به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، انتخابات اسفندماه سال ۱۴۰۲ اولین انتخابات از زمان آغاز به کار دولت مردمی آیت الله رئیسی به عنوان دولت برخاسته از گفتمان جبهة انقلاب است و همچنین اولین مشارکت مردم پس از فتنة چندوجهی و پیچیدة دشمن علیه ملت ایران در سال گذشته به شمار می رود. شرایط کلی و مجموعهای از عوامل اهمیت مشارکت گستردة مردمی در انتخابات پیش رو را افزایش داده است. با توجه به این وضعیت و همچنین تأکیدات رهبر انقلاب، در این انتخابات مؤلفهای که شاید بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد، مشارکت حداکثری و همگانی مردم است.
یادداشت دکتر علیرضا معاف؛ معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص لزوم مشارکت حداکثری در انتخابات به شرح ذیل است:
یازدهم اسفندماه سال جاری، دوازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین انتخابات مجلس خبرگان رهبری برگزار خواهد شد.
انتخابات مجلس در همه سالهای بعد از انقلاب یکی از اصلیترین عرصههای کنش سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بینالمللی نظام جمهوری اسلامی بوده است. ادبیات فاخر امام خمینی(ره) مبنی بر در رأس امور دانستن مجلس و نیز عصارة فضایل ملت خواندن مجلس، اهمیت آن را در نظام اسلامی دوچندان کرده است.
همزمان با انتخابات مجلس شورای اسلامی، ششمین دورة انتخابات مجلس خبرگان رهبری نیز در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد. انتخاباتی که سرنوشت یکی از مهمترین ارکان قدرت در جمهوری اسلامی در دست اوست. مجلس خبرگان رهبری، نهادی است که به موجب قانون اساسی، سه مسئولیت مهم دربارة رهبری نظام دارد: «انتخاب»، «برکناری» و «نظارت». اهمیت ذاتی مجلس خبرگان رهبری به عنوان حافظ رکن اساسی نظام سیاسی اسلام و جایگاه رهبری و ولایت فقیه موجب شده تا همواره مورد هجمه مخالفان و معارضان نظام اسلامی باشد. شبهاتی که انتشار آنها موجب تضعیف این مجلس شده و اعتبار آن را نزد افکار عمومی از بین میبرد در آستانة انتخابات نیز پررنگ و پرتکرار میشود تا شاید بتوان از حضور مردم در پای صندوق رای کاست و مجلس را کماعتبار کرد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه انتخابات اسفندماه سال ۱۴۰۲ اولین انتخابات از زمان آغاز به کار دولت مردمی آیت الله رئیسی به عنوان دولت برخاسته از گفتمان جبهة انقلاب است و همچنین اولین مشارکت مردم پس از فتنة چندوجهی و پیچیدة دشمن علیه ملت ایران در سال گذشته به شمار می رود، حساسیت و تأثیر نتایج آن بر نظام تدبیر کشور دوچندان شده است.
بنابراین شرایط کلی و مجموعهای از عوامل (که فرصت بررسی و بیان آنها در این مجال وجود ندارد) اهمیت مشارکت گستردة مردمی در انتخابات پیش رو را افزایش داده است. با توجه به این وضعیت و همچنین تأکیدات رهبر انقلاب، در این انتخابات مؤلفهای که شاید بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد، مشارکت حداکثری و همگانی مردم است. سوال مهم این است که چه موانعی بر سر راه این مشارکت وجود دارد و سازوکار ایجاد مشارکت حداکثری چیست؟
در یادداشت تفصیلی پیش رو مطالبی دربارة ابعاد گوناگون انتخابات مجلس و خبرگان، تحلیل راهبردهای رهبر انقلاب دربارة انتخابات بهویژه راهبرد مشارکت و رقابت؛ و همچنین اشاراتی گفتمانی دربارة جبهه انقلاب، جریان رقیب و جبهة دشمن، ارائه خواهد شد.
۱- چرا انتخابات مهم است؟
رهبر انقلاب ابتدای امسال چهار راهبرد اساسی انتخابات را ذیل چهار کلیدواژه امنیت، سلامت، رقابت و مشارکت تبیین فرمودند. با توجه به برایند سخنان ایشان درباره انتخابات به ویژه در سال جاری نکات زیر پیرامون اهمیت انتخابات قابل استخراج است:
۱ - برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوقهای رأی، تضمینکنندة امنیت کشور خواهد بود، زیرا دشمنان از پشتوانة مردمی نظام بیش از امکانات تسلیحاتی آن هراس دارند.
۲- در کشور مشکلات و گرفتاریهایی وجود دارد که برخی ناشی از تحریمها و بعضی دیگر بهدلیل کمکاریها است، اما با وجود این مشکلات، مردم به دلیل آنکه در انتخابات موضوع آبروی نظام و امنیت کشور در میان است به میدان خواهند آمد.
۳- در قضاوت ناظران بین المللی در خصوص هر کشور، مسائلی نظیر میزان حضور مردم در انتخابات و چگونگی روی کار آمدن مسئولان و نهادهایی نظیر مجلس تأثیرگذار است. بنابراین شرکت انبوه مردم در انتخابات از این زاویه نیز کاملاً ضروری است.
۴- انتخابات فرصتی برای ورود افکار جدید و راههای نو در چرخة تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور است بهویژه هنگامی که مردم افراد شایسته را برگزینند راههای تازه و چارهاندیشیهای جدید در روند حل مشکلات کشور و ملت پدیدار میشود.
۵- اقتصاد، فرهنگ، پیشرفت علمی و مسائلی از این قبیل بسیار مهم است اما اساس همة این مسائل انتخابات است زیرا اگر انتخاب عمومی قوی و درست انجام شود، همة مشکلات بهتدریج حل خواهد شد.
۶- نباید به حاشیهسازی سخنان گوناگون و دلسردکننده توجه کرد و به کارهای اصلی و رفع مشکلات مردم پرداخت.
۷- وقتی برخی رسانههای خائن خارجی جمعیت عظیم میلیونی ملت را چندهزارنفره میخوانند، اما تحرک چند صد نفر در خیابانها را به اسم ملت ایران جا میزنند طبعاً مردم اعتماد نمیکنند البته به شرطی که از داخل به این رسانهها بالوپر سوء داده نشود.
۸- گویندگانی که تریبون دارند یا به واسطة جایگاه خود میتوانند در رسانهها و فضای مجازی حرف بزنند، نباید بهگونهای اظهار نظر کنند که دشمن با بزرگنمایی حرف آنها برای دلسرد کردن مردم خوراک تهیه نماید.
۹- انتخابات در ایران جزء سالمترین انتخابات در جهان است، وقتی شما بهدروغ میگویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست و انتصابات است، مردم دلسرد میشوند.
۱۰- چگونه است که انتخابات وقتی به نفع شما باشد صحیح و متقن است، اما وقتی به نفع شما نیست انتخابات خراب است؟!
۱۱- در برخی از انتخابات بارها بعضی افراد نامه دادند که تقلب شده یا اشکال دارد. بنده نیز هیئتهایی تعیین کردم که با دقت رسیدگی کردند و بعد معلوم شد این گزارشها و نامهها درست نبوده است.
۱۲- از دشمن نمیشود گلایه کرد، اما فلان نویسنده، مرتبطین با فضای مجازی، نمایندة مجلس و فلان مسئول مهم دولتی باید مراقب باشند و اینجور نشود که بگوییم مردم شرکت کنید، اما در عین حال بهغلط، جوری حرف بزنیم که مردم از حضور در انتخابات دلسرد شوند.
۱۳- حمله به شورای نگهبان از غلطترین کارهاست. شورای نگهبان مرکب از شش فقیه عادل و شش حقوقدان برجستة منتخب مجلس است که در قانون اساسی شأنی دارد و مجموعهای قابل اعتماد است. چگونه انسان میتواند به راحتی این مجموعه را به غرضورزی دربارة برخی افراد متهم کند؟
۱۴- ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید، بنابراین هرکس به ایران علاقهمند است و امنیت کشور، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگانی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.
۱۵- افراد مؤمن و انقلابی با انگیزة قوی در انتخابات شرکت خواهند کرد اما اگر کسی انگیزة دینی و انقلابی ندارد اما میهن عزیز را دوست دارد لازم است به پای صندوقهای رأی بیاید.
۱۶- باید افرادی را انتخاب کرد که بتوانند پرچم عدالت اعم از عدالت اقتصادی، حقوقی و سیاسی را در کشور برافراشته نگه دارند.
۱۷- مردم باید افرادی با چنین ویژگیهایی را بشناسند و به آنها رأی دهند، اما اگر خودشان نمیتوانند به شناخت برسند از راهنمایی و مشورت افراد نصیر و مورد اعتماد استفاده کنند بنابراین هیچکسی نباید بگوید چون افراد را نمیشناسم رأی نمیدهم بلکه همه باید با اتکا به خداوند وارد میدان شوند و رأی دهند.
۲- شرایط اجتماعی ایران در آستانة انتخابات
این یک سؤال مهم، جدی و بنیادی است که جامعة ایران در سال ۱۴۰۲ شمسی چه وضعیتی دارد؟ ما با چگونه جامعهای مواجه هستیم؟
امروز بعد از گذشت دو سال از انتخابات ریاست جمهوری و پس از حاکم شدن جریان انقلابی بر دو قوة مجریه و مقننه، تبعات تورمی حذف ارز ترجیحی، امیدواریهای ابتدایی به ناآرامیهای سال ١٤٠١ و تورم شدید پایان سال بر میزان سرمایة اجتماعی جریان انقلابی تأثیر گذاشته است. با این وجود در سال ١٤٠٢ تا حدودی وضعیت اجتماعی آرامتر و بهتر از سال گذشته است. تورم تا حدودی کنترل شده، تفاهم میان ایران و عربستان سعودی اقدامی ثباتآفرین در سطح منطقه بوده است و مخالفان نظام در شهریور سال ۱٤۰۲ با وجود تحرکات فراوان در بازتولید ناآرامی و اغتشاش شکست خوردند.
اکنون میتوان گفت که انگارة «قابل فروپاشیبودن جمهوری اسلامی» که سال گذشته نقطه کانونی تمرکز دشمن بود، در سطح جامعه با وجود تلاش فراوان مخالفان و افراطگراهای اصلاحطلب، انگارهای ضعیف و نحیف است، ولی در عین حال، جامعه (مخصوصاً طبقة متوسط) بهشدت به دنبال چشمانداز برای آینده است. طبقة مستضعف به دنبال نقش حمایتی دولت در حوزة معیشتی و اقتصادی است.
مجموعة پیمایشها و دادهها و روندها نشان میدهد که در صورت همکاری سه قوه و وحدت در راهبرد، امیدواری مردم به جریان انقلاب در حل مشکلات بیشتر خواهد شد. انتخابات مجلس دوازدهم از این جنبه میتواند نمادی برای کارآمدی و حل مسأله قرار گیرد و خود را مخاطب جدی فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر حرکت به سمت قله قرار دهد.
با توجه به تحولات جهانی، شکست جبهة مخالف، پیروزیهای جبهة مقاومت و روندهای جنگ غزه، تجربة مجلس یازدهم و دو سال عملکرد دولت، انتخابات مجلس دوازدهم میتواند بستری برای افزایش قدرت کشور با توجه به رویکردهای مختلف جریان انقلابی باشد. البته تحقق این مهم در درجة اول به میزان مشارکت مردم در انتخابات و در گام بعدی به رویکرد منتخبان ملت که از کدام جریان سیاسی خواهند بود، بستگی دارد.
۳- مشارکت حداکثری
برای تحقق هدف مشارکت همگانی و حداکثری مردم در انتخابات و رسیدن به راهکارهای افزایش مشارکت، لازم است تصویر روشنی از وضعیت انتخابات در ایران داشته باشیم تا بتوانیم با هدفگذاری صحیح و شناخت موانع مشارکت، به هدف اصلی نایل شویم.
با تجزیه و تحلیل ۳۸ انتخابات برگزارشده در جمهوری اسلامی، میتوان به ٤ الگوی انتخاباتی براساس کمیت و کیفیت دست یافت. الگوی اول مشارکت حداکثری همراه با انتخاب حداکثری یا انتخاب اصلح است که الگوی مطلوب و ایدهآل مد نظر رهبر انقلاب است که منجر به نتیجة حداکثری و مطلوب نیز خواهد شد.
الگوی دوم، مشارکت حداقلی با انتخاب حداکثری است که منجر به نتیجه متوسط خواهد شد. الگوی سوم مشارکت حداکثری همراه با انتخاب حداقلی است که با توجه به مشارکت بالا، الگویی خوب در نظر گرفته می شود. الگوی چهارم که بدترین حالت است، مشارکت حداقلی همراه با انتخاب حداقلی است.
موانع مشارکت حداکثری
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ ۵ خردادماه ۱۳۸۴ در جمع دانشجویان به واکاوی مسئله عدم حضور برخی از مردم پای صندوقهای رأی میپردازند و اینگونه به اهمیت آن اشاره میکنند: «حضور مردم برای پیشرفت و صیانت کشور لازم است. نه اینکه اگر عدة زیادی شرکت نکردند، اینها به نظام «نه» گفتهاند؛ بههیچوجه اینطوری نیست. آنهایی که بهخاطر «نه» گفتنِ به نظام نمیآیند، درصد خیلی کمیاند. یک عده بهخاطر بیحالی نمیآیند، یک عده بهخاطر بیحوصلگی نمیآیند، یک عده روز جمعه کار دیگری دارند و نمیآیند، اینها را شما راه بیندازید. والّا کسانی که معتقد به نظام و قانون اساسی نیستند و دلشان برای بیگانگان و نفوذ آنها پر میزند و منتظر آمدن بیگانگان هستند، درصد بسیار کمیاند. خیلیها ممکن است پای صندوقها نیایند، بهخاطر اینکه حوصلهاش را ندارند، وقتش را ندارند، درست اهمیت قضیه را نمی دانند، متوجه تأثیر رأی خودشان نیستند یا به کسی که به او اطمینان و اعتماد کنند، نرسیدهاند، یا کسی را هم که شناختهاند، نپسندیدهاند؛ لذا نمیآیند. تلاش شما باید این باشد که مشارکت را به معنای حقیقی کلمه حداکثری کنید.» (۰۵/۰۳/۱۳۸۴)
واقعیت این است که ملت ایران در کلیت خود به آرمانهای انقلاب اسلامی و خط کلی و گفتمان انقلاب و چارچوب ساختاری نظام جمهوری اسلامی معتقد و متعهد است. اگرچه برخی سوء مدیریتها و ناکارآمدیها و مشکلات بهوجودآمده در عرصة اقتصادی ناخشنودیها و دلسردیهایی ایجاد کرده است، اکثریت ملت ایران همچنان معتقد و متعهد به نظام و گفتمان انقلاب است و تحقق خواستها و مطالبات خود را در چارچوب این نظام دنبال مینماید.
بنابراین عوامل متعددی از گرم شدن تنور انتخابات و ترغیب مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی جلوگیری میکند که برای برگزاری انتخاباتی پرشور با حضور حداکثری شناخت این موانع ضروری است و باید برای رفع آن اقدامات لازم صورت گیرد.
الف) عدم آگاهی و نبود اشراف به اهمیت اصل و نتایج انتخابات:
اولین مانع ناآگاهی است که موجب میشود فرد با بیحوصلگی و تنبلی از حضور در پای صندوق رأی طفره رود. متآسفانه بخشی از افراد جامعه آنقدر از جایگاه اجتماعی خود بیاطلاعند که نمیدانند تأمین بخش زیادی از حقوقشان با مشارکت در امور سیاسی از جمله انتخابات حاصل میشود. گاه فرد اطلاعاتی نیز از این جایگاه دارد، ولی آگاهیاش تا بدان حد نیست که او را به اقدام وادار نماید. این افراد نیازمند تبیین، آگاهیبخشی و آموزشاند.
اما راهکار و راهحل این ناآگاهی چیست؟ راهکار حضور چنین افرادی در پای صندوق رأی «آگاهسازی و آگاهیبخشی» است. بخشی از این آگاهسازیها شامل این موارد است:
تبیین اهمیت جایگاه مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و بخشهای مختلف آن در نظام تصمیمگیری کشور؛
تبیین دستاوردهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی دولت و مجلس کنونی؛
تبیین دستاوردها، پیشرفتها و کارآمدی نظام مردمسالاری دینی در مقابل سایر دموکراسیهای دنیا و در مقابل نظام سلطنتی قبل از انقلاب؛
شرح اهمیت حضور و مشارکت حداکثری در پای صندوقهای رأی؛
تبیین میزان تأثیرگذاری رأی تکتک افراد در انتخابات و اینکه گاه یک رأی میتواند سرنوشت انتخاباتی را دگرگون کند؛
تبیین ابعاد شرعی ضرورت حضور در انتخابات؛
تبیین وضعیت تهدیدات کشور در مواجهه با استکبار جهانی در آستانة انتخابات و نقشی که مشارکت حداکثری میتواند در مقابله با تهدیدات دشمن داشته باشد؛
تبیین نقش مشارکت حداکثری در افزایش مشروعیت و اقتدار جمهوری اسلامی و موارد دیگر.
وظیفة اصلی این آگاهسازی و روشنگری هم بر عهدة صاحبان تریبون و منبر، چهرههای دارای مرجعیت سیاسی و فکری عیان مردم و اصحاب رسانه است.
ب) عدم اعتماد به اصلاح امور و احساس ناامیدی:
دومین مانع مشارکت، بیاعتمادی است. منشأ این بیاعتمادی را میتوان در تجربیات تلخ برخی حوادث در انتخابات گذشته و یا القائات و شبههافکنیهای رسانههای دشمن دانست که ذهن افراد را تحتتأثیر قرار میدهد و ارادة آنان را برای حضور در انتخابات سست میکند. ادعای تقلب، رقابتی نبودن، نمایشی بودن، فرمایشی بودن، مهندسی آرا و... از جمله القائات و شبهات دربارة انتخابات است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تاریخی خود در نماز جمعة تهران (۲۹ خرداد ماه ۱۳۸۸) در تحلیل انتخابات و اقدامات دشمن در زمینة اعتمادزدایی میفرمایند: «اگر مردم در کشور به آینده امیدوار نباشند در انتخابات شرکت نمیکنند، اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند در انتخابات شرکت نمیکنند، اگر احساس آزادی نکنند به انتخابات روی خوش نشان نمیدهند. اعتماد به نظام جمهوری اسلامی در این انتخابات آشکار شد؛ دشمنان ملت ایران میخواهند همین اعتماد را در هم بشکنند. این اعتماد بزرگترین سرمایة جمهوری اسلامی است. میخواهند این را از جمهوری اسلامی بگیرند. میخواهند ایجاد شک کنند ایجاد تردید کنند دربارة این انتخابات و این اعتمادی که مردم کردند تا این اعتماد را متزلزل کنند. دشمنان ملت ایران میدانند که وقتی اعتماد وجود نداشت مشارکت ضعیف خواهد شد. وقتی مشارکت و حضور در صحنه ضعیف شد، مشروعیت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها این را میخواهند...»
مخاطب این ترفند دشمن، عمدتاً نوجوانان، جوانان و دانشجویانی هستند که بیشتر در معرض رسانهها و فضای مجازی قرار دارند.
بنابراین باید برای کاهش یا رفع این بی اعتمادی نیز اقداماتی انجام داد؛ نظیر:
اعتمادسازی با ایجاد مفاهمه، زبان و ادبیات مشترک و ارتباط گفتاری با عموم مردم بهویژه جوانان و نوجوانان؛
اقناع سازی و پاسخگویی به شبهات و القائات از طریق رسانهها، فضای مجازی و افراد صاحب تریبون؛
محوریت دادن به افراد و گروههای مرجع مورد اعتماد مردم، جوانان و نوجوانان برای پاسخگویی و اقناعسازی.
ج) عدم رضایت از وضع موجود:
مانع سوم برای مشارکت، عدم رضایت و نارضایتی است. بخش مهمی از افرادی که در روز انتخابات پای صندوقهای رأی نمیآیند آنهایی نیستند که بیاطلاع بوده و یا تحتتأثیر القائات دشمن، بیاعتماد شدهاند، بلکه کسانی هستند که به دلیل مشکلات متنوع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مشکلات معیشتی، بیکاری، تورم، ناکارآمدیها، سازوکار لَخت و فشل ادارات و سازمانها، فسادها، تبعیضها، ترک فعلها، سوءمدیریتها، بیعدالتیها و... حاضر نیستند پای صندوقهای رأی بروند.
برخی از راهکارهایی که برای رفع این مانعِ مشارکت همگانی، می توان پیشنهاد اد:
برای کسب رضایت این افراد بیش از هرکس، مسئولان و دستگاههای اجرایی وظیفه دارند با اصلاح رفتار و ارائه پاسخ و عذرخواهی از سوءمدیریتها و تلاش برای جبران کاستیها بهویژه در امور اقتصادی و مهار تورم برای کسب رضایت تلاش کنند؛
تبیین این واقعیت که راه صحیح حل معضلات موجود، مشارکت سیاسی همگانی و تلاش برای انتخاب نامزد اصلح و کنار گذاشتن ناکارآمدان است نه قهر با صندوقهای رأی؛
نکتة مهم دیگر عدم بهرهبرداری سیاسی و تفسیرهای فرصتطلبانه از رأی مردم است. نباید مشارکت مردم به معنای رضایتمندی از وضعیت موجود و عملکرد مسئولان تفسیر شود بلکه باید به معنای ارتقای فهم سیاسی مردم و استفادة آنها از حق مشارکت سیاسی برای حل مشکلات خود تفسیر شود.
برخی اقدامات مقطعی از سوی مسئولان و نامزدهای انتخابات نیز میتواند به بهبود رضایت عمومی در آستانة برگزاری انتخابات کمک کند:
تبلیغات مؤثر نامزدهای انتخاباتی و توجه به نیازهای اصلی جامعه که مسائل اقتصادی و معیشتی است و ارائه راهحل و راهکار برای رفع آنها؛
پرهیز از سیاهنمایی
امیدوار کردن ملت به حل مشکلات به جای ناامیدسازی؛
کنار گذاشتن اختلافات میان مسئولان و قوای سهگانه؛
مطالبهگری مردمی از نمایندگان و مسئولان برای پاسخگویی.
شکلگیری رقابت واقعی
در کنار دو راهبرد سلامت و امنیت، مهمترین راهبردی که منجر به مشارکت حداکثری و همگانی در انتخابات می شود، رقابت واقعی است. شکلگیری یک رقابت واقعی، الزامات، سیاستها و راهکارهایی دارد که در ادامه به برخی اشاره میشود:
- نظام جمهوری اسلامی ایران نیز یک نظام مردمسالار دینی- انقلابی است که در تعامل فعال، خلاق و هوشمند با جامعه و لایهها، گروهها و طبقات اجتماعی ایران قرار دارد. به منظور پیشبرد راهبردی بسیار مهم، مشارکت حداکثری باید شرایط حضور نامزدها و رقابتهای انتخاباتی و فضای کلی انتخابات را به سمتی برد که جامعه احساس کند صداها و سلیقههای گوناگون انقلابی در فضای رقابتهای انتخاباتی امکان بروز و ظهور عرضه شدن دارند. مقصودمان بههیچوجه و تأکیداً عرض میکنیم هرگز ایجاد فضا و میدان برای فعالیت غربزدهها و استحالهطلبان و براندازان و فتنهگران نبوده و نیست، بلکه مقصودمان ایجاد فضا برای ظهور و بروز و عرضه شدن صداها و سلیقههای متنوع درون جبهة انقلاب و پیروان ولایت مطلقة فقیه و همة باورمندان جدی به ولایت حضرت امام خامنهای است که میخواهند گام دوم انقلاب را موفقتر از گام اول و در ذیل ولایت و گفتمان و سیره و سلوک امامین انقلاب پیش ببرند.
- در درون جبهة انقلاب، تنوعی از سلایق در عرصههای روشی یا تقدم اولویتها و برخی امور دیگر وجود دارد. در سیاستگذاری کلان انتخاباتی باید شرایطی پیش بیاید که همة صداهای درون انقلاب و تابعان ولایت امر امکان عرضة خود به مردم را پیدا کنند، بهمعنای ایجاد شرایطی که در آن همة چهرههای توانمند جبهة انقلاب رقابت کنند و حتی جوانترهای کمتر شناخته شده و گمنامتر این امکان را داشته باشند در رقابتهای انتخاباتی شرکت کنند. به عبارت دیگر باید اکثریت جامعه احساس کنند که سیمای سیاستورزی در نظام جمهوری اسلامی ایران (به مثابة یک نظام مردمی جوان زایای انقلابی) منحصر در چند چهرة مشهور (که هریک مدتی رئیس یک دستگاه یا وزیر یا شهردار یا.... بودهاند و در مواردی حتی نام و حضورشان تداعیکنندة برخی سیاستها و رویههای ناخشنودکننده بوده است) نمیشود و جمهوری اسلامی در چهل و پنجمین سال حیات خود امکان به میدان آوردن چهرههای جدید و شگفتیسازی را دارد که احیاکنندة شعارها، آرمانها و رویههای اصیل انقلابی و ولاییاند. از لوازم تحقق این امر این است که سیاستگذاری در انتخابات سال ۱۴۰۲ و نحوة تعیین صلاحیتها از سوی شورای نگهبان به گونهای باشد که تنوع رنگینکمانی از نامزدهای انقلابی - ولایی باتجربه و شناختهشده و جوان و میانسال و کمترشناختهشده و حتی کموبیش گمنام در میدان رقابتهای انتخاباتی فعال شوند.
- یک نکتة بسیار مهم دیگر در زمینهسازی برای مشارکت گستردة مردمی این است که به طور خاص شرایط به گونهای شود که در میان کاندیداهای فعال در عرصة رقابتهای انتخاباتی صدای عدالتخواهی انقلابی ذیل اراده و منویات رهبر انقلاب (و نه صداهای ساختارشکن، بیقاعده و افراطی) و صدای مستضعفان (یعنی صدای آرمانگرایی انقلاب) امکان بروز و ظهور روشن و صریح و شفاف پیدا کند. (صدای عدالتخواهی و مستضعفگرایی مطلوب و مد نظر، صدایی است که مطالبات خود را با محوریت رهبر و ولی امت یعنی حضرت امام خامنهای و در چارچوب تقویت کلیت نظام جمهوری اسلامی تعریف نماید و دنبال کند و نه صدایی که با عنوان عدالتخواهی مروج ساختارشکنی و هرجومرجطلبی و خدایناکرده تضعیفکنندة نظام است). اقشار کمدرآمد و ضعیف اقتصادی و لایههای فرودست و مستضعف، بدنة اصلی حامیان انقلابند و متأسفانه در سالهای اخیر سیطرة سیاستهای غربگرایانه و تمکینطلبانه در قبال غرب در قوة مجریه و برخی جاهای دیگر سبب شده است که عدهای از این اقشار و گروهها احساس کنند که جز در بیان و نظر و فرامین رهبری حکیم انقلاب، صداها، خواستها و مطالبات ایشان، بهویژه در بدنة اجرایی کشور شنیده نمیشود و در میان جریان غالب مدیران اجرایی نمایندهای ندارند.
- در انتخابات سال ۱۴۰۲ به منظور پیشبرد امر مهم مشارکت حداکثری نحوة عمل شورای نگهبان باید به گونهای باشد که بیشترین میدان را به چهرهها و صداهای انقلابی عدالتخواه، ولایتمدار، بیانکنندة مطالبات مردمی و مستضعفان بدهد و این امر البته منوط به این است که سیاستگذاری فرایند انتخاباتی در خصوص تعیین صلاحیت کاندیداها و رقابتهای انتخاباتی طوری باشد که این تصور به وجود نیاید که گویا یک حلقة مشخص گروهکسالار با تمایلات ویژه به دنبال چیدمان خاص در رقابتهای انتخاباتی به منظور تحقق اهداف خود است.
- در انتخابات پیش رو هر چقدر شرایط رقابتهای انتخاباتی و تنوع حضور کاندیداها به گونهای رقم بخورد که امکان عرضه و شنیده شدن صدای اصیل انقلابیگری و انقلابیها فراهم آید (بهویژه اگر این صدا از حنجرة نیروهای کمترشناختهشده و جدیدتر و شاید در مواردی جوانتر خارج شود و طنین صدا و نحوة زیست و هویت و سلوک صاحبان این صداها تداعیکنندة صداقت بیشتری باشد) به احتمال زیاد شاهد مشارکتی گسترده و در عین حال احیا شعارها و حال و هوای آرمانی انقلاب خواهیم بود.
الزامات مشارکت حداکثری
با توجه به نکات مطرحشده دربارة مشارکت حداکثری و رقابت واقعی میتوان به طور خلاصه الزامات تحقق مشارکت حداکثری را اینگونه برشمرد:
۱- رقابتی بودن و پیشیگرفتن در حل مسائل مردم؛
۲- کارآمدی، کاربلدی و راندمان؛
۳- آگاهیبخشی و افزایش دانش جمعی ایرانیان؛
۴- اعتمادسازی و افزایش سرمایة اجتماعی؛
۵- رضایتمندی و افزایش رضایت عمومی.
رویکردهای اولویتدار مشارکت حداکثری
برای مقابله با موانع مشارکت و تحقق هر چه بهتر راهکارهای افزایش آن، برخی رویکردهای اولویت دار کلان نیز باید در دستور کار نهادهای مربوط قرار بگیرد که برخی از آنها در ادامه آمده است:
- تمرکز نقطهای و موردی بر گروههای صنفی و قشری مردمی که حق رای دارند
- تمرکز بر مسائل اقتصادی و معیشتی و مصادیق محدود و اولویتداری از مشکلات مانند: مسکن، ازدواج، سربازی و اشتغال
- اولویت دادن به خواستههای قشر مستضعف و حاشیهنشین و بهکارگیری ادبیات مورد فهم و پذیرش این قشر
- توجه ویژه به انجام ندادن اقداماتی از سوی سازمانها، نهادها و ارگانها که سبب افزایش نارضایتی مردم میشود.
۴- مجلس و نمایندة انقلابی و تراز گام دوم
همانگونه که پیشتر هم اشاره شد برای رسیدن به الگوی مطلوب انتخاباتی میبایست مشارکت حداکثری مردم در انتخابات در کنار انتخاب حداکثری (اصلح) تحقق پیدا کند و از آنجایی که شاخصهای آن فرد میتواند نسبی باشد لازم است در ادامه به شاخصهای فرد از دیدگاه امامین انقلاب پرداخته شود:
- شاخصههای نمایندة انقلابی
- محور اعتقاد و التزام عملی
الف- پایبندی به احکام اسلام
اعتقاد به اسلام و اجرای احکام آن (صحیفة امام، ج ۱۴، ص ۴۱۱)
عدم گرایش به دشمنان (بیانات رهبری، ۱۴ فروردین ۱۳۸۲)
عدم تمایل به دنیا، مادیات، منافع شخصی، شهرت و ...) (بیانات رهبری، ۱۴ فروردین ۱۳۸۲)
ب - عدم انحراف عقیدتی و اخلاقی
عدم اعتماد به افراد منحرف (عقیدتی، اعمالی و اخلاقی) (صحیفة امام، ج ۱۴، ص ۴۱۱)
پ - تقوا و تدین
بیدینی و بیتقوایی هر جا باشد انسان را آسیبپذیر میکند. اگر در جای حساس باشد، آسیبپذیری آن بسیار گران تمام خواهد شد. (بیانات رهبری ۲۲ بهمن ۱۳۸۲)
ت - پایبندی به نظام و قانون اساسی
معلوم است کسانی که این قانون اساسی و این ملت و کارها و شعارها و راه و اهدافش را قبول ندارند نباید انتخاب شوند (بیانات رهبری ۱۸ دی ۱۳۸۲)
ث- صداقت
باید اشخاص امین و صادق بروند که مقدرات شما را بر طبق خواستههای خدای متعال پیاده کنند. (صحیفة امام، ج ۶، ص ۴۸۸)
ج- امانت
اشخاصی که امین هستند. اشخاصی که معروف است پیشهشان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین کنند. (صحیفة امام، ج ۱۰، ص ۵۲۵)
چ- انقلابی و در خط امام (ره) بودن
اگر نگوییم شجاعترین و مؤمنترین و انقلابیترین لااقل در سطح این تودة عظیم مردم که اینگونه از خود درخشش نشان میدهند، باشد. (بیانات رهبری ۱ اسفند ۱۳۷۲)
- محور اقتصادی
الف - اهتمام به امور مستضعفین و دلسوز مردم و طبقات محروم
مردم به نمایندگانی رأی دهند که در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام، پابرهنگان زمین اسلام، مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ اسلام، عارفان مبارز خود اسلام، پاکطینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) باشند. (صحیفة امام، ج ۴۱، ص ۱۱)
ب - روحیة مبارزه با راحتطلبی
افرادی را که طرفدار اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایی هستند طرف نموده و به مردم معرفی نمایند. (صحیفة امام، ج ۲۱، ص ۱۱)
پ - مبارزه با مفاسد اقتصادی
باید ضد فساد باشد و با فساد مالی و اقتصادی بهشدت و بهجد از بین دندان و نه به لفظ مخالف باشد تا با فساد مبارزه کند. (بیانات رهبری، ۱۳۰ بهمن ۱۳۸۴)
ت - عدم وابستگی به کانونهای قدرت و ثروت
نامزدهای انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال اینها نکنند. اگر کسی وامدار دستگاهها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمیتواند برای مردم دلسوزی کند. پس دلسوزی هم یک شرط بزرگ است. (بیانات رهبری، ۲۴ بهمن ۱۳۸۲)
ث- سادهزیستی و پرهیز از اشرافیگری
مسئولان مراقب باشند که از عوارض بیماری رفاهزدگی و عشرتطلبی، بیماری زد و بند نامشروع و فساد مالی و اداری، بیماری تکبر و دوری از مردم و بیاهمیتی به نیاز و خواست و اراده و حضور آنان، بیماری دستهبندیهای ناسالم و ترجیح مقاصد باندی بر مصالح عمومی و امثال اینها که ابتلای به آن مانند موریانه پایههای هر نظامی را سست و پوک میکند، خود را دور نگه دارند. (بیانات رهبری، ۱۳ خرداد ۱۳۷۰)
ج - اهل خدمت به مردم
نامزد انتخابات باید با قصد خدمت وارد شود اگر با قصد قدرتطلبی و جمع کردن پول و مسائل گوناگون و انگیزههای ناسالم دیگر وارد شود به کشور خدمت نمیرساند. (بیانات رهبری ۱۹ دی ۱۳۹۰)
- محور سیاسی
الف - عدم وابستگی و تمایل به شرق و غرب
همه با هم اشخاص متعهد مسلم، کسانی که گرایش چپ دارند نه گرایش راست دارند، انتخاب کنید. (صحیفة امام، ج ۱۲، ص ۱۸۵)
ب - پایبندی به وحدت و انسجام ملی
هر گفتار و کرداری که به فرسایش نظام و بر افروختن چالشهای جناحی بینجامد، همبستگی ملی را سست و دشمن را به نفوذ در صفوف ملت و مسئولان امیدوار کند، مردم را از کارگشایی نمایندگان خود نومید و در راستگویی آنان به تردید افکند، بیگمان در سمتی مخالف با وظیفة نمایندگی است. (بیانات رهبری ۶ خرداد ۱۳۸۳)
پ- شجاعت
نمایندة مردم باید شجاع باشد و نترسد، شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق. (بیانات رهبری، ۲۴ بهمن ۱۳۸۲)
ت- بصیرت و بینش سیاسی
نمایندة مردم باید دارای فهم و درک سیاسی باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجی و توطئههای دشمنان را و هم مسائل داخلی و نیازهای مردم و اولویتهای کشور را. (بیانات رهبری، ۷ فروردین ۱۳۷۱)
ث - حفظ عزت ملی
نمایندة این ملت عزیز باید عزت این ملت را حفظ کند. (بیانات رهبری، ۸ خرداد ۱۳۷۴)
- محور عملکرد و تخصص
الف- کارآمدی
مجرد اینکه این آدم یک آدم خوبی است، خیلی اول وقت نمازش را میخواند و نماز شب میخواند، این کفایت نمیکند. (صحیفة امام، ج ۱۸، ص ۲۸۴)
ب - دلسوزی
نمایندهای که انتخاب میشود باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمی باشد و بخواهد برای مردم کار کند.
پ- تجربه داشتن
آدمی باشد که حتیالمقدور با تجربه باشد. در این کارهای بزرگ، تجربه خیلی مهم است. (بیانات رهبری، ۱۳ بهمن ۱۳۷۸)
ت - برنامه داشتن، خوشنامی و جوانگرایی
نماینده باید خدوم امتحانداده، با کفایت، برنامهدار، خوشنام و جوانگرا باشد و به جوانان اعتقاد داشته باشد. (بیانات رهبری ۲۵ بهمن ۱۳۸۲)
ث- اهتمام در قانونگذاری و نظارت
ج- پرتلاش بودن
تا آخرین روز نمایندگی، نماینده هستند. سال آخر نمایندگی با سال اول هیچ فرقی ندارد. حالا ما وارد سال آخر میشویم. جلسات سال آخر هم باید از همه جهت، مثل جلسات سال اول باشد. (بیانات رهبری، ۸ خرداد ۱۳۷۴)
چ- سادهلوح نبودن. (بیانات رهبری، ۲۶ بهمن ۱۳۷۸)
ح- نگاه کلان ملی داشتن. (بیانات رهبری، ۲۰ / بهمن ۱۳۷۱)
خ – تصمیمگیری مستقل با استفاده از نظر کارشناسی. (بیانات رهبری، ۲۹ خرداد ۱۳۷۵)
- محور اخلاق و شئون نمایندگی
الف - رعایت اخلاق و آداب اسلامی در مسائل
آقایان در یک محیط آرام مسائلی که دارند با آرامش بیان کنند. اختلافاتی که در دیدها دارند، در سلیقهها دارند، اینها را با یک آرامش خاطر بیان کنند و حل و فصل کنند. در محیط آرام است که عقلها میتوانند کار بکنند. (صحیفة امام، ج ۱۴، ص ۳۶۶)
پ - حریص نبودن برای تصدی پست و مقام
میزان در نظر همه ارزش خدمت باشد، بة خدای نخواسته تحصیل مقام. (صحیفة امام، ج ۱۸، ص٣٧٧)
ت - مردمی بودن
مردمی بودن یعنی اینکه نباید ما در جمهوری اسلامی کمک کنیم به ایجاد یک طبقة جدید، یک طبقة برخوردار اشرافی جدید این کار نباید انجام بگیرد. این هم با دستور و حکم و فرمان حاصل نمیشود، با دل، با ایمان، با انگیزه شدنی است. (بیانات رهبری، ۲۱ خرداد ۱۳۸۷)
ث - رعایت اخلاق تبلیغاتی و ندادن وعدههای نشدنی
در تبلیغاتشان ارزشهای نظام را ندیده نگیرند، همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهای سست بپرهیزند... وحدت ملی را خدشهدار نکنند. طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه حرفی بزنند که وحدت ملت خدشهدار شود. وعدههایی که معلوم است نمیتوانند به آنها عمل کنند به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسی است و امکانات مملکت از امکان آن حکایت میکند آن را به مردم بگویند... تبلیغات پر خرج هم نکنند. (بیانات رهبری، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۰)
- ویژگیهای مجلس انقلابی (مجلس امیدآفرین)
گام دوم انقلاب فراز و مرحلة نوینی از فرایند تحقق انقلاب اسلامی است. در گام دوم انقلاب، دستگاههای مختلف کشور باید افق تمدنی داشته و براساس این افق فعالیت کنند. مجلس یازدهم اولین مجلسی بود که در گام دوم انقلاب شکل گرفت و اکنون در آستانة پایان کار این مجلس، مجلس دوازدهم باید نسبت خود را با گام دوم انقلاب بسیار شفافتر و دقیقتر تعریف کند. مجلس شورای اسلامی از جمله دستگاههای اصلی و تأثیرگذار در تعیین مقدورات کشور است که در گام دوم انقلاب باید با بینشی تمدنی، برای تحقق اهداف و سرفصلهای مورد انتظار در این گام اقدام کند. میتوان گفت که هدف اساسی و نقطة کانونی در نقشآفرینی این نهاد در گام دوم انقلاب اسلامی، باید امیدآفرینی باشد که این نیز محقق نمیشود مگر آنکه همة سرفصلها و انتظاراتی که در گام دوم انقلاب متوجه مجلس است، محقق شود. به عبارت دیگر، مجلس شورای اسلامی در گام دوم انقلاب اسلامی باید مجلسی امیدآفرین باشد و به صورت فعال، پرتحرک و انقلابی در صحنة تحولات کشور حضور داشته باشد.
الف) التزام عملی به شعارهای انقلاب و حمایت از جریان انقلابی:
تجربة گام اول انقلاب نشان میدهد که هر جا دلزدگی، ناکارآمدی و ضعفی ایجاد شده به دلیل بیتوجهی مسئولان به شعارهای انقلابی و غفلت آنها از جریان انقلابی کشور بوده است. در این زمینه رهبر انقلاب در بیانیة گام دوم میفرمایند: «اگر بیتوجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهههایی از تاریخ چهلساله نمیبود که متأسفانه بود و خسارتبار هم بود، بیشک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.»
بنابراین یک منشأ مهم وجود آسیب در عملکرد مسئولان را میتوان در همین نقص دانست، زیرا توجه به شعارهای انقلاب، منشأ انگیزه، دغدغة تحرک و پویایی است و میدان دادن به جریان انقلابی نیز به معنای میدان دادن به کسانی است که در شرایط کمبود، سختی تنگنا و فشار با همت مضاعف روحیة انقلابی و عمل جهادی قادرند موانع را پشت سر بگذارند. نمونههای این امر را میتوان در دوران دفاع مقدس یا در دهة اول انقلاب در راهاندازی و توسعة اقدامات جهادی دید. امروزه نیز شاهدیم که در مواقع حساس و سرنوشتساز با وقوع برخی حوادث غیرمترقبه، چگونه توجه به شعارهای انقلاب و میدان دادن به جریان انقلابی، منشأ گرهگشایی و امیدبخشی میشود. حال در گام دوم انقلاب اسلامی، مجلس شورای اسلامی باید با نصبالعین قرار دادن شعارهای انقلاب در حوزههایی چون عدالتخواهی، آزادیخواهی، استقلالطلبی، پیشرفتگرایی و... نقشآفرینی متناسب با شأن خود را داشته، علاوه بر این، باید در راستای تقویت جریان انقلابی کشور حاضر به ورود جدی به صحنه باشد. به عنوان مثال، اگر در دستگاهی به نیروهای انقلابی بیتوجهی میشود و در نقطة مقابل، آن دستگاه جولانگاه افراد و نگاههای غیرانقلابی و (لیبرالی) است، مجلس بنا به رسالت نظارتی خود باید اقدام مقتضی را انجام دهد.
توجه به این امر بهویژه از آن جهت ضروری است که مجلس در دهة ۹۰ در ارتباط با پروندههایی چون جاسوسان زیستمحیطی، حضور دو تابعیتیها در مناصب حکومتی، حقوقهای نجومی، برخورد با مفسدان و اختلاسگران، گرهگشایی از مشکلات معیشتی مردم و.... ورود جدی نداشت. به عبارت دقیقتر در حوزههای مذکور اگر چه مجلس ورود هم داشته، نتایج ملموس و عینی جدی به گونهای که منجر به حل مسئله شود، حاصل نشده و متأسفانه ارادة چندانی هم برای ادامة روند، به منظور به نتیجه رسیدن مصوبات مجلس از سوی خود مجلس هم دیده نشده است.
ب) عینیتبخشی به نظریة نظام انقلابی:
به کار بستن نگاه انقلابی، روحیة انقلابی و عمل جهادی یکی از رسالتهای مجلس شورای اسلامی در گام دوم انقلاب است که رهبر معظم انقلاب در بیانیة گام دوم بدان اشاره کردهاند. از عناصر سهگانة مذکور میتوان به عناصر و ارکان نظریة نظام انقلابی تعبیر کرد. بنابراین، منظور ایشان از توجه به آنها در اصل و اساس، عینیتبخشی و عمل به موازین نظریة نظام انقلابی است. منظور از عینیتبخشی به این نظریه نیز عبارت است از حساسیت مثبت نشان دادن به نقدها، در عین فاصله نگرفتن از ارزشها، تضاد و ناسازگاری ندیدن میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی، متحجر نبودن در برابر پدیدهها و موقعیتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نبودن در عین پایبندی شدید به اصول خود، حساسیت شدید به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان و بیمبالاتی نکردن با خطوط اصلی انقلاب و نظام.
منشأ بسیاری از آسیبها در عملکرد مدیران را باید در عدم درک صحیح و دقیق آنها از انقلاب اسلامی دانست، بدین معنا که برخی از مدیران و مسئولان کشور به نظام اسلامی، نگاهی عرفی دارند و غافل از آن هستند که نظام، عهدهدار پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی است. مثلاً نگاه کیسهدوزانه و فرصتطلبانه به مسئولیت خود دارند و درک نمیکنند که انقلاب اسلامی، برای خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی است. این انقلاب آغازگر عصر جدیدی در عالم بوده، تقابل استکبار با آن جدی و ریشهای است. شعارهای آن برخاسته از متن اعتقادات تودههای مردم است و بنابراین تاریخ مصرفدار نیست.
برخی مسئولان میان جوشش انقلابی و نظم موجود ناسازگاری میبینند، یعنی به نظریة نظام انقلابی توجهی ندارند و انقلابیگری را مربوط به دوران مبارزه و قبل از ایجاد نظم و نظام سیاسی میدانند. از این رو، وقتی در مصادر امور قرار میگیرند بیش از آنکه به انقلابیگری و شیوههای انقلابی توجه داشته باشند، خود را اسیر وضعیت دیوانسالارانه حاکم بر حوزة مسئولیتشان میکنند. اما در گام دوم، انقلاب، مجلس شورای اسلامی به سبب رسالتهای خطیر قانونیاش باید پرچمدار بسط نظریة نظام انقلابی باشد تا زمینه را برای ترویج نگاه انقلابی، روحیة انقلابی و عمل جهادی فراهم کند. در همین زمینه میتوان به شاخص سهولت فضای کسب و کار در کشور اشاره کرد که تأثیری جدی بر رونق تولید دارد، پایین بودن نمرة ایران در این شاخص، نکتهای است که مجلس باید برای رفع آن برنامهریزی و اقدام کند. البته قوانینی در این زمینه تصویب شده، اما نظارتی از سوی مجلس بر اجرای این قوانین صورت نگرفته است و از اینجاست که میگوییم برای رفع موانع فضای کسب و کار اقدام جدی انجام نداده است.
ج) تلاش برای نهادسازی انقلابی:
نهادسازی مطابق با نگاه انقلابی از جمله رسالتهای مسئولان برای تحقق گام دوم انقلاب اسلامی است. توفیق جمهوری اسلامی در بدترین شرایط درآمدی و امنیتی در دهة شصت در زمینه کاهش شدید محرومیت روستاها و حاشیهنشینها، ناشی از یک نهادسازی صحیح و هوشمندانه با بهکارگیری نیروهای مردمی و جهادی بود، همینطور دربارة افزایش سطح سواد و تحصیلات و همچنین خدمات درمانی و بهداشتی. از سوی دیگر ناکامی تقریباً ۲۰ساله پس از فرمان رهبر انقلاب در اوایل دهة ۱۳۸۰ در مبارزه با قاچاق کالا یا فساد اقتصادی، دقیقاً معلول موفق نشدن در نهادسازی و انگیزهبخشی عاملان اقتصادی و سیاسی برای همکاری حول این محورها بوده است. هم نتوانستهایم صاحبان منافع شخصی و گروهی را به تغییر رفتار به نفع منافع ملی و اسلامی ملزم سازیم و هم موفق نشدهایم هزینة تصمیمات بحرانزا یا رفتارهای فسادزا را به قدر کافی و بازدارنده، بالا ببریم و نتوانستهایم مشارکت واقعی مردم در اقتصاد و ادارة امور کشور را تضمین کنیم. ثمرة نهادهای فعلی، خود را در ایجاد شبکهای از ذینفعان اقتصادی و سیاسی نشان میدهد که نفعشان در استمرار واردات کالاهای اساسی و وابستگی به خارج، حفظ وابستگی بودجه دولت به نفت، تداوم قاچاق کالا، فساد اقتصادی یا هر چیز دیگری است. حال آنکه با نهادسازی انقلابی میتوان مانع تداوم فعالیت این شبکهها در کشور شد. واضح است که مجلس باید در این نهادسازی پیشگام باشد.
د) متکی به درون و جوانگرا:
منظور از متکی به درون بودن مجلس آن است که این نهاد در فعالیتهای قانونگذارانه و نظارتی خود باید برای تقویت ظرفیتهای داخلی و اتکای بیشتر بخشهای اجرایی به این ظرفیتها تلاش کند. به عنوان مثال مجلس میتواند دولت را مکلف کند که به جای واردات یک کالای خاص، بخشهای تعطیل یا نیمهتعطیل صنعتی را راهاندازی کند تا چرخة صنعت در داخل کشور رونق بگیرد یا در مواردی که در داخل کشور ظرفیتهای مناسبی برای تولید برخی کالاها وجود دارد، اما با جهتگیریهای غلط اجرایی، همان کالاها از خارج وارد میشود مجلس باید با استفادة حداکثری از ظرفیت نظارتی خود، برای رفع این موانع تلاش کند. منظور از جوانگرایی نیز این نیست که همة نمایندگان مجلس باید از جوانان باشند، بلکه منظور این است که جهتگیری فعالیتهای این نهاد باید معطوف به فراهم کردن زمینههای لازم برای میدان دادن به جوانان در بخشهای مختلف کشور باشد. به عنوان مثال اکنون مجلس باید به طور دقیق بر اجرای قانون ممنوعیت بهکارگیری بازنشستگان نظارت کند تا فرایند چرخش نخبگان در دستگاههای اجرایی، پوستاندازی مدیران و روی کار آمدن جوانان جان تازهای بگیرد.
در این زمینه نیز عملکرد مجلس اشکالاتی دارد، به عنوان مثال در برخی دولتها، افرادی عهدهدار سمت وزارت شدهاند و برای این منظور از مجلس رأی اعتماد گرفتهاند که اولاً کهولت سن داشتهاند و ثانیاً کارنامة عملکرد آنها در دولتهای قبلی نیز چندان موفق نبوده است و ثالثاً بعد از تصدی چندبارة وزارت و قطعی شدن ناکارآمدی آنان، بلکه خسارت آفرینی آنها برای کشور، مجلس اقدام خاصی برای مقابله انجام نداده است.
هـ) مقوّم مسابقة خدمترسانی:
گام دوم انقلاب باید گام تقویت خدمترسانی به مردم در ابعاد و عرصههای مختلف باشد و مجلس در این زمینه اگرچه نمیتواند به عنوان کارگزار میدانی خدمترسانی باشد، قطعاً باید با سیاستگذاری و بسترسازی درست، اقدامات و فعالیت دستگاههای اجرایی را به سوی گرهگشایی از مشکلات مردم سوق دهد. در این زمینه مجلس نباید کوتاهی تعلل و ضعف برخی دستگاهها را که عملکرد آنها به طور مستقیم بر زندگی روزمرة مردم تأثیر میگذارد تحمل کند و باید در اسرع وقت و با صراحت هرچه تمامتر به برخورد با افراد خاطی و حتی غافل همت گمارد. متأسفانه عملکرد مجلس در گام اول انقلاب در این زمینه، نیز خالی از اشکال نیست بهویژه در برهههایی مانند وقوع نوسانات ارزی که در دولتهای مختلف آسیبهایی جدی بر معیشت مردم وارد کرده، مجلس اقدام جدی انجام نداده است.
و) حمایت از فعالیتهای علمی و پژوهشی:
علم و پژوهش از سرفصلهای هفتگانه مندرج در بیانیة گام دوم انقلاب اسلامی است که باید برای تقویت این عرصه تلاش شود. با این وجود، اکنون مسئله این است که با توجه به ماهیت مجلس شورای اسلامی، به طور طبیعی این نهاد مانند یک دانشگاه، مرکز تحقیقاتی یا پژوهشگاه علمی، کار پژوهشی و تحقیقاتی انجام نمیدهد و به طور مستقیم نمیتواند نقشی در تحقق این سرفصل مهم داشته باشد، اما اگرچه نقش آن در حوزة علم و پژوهش ماهیت غیرمستقیم دارد میتواند بسیار تعیینکننده باشد. در این زمینه مجلس میتواند با تصویب قوانین مقتضی، بستر مناسبی را برای توسعه و تقویت فعالیتهای پژوهشی و دانشی در کشور فراهم کند. به عنوان مثال، مجلس قادر است قوانینی را در راستای حمایت از شرکتهای دانشبنیان، نوآوریهای علمی نخبگان دانشگاهی و.... تصویب کند و از این طریق علاوه بر جلوگیری از خروج نخبگان از کشور، زمینههای بهرهمندی از دستاوردهای علمی آنها را فراهم سازد.
در این زمینة بهویژه مجلس میتواند به تقویت بودجة پژوهشی کشور بپردازد که در دهة گذشته در مضیقه نیز قرار گرفته است. بر اساس سیاستهای کلی مرتبط با علم و فناوری، میبایست بودجة تحقیق و پژوهش تا پایان سال ۱۴۰۴ به حداقل ۴ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش مییافت، اما این رقم فعلاً در حد نیم درصد است.
ز) تلاش برای اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی:
تأکید بر اقتصاد به عنوان یکی از عرصههای حیاتی در گام دوم انقلاب که نیازمند توجه، استحکام و صلابت است به چند دلیل عمده صورت میگیرد:
اول اینکه اقتصاد و ضعف اقتصادی پاشنة آشیل کشور در کل دورة تاریخ معاصر بوده است، بدین معنا که به سبب ضعف اقتصادی و مالی در داخل و هجوم بیگانگان از خارج، بهتدریج زمینههای وابستگی ایران به دنیای خارج به طور روزافزونی تقویت میشد و در نتیجة آن، استثمار ایران از سوی بیگانگان به مرور زمان بیشتر میشد. وجود این نقص همواره یکی از مهمترین دلایل شکست نهضتهای اجتماعی در ایران بوده و سبب شده که بهرغم جانفشانیها و مجاهدتهای فراوان در تاریخ معاصر ایران، آزادیخواهی، استقلالطلبی و مبارزات مردمی به بار ننشیند. انقلاب اسلامی، آنگونه که رهبر معظم انقلاب در بیانیة گام دوم انقلاب نیز تصریح کردهاند، راه رهایی از این نقیصه را به ما نشان داد. اما در سایة عملکردهای ضعیف داخلی و فشارهای خارجی هنوز این وضعیت به طور کامل دگرگون نشده است.
دوم اینکه درست به دلیل وجود همین نقیصه، یعنی آسیبپذیری اقتصادی است که دشمنان انقلاب و نظام از تحریمهای اقتصادی به عنوان ابزار و سلاحی برای تسلیم و به زانو در آوردن ملت ایران استفاده میکنند. بنابراین، توجه به استحکام ساخت اقتصادی کشور در گام دوم انقلاب اسلامی، به معنای گرفتن و ربودن ابزار تحریم و فشار اقتصادی از دست دشمنان ملت ایران است.
علاوه بر این دو عامل، باید به مشکلات اقتصادی موجود در کشور و تداوم آنها به مدت حدود یک دهه نیز به عنوان عامل زمینهای دیگری که سبب طرح مسئله اقتصاد به عنوان یکی از عرصههای نیازمند توجه در گام دوم انقلاب شده است، نام برد. در صدر این مشکلات میتوان به تورم و بیکاری جوانان اشاره کرد که تبعاتی چون رواج آسیبهای اجتماعی نیز به همراه میآورد. در واقع، پرداختن به اقتصاد، ترمیم نقاط آسیب و ارتقای تابآوری و ظرفیتسازی برای آن در گام دوم انقلاب میتواند راهحل بسیاری از مشکلاتی باشد که امروزه به عنوان «مسئله اجتماعی» در کشور وجود دارد و حالت انباشته به خود گرفته است.
با این حال، در حوزة اقتصاد توجه به دو نکتة مهم راهگشاست: یکی اینکه وجود مشکلات اقتصادی در شرایط کنونی نباید منجر به رأی به ناکارآمدی اقتصادی انقلاب در گام اول شود. واقعیت آن است که عملکرد چهلسالة انقلاب اسلامی، باوجود ضعفها و چالشهای موجود، در حوزة اقتصادی حاوی نقاط قوت و درخشان بسیاری است که باید در تحلیل عملکرد اقتصادی انقلاب مورد توجه قرار گیرد. با این حال، اگر بهرغم این موفقیتها هنوز هم چالشهای زیادی در حوزة اقتصادی داریم، به دلیل نارساییها و جهتگیریهای نادرستی است که در طول سالیان گذشته داشتهایم و در گام دوم انقلاب باید به طور جدی حل و رفع شوند. در این باره، رهبر انقلاب در ییانیة گام دوم فرمودند:
«مهمترین عیوب، وابستگی اقتصاد به نفت، دولتی بودن بخشهایی از اقتصاد که در حیطة وظایف دولت نیست، نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیت داخلی، استفادة اندک از ظرفیت نیروی انسانی کشور، بودجهبندی معیوب و نامتوازن و سرانجام عدم ثبات سیاستهای اجرایی اقتصاد و عدم رعایت اولویتها و وجود هزینههای زائد و حتی مسرفانه در بخشهایی از دستگاههای حکومتی است. نتیجة اینها مشکلات زندگی مردم از قبیل بیکاری جوانها، فقر درآمدی در طبقة ضعیف و امثال آن است. راهحل این مشکلات، سیاستهای اقتصاد مقاومتی است که باید برنامههای اجرایی برای همة بخشهای آن تهیه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیت، در دولتها پیگیری و اقدام شود. درونزایی اقتصاد کشور، مولد شدن و دانشبنیان شدن آن، مردمی کردن اقتصاد و تصدیگری نکردن دولت، برونگرایی با استفاده از ظرفیتها...، بخشهای مهم این راهحلهاست. بیگمان یک مجموعة جوان و دانا و مؤمن و مسلط بر دانستههای افتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند. دوران پیش رو باید میدان فعالیت چنین مجموعهای باشد.»
دیگر اینکه وجود مشکلات اقتصادی سبب شده که برخی گمان کنند این مشکلات لاینحل بوده و برای حل آنها چارهای جز غلتیدن در دامن دیگران و نسخهبرداری از دنیای خارج وجود ندارد، حال آنکه نهتنها اینگونه دیدگاه و طرز تلقی ریشة برخی مشکلات اقتصادی موجود است و حتماً در گام دوم انقلاب باید طرد شود، بلکه در داخل کشور ظرفیتهای بیشمار متعددی وجود دارد که با مدیریت جهادی و انقلابی و میدانداری جوانان قادر به پاسخگویی مناسب و قدرتمندانه به مسائل اقتصادی کشور است.
تردیدی نیست که مجلس شورای اسلامی میتواند نقشی بهمراتب تعیینکنندهتر در اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی داشته باشد، اما متأسفانه با گذشت ده سال از ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر انقلاب هنوز قوانین متقنی که در برگیرندة راهحلهای شفاف و عملیاتی باشد، از سوی مجلس وضع نشده است. برای رفع این نقیصه مجلس باید ظرفیتهای کارشناسی خود را تقویت کند تا به عنوان یکی از ارکان ایجاد یک اقتصاد مقاوم، بتواند به طور بهینه به ایفای نقشهای خود بپردازد.
ح) عدالت خواه و فسادستیز:
اهمیت عدالت به عنوان یکی از عرصهها و بایستهها در گام دوم انقلاب اسلامی نیز از چند جهت است: اول آنکه عدالت خواستهای انسانی-اسلامی و یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی است. دوم آنکه فاصلة وضعیت شاخصهای عدالت در کشور علیرغم پیشرفتهایی که داشته در مقایسه با سایر حوزهها و شاخصها، با وضع مطلوب بیشتر است. بنابراین، عدالت نیاز به توجه و تمرکز بیشتری در گام دوم انقلاب اسلامی دارد. در مورد مبارزه با فساد که خود یکی از جلوههای عدالتخواهی است نیز باید گفت که ضرورتی عاجل و غیر قابل انکار برای انقلاب اسلامی در گام دوم است و باید در صدر اولویتهای قابل تحقق برای گام دوم باشد. با توجه وقوع برخی فسادهای دانهدرشت در کشور، زمینههای بدبینی و بی اعتمادی درقبال کارگزاران شایسته و پاکدست افزایش یافته و حتی در مواردی سبب ترویج برخی قضاوتهای اجحافگونه در حق اصل نظام و انقلاب شده است.
اهمیت موضوع عدالت و مبارزه با فساد به حدی است که رهبر انقلاب در بیانیة گام دوم، طهارت اقتصادی را مهم دانسته و در این زمینه بهویژه بر دوری از حرص بر لقمة حرام، رفع محرومیتها، رفع تبعیض در توزیع منابع عمومی و مقابله با میدان دادن به ویژه خواری، عدم مدارا با فریبگران اقتصادی و پرهیز از غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، تأکید کردهاند.
توجه به این موضوع از سوی مجلس شورای اسلامی در گام دوم اهمیت ویژهای دارد، زیرا تجربة گام اول انقلاب اسلامی نشان میدهد که بهرغم برخی قانونگذاریهای مجالس مختلف برای مبارزه با فساد، در عمل برخی از نمایندگان و اطرافیان آنها گرفتار فساد و زد و بند بوده و اساساً خود بخشی از مسئله هستند و نه راهحل.
ط) پاسدار آزادی و استقلال ملی:
استقلال و آزادی از خواستهها و بایستههای مورد توجه رهبری در گام دوم انقلاب اسلامی است. به تعبیر ایشان استقلال ملی به معنی آزادی ملت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطهگر جهان و آزادی اجتماعی به معنای حق تصمیمگیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همة افراد جامعه است. بنابراین میتوان گفت که استقلال و آزادی دو روی سکة حاکمیت ملی هستند؛ با این تفاوت که اولی در ارتباط و نسبت با بیگانگان معنا مییابد و دومی در نسبت با جامعه و محیط داخلی.
اهمیت پاسداری از استقلال ملی و آزادی در گام دوم انقلاب به چند دلیل اساسی است: اول اینکه این دو در طول تاریخ معاصر، از مهمترین مسائل ملی و از جمله مهمترین موضوعات مبارزات مردمی بوده است. از این رو، در جریان شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی استقلال و آزادی یکی از مهمترین شعارهای ملت ایران بود. دوم اینکه با آنکه ضمن پیروزی انقلاب اسلامی گامهای مهمی برای تحقق و تحکیم این دو ارزش والا برداشته شده، هم اکنون نیز این دو آرمان مهم از سوی قدرتهای بیگانه و مداخلهگر مورد تهدید هستند و چنانچه درقبال به پاسداری از این دو غفلت شود، وقایع ذلتبار گذشته تکرار خواهد شد. اهمیت این موضوع بدان جهت است که جریان روشنفکری وابسته اینگونه القا میکند که استقلال دیگر معنای خود را از دست داده و تأکید بر حفظ استقلال ملی در شرایط جهانی شدن، سالبه به انتفاء موضوع است. حال آنکه واقعیتهای مختلف جهانی و بینالمللی نقیض این قضیه را نشان میدهد و ثابت میکند که در دل جهانیسازی غربی، وابستگی نیز وجود دارد و چنانچه کشوری به این موضوع بیتوجه باشد، زنجیرهای اسارتها و وابستگی آن، روز به روز محکمتر خواهد شد. در حوزة آزادی نیز دنیای غرب با شعار جهانیسازی درصدد تحمیل الگوی مطلوب خود در این حوزه بر سایر ملتهاست. حال آنکه الگوی غرب در حوزة آزادی با الگوی مطلوب اسلامی - ایرانی تفاوتهای بنیادین هستیشناسانه و معرفتشناسانه دارد.
در این حوزه نیز مجلس باید ضمن مبارزه با کنشهای سیاسی و نخبگی که درصدد نظریهسازی سازش در کشور هستند، با سیاستگذاری صحیح و دقیق فرهنگی، زمینههای فراگیری الگوی مطلوب و بومی آزادی در کشور را فراهم کند. متأسفانه در این زمینه نیز در عملکرد مجالس مختلف در گام اول انقلاب ضعف وجود دارد، زیرا بخش زیادی از بودجة فرهنگی کشور به جای آنکه معطوف به ارتقای درجة استقلال و آزادی هزینه شود، در عمل در اختیار خردهجریانهای معارض فرهنگی و چهرههایی قرار گرفته که نهتنها به حفظ استقلال کشور توجهی ندارند، بلکه مروج بیبندوباری و آزادی غربی به جای آزادی به سبک بومی هستند. مجلس در گام اول انقلاب در نظارت به نحوة تخصیص و هزینهکرد این بودجهها کارنامة قابل دفاعی ندارد.
ی) التزام به جهاد کبیر در برابر استکبار:
این شاخص که از سرفصل عزت ملی در روابط خارجی و مرزبندی با دشمن استنباط میشود به معنای حفظ حساسیتها در مقابل دشمن دانستن و عدم تبعیت از او و همچنین مبارزه با او در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... است. این موارد که به تعبیر مقام معظم رهبری شاخههایی از اصل عزت، حکمت و مصلحت در روابط بینالملل هستند، ترسیمگر اصول و ساخت سیاست و روابط خارجی نظام در گام دوم انقلاب اسلامی است. توجه به این موارد اولاً به معنای انزواگرایی و خودداری از تعامل سازنده با کشورهای مختلف نیست، بلکه عزتمندی و دقت در ماهیت خدعهگر طرف مقابل در روابط خارجی را مد نظر دارد. ثانیاً تأکید بر این موارد از آن جهت اهمیت دارد که تجربه چهلسالة انقلاب در گام اول نشان میدهد هرگاه به این اصول در رابطه با سایر کشورها توجه شده، منافع ملی کشور به بهترین وجه تأمین شده و در مقابل، بیتوجهی به این اصول نهتنها منفعتی به بار نیاورده بلکه متضمن پیامدهای خسارتبار نیز بوده است. بهترین نمونة ایستادگی بر این اصول را امروز در سطح منطقه بهویژه در صحنة نبرد فلسطینیها با اسرائیل میتوان مشاهده کرد که چگونه جمهوری اسلامی با عزتمندی، ایستادگی و مقاومت در مقابل دشمنان، به قدرت تعیینکنندة منطقه تبدیل شده و اجرای الگوی مقاومت جمهوری اسلامی بهوسیله جریانات مقاومت در منطقه، توطئههای مختلف استکبار در منطقه را نقش بر آب کرده و به پیروزیهای بزرگ در مقابل آنها منجر شدهاست.
رسالت مجلس شورای اسلامی در این حوزه در گام دوم انقلاب سنگین است، زیرا همانگونه که در تجربة گام اول ثابت شده است در مواردی برخی دولتها با کمتوجهی به این اصل مهم وارد اختلاط با دشمن شده و این اقدام آنها نهتنها منفعتی برای کشور در بر نداشته بلکه متضمن ایجاد خسارت نیز بوده است. در گام دوم انقلاب، مجلس شورای اسلامی باید با استفاده از همة ظرفیتهای قانونی خود بر کیفیت سیاست و روابط خارجی کشور بهدقت نظارت کند. کوتاهیهای مجلس در گام اول انقلاب در عمل به وظیفة نظارتی خود در قبال مسئولانی که با خوشبینی و عدم رعایت خطوط فاصل با دشمن، لطماتی به مردم کشور و انقلاب زدهاند نیز روشن و واضح است.
ک) مروج سبک زندگی اسلامی – ایرانی:
سبک زندگی از جمله حوزههای خرد برای تحقق گام دوم انقلاب اسلامی محسوب میشود. با این حال اهمیت آن بههیچوجه کمتر از سایر حوزهها نیست، زیرا اساسیترین حوزهای است که ارزشها نگرشها بینشها رفتارها و... هر فرد یا مجموعهای در آن تجلی مییابد. از این رو، چنانچه ویژگیها و شاخصهای انقلابی در این حوزه صدق کند میتوان گفت که تجلی ویژگیها و شاخصهای انقلابی در حوزههای دیگر مانند سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ کار چندان دشواری نخواهد بود. در واقع، اگر چه همة ساحتهای زندگی باید واجد ویژگیهای انقلابیگری باشد، چنانچه کسی فقط در حوزة سیاست انقلابی باشد و در حوزة سبک زندگی به انقلابیگری توجه نداشته باشد، انقلابی بودن وی ناقص و ابتر بوده و دیر یا زود یا کمرنگ شده یا از انقلابی بودن خود پشیمان میشود. درست به همین دلیل است که دشمن در نفوذ شبکهای و جریانی درصدد آن است که سبک زندگی مردم را هدف قرار دهد و به نوعی افرادی با معیارهای سبک زندگی آمریکایی (American life style) در ایران ظهور یابند.
به بیان دقیقتر، از مهمترین دلایل تمرکز بر سبک زندگی و تلاش برای اصلاح آن در گام دوم انقلاب، فاصله گرفتن سبک زندگی امروزی جامعه از معیارهای اسلامی-ایرانی است، زیرا به سبب عدم تولید کافی کالاها و خدمات متناسب با ارزشهای اساسی مردم و تنوع و وفور محصولات ارائهشده در نظام ارزشی رقیب، سبک بومی زندگی در ایران دچار فرسایش شده و بیش از پیش از معیارهای سبک زندگی بومی اسلامی-ایرانی فاصله گرفته است.
حال نقش مجلس شورای اسلامی در تلاش برای ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی در دو سطح قابل بررسی است: در حوزة زندگی شخصی نمایندگان که باید اصول اساسی سبک زندگی اسلامی ایرانی مانند سادهزیستی، اخلاقمحوری، دوری از تجمل، اسراف، مصرفزدگی و... را به طور جدی مد نظر قرار دهند و به عبارت دقیقتر، به رسالت نمایندگی به عنوان زمینهای برای کیسه دوختن نگاه نکنند. در سطح دیگر هم به وظایف قانونی مجلس برمیگردد که با توجه به وظیفة نظارتیای که دارد، باید با ریخت و پاشها، اسرافها، تجملها و... مبارزه کند.
۵- مجلس خبرگان
انتخابات ۱۱ اسفند، فقط انتخابات مجلس شورای اسلامی نیست؛ انتخابات مهم مجلس خبرگان رهبری نیز در همین روز برگزار خواهد شد. اهمیت ذاتی مجلس خبرگان رهبری به عنوان حافظ رکن اساسی نظام سیاسی اسلام و جایگاه رهبری و ولایت فقیه موجب شده تا همواره مورد هجمه مخالفان و معارضان نظام اسلامی باشد. شبهاتی که انتشار آن موجب تضعیف این مجلس شده و اعتبار آن را نزد افکار عمومی خدشه دار می کند، در آستانة انتخابات نیز پررنگ و پرتکرار میشود تا شاید بتواند از حضور مردم در پای صندوق رأی بکاهد و این مجلس را کماعتبار کند.
در این میان، نقاط ضعفی نیز در حوزة عملکردی این مجلس میتوان یافت که بهانه را برای تضعیف خبرگان فراهم کرده است. پاسخ مستدل به سؤالات و شبهات و توجه به ترمیم نقاط ضعف میتواند زمینة رونق انتخابات خبرگان را فراهم کند، موجب اعتمادسازی به نظام اسلامی شود و در نهایت منجر به تحقق مشارکت حداکثری در انتخابات گردد.
الف) مسئولیتهای مجلس خبرگان
۱- انتخاب رهبر: انتخاب رهبر در ایران، مانند بسیاری از کشورها به صورت دو مرحلهای است: مردم در مرحلة اول، به خبرگان مورد اعتماد خود رأی میدهند و در مرحلة دوم، نمایندگان مردم، از فقهای واجد شرایط، بهترین را برای رهبری انتخاب مینمایند. بسیاری از صاحبنظران، انتخابات دو مرحلهای را برای تعیین رهبر مناسبتر میدانند، زیرا معتقدند علاوه بر اینکه نمایندگان مردم، در فضایی به دور از هیجانات و تبلیغات، به بررسی و تصمیمگیری میپردازند، تجربه نیز نشان داده که وقتی فردی با رأی مستقیم اکثریت مردم به ریاست میرسد، بیشتر در معرض سوءاستفاده از قدرت قرار دارد.
این شیوه، معقولترین راه برای تعیین رهبر است، زیرا در بسیاری از نظامهای مبتنی بر انتخابات، برای دستیابی به بالاترین مقام اجرایی کشور، اگر داوطلبان از نظر «سن»، «تابعیت» و «اقامت» در آن کشور واجد شرایط باشند، میتوانند خود را نامزد ریاست کنند و این شرایط بهسهولت، برای مجریان انتخابات قابل تشخیص است، ولی در نظام اسلامی، رهبری نظام باید از صلاحیت بالای علمی و شایستگی اخلاقی و قدرت مدیریت برخوردار باشد. همان گونه که برای گزینش مهندس متبحّر یا پزشک حاذق، مراجعه به رأی عمومی نمیتواند راهکار مناسبی باشد و بهتر است به متخصصیان آن امر واگذار شود، در گزینش «فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر» نیز این امر به خبرگان منتخب مردم تفویض شده تا آنها به عنوان وکیل مردم انجام وظیفه کنند.
معیارهای انتخاب رهبر از سوی مجلس خبرگان در اصل یکصد و هفتم قانون اساسی چنین آمده است: «خبرگان رهبری دربارة همة فقهای واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم، بررسی و مشورت میکنند. هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند، او را به رهبری انتخاب میکنند.»
در جهت اجرای این اصل و شناخت شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصد و نهم قانون اساسی، کمیسیونی مرکب از یازده نفر عضو اصلی و چهار نفر عضو علیالبدل در مجلس خبرگان تشکیل میشود. وظیفة اصلی این کمیسیون، تحقیق دربارة همة موارد مربوط به شرایط رهبر، موضوع اصول یادشده، کسانی که در مظانّ رهبری قرار دارند و ارائة نتایج حاصلشده به هیئت رئیسه برای بررسی مجلس خبرگان است.
۲- عزل رهبر: تداوم رهبری ولی امر به استمرار صلاحیت و شایستگی وی بستگی دارد و با فقدان هر یک از شرایط لازم برای رهبری، مشروعیت آن از بین میرود حضرت امام میفرمایند: «فقیه، اگر یک کلمه دروغ بگوید یک قدم بر خلاف بگذارد ولایت ندارد.» و در جایی دیگر تأکید دارند: «فقیه اگر پایش را اینطور بگذارد، اگر یک گناه صغیره هم بکند از ولایت ساقط است.» در قانون اساسی در سه مورد برکناری رهبری پیش بینی شده است: ۱. ناتوانی از انجام وظایف رهبری؛ ۲. از دست دادن یکی از شرایط رهبری؛ ۳. کشف فقدان یکی از شرایط از آغاز.
در هر یک از این موارد قانون اساسی تشخیص و تصمیم را بر عهدة مجلس خبرگان نهاده است. اصل یکصد و یازدهم میگوید: «هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر بة عهدة خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم میباشد.»
مجلس خبرگان برای اجرای این اصل دارای کمیسیونی مرکب از یازده نفر عضو اصلی و چهار نفر علیالبدل است. بستگان نزدیک سببی و نسبی رهبر نمیتوانند در این کمیسیون عضو باشند. کمیسیون موظف است اطلاعات لازم دربارة این اصل را به دست آورده و صحت و سُقم گزارشهای دریافتی بررسی نماید. اگر دو سوم کمیسیون و هیئترئیسه به تشکیل اجلاس خبرگان برای رسیدگی و عمل به اصل یکصد و یازدهم رأی دهند اجلاس خبرگان در اولین فرصت تشکیل میشود و پس بررسی های لازم رأیگیری انجام میگیرد.
۳- نظارت بر رهبر: در جامعة اسلامی دو نوع نظارت بر رهبری وجود دارد: ۱- نظارت عامة مردم که در جهت ایفای نقش «النصیحه لائمه المسلمین» و «امر به معروف و نهی از منکر» انجام میگیرد. ۲- نظارت نهادینه که بهوسیله نهاد خاصی اعمال میگردد و پشتوانه حقوقی دارد. در این نظارت صرفاً به ارزیابی وقایع آشکار و موضعگیریهای پیدا اکتفا نمیشود بلکه حق تفحص داشته و میتواند از مقام مسئول پاسخ بخواهد.
در نظام اسلامی، رهبری دارای دو مسئولیت «جزایی» و «سیاسی» است. از نظر جزایی تشریفات خاصی برای بررسی اتهامات او در دادگاه وجود ندارد و در اصل یکصد و هفتم قانون اساسی تصریح شده که رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است بنابراین رسیدگی به تخلفات او مانند سایر شهروندان است. در حالی که در برخی کشورها مانند آمریکا رئیسجمهور از نوعی مصونیت قضایی برخوردار است و دربارة جرایمی از قبیل، ارتشا دادگاه عادی نمیتواند رسیدگی کند، بلکه ابتدا کنگره به موضوع میپردازد و سپس پرونده در مجلس سنا مطرح میشود و برای رأی به محکومیت رئیسجمهور رأی دو سوم سناتورها لازم است.
علاوه بر این، در جمهوری اسلامی مجلس خبرگان عهدهدار نظارت بر رهبری است که مستفاد از اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی است. تشخیص ناتوانی رهبر از انجام وظایف قانونی خود یا فقدان یکی از شرایط بر عهده مجلس خبرگان است، زیرا خبرگان مسئولیت عزل «رهبر» را بر عهده دارد (نص اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی) پس لازمة آن نظارت بر توانایی رهبری و استمرار شرایط آن است و البته این نظارت در تضاد با ولایت مطلقه نیست.
مجلس خبرگان برای انجام این وظیفه دارای کمیسیون تحقیق است که علاوه بر رسیدگی به گزارشهای دریافتی و تحقیق دربارة صحت و سُقم آنها، به تشکیلات اداری رهبری نیز توجه داشته و به آن مقام در جلوگیری از نفوذ و دخالت عناصر نامطلوب در تشکیلات نهاد رهبری مساعدت مینماید.
ب) شبهات مربوط به خبرگان و ضرورت پاسخگویی به آنها:
۱- سیاستزدگی:
یکی از شبهات مطرح ازسوی برخی آن است که ترکیب مجلس و عملکرد افراد نشان میدهد افرادی خاص از جناحی خاص در آن حاکمیت داشته و بنابراین گرایشهای سیاسیشان بر تصمیماتشان غلبه دارد. این در حالی است که لازمة عضویت در چنین مجلسی نوعی بیطرفی و فراجناحی بودن است.
۲- ناکارآمدی:
یکی از محورهای مهم در تخریب چهرة مجلس خبرگان، زیر سوال بردن کارآمدی این مجموعه و توانایی اعضای آن است. این نگرش با طرح ادعای عدم برگزاری جلسات مستمر و فاصلة طولانی میان نشستهای مجلس خبرگان، کهولت سن اکثریت اعضا و درگیر بودن با بیماری، مشغلة فراوان و چندشغلی بودن اعضای آن نیز سبب شده برخی معتقد باشند که مجلس کنونی خبرگان صلاحیت لازم را برای انجام وظایف قانونی خود ندارد و ما نیازمند بازنگری جدی در روند انتخابات و شاخصها و معیار نمایندگی مجلس خبرگان رهبری هستیم.
۳- عدم استقلال:
یکی از خطوط اصلی شبهاتی که در این سالها مستمر به کار گرفته شده القا این انحراف است که اعضای مجلس خبرگان استقلال لازم برای انجام وظایف قانونی خود را ندارد و اغلب منتخبان و اعضای مجلس از نمایندگان و منصوبان رهبری در امور مختلف هستند و این انتصاب مانع از آن است که بتوانند بر عملکرد رهبری و نهادهای زیرمجموعة آن اعمال نظارت کنند. بر اساس همین شبهه این عده اعتقاد دارند شاهد عدم نظارت دقیق بر عملکرد و تصمیمگیریها و بیانات رهبری، عدم نظارت بر زیرمجموعههای رهبری، عدم شفافسازی و پاسخگویی به ملت و غیرعلنی بودن جلسات مجلس خبرگان هستیم.
۴- دخالت در امور غیرمرتبط:
یکی دیگر از شبهات مطرحشده در مورد عملکرد مجلس خبرگان که عدهای از منتقدان مرتب مطرح میکنند این است که این مجلس به جای آنکه به وظایف قانونی خود عمل کند، در سایر امور از جمله در مأموریتهای سایر قوا دخالت میکند.
همه این شبهات پاسخهای دقیق و مستدل و مستند دارند که بعضا از سوی اعضای خبرگان و دیگر چهره های اندیشمند، پاسخ داده شده است؛ اما این پاسخگویی باید به گونه ای رقم بخورد که در ذهن و فهم مردم هم بنشیندو.
ج) اعتبارزدایی از خبرگان
اقدامات رسانهای و هجمههای صورتگرفته علیه مجلس خبرگان با هدف کلیدی اعتبارزدایی دنبال میشود. مجلس خبرگان یکی از ارکان مهم مقوم مشروعیت نظام اسلامی است و باید برای حفظ جایگاه و اعتبار خود نزد افکار عمومی تلاش کند. اعتبارزدایی از این مجلس میتواند تهدیدی برای نظام اسلامی به حساب آید که در انتخابات اسفندماه ممکن است خود را نشان دهد.
این اعتبازدایی آنگاه بیش از پیش اهمیت خود را آشکار میسازد که این مجلس بنا به اقتضائات پیشآمده در جایگاه و مقام تصمیمگیری برای انتخاب رهبر جامعة اسلامی قرار گیرد. مجلس خبرگانی که از وجاهت و اعتبار لازم نزد افکار عمومی برخوردار نباشد، نخواهد توانست در بزنگاه لازم انتخاب مطلوب خود را نیز به عنوان برترین گزینه و ضرورتی برای جامعة اسلامی موجه و اعتبارافزایی نماید. در واقع مقبولیت منتخب مجلس خبرگان متغیر وابستهای است که رابطة مستقیمی با اعتبار مجلس خبرگان رهبری دارد.
د) راهکارهای مواجهه با شبهات
برای مقابله با شبههافکنی و هجمههای برشمرده، توجه به نکات زیر میتواند راهگشا باشد:
۱- شفافسازی:
پاسخگویی به افکار عمومی یکی از اقدامات مهمی است که متأسفانه در طول سالهای اخیر موجب شده تا شبهات شبههافکنان در مورد این مجلس تا حدودی کارساز شود. برای خنثی کردن آن باید سازوکاری صحیح برای پاسخگویی در قبال عملکرد مجلس خبرگان طراحی و آن را اجرا کرد. این خوب نیست که حتی تودههای مردم نمیدانند اعضای مجلس خبرگان چند نفرند و دقیقاً چه وظایفی دارند و چطور آنها را پیگیری میکنند. همین امر موجب بیتوجهی افکار عمومی به مجلس خبرگان شده و بستری برای نشستن شبهات در اذهان عمومی را فراهم میسازد.
۲- ضرورت رسانهای شدن:
یکی دیگر از اقدامات ضروری برای ناکام گذاشتن طرح دشمن، رسانهای کردن و چهرهسازی اعضای مجلس خبرگان است. مشی اخلاقی و مرام تربیت بزرگان دینی ما همواره بر تواضع، فروتنی، حاشیهنشینی و پرهیز از جلوهگری و رسانهای شدن بوده است. این مرام هرچند خود عاملی برای اعتبار و مقبولیت ایشان است، از دیگر سو نیازمند آن هستیم که اعضای مجلس خبرگان بیش از پیش در جامعه حضور یافته و افکار عمومی با ویژگیها، تواناییها و تخصصهایشان آشنایی بیشتری پیدا کنند.
۳- ضرورت تحول:
بپذیریم همه سؤالاتی که مطرح میشود، مطالب ناروا نیست و در میان آن حقایقی وجود دارد که باید برای آن چارهاندیشی کرد. انقلاب اسلامی در دهة پنجم خود قرار دارد و زمان برای آسیبشناسی دقیق با هدف تحول و ارتقای سطح کارآمدی نهادها و سازمانهای کشور فرارسیده است. به نظر میرسد این نگاه تحولی یکی از ضروریات تاریخی عبور از مرحلة سوم انقلاب اسلامی باشد که تشکیل دولت اسلامی است. دورة تحقق دولت اسلامی به طول انجامیده و موانع موجود مانع از تحقق آن شده است که برای انجام این مهم باید با روحیة انقلابی به میدان نقد و بررسی و آسیبشناسی وارد شد.
۶- راهبردهای گفتاری و گفتمانی در مخاطب قرار دادن مردم، جوانان و نوجوانان
اعتمادسازی و اعتمادزایی میان مردم و حاکمیت با ایجاد مفاهمه، زبان و ادبیات مشترک و ارتباط گفتاری با عموم مردم، بهویژه جوانان و نوجوانان، شکل می گیرد. با شکلگیری این تفاهم و ارتباط گفتاری، هم مشارکت به سمت افزایش و حداکثری شدن میرود و هم کیفیت انتخاب به انتخاب نامزد اصلح انقلابی میل پیدا می کند.
الف) عنصر کلیدی بلاغت در برقراری ارتباط با مردم (چگونه با مردم سخن بگوییم تا مسئله و درد مشترک فهم شود؟)
۱- حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی) نمونههای روشن و الگوهای مناسبی از ادبیات ارتباطی موفق میان حاکمان و مردم هستند. مهم آن است که مردم حرفهای خوب مسئولان را بفهمند و با آن هم ارتباط عقلی و هم ارتباط حسی برقرار کنند، یعنی مسئله های ذهنی مردم باید بهوسیله کاندیدای انقلابی و کارآمد بیان شود و لازم است فلسفة پیشرفت و کارآمدی و ضرورت تحول در ادارة کشور همان جایی بیان گردد که مشکلات مطرح میشود.
۲- مسئولین و نامزدها باید از ذهن و مسائل پیرامونی خودمان خارج شوند و از زاویة ذهن مردم و تودههای مستضعف، دردمند و پابرهنههای صاحب انقلاب مشکلات کشور را ببینند و درک کنند. از زاویة ذهنِ هم مردم مستضعف و هم مردم متدین دید.
برای مثال، مهمتر از گرانی، برای مردم بیتوجهی نمایندگان به گرانی است. اگر کسی درد مردم را نفهمد، مردم ناراحت میشوند و باید احساس کنند که کاندیدا این موضوع را درک می کند. مردم از تبعیض و فساد و بیبرنامگی گلایهمندند.
۳- مردم بدانند نامزدهای انقلابی در درون حاکمیت اهل گفتوگو هستند، نه دعوا و تنش و اصطکاک بیجا و جلوة غالب در رسانه و ذهن مردم باید حل مشکلات کشور باشد و گفتوگوهای درون حاکمیتی کاندیداها ناظر به حل مسئلة مردم و البته بدون اغماض از حقوق ایشان قرار گیرد.
۴- باید به مردم امید و تصویری روشن از آینده داد. فلان بازنشسته باید بداند شغل و کار و ازدواج جوانش چه میشود و همان اندازه که به فرهنگ مردم حساسیت نشان داده می شود، به اقتصاد آنها هم توجه وجود دارد. کاندیدای موفق باید بگوید مسئلة مردم را میداند و دارد برای آن فکر میکند و برنامه دارد تا مردم انرژی بگیرند.
۵- باید رابطة کاندیداها با مردم درست تعریف شود.«لایجری حق لاحد الا علیه» من این کارها را برای مردم میکنم، مردم هم وظایفی دارند.
۶- آرامش در جای خود و ناآرامی و برافروختگی برای مردم در جای خود دیده شود.
۷- با تکرار محض الگوها و روشهای ۸۲، ۸۶ ،۹۰ ، ۹۴ و ۹۸ نمیتوان پیروز شد و مشارکت را افزایش داد، باید با اقتضائات ۱۴۰۲ حرکت کرد. البته شعارهای عدالتخواهانه و سادهزیستی و کار بیمنت برای مردم هنوز جذابیت دارد.
۸- جریان نفاق، مثل همیشه انشقاق و گسست میان کسانی که قائل به گفتمان انقلابی هستند ایجاد میکند؛ نباید در این دام بیفتیم. این بار پیچیدهتر و حرفهایتر از گذشته هم عمل میکند.
۹- مردم باید این موارد را در عمل ورفتار و گفتار نامزدهای انتخابات جریان انقلابی درک و احساس کنند:
در حد توان میخواهیم راه امام و رهبری انقلاب را ادامه بدهیم.
افتخار ما این است که از خودمان چیزی نداریم و همهچیز از امام و انقلاب و اسلام و مردم است.
میخواهیم از نعمت پیروزی انقلاب و رهبری قدردانی کنیم.
چیزی برای خودمان و بستگان و اطرافیان نمیخواهیم.
۱۰- وظیفة جریان انقلابی تبیین و شفاف کردن مرز میان نگاه الهی و مادی، مقاومت و سازش، اسلامی و جداییطلب، مردمی و اشرافی، پاک و فاسد، خدمتگزار و قدرتطلب است. براساس دوگانههایی که در ادامه گفته خواهد شد، با این کار انرژی برای ادامة حرکت انقلاب اسلامی ایجاد کنیم تا مردم توجیه و همراه شوند. افراد انقلابی به مردم صبر و امید میدهند و آنها را مقاوم و استوار و دارای آیندهای روشن میسازند.
۱۱- جامعه در ایام انتخابات مستعد شنیدن حرفهای اساسی انقلاب می شود. انتخابات شب قدر انقلاب اسلامی است، یعنی لازم است یک موتور برای ۴ سال بعد بسازیم و نیرو و شتابی بدهیم که ۴ سال حرکت کند. با حرفهای انقلابی و کارآمد میشود موتور مجلس را گرم و مردم را از مسئولان مطالبهگر کرد تا انتظاراتشان را بر آورده کنند.
۱۲- کاندیدای مجلس باید اعتقاد داشته باشد اگر میخواهیم فرهنگ جامعه بهسرعت تغییر کند، از مسئولان باید شروع کرد. برای چه مردم به یکباره در دوران ابتدای انقلاب به شکل جهشی تغییرات فرهنگی و اعتقادی پیدا کردند؟ آنها امام، مقام معظم رهبری، استاد مطهری، شهید بهشتی را دیدند. آقای محمد گیلانی را دیدند که فرزندنش را که راه نفاق را میرفت چگونه محاکمه کرد.
مردم میپرسند چرا مسئولان به تجملات روی آوردند؟ چرا هر کس به دنبال این است که خدمتکار و راننده داشته باشد؟ چرا هر کس به دنبال ساختن کاخ است؟ چرا آخرت را فراموش کردهاند؟ چرا باندبازی و گروهگرایی میکنند؟
۱۳- کاندیدای انقلابی ورود به مجلس، باید برای ۲۰ موضوع اصلی مردم یعنی «تورم»، «رکود»، «ریزگردها»، «آلودگی هوا»، «مسکن»، «اشتغال» و.... در حد چند جملة قابلفهم برای تودهها، حرف اساسی و برنامهای چه در سطح منطقة خودش و چه در سطح ملی داشته باشد.
۱۴- نامزد نباید در بسترفکری (پارادایم) «سیاهنمایی و ناکارآمدی نظام اسلامی» قرار بگیرد، بلکه باید به تجربیات موفق نظام، مدیریت خودش و حتی تجربههای موفق جهانی اشاره کند.
۱۵- انرژی حل مشکلات باید در بیان و لحن کاندیداها به مردم منتقل شود.
۱۶- دورنمای آینده باید در حرفهای کاندیداهای انقلابی دیده شود و امید القا گردد.
۱۷- به کانونهای اصلی فسادزایی و لزوم مبارزه با فساد باید به درستی و بهصورت مستند و علمی اشاره شود و با اطلاع از ناراحتیها و عصبانیت مردم از موضوع هم در مقام آسیبشناسی و هم در مقام ارائة راهکار سخن گفت.
۱۸- دوگانهها از بابت تعرف الاشیاء باضدادها باید تبیین شود. ذهن مردم در این دوگانهها جهت مییابد و وجه تمایز گفتمان انقلاب با گفتمان رقیب در این دوگانهها مشخص می شود؛ که تفاوت و تمایز مجلس کارآمد و اصولگرای انقلابی و گفتمانی با رقبا را مشخص میکند و در جدول زیر فهرست شده است:
ب) راهبردهای گفتاری جبهۀ انقلاب و بازاندیشی گفتاری برای تبدیل انقلابیگری به گفتمان
۱- راهبردهای کلان جبهۀ انقلابی در برابر جریان غربگرا
نیروهای انقلابی برای اینکه انقلاب را از گزند نیروهای غیرانقلابی نجات دهند، دستکم باید دو کار عمده انجام دهند:
- راهبرد بلندمدّت: اصلاح «فرهنگ، سبک زندگی و ارزشها»
کار «دشوار» و «دیریاب» و «عمیق«، اصلاح فرهنگ تودههای مردم است. انتخابهای سیاسی مردم، متناسب با حیات فرهنگیشان شکل میگیرد و از درون آن برمیخیزد. به عبارت دیگر، «خواستههای سیاسی» مردم، در افق و در امتداد «خواستههای فرهنگی»شان قرار دارد. پس برای ایجاد تغییر در خواستههای سیاسی مردم، باید خواستههای فرهنگیشان را دگرگون کرد و اگر چنین شود، تغییری «پایدار» و «ماندگار» ایجاد شده است که تندبادهای مشاجرات و مناقشات سیاسی، نخواهد توانست آن را از پا درآورد.
- راهبرد کوتاهمدّت؛ اصلاح «زبان، ادبیات، گفتار»
مقصود از اصلاح زبان این نیست که نیروهای انقلابی باید از «ارزشهای اسلامی- انقلابی» عقبنشینی کنند و «ارزشهای تجددی» را جایگزینشان گردانند (به این دلیل که این ارزشها، دیگر برای جامعه، جذابیت و زیبایی ندارند و دورۀ تاریخیشان بهسر آمده است)، بلکه این نظر، بر تغییر «قالب» و «پوستۀ» ادبیات و زبان نیروهای انقلاب دلالت دارد. جامعۀ امروز نسبت به جامعۀ دههای شصت و هفتاد، دگرگون شده است و در فضای تازهای قرار گرفته که اقتضائات متناسب با خود را میطلبد. نمیتوان پس از گذشت دههها، همچنان با نسلها و نیازهای جدید، همان ادبیات گذشته را تکرار کرد، بلکه باید ارزشهای اسلامی- انقلابی را به شکلهای زبانی و گفتاری «روزآمد» و «گیرا» «بازتولید» کرد تا در گذشته متوقف نمانند و همچنان «جاری» و «برقرار» باشند.
۲- ضرورت تحول گفتاری جبهۀ انقلابی: زمانۀ تقابلهای زبانی
تحول گفتاری جبهۀ انقلابی، کار مهمی است که اغلب نیروهای انقلابی از آن غفلت ورزیدند و به آن توجه و اعتنایی نکردند، در حالی که مستقل از «نیات» و «رفتارها»ی ما، این «زبان» است که واسطۀ همسخنی و گفتوگوی ما با جامعه است و بر اساس درک و برداشتی که از زبان و گفتار ما به دست میآورد، دربارهمان قضاوت میکند. زبان نیروهای انقلابی، چه سیاسی و چه فرهنگی و چه اقتصادیشان، سخت محتاج «بازاندیشی» و «تجدید نظر» است و اگر چنین نکنیم، به طور طبیعی از عرصه کنار خواهیم رفت و ناخواسته، بستر حرکت و رشد را برای نیروهای غیرانقلابی فراهم خواهیم کرد، اما چنانچه دست به خلاقیت و ابتکار بزنیم و آفرینشهای نو و متفاوتی را به جامعه عرضه کنیم، اتفاقات خوشایند و مبارکی رخ خواهند داد. عرصۀ نزاع کنونی، عرصۀ «تقابل زبانها» است. در اینجا «مفاهیم» و «گزارهها»ی مبدعانه و پیشدستانه و دلنشین، سرنوشتساز و تعیینکننده هستند و نه برنامههای تخصصی و تفصیلی که مطالعۀ آنها از حوصله و بضاعت تودههای مردم خارج است. تصویری که تودههای مردم از هر شخص و جریان سیاسی، در ذهن خود ساختهوپرداخته میکنند، حاصل تعدادی از مفاهیم و گزارههایی است که او آنها را مطرح کرده است. پس آنچه در کشمکشها و رقابتها، به طور عمده مؤثر خواهد بود، زبان است. نیروهای انقلابی، همواره گفتهها و حرفهای گذشتۀ خود را تکرار میکنند، گویا «حس زیباییشناختی» ندارند و قادر به خَلق «ادبیات تازه» و «گفتار روزآمد» نیستند، به این معنی که نمیتوانند ارزشها را با زبان «جذاب» و «دلرُبا» و «رسا» بیان کنند. اما این نقص، نه ذاتی نیروهای انقلابی است و نه آنچنان فراگیر و مسلّط. در میان نیروهای انقلابی، استعدادهای بالفعل و ناشناختهای حضور دارند که میتوانند میان «زبان هنری، ادبی، فاخر و جذاب»، و «زبان عامهفهم، ساده، رسا و گویا»، ترکیب شیرین و باطراوتی را بیافرینند و به این واسطه، منزلت و اقتدار نیروهای انقلابی را بازسازی و ترمیم کنند. به بیان دیگر، باید جامۀ «زیبایی» و «سادگی» را بر قامت «ارزشهای اسلامی- انقلابی» پوشاند و این ارزشها را در چنین صورت و هیئتی، به جامعه عرضه کرد.
۳- کیفیّت تحول گفتاری جبهۀ انقلابی: تصویرسازی از «خود» و «دیگری»
در این تجدیدنظر زبانی و گفتاری باید:
۱. هویت «خود» و «برنامهها»یمان را در قالب زبانی قوی و جذاب، روایت کنیم و تصویرسازیهای منفی و مخرب نیروهای غیرانقلابی را در خودمان باطل گردانیم.
۲. هویت «دیگری» و «برنامهها»یش را در قالب زبانی منطقی و افشاگر روایت کنیم و تصویرسازیهای مثبت و تحریفشدۀ او از خودش را باطل گردانیم.
بنابراین، باید از یک سو، حقیقت «خود» را بنمایانیم و از سوی دیگر، حقیقت «دیگری» را، و این دو باید در کنار یکدیگر دنبال شوند، نه اینکه بر یکی تأکید شود، اما آن دیگری به فراموشی سپرده شود. هم این تصور که باید تنها «خود» را به مردم معرفی کنیم و سخنان «اثباتی» و «ایجابی» بگوییم، ناصواب است و هم این تصور که باید فقط به «دیگری» حمله کنیم و سخنان «نفیی» و «سلبی» بگوییم، بلکه ترکیب مطلوب و منطقی ما در زمینۀ «تبیین، توضیح، اقناع، بصیرتدهی گفتمانسازی»، باید ترکیب متوازنی از گفتارهای ایجابی و نفیی باشد.
۴- راهبردهای گفتاری کلان جبهۀ انقلابی در برابر جریان غربگرا
۱. باید «صریح، شفاف، واضح، روشن، مشخص» سخن گفت، نه «مبهم، در لفافه، محافظهکارانه، دوپهلو، محتاطانه، در پرده، گُنگ، ناگویا، سربسته، پوشیده»؛
۲. باید «محکم، استوار، قاطع، راسخ، مطمئن، مصمم» سخن گفت، نه «متزلزل، لرزان، مضطرب، سُست، وارفته، آشفته، حیران، دودل، سرگشته، نگران، مردد، زبونانه»؛
۳. باید «عالمانه، مستند، مستدل، علمی، منطقی، فاخر، پخته، دوراندیشانه، سنجیده، متقن» سخن گفت، نه «سطحی، بیپایه، مغشوش، خللپذیر، ذوقی، سلیقهای، دلبخواهانه»؛
۴. باید «عامهفهم، ساده، سهل، روان، آسان» سخن گفت، نه «پیچیده، تخصصی، ثقیل، نامفهوم، نامشخص، مشکل، مُغلَق، شاق، پرتکلف، دشوار، غامض»؛
۵. باید «متین، مؤدبانه، محترمانه، بزرگوارانه، آرام، باوقار» سخن گفت، نه «هتاکانه، غضبآلود، پرخاشگرانه، اهانتآلود، سبک، حقیرانه»؛
۶. باید «زیبا، جذاب، نوآورانه، مبدعانه، باطراوت، دلنشین» سخن گفت، نه «تکراری، کلیشهای، خشک، منجمد»؛
۷. باید «مفهومپردازانه، گزارهآفرینانه» سخن گفت، نه «مبسوط، تهی از تأکید»؛
۸ . باید در بستر «مناظره، مواجهه، تقابل، رویارویی» سخن گفت، نه در بستر «تکگویی، یکجانبهگرایی، خودبسندگی»؛
۹. نیروهای انقلابی بهجای ادبیات «رسمی، خشک، کتابی، دانشگاهی، مَدرَسی»، باید با مخاطب، «ساده، صمیمی، غیررسمی، لطیف، هنری، ادیبانه، دوستانه» سخن بگویند تا میان آنها و مخاطب، «فاصله» پدید نیاید. هر اندازه از بهکارگیری این زبان پرهیز کنیم، مخاطب بیشتر به ما احساس «نزدیکی» میکند.
۱۰. علاوه بر گفتههای «مفهومی، نظری، علمی، دانشگاهی، انتزاعی»، باید «مصداقی، عینی، کاربردی، انضمامی، عملی» نیز سخن گفت تا مخاطب دریابد که ما بر آنچه در میدان واقع و عین میگذرد، اشراف و احاطه داریم.
۱۱. باید «برنامهمحور» سخن گفت و آنها را نیز از یکدیگر تفکیک و متمایز کرد تا مخاطب دریابد که نهایتاً، ما در پی انجام چه کارهایی هستیم.
۱۲. باید در کنار توضیحها و تبیینها، یک «جمله، عبارت، گزاره، قضیه» بیان کنیم که هم تمام مقصود و مراد ما را در خود گنجانده باشد و آن را «یکجا، یککاسه، رویهمرفته، تجمیعشده، در کل» به مخاطب منتقل کند، و هم از نظر «ادبی، هنری، زیباییشناختی»، جذاب و گیرا باشد.
۱۳. باید با «ایمان، باور، جدّیّت، اعتمادبهنفس، قاطعیت» سخن گفت، به طوریکه گفتار ما نشانگر «ارادۀ مستحکم» و «عزم خللناپذیر» ما باشد، نه «تزلزل، بیثباتی، رنگپذیری، سیّالیّت، شناوری». مخاطب باید احساس کند که ما به گفتههای خویش، ایمان و باور داریم، شعار نمیدهیم، متنخوانی نمیکنیم و چندی بعد، حرفهای خود را پس نمیگیریم.
۱۴. انتقادهای «کلی، غیرصریح، ملایم، مبهم، میانهروانه، نرم، حدّ وسطی»، راه به جایی نخواهند برد.
۵- راهبردهای گفتاری خُرد جبهۀ انقلابی در برابر جریان غربگرا
- تصویرسازی از خود
در وجه «ایجابی» و آنچه مربوط به «خود» است، باید برای تودههای مردم اثبات شود که نیروهای انقلابی اینگونهاند:
۱. خداترس، باتقوا، معنوی، ارزشگرا، دیناندیش، متدیّن، بااخلاق؛
۲. مهربان، رئوف، بامحبت، خاضع، متین، خویشتندار، نقدپذیر؛
۳. مردمی، مردمدار، مردمدوست، با مردم، در کنار مردم، از جنس مردم؛
۴. صادق، شفاف، روراست؛
۵ پاکدست، فسادستیز، عدالتخواه، خوشسابقه، سادهزیست؛
۶. قاطع، مصمم، جدی، باانگیزه؛
۷. کاری، بانشاط، پُرکار، پُرتکاپو، اهل عمل و اقدام، فعال، پُرتحرک، در صحنه، سختکوش؛
۸. بابرنامه، مسنجم، هدفدار، صاحبنظر، اندیشهورز، مطلع، منطقی، عاقل، حکیم؛
۹. جوانگرا، نواندیش، ساختارشکن.
- تصویرسازی از دیگری
در وجه «سلبی» و آنچه مربوط به «دیگری» است، باید برای تودههای مردم اثبات شود که نیروهای غیرانقلابی اینگونهاند:
۱. ضعیف، بیعُرضه، ناتوان، بیعمل، شعاری، سستعنصر، بیمایه، کمبازده، کمکار؛
۲. بیبرنامه، بیطرح، باریبههرجهت، روزمرهاندیش؛
۳. خسته، فرسوده، بیحال، منفیباف؛
۴. تنبل، بیانگیزه، بیحال، وارفته، بیبازده؛
۵. بیتحرک، دفترنشین، گزارشخوان؛
۶. پرمدعا، مغرور، متکبر، خودبرتربین؛
۷. رفیقباز، باندباز، سیاستباز، سیاسیکار؛
۸. اشرافی، پُرهزینه، پُرخرج، مُسرف، تجملگرا؛
۹. دلال، تاجرمسلک، چندشغله، نجومیخوار، رانتخوار، ویژهخوار؛
۱۰. بیخیال، بیتفاوت، سهلانگار، بیدغدغه.
نظر شما