و روضه ایی بخوانند.

از طرف دیگر لباس روحانی برای روحانی ممنوع بود، همانطور که چادر برای زنان ممنوع بود و روضه بر سیدالشهدا ممنوع بود. در یزد اگر می خواست روضه ایی بخواند، آن فرد با لباس شخصی وارد خانه می شد، و لباس هایش را در بقچه ایی می گذاشت و در دالان خانه عوض می کرد ودر گوشه ایی از خانه که صدا به بیرون نرود، روضه سید الشهدا خوانده می شد. مسائل سیاسی که مطلقا. در زمان پهلوی دوم که خود من هم درک کرده ام یک ده سالی را، ‌آوردن نام امام جرم بود، رساله حضرت امام، رساله عملیه ایشان ممنوع بود که به اسم ایشان بنویسند، به اسم آیت الله خویی رساله فروخته می شد.

در این شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، ایشان درس می خواندند. انقلابیون تشکیلاتشان باید کاملا مخفی باشد، یک اعلامیه از حضرت امام منتشر می شد، ایشان اعلامیه را در لباس خودشان پنهان می کردند و آن را به شهر می بردند و یک نفر از موتلفه اعلامیه را دریافت می کرد.در همین شرایط افرادی تربیت شدند که انقلابی کردند جهانی. هیچ کس تصور نمی کردند که انقلاب در کوتاه ترین زمان به ثمر برسد. اما خواست خدا بود که حکومت دست انقلابیون باشد.

ضرورت معرفی اندیشه‌های ناب مرحوم آیت الله مصباح یزدی در تمام حوزه‌ها

در این زمان باید کمک فکری به انقلاب داده شود. باید بنشینیم و فکر کنیم که از بین تمام کارهایی که می توان انجام داد چه اقدامی اولویت دارد. و می فرمود: چه بسا در روز قیامت یقه ما را بگیرند که چرا این کار انجام دادیم. الان که شرایط متفاوت است، ‌ و انتظاری که از ما هست برای معرفی تشیع و معارف ناب به جهان، قابل مقایسه نیست با گذشته.

تفکر کمونیسم، تفکر دموکراتیک. کشورها غالبا در این دو جریان قرار می گرفتند. این که شعار داده می شد نه شرقی نه غربی، به این دلیل؛ اینکه حضرت آقا می فرمایند ما در پیچ تاریخی قرار داریم. یک خلاء تئوریک که جهانیان در پی آن هستند که به کجا باید رفت. ما باید از این خلاء استفاده کنیم و معرف تشیع را به جهانیان بشناسانیم. اگر خطا کنیم و کوتاهی نماییم، شاید چه بسا صدها سال این فرصت به تأخیر بیفتد و ظهور حضرت جحت به عقب بیفتد.

نه نیروی کافی داریم که بتوانیم معارف ناب شیعه را به جهانیان معرفی کنند و نه محتوای مناسبی داریم. پس از لحظه لحظه زمان باید استفاده کرد. اگر در گذشته باید به آن شیوه درس خوانده میشد، ‌در این زمان باید غافل نباشیم و از فرصت ها نهایت استفاده کنیم.

ما امروز در مرعض تهاجم چند جانبه دشمنان هستیم. دشمن به جد در حال برنامه ریزی است. اگر ما غافل نشسته ایم، دشمن غافل نشسته. این همه هجمه فرهنگی و تبلیغاتی که جای جلاد و شهید را عوض کنند. هجمه فرهنگی، اعتقادات، به مظاهر فرهنگی به نوع زندگی و سبک زندگی و پوشش و به همه فرهنگ، ‌از ریشه ها تا شاخ و برگها، حمله امنیتی، حمله نظامی صورت میگیرد. شخصی می گفت هنوز سایت های ما، مراکز هسته ای ما که در حال فعالیت هستند، هر روز در شرف حمله سایبری هستند. از آن سمت داعش درست می کنند واز آن سمت حمله به غزه. حصر اقتصادی، ‌تهاجم فرهنگی، اقتصادی و امنیتی هر روز در حال اتفاق افتادن است. ما در این شرایط هستیم، باید حواسمان را جمع کنیم، ‌هم خودمان را نگه داریم هم دست دیگران را بگیریم.

ضرورت معرفی اندیشه‌های ناب مرحوم آیت الله مصباح یزدی در تمام حوزه‌ها

آنچه باعث موفقیت در این راه می شود، اینکه برای خدا اقدام صورت گیرد. اخلاص داشته باشیم. اگر در جنگ پیروز شدیم به خاطر اخلاص بود که خداوند فرمود: إن تنصر الله ینصرکم. اگر اون روز جوانها در هنگام عملیات توسل پیدا می کردند به اهل بیت، باید امروز در هنگام جنگ فرهنگی همان اقدام صورت گیرد. خدای جبهه فرهنگی با خدای جبهه نظامی یکسان است.

و خدای متعال وعده داده است که نصرت با مومنین است. خدا تیم برنده را از قبل مشخص کرده، مسئله انتخاب ماست که در تیم برنده باشیم یا تیم بازنده. اگر بدنبال هوای نفس باشیم، چه بسا انسان علوم دینی بخواند اما برای مال دنیا و متامع دنیوی، ‌این به درد نخواهد خورد. یاری دین خدا با خودخواهی ها و هواخواهی ها جمع نمی شود. نترسید از کمی نیرو ونترسید از کمیت و عده وعده دشمنان. خداوند وعده نصرت و یاری مومنین را داده است.

پروفسور لگنهاوزن به عنوان دیگر سخنران این مراسم گفت: تقریبا سی و سه سال پیش به ایران آمده ام و افتخار می کنم و در معیت علامه مصباح که ایشان به طور کاملا اتفاقی دیدم. ایشان سفری به آمریکا داشتند، خرازی سفیر ایران در سازمان ملل بود. ایشان من را به علامه مصباح معرفی کرد و ایشان گفتند بیاید و با ما هم همکاری کنند. برای من جالب بود که ایشان انقدر باز بود و بدون هیچ سوالی حاضر به همکاری بود. وقتی که آمدم قم با کمک ایشان شروع کردم به فعالیت در بنیاد باقرالعلوم و یکی از مسائلی که در طی سالیان داشتیم، بحث در فلسفه دین بود و بحث درفلسفه اخلاق. و امروز می خواستم چند نکته در مورد بحث هایی که با ایشان در خصوص دین و اخلاق داشتیم مطرح بکنم. افتخار بنده هست که در طی سالیانی که در قم زندگی می کردم، جلسات مختلف در محضر ایشان داشتیم، ایشان با وجود خستگی و مریضی و احساس ناخوشایندی که بنده از مزاحمت نسبت به ایشان داشتیم، ولی وقتی شروع بحث می کردیم، این ب حث ها مثل اکسیر و انرژی برای ایشان بود.

یکی از مباحثی که با ایشان داشتیم بحث رابطه دین و اخلاق هست. به نظر می رسد اختلافی هست بین اخلاقی که هست و احکام دینی. ایشان فکر بازی داشتند. ایشان میگفتند: اگر ما ببینیم تضادی هست، و ما اعتقاد داریم باید اخلاقمان شاید فهم ما در مورد اخلاق هم اشتباه باشد.

چند تأملات مختصر بگویم بین احکام و اخلاق. که چطور این دو همدیگر را تقویت می کنند. اولا احکام شرعی، یک چهارچوبی برای زندگی فراهم می کند که در این چهارچوب انجام واجبات ما می بینیم که در این چهارچوب اخلاق تشدید می شود و فرد می تواند یک زندگی اخلاقی تر داشته باشد.

ما می توانیم بین این دو جمع بکنیم. چطور جمع بکنیم: ما می بینیم انسان ها به طور فطری به دنبال کمال است. و اخلاق همین است. اخلاق می خواهد نشان دهد که چطور می توانیم فضیت کسب کنیم. اصل کار اخلاق همین است. علامه مصباح گفتند ما می توانیم وجوب اخلاقی تعریف بکنیم. اگر چیزی لازم هست که ما انجام دهیم، تا بتوانیم جلوتر برویم وکمالات بیشتر کسب بکنیم، ‌این واجب می شود.

ضرورت معرفی اندیشه‌های ناب مرحوم آیت الله مصباح یزدی در تمام حوزه‌ها

وقتی که ما به اخلاق نگاه می کنیم، آنچنان که در فلسفه باستان مطرح شده، و ارسطو می گوید «چطور می توانیم خوشبخت شویم». ارسطو می گوید خوشبختی از نظر من زندگی ایی است که فرد می تواند داشته باشد و فعال باشد و فضیلت کسب نماید، باید فعال بشود با او و فضیت کسب کند.

وقتی فیلسوفان مسلمان با کتاب ارسطو برخورد داشته باشند، گفتند آنچه ارسطو به عنوان خوشبختی استفاده می کند، همان چیزی است که فیلسوفان مسلمان می گویند. ولی تنها به جنبه دنیایی بحث اشاره کرده پس ما از واژه سعادت استفاده کردند و گفتند اگر اخلاق می گویند هدف اصلی سعادت است، اخلاق و احکام همدیگر را تقویت می کنند. در قدیم مسائل مربوط به بایدها و نبایدها این واگذار کردند به فقها. اخلاق وظیفه دیگر داشت، فضیت و رذیلت چه است؟ معالجه رذیلت ها چطور باید باشد؟ این دو جدا شدند. اما در دوران مدرن تضاد بین احکام واخلاق، بیشتر برجسته شد، به خاطر اینکه اخلاق در خیلی از بحث ها، مخصوصا در فیلسوفان غرب، ‌اخلاق منشأ باید و نباید است. این باعث شد که فیلسوفان مسلمان وقتی نگاه می کنند به مسائل دیدند این مسئله عادی شد.

یکی از راه ها که ما می توانیم سعی کنیم این تضادها را حل بکنیم، این است که ما باید توجه داشته باشیم که جایگاه خدا در اخلاق ما داشته باشد، آیا خود خدا وقوع اخلاقی هست.

کد خبر 1740909

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha