نام پدر را که می‌برد تکیه بر کوهی استوار داشت...

۵۴ سال سن داشت و هنوز نام پدر را که می‌برد اشک در چشمانش حلقه می‌زد و برقی در چشمانش زنده می‌شد برقی که از تکیه به کوهی استوار به نام پدر حکایت داشت که نه تنها پدر خانواده نیاکی بلکه پدر تمام سربازان و نیروهای تحت امرش بود.

خبرگزاری شبستان _گروه سیاسی_ فرزانه تهجا: شهید سرلشکر مسعود منفرد نیاکی یکی از فرماندهان ارشد ارتش است که در سال ۱۳۰۸ در شهرستان آمل چشم به جهان گشوده و بعد از اتمام مدارج تحصیلی دوره متوسطه با دیپلم طبیعی وارد دانشکده افسری می‌شود و بعد از ۳ سال به درجه ستوان دومی نائل شده و با انتخاب رسته زرهی به خدمت ارتش مشغول می‌شود.

جدیت صداقت و نظم این فرمانده بلند مرتبه لشکر زرهی زاهدان ستودنی است این شهید در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به بدنه مومن و خدمتگزار ارتش می‌پیوندد و بعد از پیروزی انقلاب به شکرانه تثبیت نظام اسلامی خود را وقف دفاع از انقلاب نوپای اسلامی می‌کند شهید منفرد نیاکی در سال ۵۹ به پاس خدمات ارزشمند و فداکاری سمت فرمانده لشکر زرهی زاهدان منصوب می‌شود و در سال ۶۰ فرمانده لشکر قدرتمند ۹۲ زرهی اهواز را بر عهده می‌گیرد این فرمانده شجاع و غیور ارتش جمهوری اسلامی ایران در کارنامه خود سوابق درخشانی از مسئولیت پذیری و حضور مداوم در خط مقدم جبهه را دارد در عملیات‌های بزرگی همچون «طریق القدس»،« فتح المبین»، «بیت المقدس»، «والفجر» و «رمضان» خدمات ارزشمندی را بر جای گذاشته است.

این شهید سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران به واسطه لیاقت شجاعت و ولایتمداری خود طی حکمی از سوی امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی به جانشینی فرمانده نیروی زمینی ارتش در جنوب کشور منصوب می‌شود. «عملیات بیت المقدس و حماسه آزادی خرمشهر» نقطه اوج فعالیت‌های شهید منفرد نیاکی در دفاع مقدس است این فرمانده پیشکسوت نظامی در قرارگاه فتح بارها با استفاده از نبوغ و ابتکارات مختلف نظامی و علمی خود توانست نیروهای بعث عراق را در جبهه‌های جنوب با شکست‌های سنگینی مواجه کند و بسیاری از عوامل رژیم بعث را به اسارت گرفت و در نهایت دستاورد این فرمانده شهید آزادی مناطق مختلف از تجاوز دشمن بود. شهید منفرد نیاکی از حس مسئولیت پذیری بالای برخوردار بود تا جایی که در حساس‌ترین شرایط بیماری فرزند دلبندش از  بودن در حریم خانواده پرهیز می‌کند و به علت آغاز «عملیات بیت المقدس» از بازگشت به خانه صرف نظر می‌کند و در پاسخ به تلگراف همسر شجاع و صبور خود که خبر فقدان فرزند دلبندش را به او می‌دهد در پیامی کوتاه اینگونه می‌نویسد:" این سربازان که هم اکنون در مصاف با دشمن بعثی هستند همگی فرزندان منند و وظیفه دارم که در کنار آنها باشم همراه آنها بجنگم دشمن را نابود کنم و پیروزی را برای اسلام و مردم فداکار خود به ارمغان بیاورم آن فرزندم کسانی را دارد که در کنارش باشند ولی من نمی‌توانم در این بحبوحه جنگ فرزندان سرباز خود را تنها بگذارم."

نام پدر را که می‌برد تکیه بر کوهی استوار داشت...

۵۴  سال سن داشت و هنوز نام پدر را که می‌برد اشک در چشمانش حلقه می‌زد و برقی در چشمانش زنده می‌شد برقی که از تکیه به کوهی استوار به نام پدر حکایت داشت که نه تنها پدر خانواده نیاکی بلکه پدر تمام سربازان و و نیروهای تحت امرش بود

۵۴  سال سن داشت و هنوز نام پدر را که می‌برد اشک در چشمانش حلقه می‌زد و برقی در چشمانش زنده می‌شد برقی که از تکیه به کوهی استوار به نام پدر حکایت داشت که نه تنها پدر خانواده نیاکی بلکه پدر تمام سربازان و نیروهای تحت امرش بود که هر یک سهمی بزرگ در عملیات‌ها و پیروزی‌های روز افزون رزمندگان در آزادی اراضی تحت اشغال رژیم بعث عراق و دفاع از کیان اسلامی بر عهده داشتند و این فرمانده سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران حتی در بحرانی‌ترین شرایط خانواده یک لحظه هم از بودن در کنار سربازان در دفاع و حفظ امنیت ملی کشور تردید به خود راه نداد و با دل استوار و تکیه بر خداوند متعال و باور به مدد الهی به راه خود در رسیدن به پیروزی ادامه داد و نامش برای همیشه در تاریخ دفاع از مرز و بوم و کیانه اسلامی درخشید و ستاره‌ای در میان ۴۸ هزار شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران شد.

 به بهانه روز ولادت حضرت علی (ع) و روز پدر حکایت خاطره توسل سرلشکر نیاکی به امام رئوف علیه السلام از زبان فرزند برومندش ابراهیم منفرد نیاکی بخشی از خاطرات شیرین و به یاد ماندنی از شهید سرلشکر مسعود منفرد نیاکی است  که از او در مورد خاطرات پدر در کسوت فرمانده بلند مرتبه دفاع مقدس پرسیدیم تا برایمان گوشه‌ای از این خاطره به یاد ماندنی را به تصویر بکشد.

با بغضی در صدا از پدرش می گوید: من فرزند شهید سرلشکر مسعود منفرد نیاکی هستم، پدرم از افسران قدیمی و با سابقه ارتش جمهوری اسلامی ایران بودند که در سمت فرماندهی لشکر و جانشین نیروی زمینی در دفاع مقدس خدمت کرد.

نام پدر را که می‌برد تکیه بر کوهی استوار داشت...

پدر می گفت: لشکری که من افتخار فرماندهی آن را داشتم ، لشکر سرزمینی خوزستان بود که این منطقه جنگ زده بود و به همین دلیل از این هدایا به نوعی محروم بود زیرا مردم توانی برای کمک مردمی به رزمندگان لشکر ۹۲ نداشتند

این فرزند شهید ادامه می دهد: خاطرات زیادی با پدرم دارم. قشنگ ترین خاطره ای که می توانم بگویم به جز همان خاطره مشهوری که مربوط به فوت خواهرم بود و پدرم حضور نداشت، این بود که پدر می گفت:" من در منطقه که حرکت می کردم و به عنوان جانشین شهید صیاد در منطقه جنوب حضور داشتم و برای سرکشی و بازدید حاضر می شدم، هر جا می رفتم لشکرهایی که از شهرهای مختلف آمده بودند و مستقر شده بودند، هر لشکری وابسته به شهر و استان خاصی بود و هدایای مردمی و کمک های مردمی دریافت می کردند و سربازان از دریافت این کمک ها خوشحال می شدند. کمک ها در شکل های مختلف کتاب، میوه، کنسرو و یا برخی مایحتاج دیگر نشان از آن داشت که مردم به یاد رزمندگان در جبهه ها هستند اما لشکری که من افتخار فرماندهی آن را داشتم ، لشکر سرزمینی خوزستان بود که این منطقه جنگ زده بود و به همین دلیل از این هدایا به نوعی محروم بود زیرا مردم توانی برای کمک مردمی به رزمندگان لشکر ۹۲ نداشتند."

فرزند شهید منفرد نیاکی با اشکی در چشم از توسل پدر به امام رضا (ع) می گوید: پدرم برای ۲۴ ساعت منطقه را ترک می کند و برایمان می گفت: "با پرواز پابوس امام رضا(ع) امام رئوف مشرف شدم و زیارتی کردم و گله گذاری کردم که حضرت آقا بالاخره ما فرزندان و سربازان شما هستیم. سربازان من چشم به لشکرهای ۷۷ خراسان و سایر لشکرهای لرستان دارند اما سربازان لشکر من چشم به راهند نه صرفا برای هدیه بلکه برای آنکه به یاد آنها باشند و هدایایی دریافت نمی کنند. پدرم می گفت:" به منطقه برگشتم اما به هفت روز نرسید که اعلام کردند چند کامیون از مشهد مقدس اهدایی مردم مشهد به لشکر ۹۲ رسیده است" و واقعا وقتی برای ما تعریف می کرد، منقلب شده بود و اشک از چشمانش جاری می شد و می گفت:" چقدر زود حضرت آقا امام رضا (ع) صحبت مرا شنید و بی جواب نگذاشت و خواسته رزمندگان جنوب را شنیدند".

پدرم برای ۲۴ ساعت منطقه را ترک می کند و برایمان می گفت: "با پرواز پابوس امام رضا(ع) امام رئوف مشرف شدم و زیارتی کردم و گله گذاری کردم که حضرت آقا بالاخره ما فرزندان و سربازان شما هستیم. سربازان من چشم به لشکرهای ۷۷ خراسان و سایر لشکرهای لرستان دارند اما سربازان لشکر من چشم به راهند نه صرفا برای هدیه بلکه برای آنکه به یاد آنها باشند و هدایایی دریافت نمی کنند. پدرم می گفت:" به منطقه برگشتم اما به هفت روز نرسید که اعلام کردند چند کامیون از مشهد مقدس اهدایی مردم مشهد به لشکر ۹۲ رسیده است.

این فرزند شهید از ارادت خانوادگی به امام رضا(ع) روایت کرد و گفت:  پابوس امام رضا (ع) از برنامه های حتمی خانواده ما بود و ما حتما سالی یک بار به زیارت امام رضا (ع) مشرف می شدیم و به همین دلیل اعتقاد و علاقه خاصی به امام رئوف (ع) داریم و هر وقت یاد این خاطره می افتم باز هم اشک در چشمانم حلقه می زند.

یادگار شهید منفرد نیاکی در مورد الگوپذیری جامعه از شهدا اظهار می کند: شهدا کار خود را انجام دادند و تاثیرگذاری خود را بر جای گذاشتند و نقشی که باید در طول تاریخ ایفا می کردند، انجام دادند. هیچ شهیدی ادعایی ندارد و وظیفه خود می داند که در راه خدا خدمت کند و مسیری که در جامعه نشان دادند، به طور ملموس دیده می شود و هر جا پا می گذاریم احترام شهدا و خانواده آنها از سوی مردم کاملا محفوظ و رعایت می شود و همه با عزت و احترام با خانواده شهدا برخورد می کنند و قدرشناس خدمات آنها هستند و کسانی که زمینه تاثیرپذیری از فرهنگ و زندگی شهدا را داشته باشند، حتما برگزاری یادواره ها و معرفی کتاب و زندگی نامه شهدا به مرور اثرات پایدار خود را بر جا می گذارد و در ذهن و وجود کودکان و نوجوانان ما رسوخ می کند و خواسته و ناخواسته کودکان ما از شهدا و خانواده آنها الگو می پذیرند.

کد خبر 1746109

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha