به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان در استان آذربایجان غربی، چهارشنبه ۶ دی ماه و ۱۳ جمادی الثانی مصادف با وفات ام البنین و سالروز تکریم مادر و همسران شهدا است. نامگذاری این روز به این خاطر است که «ام البنین» همسر حضرت امیرالمومنین(ع) و مادر حضرت ابوالفضل العباس در چنین روزی روی در نقاب خاک پیچید و از این جهان کوچید و در جوار رحمت حضرت حق آرمید. تکریم مادرانی که به ندای پیر و مراد خود، معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفته و زینب گونه در حماسه هشت سال دفاع مقدس با تشویق همسران و فرزندان برومند خود آنها را برای حضور در جبهه ها آماده و آنها را تشویق می کردند.
و این روز بهانه ایی شد که به منزل شهید محمد باقر و رضا زرین برویم، دیروز تماس گرفتم با فردی به اسم محمدباقر زرین!؟ برادر زاده شهید بودند هماهنگی را با ایشان انجام دادیم، مادرش «همسر برادر شهیدان» می گویند؛ وقتی محمدباقر شهید شد ۱۸ سال داشت پسرم منم ۱۸ روز بعد شهادت ایشان متولد شدند به همین خاطر اسم شهید را روی پسرم گذاشتیم.
«شهید محمد باقر زرین» ششم مهر ۱۳۴۴، در شهرستان ارومیه به دنیا آمد و پدرش محمد تقی و مادرش صفیه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم آبان ۱۳۶۲، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و پیکر پاکش در زادگاهش قرار دارد و برادرش رضا نیز به شهادت رسیده است.
سه سال فاصله سنی و سه سال فاصله شهادت دو برادر
مادر شهیدان به خبرنگار خبرگزاری شبستان در ارومیه می گوید: دوران تحصیل بسیار موفقی را پشت سرگذراند و بی توجه به سختی های زندگی روستایی، علم و دانش را بهترین ابزار برای مبارزه می دانست، در دانشگاه تربیت معلم پذیرفته شد؛ اما به خاطرعشق و اشتیاقش به روحانیت روی آورد تا از طریق مسئولیت های سنگین روحانیت به مبارزه با دشمن بپردازد؛ زیرا نقش روحانیت را در بیداری مردم و به ثمر رسیدن انقلاب، یک نقش اساسی می دید. محمد باقر و رضا با هم سه سال تفاوت سنی داشتند شهادت آن ها هم با هم سه سال تفاوت داشت.
از کودکی شهید محمدباقر و رضا برایمان تعریف کنید تحصیلاتش را در کجا گذراند
شهید محمدباقر عضو انجمن اسلامی بود و شهید روحانی، به نماز اهمیت می داد و مشاجره های لفظی بی هدف را نوعی اسراف می دانست. حلال و حرام برایش مهم بود وسفره پر نعمت و پر برکت را نتیجه حلال و کسب روزی درست می دانست. هرگز زبانش تند و گزنده نبود و خوش رفتار و مهربان بود. شهید روحانی مهمان نواز هم بود به طوری که دوستان و آشنایان از تواضع و خشوع مهمان نوازی ایشان، شگفت زده می شدند. شهید برای اعزام به جبهه حوزه علمیه را انتخاب نمود و جهت آمادگی نظامی گری خود منطقه سردشت را انتخاب و به آنجا برای حفاظت و صیانت از ارزش ها و آرمانهای اسلامی رفت. به تحصیل علاقه داشتند برادر بزرگترشان که معلم بود به آن ها کمک میکرد تا درس بخوانند.
چطور اعزام شدند، شما رضایت دادید؟
ما خودمان بدرقهشان کردیم رضایت داشتیم و خودشان علاقه زیادی داشتند، ما در روستا زندگی می کردیم قبل از اعزام پیکر هر شهیدی که میومد محدباقر به من خبر میداد که شهید آوردند مادر بیا تشییع، و رفتند.
گفتم: نمی توانم فردا جواب حضرت زینب(س) را چه بدهم. راضی ام به رضای خدا.
لحظه شهادتشون یادتون است؟
رفته بودم روستا، خمیر کردیم و نان پختیم، خونه برادرم مهمان بودم و همسر برادرم روزه بود و تازه نشسته بودهم از پشت پنچره دیدم رضا وارد حیاط شد، رنگ و رویش پریده بود، گفتم: محمدباقر کجاست؟ اول گفت میاد ولی بعدا گریه کرد، جنازه محمدباقر را خودش آورده بود.
«گریه مادر را امان نمی دهد»، همه گریه کردیم رضا می گفت گریه نکنید همسایه ها ناراحت می شوند، به هر خانه یک گونی آرد دادیم تا نان پختند و مراسم گرفتیم.
مادر ادامه می دهد: محمدباقر مظلومتر از رضا بود و در مسجد فعالیت زیادی داشت.
مادر از فرزندان خود راضی هستید؟
من از ۸ پسر خودم راضی هستم تمام اعمال دینی مثل نماز و روزههایشان را انجام میدادند و من تا به امروز از هیچکدام نرنجیدهام.
برادر شهیدان که اونجا حضور داشتند در تعریف دو شهید اینچنین می گویند:
سال ۶۰ پدرم به رضا قطعه زمینی داده بود که روش کار کند و خسته نمی شد و در جبهه و سرما و گرما فعالیت می کرد و وقتی محمدباقر شهید شد به ما می گفت گریه نکیند.
محمدباقر از لحاظ فرهنگی فعال بود، بیشتر آیات قرآن را حفظ بود و یکی از خصوصیات بارز این شهید دلخوشی و شوخ طبعیش بود.
سخن پایانی
مادر شهید؛ خدا ان شالله همه جوان ها را عاقبت به خیر کند. ان شالله خوشبخت شوند به راه راست هدایت شوند و جوان ها می خواهم راه شهدا را ادامه دهند و پیرو رهبر باشند.
فرازی از وصیت نامه «شهید محمد باقر زرین»؛
اسلام الان در موقعیتی قرار گرفته است، که به کمک ملت نیازمند است. در اولین مرحله از جوانان محترم خالصانه استدعا دارم که جبهه های نبرد را ترک نکنند و همیشه خود را ناظر و شاهد در جبهه های نبرد ببینند. بنابراین تا به حال درک کردیم که پیروزی اسلام از روحانیت متعهد و مبارز منشأ می گیرد. وقتی تاریخ را ورق می زنیم به وضوح حقیقت را در می یابیم و از ملت شهید پرور و مقام نیز تقاضا دارم، همیشه پشتیبان امام (ره) و ولایت فقیه و روحانیت باشند. به درستی که با وجود روحانیت، ضربه ای به اسلام ومملکت نخواهد رسید»
شهید معظم سرانجام با همان لباس روحانیت عشق و علاقه خود را به شهدای کربلا نشان داد و درهمان عملیات بیست و پنجم آبان ۱۳۶۲ براثر اصابت ترکش آر پی جی به فیض شهادت نائل گشت.
گفتنی است؛ اگر ایثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت این شیر زنان ایران زمین نبود، خدا می دانست چه بر سر نهال نو پای انقلاب می آمد، این دلاور زنان بودند که فرزندان جوان و نوجوان خود را برای خط مقدم جبهه آماده می کردند و برای دفاع از ولایت سینه سپر می کردند تا یک وجب از خاک مقدس این سرزمین در دست دشمن تا دندان مسلح نیفتد.
تکریم مادران و همسران شهید وظایف همه ما است تا بتوانیم گوشه ای از این رشادت ها را جبران کنیم که ناممکن است.
نظر شما