به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان، در آستانه سالروز وفات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و بزرگداشت سالروز قیام ۱۵ خرداد مراسم سخنرانی و خاطره گویی با حضور شریف السادات منتظری_ مادر شهید «محمد معماریان» در حسینیه اعظم حرم سید جلال الدین اشرف برگزار شد.
مادر شهید در این مراسم با اشاره به اینکه، شناسنامه فرزندم را که ۱۲ سال داشت دادم و او رفت بسیج ثبت نام کند ولی بخاطر سن کمش نپذیرفتند، گفت: وقتی آمد پیشم گفتم من اشتباه کردم که تنها فرستادمت، خودم او را بردم و به آنها گفتم اگر کسی بخواهد پناهنده اسلام شود شما او را رد می کنید، شما حق نداشتید که اسم بچه ام را ننوشتید.
منتظری با بیان اینکه، به آنها گفتم بچه من که الان نمی تواند برود جبهه، اما باید در همین مساجد و پایگاه معرفت و درک و فهم و لیاقت را پیدا کند افزود: اگر قرار است فرزندانمان را بغل بگیریم و بگویم خودمان هم که زن هستیم و مشکلی نداریم پس چرا آقا امام حسین وقتی به صحرای کربلا میرفت و زن و بچه هایش را با خودش برد؟.
وی در ادامه به ماجرای شفای پاهایش که توسط شالی متبرک به حرم امام حسین(ع) و شهدا از جمله فرزندش محقق شده بود و پس از آن دیداری که با رهبری داشتند اشاره کرد و افزود: حضرت آقا به من فرمودند «خداوند میخواست به همه نشان دهد اگر خون شهدا در کربلا از بین رفت خون شهدای انقلاب هم از بین خواهد رفت.
مادر شهید معماریان تصریح کرد: ما پایبند به اعتقادات و معجزاتی هستیم که خداوند به عنوان نشانه برای ما می فرستد و هر کس خطایی کند، دهن کجی به خودش کرده است چرا که خدا شهدا را خریده و شهدا خوب جایی رفته اند.
وی با تاکید بر اینکه نخ آن شالی که برای شفا و از عالم غیب بر روی پاهایم قرار گرفت و تربتی که حضرت آقا به من دادند را در این سال ها در اختیار تمام نیازمندان و حاجت مندانی گذاشتم که مشکل اولاد، خانه و بیماری، ازدواج و... داشتند اظهار کرد: هر کس از تربت سیدالشهدا درست استفاده کند گره هایی که به دست هیچکس باز نمی شود را می تواند باز کند.
شرف السادات منتظری مادر «شهید محمد معماریان» قهرمان داستان کتابی تحت عنوان «تنها گریه کن» به نویسندگی «اکرم اسلامی» است که عمرش را به ولایتپذیری گذرانده است.
فرزندش، محمد معماریان در ۲۰ مرداد ۱۳۴۹ در قم به دنیا آمد، در ۱۲ سالگی به بسیج پیوست و حدود ۱۳ سال سن داشت که پایش به جبهه باز شد سرانجام در ۱۶ سالگی در عملیات کربلای ۴ به فیض شهادت نائل شد و پس از هفت روز که مادرش میخواست او را در قبر بگذارد خونش همچنان تازه بود و دست مادر را رنگی کرد.
نظر شما