به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: یکی از جانگدازترین و در عین حال ارزشمندترین میراثی که از واقعه عاشورا بر جای ماند؛ وجود مبارک امام سجاد(ع) بود؛ آن حضرت که در این روز به دلیل بیماری قادر به شرکت در جبهه حق علیه باطل نبود پس از این جریان، چه در دوران اسارت و چه پس از آن در دوره امامت با تمام توان خود با وجود شرایط اختناقآمیزِ حاکم بر جامعه، اقدام به روشنگری کرد. آن امام همام یادگار ارزشمند و چهارمین سلاله پاک از نسل پیامبری بود که روزگاری حسین (ع) را بر شانههایش مینشاند و مردم شاهد این صحنه بودند اما باز هم به روی نوه رسول خدا شمشیر کشیدند و چنین واقعهای را رخ داد که مثالاش تا پیش و پس از آن در تاریخ نبوده و نیست؛ با این وجود فرزند سیدالشهدا (ع)، حضرت زینالعابدین (ع) با همه سختی و مشقتی به واسطه حکومت وقت برایش ایجاد شده بود وجود پربرکتی بود که توانست حقیقتِ آنچه که بر آلالله در روز عاشورا گذشت را برای مردم بیان کند و از سوی دیگر معارف دین و حقیقتِ اسلام ناب محمدی را به جامعه منتقل کند.
خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان به مناسبت سالروز شهادت چهارمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، گفت وگویی را با حجتالاسلام دکتر «عزالدین رضانژاد» عضو هیات علمی جامعهالمصطفی (ص) العالمیه ترتیب داده است تا ابعاد مختلف فعالیتهای امام سجاد (ع) را برای آشنایی هرچه بیشتر مخاطبان با این پژوهشگر بررسی کند؛ در ادامه حاصل این گفت وگو را میخوانید:
به عنوان نخستین پرسش درباره مهمترین دستاورد امام سجاد (ع) برای جامعه شیعه بگویید به ویژه با توجه به اینکه آن حضرت امکان فعالیت چندانی در شرایط خفقانی که برایشان ایجاد شده بود نداشتند.
در پاسخ به این پرسش باید به دو دوره زمانی توجه داشته باشیم؛ دوره اول از زمان کودکی تا جوانی را شامل می شود که آن حضرت در محضر سه امام بزرگوار شیعه بود؛ از جمله در زمان امام علی(ع) چراکه سیدالساجدین طبق نقل مشهور در سال ۳۸ هجری به دنیا آمد، از سوی دیگر آن حضرت دوران کودکی خود را در زمان امام حسن مجتبی (ع) یعنی عموی بزرگوارش تا سن ۱۲ -۱۳ سالگی سپری کرد و سپس دوره نوجوانی و جوانیاش را در زمان امام حسین (ع) یعنی پدر بزرگوارش تا سال ۶۱ هجری گذراند که این دوران در واقع پروسه زمانی کودکی و نوجوانی امام سجاد (ع) را تشکیل می دهد و مسلما پرسشی که مطرح کردید مربوط به این دوران نیست و برای دوران بعد از حادثه کربلا یعنی بعد از شهادت امام حسین (ع) تا زمانی است که فرزندش یعنی امام سجاد (ع) در قید حیات بود و حکومتهای مختلف را دید؛ به بیان دیگر دوره امامت امام سجاد(ع) که از سال ۶۱ هجری آغاز و تا زمان شهادتاش که به قول مشهور تا سال ۹۴ یا ۹۵ هجری اتفاق افتاد ادامه مییابد، بنابراین نقش آن حضرت نَه تنها برای جامعه شیعه بلکه بر کل جامعه اسلامی تاثیرگذار بوده است؛ بنابراین با توجه به آنچه که اشاره شد توجه به این نقش کمک میکند که بتوانیم از امام سجاد(ع) به ویژه در زمان خفقان و دوره حاکمیت حاکمان مختلف که در یک دوره چهار دههای اتفاق افتاده است الگو بگیریم.
نکته دوم آن است که وضعیت حاکمیتها را باید در این چهار دهه امامت سیدالساجدین مورد توجه قرار دهیم، امام سجاد (ع) در این مدت یعنی از سال ۶۱ تا سال ۹۵ هجری، با دوره حاکمیتهای افرادی چون «یزید بن معاویه» از سال ۶۱ تا ۶۴ هجری مواجه بود؛ سپس با دوره «معاویة بن یزید» مواجه شد که چندماهی از سال ۶۴ هجری در شام حکومت داشت و البته آن زمان «عبدالله بن زبیر» نیز در حجاز حکومت میکرد که دوره زمانی آن به سال ۶۴ تا ۷۳ هجری به طول انجامید؛ همچنین در سال ۶۵ هجری نیز «مروان بن حکم» حدود ۹ ماه حاکم بود و سپس فرزندش «عبدالملک بن مروان» از سال ۶۵ تا ۶۶ هجری و بالاخره آخرین حاکم از امویان در زمان امام سجاد (ع) حکومت کرد یعنی «ولید بن عبدالملک» که او نیز دوره ۱۰ ساله یعنی از سال ۸۶ تا ۹۶ هجری زمامداری داشت؛ بنابراین حتی با مروری اجمالی مشخص است که وضعیت حاکمیت به دست امویان بوده است و در این سال هایی که آنان در جهان اسلام حکومت میکردند وضعیت اسفبار سیاسی-اجتماعی را شاهد هستیم و امام سجاد (ع) با در نظر گرفتن این شرایط باید نقش خود را برای جامعه اسلامی ایفا میکرد.
شیوه مواجهه امام سجاد(ع) با این جریان ها چه بود؟
با توجه به مباحثی که مطرح شد، یکی از کارهای مهمی که امام سجاد (ع) در این دوره انجام داد مواجهه با شکلگیری جریانهای سیاسی و قیامهایی بود که در آن عصر اتفاق افتاد، آن امام همام جریانهای مختلفی را از نزدیک شاهد بوده است که هر کدام از این جریانها با قیام کربلا ارتباط داشتند، امام چهارم در این بین حفظ شیعیان و محافظت و نگهداری از آنان و تلاش برای جلوگیری از عدم پراکندگی و توجه به شیعه واقعی در مدینه منوره را مدنظر قرار داد، به عبارت دیگر اگر بخواهیم فقط در دهه اول که اتفاقات ناگواری در مدینه و کوفه و عراق به وجود آمد توجه کنیم، خواهیم دید که در یک موضعگیری فعال، نقش امام سجاد (ع) این است که موضع خودش و شیعیان اعتقادی را در رابطه با برخی جریانهای سیاسی حفظ کند؛ البته اگر بخواهم مساله را مقداری توضیح بدهم باید بگویم ما شیعیان اعتقاد به امامت بر اساس نص و وصیت داریم یعنی معتقدیم پیامبر اسلام، علی (ع) را نصب به امامت و خلافت و امارت کرد و به بیان دیگر حضرت علی(ع) وصی پیغمبر اکرم (ص) و خلیفه بلافصل ایشان است و این جریان به امام حسن مجتبی(ع) و سپس به امام حسین(ع) و سپس به امام سجاد(ع) رسید، در نتیجه امام چهارم با توجه به اینکه سیر امامت بر اساس نص و وصیت پیامبر(ص) بود و هست و با توجه به روایاتی که از خود رسول اکرم درباره امامان و خلفای بعد از او آمده است باید این مسایل را به نسلهای بعدی انتقال دهد.
اما در بین صحبت هایم به نسل بعد اشاره کردم، منظورم از نسل بعد کسانی هستند که پیامبر اکرم (ص) را درک نکردند و جزو صحابه نبودند، آنها حتی جزو تابعین هم نبودند، بنابراین اکنون در برهه زمانی حیات امام سجاد (ع) آن حضرت با نسل سوم مواجه است، این نسل سوم در واقع نسل سومِ تابعین هستند، در نتیجه امام سجاد(ع) برای آنکه راه را به درستی برای شیعیان و مسلمانان نشان دهد، سعی در مواجهه درست با جریان ها و قیامیهایی دارد که در دهه ۶۰ هجری در حال وقوع است؛ چراکه می دانیم پس از حادثه کربلا سه جریان مهم داریم که با مساله قیام عاشورا پیوند میخورد.
اشارهای به این سه جریان و قیام پس از واقعه عاشورا داشته باشید.
نخستین واقعه «حرّه» است که بعد از سال ۶۱ هجری که واقعه کربلا رخ داد و امام حسین (ع) به شهادت رسید، شکل گرفت و مردم مدینه در برابر حاکم اموی قیام کردند. در این قیام با توجه به اینکه امویان حاکم بودند و حکومت اصلی آنان در شام مستقر بود، شرایط خاصی ایجاد شد، می توان گفت قیام مردم مدینه بیشتر از اینکه یک قیام سیاسی-الهی و برای انگیزه دینی محض باشد، در واقع مخالفت با امویان و یک موضعگیری قومی و قبیلهای قلمداد میشد، اهل مدینه میگفتند حکومت و خلافت خلفا قبلا در مدینه بود، چرا اکنون به شام رفته است؟ شاید همین انگیزههای قومی باعث شد که امام سجاد (ع) در واقعه حره از قیام مردم مدینه در برابر حاکم اموی به صورت علنی حمایت نکند و از سوی دیگر گمانه ها بر این بود که این قیام بدون نظرداشت ارزشهای دینی بود و به نفع زبیریان قلمداد میشود.
با توجه به آنچه که اشاره شد امام سجاد (ع) برای حفظ موضع شیعیان و تعداد کم شیعه اعتقادی، خود را از این جریان کنار کشید و برای حفظ شیعه حدود ۴۰۰ خانواده را به منطقه «ینْبُع» در نزدیک مدینه که در جنب راست کوه «رَضْوی» است فرستاد و مخارج آنان را تامین کرد تا از آشوبی که به نام واقعه حره اتفاق افتاده است مصون باشند، به نظر میرسد که این جهتگیری امام سجاد(ع) برای حفظ شیعیان اصیل در مدینه و کسانی که در این مسیر زندگی میکردند، باشد.
اما اتفاق دوم که در این دوره زمانی تحت عنوان قیام به وقوع پیوست، بحث قیام توابین در کوفه به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی» بود، قیام توابین جنبه سیاسی داشت چراکه متشکل از افراد پشیمان بود که در روزگاری خلافت خلفای سابق را قبول داشتند و بعد از سه خلیفه اول با امیرمومنان بیعت کردند و شیعه علی(ع) شدند، به بیان دیگر همانان که قبلا سابقه بیعت با خلفای دیگر را داشتند در زمان امیرالمومنین(ع) در دهه ۳۵ تا ۴۰ هجری با علی (ع) همراه شدند اما آنها کسانی بودند که در جریان کربلا کمکاریهایی را انجام داده بودند و به دلیل آن کمکاریها دست به قیام زدند، این افراد شیعه سیاسی بودند.
امام سجاد (ع) در مواجهه با این نوع افراد رابطه سیاسی خاصی برقرار نکرد و از این نظر در رابطه با مباحث سیاسی آن زمان به عنوان اینکه آنها دارند تاوان عملکرد نادرست خود را در زمان قیام امام حسین (ع) می دهند ارتباط سیاسی ویژه نداشت.
اما جریان سوم قیام مختار است که امام سجاد (ع) نیز به صورت ویژه با مختار ارتباط برقرار نکرد و یا طبق برخی تحقیقات مختار شاید به خاطر حفظ موقعیت و جایگاه امام سجاد (ع) با آن حضرت ارتباط نداشت و طرح ارتباط و نامهنگاری با «محمد بن حنفیه» را برقرار کرد که این نامهنگاریها با او صورت می گرفت و قیام مختار با شخصیت دیگری در مدینه به نام محمد بن حنفیه گره خورد، با توجه به این وضعیت باز هم امام سجاد(ع) در آن جو اختناق فرصت را مغتنم میشمارد تا بتواند آگاهیهای عقیدتی و سیاسی لازم را به پیروان خود بدهد، این دوره زمانی است که حاکمیتهای مختلف اموی در سرزمینهای اسلامی مستقر شده بود اما اینکه آن حضرت چه نقش فعالِ فرهنگی و علمی را بر عهده داشتند نکتهای است که باید به آن توجه فراوانی داشته باشیم.
از نظر نوع رفتار و برخوردی که امام سجاد (ع) با مخالفان داشتند، چه درسی را میتوانیم در کنشها و واکنشهای اجتماعی برای این روزگار از آن حضرت بگیریم؟ به بیان دیگر درسی که آن امام همام برای جامعه امروز ما به یادگار گذاشتند چیست؟
امام سجاد (ع) به صورت خاص، آگاهیبخشی و فعالیتهای علمی در جامعه اسلامی داشته است، آن حضرت(ع) نسبت به فعالیت علمی چه برای شیعه و چه برای سایر مسلمانان آثار گرانقدری را به یادگار گذاشته است که مهمترین آن کتاب صحیفه سجادیه است که بیش از ۵۰ دعا در این کتاب وجود دارد که در آن ابعاد مختلف مسائل فقهی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی مطرح شده است و امام سجاد (ع) در لباس دعا و عبودیت در درگاه الهی، بسیاری از آموزههای دینی را معرفی کرده است.
البته علاوه بر این اثر آن حضرت رساله حقوق امام سجاد (ع) را نیز تالیف کرده است که این اثر از افتخارات شیعه است؛ به بیان دیگر امام سجاد (ع)، طلایهدار مباحث و انواع حقوقی است که خداوند بر گردن مردم و حقوقی است که مردم نسبت به خداوند و مولفه هایی دیگر طبیعت و جامعه و ... دارند؛ در نتیجه امام سجاد (ع) فضای علمی ویژهای را با این اثر ایجاد کرد، علاوه بر این از آن حضرت تنها در کتب چهارگانه حدیثی حدود ۳۰۰ روایت و حدیث ثبت و درج شده است که نشاندهنده آن است که امام سجاد (ع) در این جو خفقان چه مقدار سرمایهگذاری علمی برای مسلمین داشته و برای آموزش مسایل دینی و پاسخ به پرسشها چه اهتمامی داشته است.
امام سجاد (ع) در بسط فرهنگ دینی در ضمن دعا، غیر از آنچه که در صحیفه سجادیه آمده است، ادعیه دیگری نیز داشت که معروف به ابوحمزه ثمالی است که امام سجاد (ع) آن دعا را خوانده و ابوحمزه ثمالی از ایشان نقل کرده است، بسط فرهنگ دینی از طریق همین دعای سحرهای ماه رمضان نیز رنگ دیگری یافت؛ همچنین در بخش مباحث نحوه مواجهه زائران و شیعیان با امامانی که به شهادت رسیدند نیز قابل توجه است که برای زیارت قبور آنها زیارت «امین الله» از سوی حضرت تعلیم داده شد، این زیارت نحوه ارتباط زیارت از قبور آن بزرگواران را توسط امام سجاد (ع) شرح می دهد؛ به بیان دیگر این زیارت نحوه ارتباط ماموم با امام را مطرح میکند، علاوه بر آن امام سجاد(ع) به تربیت یاران و شاگردانی پرداخت که این شاگردان بتوانند در ادامه راه، مساله سنت پیامبر(ص) و امامت را احیا کنند. توجه داشته باشیم که برخی از بزرگان مانند شیخ طوسی حدود ۱۷۰ صحابی از صحابه امام سجاد (ع) را نام می برد.
اما کار ماندگار دیگر امام سجاد (ع) در طول چهار دههای که امامت جامعه را بر عهده داشت، حفظ خط اصیل امامت در مواجهه با انحرافاتی بود که در آن زمان شکل می گرفت، به ویژه جریان شهادت دادن حجرالاسود به امامت امام سجاد (ع) که در پی مناظره آن حضرت با مدعی امامتی که نقل شده است از سوی محمد بن حنفیه مطرح گشت به وقوع پیوست، طبق نقل «قطب الدین راوندی» در کتاب «الخرائج» امام سجاد (ع) برای اینکه خط اصلی امامتی که پیامبر اکرم (ص) تحت عنوان دوازده خلیفه یا حدیث اثنی عشر ذکر کرده بود حفظ شود مناظرات مختلفی هم انجام داد.
اما آخرین نکته ای که در این رابطه باید گفت بحث اعتراف به جایگاه بلند علمی و فقاهتی و برتری در کمالات و فضائلی است که از سوی عالمان آن زمان نسبت به امام سجاد (ع) ابراز شد، علمایی از اهل سنت در قرن اول و دوم هجری، که این افراد از طیف های مختلف بودند و با اینکه از نظر مسایل امامت در خط شیعه نبودند اما چون عالم دینی جامعه اسلامی آن روز مدینه و عراق و کوفه و دیگر شهرها بودند با امام سجاد (ع) آشنایی داشتند و کمالات و فضایل آن حضرت مکررا از سوی آنان بیان شده است. برای مثال افرادی چون «محمد بن مسلم زهری»، «ابوحاتم اعرج»، امام شافعی در قرن دوم و البته کسانی که نقل حدیث هم می کردند امام را ستودهاند از جمله مالِک که از علمای مدینه بوده و نسبت به آن حضرت ابراز ارادت کرده است، همچنین افرادی مثل «سعید بن مسیب» که از فقهای هفت گانه مدینه و جزو تابعین بود از امام سجاد (ع) به بزرگی یاد کرده است؛ بنابراین الگو شدن امام سجاد (ع) در آن زمان برای جامعه اسلامی به ویژه برای جامعه ای که مساله امامت شیعی را قبول نداشتند، بسیار قابل توجه است که حکایت از نفوذ و نقش آن حضرت در جامعه دارد.
نظر شما