به گزارش خبرگزاری شبستان از استان قم، امام خمینی(ره) آیینه تمامنمای محاسن و مکارم اخلاق بود و در سراسر عمر خود، کوشید پیوسته خود را از هرگونه زشتی و پلیدی دور نگه دارد و به فضایل اخلاقی آراسته کند. همه کسانی که با ایشان در ارتباط بودند، معترفند ایشان انسانی متخلق، مؤدب، مخلص، باتقوا و آراسته به صفات نیک بود.
در همین راستا گفتگویی انجام داده ایم با جناب حجت الاسلام والمسلمین باقر صاحبی، استاد سطوح عالیه حوزه علمیه قم، متخصص فلسفه و عرفان، دارای آثاری چون کتب الهادیه إلی الموضوعات الحکمة المتعالیه، اوج معرفت، حکمت معنوی و دهها مقاله علمی، پژوهشی در زمینه کلام، تفسیر، عرفان و فلسفه در دانشنامه امام خمینی(ره) و برخی مجلات حوزه که در پی می آید:
ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید،به عنوان سوال اول آراء و مبانی اخلاق سلوکی امام خمینی(ره) را چگونه ارزیابی میکنید؟
امام خمینی شخصیتی بی نظیر، اسلام شناس، عارفی محقق، مفسری بزرگ در قامت مجتهدی توانا و محققی قدرتمند در عرفان نظری و عملی و شخصیتی تیزبین در عرصه اخلاق سلوکی است.امام راحل آخرین فرد از سلسله ابن عربی در فلسفه و عرفان است.
برای شناخت مبانی اخلاق سلوکی امام راحل، لازم به ذکر این نکته است که امام اولا در علوم معارف الهی جامعیت دارد و در اکثر رشته های اسلامی یک محقق توانا صاحب نظر است. مروری بر کتب اخلاقی فلسفی کلامی و عرفانی ایشان موید این موضوع است، امام بر اکثر مکاتب اخلاقی، فلسفی، کلامی و عرفانی آشنایی دارد و آرا آنها را مورد بررسی و نقد قرار می دهد.
ایشان در مکتب اخلاقی خود رجال مهم این عرصه را می شناسد ازجمله غزالی، خواجه نصیرالدین طوسی و ملامحسن فیض کاشانی و ملامهدی نراقی، امام روش برخی علمای اخلاق را چندان مطلوب ارزیابی نمی کند و آن را وصف فضیلت ها می داند نه خود اخلاق؛ از جمله کتاب احیاء علوم الدین اثر محمد غزالی که نقلی از روایت های ضعیف و اندیشه های سست و ضعیف برخی دراویش را مطرح کرده است.
امام در آثار خود به رویکرد های اخلاق روایی و اخلاق فلسفی و عقلانی و حتی اخلاق ائتلافی هم توجه داشته است ولی اخلاق امام اخلاق سلوکی و اخلاق عرفانی است.
بفرمایید مؤلفههای اخلاق سلوکی امام چیست؟
اخلاق سلوکی امام بر پایه قلب، احوال و شئونات و اعراض قلب میباشد؛ امام معتقد است تا قلب نورانی نشود و از کدورت و ظلمت نفسانی خارج نشود نمی تواند محل تجلیات اسما الهی قرار بگیرد.
نوعا می بینیم اخلاق در بستر تاریخ به این شکلی که از سوی امام مورد بررسی قرار گرفته، نیست چراکه امام اخلاق را با عرفان آمیخته است و تحت عنوان اخلاق سلوکی در عصر حاضر بروز داده است که ما کمتر در آقایون اهل اخلاق این روش را می بینیم.
برای درک اخلاق سلوکی امام باید مولفه ها روشن شود از جمله مولفه های سلوکی امام، سلوک در صراط مستقیم است. انسان سالک در شبانه روز بارها و بارها از خدا می خواهد او را به صراط مستقیم هدایت کند. «اِهدِنَا الصَّراطَ المُسْتَقِیمَ»
امام میان صراط مستقیم وجودی و صراط مستقیم سلوکی تفاوت قایل است. صراط مستقیم وجودی شامل همه سُبُل سلامت و سُبُل هلاکت می شود و کفار نیز شامل این صراط مستقیم وجودی می شوند.« إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»همه به سوی خدا می رویم چه کافر چه مومن، این صراط مستقیم وجودی است. اما صراط مستقیم سلوکی با پایبندی به شریعت محمدی محقق می شود و اگر کسی پایبند به شریعت محمدی نباشد این صراط مستقیم سلوکی برایش محقق نمی شود و مشمول رستگاری و بهشت برین نخواهد بود.
اخلاق در بستر تاریخ به این شکلی که از سوی امام مورد بررسی قرار گرفته، نیست چراکه امام اخلاق را با عرفان آمیخته است و تحت عنوان اخلاق سلوکی در عصر حاضر بروز داده است
البته این صراط مستقیم سلوکی که امام با توجه به شریعت درباره آن بحث می کند ادعا دارد که باعث نورانیت قلب و انسانیت انسان می شود. اگر این قلب به واسطه شریعت محمدی نورانی نشود انسان به انسانیت خود نمی رسد و این یک خسران بزرگ است.
مولفه دیگراخلاق سلوکی امام، وصول و فنا در ذات حق و اتصال به عالم اله و رسیدن به توحید ذاتی و انقطاع از ظواهر دنیوی است که در مناجات شعبانیه نیز آمده است.« إلهی هَبْ لی کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ...»«خدایا! کمال جدایی از مخلوقات را، برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن» که امام راحل به این دعا بسیار توجه داشته و توصیه می کرده است.
یکی دیگراز مولفه های سلوکی امام که بسیار مهم و ابتکاری است مولفه نماز است که باید در جای خود بحث شود. ما در مولفه های سلوکی دیگر علمای اهل اخلاق این مولفه را نمی بینیم اما امام بسیار به این مولفه پرداخته است. برای شاهد این مدعا می توان به دو کتاب فاخر و مهم ایشان «سر الصلاة » و «آداب الصلاة» اشاره کرد. در واقع صورت انسانیت به همین نماز است و کسی که تاریک الصلاه است به سلوک انسانی نخوهد رسید.
رابطه عرفان و شریعت در نگاه امام خمینی چیست؟
برای روشن شدن این رابطه باید ابتدا خود شریعت را به دو معنای عام و خاص و همینطور واژه طریقت را توضح تا محل بحث روشن شود. شریعت دارای دو معناست.معنای عام و خاص.معنای عام یعنی دین با همه لوازمش چه ظاهر چه باطن. اما معنای خاص آن مجموعه احکام و آداب فقهی و اخلاقی است. اما طریقت چیست؟ طریقت باطن شریعت است؛ یعنی مسائل مربوط به افعال جوانحی نه جوارحی. معاملات قلبی سلوک الی الله است که عمدتا در قالب عرفان عملی بروز پیدا می کند.
از جمع بین شریعت و طریقت، حقیقت به دست می آید. سالک الی الله با تبعیت از شریعت محمدی و احکام و فقه و دستورات دینی به معنای خاص و یک سری ریاضت ها که شریعت نیز گفته است( ونه هر ریاضتی) به طریقت می رسد و در سیر و سلوک و در مسیر طریقت به حقیقت نائل می شود. بنا بر این شریعت حیث ابتدایی دین، طریقت حیث میانی دین و حقیقت حیث نهایی دسن است. به عنوان مثال نماز اهل شریعت رعایت احکام نماز از جمله غصبی نبودن محل نماز، پاکی لباس و... است اما نماز اهل طریقت علاوه بر رعایت احکام نماز اهل شریعت، شرط آن حضور قلب است.
در احکام فقهی حضور قلب از مبطلات نماز نیست؛ اما امام معتقد است حضور قلب در نماز باعث ارتقا انسان در ملکوت می شود و نماز اهل حقیقت علاوه بر حضورقلب همراه با مشاهده حق تعالی است و حق را با قلب خود مشاهده می کند.
رابطه شریعت با طریقت چیست؟
رابطه شریعت با طریقت رابطه ظاهر و باطن است. لذا تطهیر ظاهری مقدمه ای است برای تطهیر باطنی.هرکدام از این شریعت و طریقت و حقیقت در نگاه اهل معرفت یک نگاهی است، برخی رابطه شریعت و طریقت را رابطه ظاهر و باطن نمی دانند و معتقدند با طریقت می توان به حقیقت رسید و نیازی به شریعت نداریم و این رابطه را محدود و تفکیک شده و بدون ربط به شریعت می دانند. نظریه دوم این است که شریعت، طریقت و حقیقت با هم رابطه طولی و ظاهر و باطنی دارند و امام معتقد بر نظریه دوم است.
امام معتقد بود که سلوک سالک بر مدار شریعت است حتی ریاضت هایی که اهل سلوک می کشند باید مشروع باشد
امام معتقد بود که سلوک سالک بر مدار شریعت است حتی ریاضت هایی که اهل سلوک می کشند باید مشروع باشد نه اینکه ریاضت هایی باشد که دین اجازه نداده باشد. مثلا روش مرتاض هندی که روی زغال داغ راه می رود را شریعت نمی پذیرد. پس ریاضت دارای دو شرط است. اولا مشروع باشد و شریعت محمدی اجازه داده باشد دوم اینکه معقول باشد.
به عنوان سوال آخر بفرمایید نظام و ارکان اخلاقی امام چیست؟
خصیصه عرفان و اخلاق امام، شریعت محوری است. در حالی که برخی جریان های عرفانی قائل به شریعت از جمله نماز و روزه و..نیستند و معتقدند کسی که به طریقت برسد نیازی به شریعت ندارد در حالی که پیامبراسلام که سرآمد عرفان و اخلاق است تا آخرین لحظه عمر مبارک خود و در لحظات سخت بیماری بر نماز تاکید داشتند.
عرفان و اخلاق امام از رهگذر بندگی و عبودیت در چارچوب شریعت محمدی شکل می گیرد و بر اساس اندیشه امام، همه اعمال سالک بر اساس موازین شریعت محمدی است. امام معتقد است سالک در طریقت باید استقامت کند تا باعث ارتقا وجودی سلوکی سالک شود چراکه شریعت محمدی با طریقتی که دارد باعث می شود انسان از مراحل اولیه، تکامل وجودی پیدا کند و این از خاصیت های شریعت محمدی است. امام راحل در نظامی که ارائه می دهد چهار رکن اصلی سلوکی را در نظر دارد و در و در همه آثار اخلاقی و عرفانی خود به این به این چهار رکن پایبند است؛ اگر کسی بخواهد در بحث اخلاقی رشد کند باید به این چهار رکن توجه کند:
امام راحل در نظامی که ارائه می دهد چهار رکن اصلی سلوکی را در نظر دارد و در و در همه آثار اخلاقی و عرفانی خود به این به این چهار رکن پایبند است؛ اگر کسی بخواهد در بحث اخلاقی رشد کند باید به این چهار رکن توجه کند:
رکن اول تخلیه؛ یکی از ارکان سلوکی امام تخلیه است یعنی تخلیه نفس و باطن از پستی و پاکسازی قلب از حجاب های ظلمانی.به اعتقاد امام سالک الی الله در حرکت به سوی سبل سلامت باید موانع سلوکی را رفع کند؛ و تا موانع کمال را ریشهکن نکند و از سر راه برندارد به رستگاری و رهایی از ظلمت نمی رسد لذا باید نفس اماره کشته شود، نفس اماره باید کنار رود تا قلب نورانی شود.« وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» قلب که نورانی شد می تواند تجلیات الهی را منعکس کند. این نورانیت معنوی هنگامی بر قلب می تابد که موانع دنیوی و تعلقات نفسانی برداشته شود.
رکن بعدی تحلیه است که از حلیت می آید یعنی آراستن قلب به اخلاق و مناسب سازی با عالم غیب. سالک باید بداند خدا دارای اسما الهی است و باید بکوشد این اسما الهی را در قلب خود روشن کند.
رکن دیگرتجلیه است یعنی بعد از تخلیه و تحلیه به تجلیه می رسد. در این مرحله قلب آماده گرفتن تجلیات قلبی می شود و در معرض فیض الهی قرار می گیرد. ودر نهایت و در مرحله چهارم سالک به فنای توحیدی می رسد که رکن اصلی مراحل سلوکی امام راحل است. سالک در این مرحله هرجا را که می نگرد خدا را می بیند و امام به جایی رسید که وقتی خرمشهر آزاد شد فرمود خرمشهر را خدا آزاد کرد. یکی از محورهای مهم اخلاق امام همین فنای توحیدی و خداشناسی بود که مقامی بسیار بلند است .
نظر شما