کریم زمانی غزلیات شمس را بررسی کرد

در آستانه‌ی روز بزرگداشت مولانا، استاد کریم زمانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب به شرح غزلیات شمس پرداخت.

به گزارش خبرگزاری شبستان، استاد کریم زمانی سخنان خود را چنین آغاز کرد: اگر غزلیات عارفانه‌ی مولانا نبود، ادبیات عرفانی و غزلیات عارفانه به این حد از بلندی و کمال نمی‌رسید.
او افزود: متن در ادبیات جهان به دو گونه است: باز و بسته. متن بسته، متونی است که از حیث عمق معنا قابل توجه و تعمق نیستند ولی به لحاظ زبانی، الفاظ و واژگان مورد توجه هستند مثل دیوان عنصری و منوچهری دامغانی که به لحاظ معنا و عمق مورد توجه ما نیستند ولی به لحاظ زبان‌شناختی، ترکیبات جدید و ابتکاری ما به این دست متون نیازمند هستیم و اگر کسی یک شرح سنجیده از دیوان فرخی، منوچهری و عنصری بنویسد دیگر نیازی نیست که شخص دیگری زحمت بکشد و شرح دیگری بنویسد و‌‌ همان کافی است و ما به کف و سقف موضوع می‌رسیم. متن باز، متنی است که از حیث معنا کثیر‌الاحتمال است و وجوه مختلفی می‌تواند داشته باشد و معنا و رویکردهای مختلفی دارد. متن باز نیاز به شروح زیاد دارد و تا روزی که بشر بیندیشد می‌تواند در این متون تفحص و از آن معانی جدید کشف کند. به نظر من عالیترین نمونه متن باز دیوان غزلیات حضرت مولاناست که ورود به آن کار دشواری است و خروج از آن دشوار‌تر است. برای همین است که در بین این‌همه آثاری که منتشر شده و حتا به‌صورت نسخه‌های خطی در سراسر جهان است تا حال هیچ شرحی بر دیوان غزلیات نداریم هر چند برای مثنوی ما شروح و تفاسیر گوناگون داریم. علت آن کثیر‌المعانی بودن ابیات غزلیات دیوان مولاناست. به‌خصوص که مولانا این غزلیات را در حالت سکر و مستی و نه در حالت هوشیاری گفته است و مانند یک شاعر رسمی در گوشه‌ای ننشسته تا کلماتی بنویسد و غزل منقح و سنجیده از حیث معانی و واژگان بسراید. همان‌طور که دولتشاه سمرقندی گفته و به‌نظر هم سخن درستی هست، مولانا به دور ستونی می‌چرخیده و این غزلیات جاری می‌شده است.
برای همین می‌توانیم بگوییم غزلیات مظهر رقص و چرخیدن پیرامون حضرت معشوق است.
طواف حاجیان دارم به‌گرد یار می‌گردم/ نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می‌گردم
مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن/ برای خوشه خرما به‌گرد خار می‌گردم
هر آن نقشی که پیش آید در او نقاش می‌بینم/ برای عشق لیلی‌دان که مجنون‌وار می‌گردم
این مصحح قرآن کریم اشاره کرد: مولانا غزلیات را زود‌تر از مثنوی آغاز کرد و به اعتقاد من، مولانا از جوانی هم غزلیات می‌سرود. به دلیل اینکه غزلیات مولانا در حالت مستی و سکر عارفانه سروده شده اما تعداد اندکی از این غزلیات است که به سبک خاقانی، انوری و شاعران رسمی سروده و آن حالات مستی که در بیشتر شعر‌هایش دارد، در آن‌ها کمتر می‌بینیم و این نشان می‌دهد که این غزلیات قبل از ملاقاتش با شمس، سروده شده است. ولی اجمالا نظر برخی محققان که می‌گویند مولانا ناگهان با دیدن شمس شاعر شد و صورت معجزه، خرق عادت و ایجاد معدوم مطرح می‌کنند اشتباه است. مولانا از قبل با دیوان‌ شعرا و شعر آشنا بوده ولی اظهار آشنایی نمی‌کرده است.
کریم زمانی در ادامه گفت: غزلیات مولانا چهار ویژگی‌ دارد: اولین ویژگی، تابع سنت‌های رایج و رسمی شاعرانه نیست، در واقع نوعی شالوده‌شکنی و قالب‌شکنی کرده مثلا به‌طور معمول غزل در عرف شاعران بین پنج تا شش بیت تا حدود چهارده بیت است در حالی‌که در دیوان غزلیات می‌بینیم حداقل غزل دو بیت و حداکثر آن بیش از نود بیت است و این با عرف غزل شاعران سازگاری ندارد. دومین ویژگی غزل مولانا وحدت موضوع و مضمون دارد، یعنی یک موضوع را از ابتدای بیت مطرح کرده و هر بیتی که افزوده می‌شود گویی موضوع گشوده‌تر و منکشف‌تر می‌شود و تا انتهای غزل، گویی که یک خطابه سنجیده و روشمند است و یک مطلب را مطرح می‌کند و‌‌ همان مطلب را بسط و توسعه می‌دهد. سومین ویژگی آن است که در غزلیات مولانا ما به وفور برخورد می‌کنیم با می‌، شراب، سکر و تمام متعلقات شراب، ما در میان بزرگان عرفان، شاعران عارف وقتی «می‌» را می‌بینیم «می‌» برای ما ایهام دارد که آیا منظورشان شراب حق است یا شراب واقعی، درباره‌ی اشعار ابن عربی ما با «می‌» خیلی برخورد می‌کنیم و خیلی جا‌ها ایهام دارد که از کدام شراب حرف می‌زند و متحیر می‌مانیم و حتا حافظ خودمان خیلی از ابیات خمر و شرابش ایجاد ایهام می‌کند اما با اینکه شما در کمتر غزلی برخورد می‌کنید که سخن از مستی و خمر نباشد با این حال مولانا خمر را با قرینه‌های واضح ذکر می‌کند که به هیچ وجه ذهن ما دچار ایهام نمی‌شود که نکند شراب معمولی است. ویژگی دیگر: موسیقی حیرت‌انگیز این غزلیات است، خود این غزل یک‌پارچه رقص و موسیقی است چون مولانا به علم موسیقی مسلط بوده و سازی به نام رباب می‌نواخته و در ساختمان ساز تغییراتی ایجاد کرده و خودش هم آهنگساز بود چون این همه اوزان حیرت‌انگیز و بی‌شماری که می‌بینیم گواه بر آهنگساز او است. ما در غزلیات به شصت وزن می‌رسیم که هیچ شاعری این‌گونه نبوده و شاعران نامی ما از بیست وزن تجاوز نکرده‌اند ولی مولانا شصت بحر عروضی در شعر‌هایش دارد که خیلی از آن‌ها متروک است:

رفتم آنجا لنگان لنگان شربت خوردم پنگان پنگان دیدم/ قومی شنگان شنگان گشته ز ساغر خیره و دنگان

شما این وزن را در دیوان‌های شعرای دیگر نمی‌توانید پیدا کنید.
این نشان می‌دهد که مولانا در حالت رقص و سماع بوده و این وزن جاری شده و گاهی برای اینکه آهنگ را مهیج کند کلمات را تکرار می‌کرده است.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 177826

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha