به گزارش خبرگزاری شبستان از فارسف حجت الاسلام ابراهیم کلانتری، در شصت و نهمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، به ادامه بررسی روایات در موضوع «ولایت فقیه» پرداخت و ضمن تبریک فرارسیدن دهه پر خیر و برکت کرامت، گفت: خواندن روایت، و بحث و بررسی آن، از نگاه علمای اسلام ارزشمند است و در مجامع دینی شیعه، عرف بر این بوده است که با قرائت و تدبر در احادیث و روایات اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، تیمّن و تبرک میجستند.
تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، اظهار کرد: در جلسات گذشته، دو دسته از روایات در موضوع ولایت فقیه تشریح شد. در ابتدا، پنج روایت که مستقیماً فقیهان جامع شرایط را، حاکمان مشروع در عصر غیبت معرفی میکردند، مورد بررسی قرار گرفت و در ادامه، هفت روایتی که صریحاً به بیان شأن و جایگاه بیبدیلِ فقیهان پرهیزگار و توانا در اسلام، در خصوص هدایت مؤمنان و اداره جامعه اسلامی بود، به بحث گذاشته شد. در جلسه امروز، روایاتی منتخب در باب شرایط و صفات حاکم اسلامی، که با تکیه بر آنها میتوان به نگاه کلی اهل بیت (ع) در باب حکومت و حاکمیت مشروع در اسلام دست یافت، مورد توجه قرار میگیرد.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به بیان نخستین روایت منتخب در باب شرایط و صفات حاکم اسلامی، پرداخت و گفت: اولین روایت از پیامبر گرامی اسلام(ص) است؛ «مَنْ أَمَّ قَوْماً وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ و اَفقَه لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَی سَفَالٍ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»، «کسی که رهبری قومی را بر عهده گیرد در حالیکه در آن قوم، عالِمتر و فقیهتر از او وجود دارد همواره امور آن قوم رو به پستی و انحطاط میگذارد تا روز قیامت.» (صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۶). آنچه در این روایت، برای حاکم شرط شده عبارت است از: ۱) عالِمتر و ۲) فقیهتر. عالمتر به زمان، عالمتر به فنون مدیریت، و عالمتر به اوضاع و احوال قومی که میخواهد بر آنها امامت کند. در واقع یک شرط این است، که آگاهی فرد، نسبت به زمان و نیازهای خود، و محدوده امامت خود و نیز قومی که میخواهد بر آنها امامت کند، بیشتر باشد، و شرط دیگر اینکه در دین خدا، آگاهتر و فقیهتر باشد.
تولیت حرم مطهر پیرامون دومین روایت گفت: روایت دوم، کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام، در خطبه ۱۳۱ نهج البلاغه است؛ «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لاَ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ اَلْوَالِی عَلَی اَلْفُرُوجِ وَ اَلدِّمَاءِ وَ اَلْمَغَانِمِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ إِمَامَةِ اَلْمُسْلِمِینَ اَلْبَخِیلُ فَتَکُونَ فِی أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لاَ اَلْجَاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لاَ اَلْجَافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لاَ اَلْحائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لاَ اَلْمُرْتَشِی فِی اَلْحُکْمِ فَیذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ یَقِفَ بِهَا دُونَ اَلْمَقَاطِعِ وَ لاَ اَلْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَیُهْلِکَ اَلْأُمَّةَ»، یعنی «شما میدانید کسی که بر ناموس و جان و مال مردم، و احکام دین و پیشوایی مردم ولایت و حاکمیت مییابد، نباید بخیل باشد تا (به خاطر بخل) بر تصاحب اموال مردم حریص گردد، و نباید نادان باشد تا به واسطه نادانیِ خود مردم را به بیراهه ببرد، و نباید جفاکار و خشن باشد تا مردم را با خشونت خود گرفتار تشتت و افتراق نماید، و نباید حیف و میل کننده اموال [ = بیتالمال] باشد تا بدینوسیله گروهی را بیجهت بر دیگران مقدم دارد، و نباید در حکم و داوری، رشوه خوار باشد تا حقوق مردم را ضایع کند و آن را به صاحبش نرساند و نباید سنتهای(حسنه و نیکو) را تعطیل کند، تا بدینوسیله امت را به هلاکت بیاندازد.»
وی تصریح کرد: این روایت مربوط به صدر اسلام است، زمانیکه گفته میشود شما میدانید، یعنی مسأله در عرف مسلمانان، کاملاً روشن است. در این روایت «مقَاطِع» به معنای پایان کار و امضای زیر حکم است که به واسطه آن، کار به سرانجام میرسد. اگر اهل رشوه باشد، توقف میکند و اجازه نمیدهد کار تمام شود. مانند شخص قاضی که میداند چه حکمی را باید صادر کند، اما تعلل کرده و اقدام نمیکند. در این صورت حاکم و محکوم هر دو معطل میمانند. گاهی یک پرونده، سالها به طول میانجامد. در ادامه روایت، حیات امتها را در همین سنتها و ارزشهای فرهنگی و دینی معرفی میکند، که اگر والی به تعطیلی این سنتها بپردازد، امت هلاک میشود. چند نمونه از این ویژگیها در رضاخان خلاصه میشود. وی مصداق بخیلی بود که در رأس امت قرار گرفت و توانست طی مدت ۲۰ سال، خود را از مرتبه فقیری که توانایی خرید یک نان نداشت، به بزرگترین مَلّاکی که صاحب هزاران روستا و مِلک بود، ارتقاء دهد؛ و نیز مصداق جاهلی بود که انحرافات زیادی را به واسطه جهلش در کشور، پایهگذاری نمود. در خلفای صدر اسلام نیز میتوان از این ویژگیها یافت؛ خلیفه سوم که به واسطه آشنایی، برخی را، علیرغم فساد، روی کار آورد و بیتالمال را در اختیار آنها قرار داد و امثال ابوذر را تبعید کرد و در تبعیدگاه به شهادت رساند. و تأثیر فساد و انحرافات آن خلفا، تا به امروز باقی است.
کلانتری با اشاره به این موضوع که نکته مهمی که ابتدا باید از این سخن گرانسنگ امام علی علیه السلام مورد توجه قرار گیرد حدود و قلمرو حاکمیت سیاسی در اسلام است، گفت: این جمله امام(ع)؛ «اَلْوَالِی عَلَی اَلْفُرُوجِ وَ اَلدِّمَاءِ وَ اَلْمَغَانِمِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ إِمَامَةِ اَلْمُسْلِمِینَ»، که در آن از ولایت حاکم بر پنج حوزه سخن میگوید که شامل نوامیس مردم، جان شهروندان، مال مردم، احکام خداوند، و پیشوایی مسلمانان است، همان حدود و قلمرو ولایت و حکومت در اسلام میباشد. اهمیت ویژه و حساسیت خاص این امور چنان است که ولایت بر آنها اولاً و بالذات متعلِق به خداوند و ثانیاً و بالعرض متعلِق به انسانهای برگزیدهای است که از ناحیه خداوند ـ مستقیم و یا با واسطه ـ مأذون به ولایت در آنها باشند.
استاد دانشگاه تهران گفت: ادبیات اسلام و امام علی(ع) اینچنین است. مونتسکیو(Montesquieu )، اندیشمند فرانسوی در کتاب خود با نام روح القوانین، همین موارد را با ادبیات دیگر بحث میکند؛ تفاوت آن این است که امیرالمؤمنین(ع) ۱۴۰۰ سال پیش این موارد را فرموده، و مونتسکیو، دویست سال پیش آن را بیان کرده است. تمام حوزه حاکمیت سیاسی و حکمرانی سیاسی، پنج مورد مذکور است. ممکن است علت حاکمیت حاکم بر نوامیس مردم، مورد پرسش قرار گیرد؛ در پاسخ باید گفت، اتفاقاً حاکم، بر تمام نوامیس جامعه تسلط پیدا میکند. حرمسرای ناصرالدین شاه و دوران پهلوی، از مصادیق آن هستند. کتاب «حرمسرای قذافی» اثر آنیک کوژان، نیز فجایعی در این زمینه را بیان میکند. جان مردم، اموال، جنگ و صلح، امنیت و اجرای حدود، همه در دست حاکم است و دارای جنبه حکومتی است. در دولت اسلام، انفال( غنائم و موهبتهای منقول و غیر منقول، که از جانب خدا در اختیار پیامبر(ص) و پس از آن حضرت در اختیار امامان(ع) قرار گرفته است. غنیمتهای برجسته جنگها، قله کوهها، دریاها، زمینهای موات، بستر رودخانهها و مال بدون وارث، از مصادیق انفال است.) نیز جزو مغانم است. رهبر جامعه و امامالمسلمین، بیشترین توانایی را برای اجرای احکام الهی و یا ضد آن، داراست. امامةالمسلمین، بیشتر، هدایتگری و پیشوایی عمومی جامعه اسلامی است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، به نتیجهگیری از شرایط سلبی مذکور در کلام امام علی(ع) پرداخت و گفت: میتوان نتیجه گرفت که حاکم اسلامی باید واجد شش صفت بخشنده [= اهل جود]، عالِم به دین خدا، نرمخو و اهل مدارا، حافظ بیتالمال، پاک دست، و برپادارنده سنتها و ارزشهای الهی باشد. نکتهای که در اینجا مطرح میشود، این است که، حال که حاکم بایستی دارای این همه شروط باشد، بهتر است نصب، از طرف خداوند باشد. اگر از نگاه نبی مکرم اسلام(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت(ع)، این همه دقت و شرایط برای حاکم اسلامی لازم است، پس در مقام ثبوت، بهتر است که نصب از طرف خداوند انجام شود. البته مردم نیز باید تشخیص دهند که به سمت چه افرادی بروند.
وی در ادامه به بیان سومین روایت منتخب در باب شرایط و صفات حاکم اسلامی، پرداخت و گفت: روایت سوم از حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است که میفرماید: «... فَلَعَمْری، ما الإمامُ إلّا الحاکمُ بالکِتابِ، القائِمُ بالقِسْطِ، الدّائِنُ بِدِینِ الحَقِّ، الحابِسُ نَفْسَهُ علی ذاتِ اللّهِ»، «به جان خودم سوگند که پیشوای امت کسی نیست مگر اینکه بر اساس کتاب خدا حکومت کند، برپا دارنده قسط و داد باشد، خود به دین حق پای بند باشد و همه وجود خود را مطیع خداوند سازد.» (شیخ مفید، الارشاد، ص۳۸۱). بر اساس روایت مذکور، اهم ویژگیهای حاکم اسلامی در نگاه امام حسین(ع) عبارتند از: حکومت بر اساس قرآن، عدالت ورزی، التزام عملی به اسلام و پرهیز و دوری کامل از هوای نفس.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران اظهار کرد: روایت چهارم از نامه ۶۲ نهجالبلاغه از امام علی(ع) است؛ «... و لکنَّنی آسی أنْ یَلیَ أمرَ هذهِ الاُمّةِ سُفَهاؤها و فُجّارُها، فَیتّخِذوا مالَ اللّه ِدُوَلاً، و عِبادَهُ خَوَلاً، و الصّالِحینَ حَرْبا، و الفاسِقینَ حِزْبا»، که ترجمه فارسی آن میشود «اما من نگران آنم که حکومت این امت به دست نادانان و بدکاران آنان بیفتد و مال خدا را دست به دست در میان خود بگردانند و بندگان خدا را به بردگی بگیرند و با پرهیزگاران بجنگند و فاسقان را هم دست خود سازند.» . امام(ع) در این سخن از اینکه امر ولایت امت اسلام در دست سفیهان و بدکاران قرار گیرد اظهار تأسف میفرمایند. معنای این سخن این است که نادانان و بدکاران شایستگی حکومت بر جامعه اسلامی را ندارند، بلکه عالمانِ عادل و نیکوکار از چنین شایستگی برخوردارند.
وی در ادامه، روایت پنجم را بیان کرد و گفت: امام باقر(ع) میفرماید: «قال رسول الله (ص): لا تـَصـْلَحُ الامـامـَةُ اِلاّ لِرَجُلٍ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِی اللّهِ وَحِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلایَةِ عَلی مَنْ یَلی حَتّی یَکُونَ لَهُمْ کَالْوالِدِ الرَّحیمِ»، «صلاحیت پیشوایی بر امت را ندارد مگر انسانی که در او سه ویژگی جمع باشد. ۱- ورعی که او را از معصیت الهی دور دارد، ۲- حلمی که به هنگام غضب او را کنترل کند، و ۳- حسن سرپرستی بر شهروندان همچون پدری مهربان.» (کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳۶)
کلانتری با بیان اینکه پیامبر اکرم(ص) در این روایت، ورع، حلم و نیکرفتاری را از ویژگیهای حاکم اسلامی دانستهاند، گفت: تفاوت ورع و تقوا این است که ورع، یک مرتبه بالاتر از تقواست، یعنی آن ملکهای که در وجود انسان مؤمن رسوخ یافته، بهگونهای که حتی فکر گناه نیز در او به وجود نمیآید. تقوا عبارت است از انجام واجبات الهی و ترک معاصی، اگر چه انجام واجبات و ترک محرمات در وجود او به یک ملکه راسخ هم تبدیل نشده باشد. بسیاری از ما، دزدی نمیکنیم، به سراغ مال مردم نمیرویم. برخی از مؤمنان، مال مردم را چون آتش میبینند. بسیاری ممکن است مرتکب غیبت دیگران نشوند اما برخی دیگر، غیبت را، أکل لَحم میتة (خوردن گوشت مردار) میبینند و با تمام وجود آن را درک میکنند. اهل ورع کسی است که نه تنها غیبت نمیکند، بلکه آن را امر مذموم قلبی دانسته و از آن فرار میکند. حلم، برای فردی که میخواهد در رأس جامعه قرار گیرد، مهمتر است. مولانا در مثنوی میگوید:
او خدو انداخت در روی علی *** افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه *** سجده آرد پیش او در سجدهگاه
اقتضای انداختن آب دهان بر روی امام علی(ع)، غضب و عقاب بود، اما در هنگامه غضب، از آن عبور کرد؛
گفت من تیغ از پی حق میزنم *** بندۀ حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا *** فعل من بر دین من باشد گوا
امیرالمؤمنین(ع) حقیقتاً پدر مهربان امت بود. یتیمان او را پدر خود میدانستند. حتی اشرار، او را شیر خدا میدانستند.
تولیت حرم مطهر در ادامه به بیان ششمین روایت منتخب در باب شرایط و صفات حاکم اسلامی پرداخت و گفت: در روایت ششم امام علی(ع) میفرماید: «وَ الْوَاجِبُ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ الْإِسْلَامِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ بَعْدَ مَا یَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ یُقْتَلُ ضَالًّا کَانَ أَوْ مُهْتَدِیاً مَظْلُوماً کَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ، أَنْ لَا یَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا یُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا یُقَدِّمُوا یَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا یَبْدَءُوا بِشَیْءٍ قَبْلَ أَنْ یَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً، عَفِیفاً، عَالِماً، وَرِعاً، عَارِفاً، بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ، یَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ»، «بر اساس حکم خدا و حکم اسلام، بر مسلمانان واجب است که پس از آن که پیشوایشان میمیرد یا کشته میشود، _گمراه باشد یا رهیافته، مظلوم باشد یا ظالم، خونش هدر باشد یا ریختن آن حرام _کاری نکنند و دست به کاری نزنند و دست و گامی پیش ننهند و کاری را آغاز ننمایند تا آن گاه که برای خویشتن، پیشوایی پاک دامن و دانا و پارسا و آشنا به قضاوت و سنّتهای الهی، برگزینند تا امور آنان را به سامان برساند و میانشان حکومت کند.» (مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۳، ص ۱۴۴)
وی در توضیح روایت ششم گفت: در این روایت شرایط امام عبارت است از: پاک بودن و عفت داشتن، عالم بودن، پارسا بودن، آشنا به قضاوت و سنتهای الهی و نیز به سامان رساندن کار جامعه، و حکومت بر مردم. در این روایت، با توجه به عبارت « أَنْ یَخْتَارُوا» امام(ع) به انتخابات اشاره کردند؛ این مقام، مقام اثبات است که بیانگر وظیفه مردم است که به چه کسی باید مراجعه کنند. با توجه به شرایطی که امام(ع) برای امام جامعه بیان میکند، خداوند به چنین شخصی اجازه حکومت داده است و مردم سمت چنین فردی باید بروند. انتخاب چنین فردی در حکم بیعت کردن با او است.
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، در پایان به نتیجهگیری از روایات ششگانه فوق پرداخت و گفت: آنچه از جمعبندی این روایات به دست میآید میتوان شرایط لازم برای حاکم اسلامی را بدین قرار برشمرد: عالِم به دین خدا [اعلم و افقه]، اهل جود و بخشش، متخلّق به اخلاق الهی، حافظ بیتالمال مسلمین، آشنا به سنتها و ارزشهای الهی، برپا دارنده سنتها و ارزشهای الهی، حکومت بر اساس قرآن، عادل، عامل به دین خدا، پاک دامن، صاحب ورع و تقوا و حلم، و مهربان بر امت همچون پدری مهربان. زمانیکه این شرایط در کنار هم جمع میشود، در ذهن خود میپنداریم که این نصب بهتر است از طرف خداوند صورت گیرد، چرا که کار راحتی نیست و در برخی موارد، تخصصی است. نگاه اسلام به حاکم اسلامی، نگاه خاصی است. لذا در عصر غیبت، به سمت فقیهِ عادلِ شجاعِ زمانشناسِ مدیر و مدبّر میرویم. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، این شرایطی که در روایات ذکر شده، تجمیع شده است.
نظر شما