به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، حجت الاسلام ابراهیم کلانتری، در شصت و هشتمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، که با موضوع بررسی روایات مورد استناد در موضوع ولایت فقیه در سالن شهید آیت الله دستغیب آستان مقدس، برگزار شد، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره استاد شهید مرتضی مطهری و تبریک روز معلم، گفت: اِنشاءالله خداوند توفیق دهد تا در مسیر فهم، درک و عمل به فرامین قرآن کریم و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و معلمان راستین بشریت، به درستی عمل کنیم. مقام معظم رهبری(دامظله) در خصوص آثار شهید مطهری فرمودند: «آثار استاد شهید مطهری، مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران است.»(امام خامنهای؛ استاد در کلام رهبر، ص۲۴). با تأمل در این سخن درمییابیم، نرمافزار و زیرساخت فکریِ بزرگترین انقلاب مردمی دنیا و نظام مقدس جمهوری اسلامی، آثار شهید مطهری است. حضرت امام(رحمةاللهعلیه) نیز در مورد آثار شهید مطهری فرمودند: «آثاری که از او هست، بی استثنا همه آثارش خوب است و من کسی دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثنا آثارش خوب است، ایشان بی استثنا آثارش خوب است، انسان ساز است، برای کشور خدمت کرده، در آن حال خفقان، خدمتهای بزرگ کرده است.»(صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۴۲). امروز نیز پس از گذشت چهل و پنج سال از شهادت آن عالِم ربانی، آثار ایشان دارای همان جایگاه والا است.
وی با بیان این نکته که اگر کسی بخواهد در مسیر اسلام ناب قدم بردارد، شناخت اسلام ناب از طریق مطالعه و بررسی و تحقیق حاصل میشود، گفت: بهترین دستمایه برای اشراف بر اسلام ناب، و اطلاع دقیق بر زوایای پیچیدهای که در باورها و ارزشهای اسلام وجود دارد، آثار شهید مطهری است. یکی از نقصهای بزرگ در عصر ما، خلأ فکری است. نه تنها در نسل جدید، بلکه نسل قدیم نیز آنگونه که بایسته و شایسته است، اشراف ندارند. شاید کتب ایشان را تورق نموده باشند، اما هیچگاه بهصورت جدی و دقیق به مطالعه و بررسی نپرداختهاند.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، به ادامه بررسی روایات مورد استناد در موضوع ولایت فقیه پرداخت و گفت: تاکنون در مباحث ادله روایی ولایت فقیه روایات «مقبوله عمر بن حنظله»، «توقیع شریف امام عصر خطاب به اسحاق بن یعقوب کلینی»، «صحیحه ابوخدیجه»، «حدیث فضل بن شاذان نیشابوری» و «روایت امام علی (ع) در خطبه ۱۷۳ نهجالبلاغه» مطرح گردید که در روایت اخیر، امام علی(ع) یک چارچوب دقیق برای حاکم اسلامی ترسیم نمودند. پس از آن، روایاتی را در شأن علمای الهی مطرح کردیم که جایگاه خاصی را برای عالمان دین و فقیهان اسلام در مکتب اسلامی مطرح میکرد؛ امروز به ذکر پنجمین روایت در این خصوص خواهیم پرداخت. در این روایات جایگاه عالمان دین تشریح میشود. هدف از بیان این روایات این است که آن جایگاه و شأن خاصی که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) برای عالمان دین و فقیهان مطرح کردهاند، استخراج نماییم.
وی ادامه داد: امام حسن عسکری(ع) از قول امام هادی(ع) روایت میکنند؛ «قالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع): لَوْ لَا مَنْ یَبْقَی بَعْدَ غَیْبَةِ قَائِمِنا (ع) مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ إِلَیْهِ وَ الدَّالِّینَ عَلَیْهِ، وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ، وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاکِ إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ، وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِیَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللَّهِ، وَ لَکِنَّهُمُ الَّذِینَ یُمْسِکُونَ أَزِمَةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّیعَةِ کَمَا یُمْسِکُ صَاحِبُ السَّفِینَةِ سُکَّانَهَا، أُولَئِکَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ.»، « امام عسکری(ع) روایت میکند که امام هادی فرمود: اگر پس از غیبت قائم ما(عج) عالمانی نباشند که به او فراخوانند و مؤمنان را به سوی او هدایت کنند و با حجتهای الهی در مقابل هجمه به دینش مقابله کنند و بندگان ضعیف خدا را از دامهای شیطان و فاسقان و لانههای مخالفان رها سازند، در این صورت هیچکس نمیماند مگر اینکه از دین خدا خارج میشود. اما عالمان دین(در عصر غیبت امام عصر(عج)) همان کسانیاند که زمام دلهای شیعیان را در دست میگیرند آنگونه که ناخدا سکّان کشتی را در دست میگیرد (و به سوی مقصد رهنمون میشود)، اینان همان کسانیاند که نزد خداوند بر دیگران برتری دارند»(بحارالانوار،ج۲،ص۶).
کلانتری تصریح کرد: دقت در مضمون روایت بالا جایگاه ویژه عالمان دین در عصر غیبت را به روشنی نمایان می¬سازد. بر اساس این روایت، عالمان دین در عصر غیبت عهده¬دار همان نقش ویژه¬ای هستند که امامان معصوم(ع) در عصر حضور خود عهده¬دار آن می¬باشند، یعنی نگهبانی از دین خدا و هدایت امّت در مسیری که دین خدا برای مؤمنان ترسیم کرده است. به همین سبب عالمان دین از ارج و رتبه¬ای بالاتر نسبت به سایر مؤمنان در پیشگاه خداوند برخوردار می¬باشند.
وی در ادامه به روایت احتجاج، به عنوان ششمین روایت اشاره کرد و گفت: روایت دیگر را طبرسی(ایشان، ابومنصور احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی، و غیر از طبرسیِ صاحب مجمعالبیان میباشد.)، در احتجاج بیان کرده است؛ «عن ابی محمدٍ العسکری(ع): ... ثْمّ قال: قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) مَنْ خَیْرُ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ مَصَابِیحِ الدُّجَی؟ قَالَ: الْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا ....»، « طبرسی در احتجاج (در یک روایت طولانی) از امام عسکری(ع) نقل میکند: ... سپس امام (ع) فرمود: از امیر مومنان(ع) پرسیده شد: پس از ائمه هدی و چراغان راه، بهترین خلق خدا چه کسانی میباشند؟ امام علی(ع) فرمود: عالمان، آنگاه که صالح باشند. (بحارالانوار،ج۲، ص۸۹)
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی اظهار کرد: روایت احتجاج به دلیل «علوّ متن» روایتی معتبر شمرده شده است و بسیاری از حدیثشناسان و فقیهان آن را معتبر شمرده و به آن استناد کردهاند. به همین سبب لازم نیست که سند آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد. بهلحاظ محتوا، این روایت به روشنی از جایگاه عالمان دین در جامعه دینی پس از امامان معصوم(ع) پرده برمیدارد. امام عسکری(ع) در بخشهایی از این روایت، به بیان اشتراکات و افتراقات عالمان اسلام با عالمان یهود و نصارا میپردازد و از منزلت فقیهان شیعه و تفاوت آنان با عالمان یهود سخن گفته و از مؤمنان خواسته است از فقیهان پرهیزگار تبعیت و از عالمان سوء دوری نمایند. عالمان یهود و نصارا در دین بدعت کردهاند، رشوه گرفتند و اهل گناه بودند، حق را نادیده میگرفتند؛ و یهود و نصارا با علم به این موارد و اطلاع از فساد عالمان، دنبالهرو آنان بودند. امام(ع) میفرماید که این امر نزد خداوند مذموم است. امام(ع) در ادامه میفرماید، برخی علمای شیعه نیز، چنین هستند و عدهای از مسلمانان با وجو علم به فساد آنان، همچنان تبعیت و دنبالهروی میکنند. اما عدهای از علمای شیعه، عالمان ربانی و پاک هستند. نقطه افتراق علمای شیعه با علمای یهود و نصارا، در اینجاست که مسلمانان شیعه از عالمان ربانی دنبالهروی میکنند، در حالیکه در یهود و نصارا فقط پیروی از انسانهای فاسد و ظالم است.
کلانتری با بیان اینکه پیروی از عالمان ربانی، خاص مکتب تشیع است، گفت: عالمان صالح که امام(ع) آنان را بهترین خلق خدا پس از عترت پاک پیامبر(ص) معرفی مینماید، همان دانشمندان دینشناسی هستند که افزون بر شناخت تخصصی دین، در رعایت تقوای الهی و عمل به دستورات دین نیز از سایر مؤمنان پیشی گرفتهاند: «... فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً علی هَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضُ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعُهُم»، « اما هر فقیهی که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هوای نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگیها را تنها برخی فقهای شیعه دارا هستند، نه همه آنها.» (مجلسی، بحارالانوار،ج۲، ص۸۸)
وی در ادامه به بیان چهار شرط مهمی پرداخت که امام عسکری(ع) در این بخش از روایت، برای فقیهی که در معرض تقلید مؤمنان قرار میگیرد بر شمردهاند، و گفت: نخستین شرط این است که نفس خود را از فرو غلتیدن در دام گناه و معصیت خداوند نگه دارد؛ یعنی انسانهای خودساخته، که بحمدالله چنین عالمانی همیشه وجود داشته است. شرط دوم این است که حافظ دین خدا به معنی واقعی کلمه باشد، بدون شک دین خدا فقط در امور عبادی خلاصه نمیشود، بلکه بخش بیشتری از دین خدا دستورالعملهای اجتماعی آن است؛ طبق تعبیر حضرت امام(ره)، نسبت عبادیات اسلام در مقابل دستورالعملهای سیاسی - اجتماعی اسلام، یک به صد است. حافظ دین خدا یعنی به همه موارد، با هم دقت دارد و تک بُعدی نیست. شرط سوم این است که با هواهای نفسانی مخالفت ورزد، هواهای نفسانی نیز فقط در هوا و هوسهای فردی خلاصه نمیشود. از سویی هوا و هوسها به تناسب افراد متفاوتند. دام شیطان برای انسان فقیر و غنی، عالم و جاهل، زن و مرد، مسؤول و غیر مسؤول، متفاوت است. گاهی حسادت بر سر لقمه نانی است، و در جای دیگر، حسادت بر سر ماشین، خانه و یا حتی بر سر این است که چرا فلان عالم، مقتدای نماز شده است! در انقلاب اسلامی افرادی را داشتیم که فقیه بودند، اما دچار سقوط شدند(همچون آقای حسینعلی منتظری). و در نهایت، چهارمین شرط این است که فقیهی که در معرض تقلید مؤمنان قرار میگیرد، مطیع امر خداوند باشد، که بارزترین آن، امر خداوند به وصایت بلافصل ائمه معصومین(ع) از نبی اکرم(ص) و وجوب تبعیت از آنان پس از رسول خدا میباشد.
کلانتری در تبیین واژه «عوام» گفت: طبق فرموده امام(ع)، عوام بایستی از فقیهی که واجد چنین ویژگیهایی باشد، تبعیت کنند. واژه عوام، در مقابل علما بهکار رفته است و البته منظور عوامزدگی نیست. در اصطلاح، شخص غیر فقیه را عامی میگویند. فقیهی که امام(ع)، مردم را به او ارجاع میدهند، دارای ویژگیهای مذکور است، نه فقیهی که فاسد باشد. فقیهی که دین را با دنیا معامله میکند و یا دارای رذیله اخلاقی باشد نیز وجود دارد. لذا امام(ع) در روایت فرموده، این ویژگیها در برخی علمای شیعه وجود دارد و نه همه آنها. قرار گرفتن این گروه از فقیهان با این شرایط خاص، در رتبه پس از امامان معصوم(ع) بدین معناست که در غیاب امامان معصوم(ع) آنان مرجع و تکیهگاه مؤمنان خواهند بود.
وی خاطرنشان کرد: باید توجه داشت که مرجعیت فقط به معنای این نیست که در مسائل فردی و عبادی، فقیهی با این شرایط مرجع مؤمنان خواهد بود، بلکه مرجعیت در عموم مسایلی است که دین عهدهدار آن میباشد و حیات فردی و اجتماعی مؤمنان با آن به سامان میرسد. اگر مرجعیت فقیهی که واجد این شرایط است هم امور فردی و عبادی، و هم امور اجتماعی و سیاسی را شامل بشود، در این صورت میتوان گفت که او در رتبه پس از امام معصوم(ع) قرار گرفته است، زیرا امامان معصوم(ع) مرجع مؤمنان هم در امور عبادی و هم در امور اجتماعی بودهاند. امکان ندارد که مسائل عبادی را به یک مرجع، و مسائل سیاسی، اقتصادی، روابط خارجی و ارتباط با دشمنان و کفار را نزد مرجعی چون رضاخان ببریم. سکولاریسم به معنای واقعی اینگونه است.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به بیان هفتمین روایت پرداخت و گفت: روایت بعدی از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است: «... وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ کُنْتُمْ تَسْعُونَ، ذَلِکَ بِأَنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَی أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ...»، «مصیبت شما از مصیبت دیگران سهمگینتر است، زیرا منزلت و مرتبت دانشمندان را از شما بازگرفتهاند. مجرای تحقق همه امور و احکام باید به دست دانشمندان الهی باشد که امین خدا بر حلال و حرام او میباشند.» (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۳۸). این روایت مربوط است به زمانی که گروهی در کربلا تحت فرماندهی عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه، در مقابل امام حسین(ع) ایستادند. در میان این افراد، قاریان قرآن و عالمان بزرگی وجود داشتند، اما در مقابل امام حسین(ع) صفآرایی کرده بودند. حضرت فرمود، مصیبت شما عالمان از همه مردم سهمگینتر است، زیرا اگر دقت کنید، مقام علمایی را از شما گرفتهاند، چون در حقیقت، جریان امور عمومی و احکام الهی باید در دست عالمان ربانی که امین بر حلال و حرام الهیاند باشد، در حالی که چنین نیست.(«مجاری» جمع مجرا، یعنی محل به جریان در آمدن. «امور» جمع امر به معنای مطلق کارها. «احکام» به معنای دستورالعملهای الهی است.)
تولیت حرم مطهر اظهار کرد: امام حسین(ع) در این بخش از سخنان گهربار خود، به این نکات توجه دادهاند: نخست، اینکه به حاشیه رفتن عالمان دین و افتادن تدبیر امور جامعه مؤمنین در دست نااهلان، خلاف اسلام راستین و از جمله مصیبتهایی است که بر جامعه اسلامی تحمیل شده است؛ همچون انحرافی که از سقیفه شروع شد تا به کربلا رسید. در عصر خودمان نیز شاهد مصیبتهای تحمیلی بودهایم که قدرتهای جهانی همچون انگلیس و آمریکا جمع شدند و دست به دست یکدیگر دادند و رضاخان را بر کشور تحمیل کردند، سپس او را برداشتند و پسرش را جایگزین او نمودند. اینگونه، مجاری امور را در دست داشتند و تحمیل نااهلان بر جامعه مؤمنین صورت گرفته بود. نکته دوم، اینکه مجاری امور و احکام الهی باید در دست عالمان دین باشد نه غیر عالمان؛ احکام نماز و روزه نیز همینگونه در دین استنباط میشود.
وی پیرامون سومین نکته که حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، به آن توجه داده اند، گفت: عالمان دین که باید عهدهدار اجرای امور دین و دنیای مردم باشند، خود باید واجد دو ویژگی باشند؛ نخست اینکه عامل به دین خدا باشند، یعنی خود با همه وجود مؤمن و ملتزِم به احکام شریعت اسلامی باشند یعنی علماء بالله، یا همان علمای ربانی و یا همان عالمانی که با همه وجود ملتزم به احکام و آداب الهی هستند، و دوم اینکه امین بر حلال و حرام الهی باشند، یعنی در پاسداری وحفظ احکام شریعت به هیچوجه کوتاهی نکنند [ =الاُمناء علی حلاله و حرامه].
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، تصریح کرد: آیا حلال و حرام خداوند فقط در مسائل عبادیِ نماز و روزه و حج و زکات خلاصه میشود؟! آیا قتل عام هزاران نفر حرام نیست؟ مگر در قرآن نیامده است که کشتن یک انسان مظلوم مانند کشتن همه مردم است؟ « ...مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا...» (سوره مائده، آیه۳۲) «... هرکس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته...» امروز در غزه هزاران نفر از روی ظلم، کشته میشوند، خانهها خراب میشود، حرمت نوامیس هتک میشود، آیا اینها حلال و حرام الهی نیست؟! امین بر همه حلالها و حرامهای الهی، شرط است. بنابراین، عالمانی که مجاری احکام و امور الهی هستند بایستی این دو شرط مذکور را دارا باشند.
نظر شما