خبرگزاری شبستان - مشهد: خون روی گونهها و کنار لبهایمان لخته شده.
خون روی لباسهایمان شتک زده.
خون روی دستهایمان خشک شده.
خون گرم همولایتیها؛ هموطنها.
خون پاک و رقیق بچهها.
خونمان بهجوش آمده.
ایرانی جماعت، عادتدارد که غم اجتماعی را تبدیل به حماسه کند. حماسه، غم را قابل تحملتر می کند. «شیعه مکتب حماسه است» اینکه میبینی ساکتیم و حماسهسرایی نمیکنیم و برای دشمن دندان نشان نمیدهیم، برای این است که خیالمان از انتقام راحـت نیست. هنوز مطمئن نیستیم که سردارهایمان قرار است چه کنند. اگر مطمئن بودیم، حالا بجای عزلت غم، بیرق حماسه را برافراشته بودیم. بجای زانو بغل کردن، مشت گره میکردیم. برای ما سخت است که بخوریم ولی نتوانیم باخیال راحت توی چشم حرامزادههای خندان نگاه کنیم و بگوییم ما هم قرار است بزنیم.
حاجکمالِ درونمان دائم تقلّا میکند. سختتر از آن این است که بچه مزلّفهای شورش زن، زندگی، آزادی، همانها که سنگینترین اکت مبارزاتیشان، کامنتگذاشتن و اتو در برقزدن بوده، به ما که سالهاست تا زانو در جویخون مبارزهایم، طعنه می زنند که پس چه شد انتقام سختتان.
گوش مخملیهایی که چهلسال است وعده براندازی میشنوند و هرسال میگویند که سالآخر نظام است، به ما میخندند که چرا انتقامتان به تأخیر افتاده! همانها که دلداریشان میدادیم که «نترس...»، امروز به ما طعنه می زنند که ترسویید. این سخت است؛ اینکه دهانمان از رجز و مشتمان از حماسه خالیاست، غم را سخت کرده است.
می دانید، غم اگر فریاد نشود، حناق میشود. مثل تیلهی سرب، توی گلو میماند و راه نفس را می کُشد. حالا دم و بازدممان سخت شده؛ نفسهامان حبس شده؛ اما اولین مشت را که بزنیم جوری فریاد حماسه و رجز سر خواهیم داد که این بغض کهنه بشکند و راه گلو باز شود. و دور نیست که باز باد در سینه اندازیم و گردن راست کنیم که ما شیعهایم؛ پسران علی؛ مذهب حماسه و انتقام...
نویسنده: جواد نقندری| دبیر جنبش مطالبه استان خراسان رضوی
شنبه ۱۶دی ماه ۱۴۰۲ مصادف با۲۳جمادی الثانی ۱۴۴۵
نظر شما