به گزارش گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، محمد جواد گودینی نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه یادداشتی اختصاصی را با عنوان «رحلت رسول خدا(ص) در منابع کلاسیک تاریخی» در اختیار ما قرار داده که در آستانه سالروز رحلت نبی خاتم(ص) مرور می شود:
رویداد رحلت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) رخدادی تلخ و دردناک برای مسلمانان بوده و با این رویداد، عصر نبوت به پایان رسید و در جهان اسلام، دوران خلافت (جانشینی پیامبر«ص») آغاز گردید که از سال ۱۱ هجری تا سال ۶۵۶ (سقوط خلافت عباسی توسط هولاکو خان و قتل مستعصم بالله سی و هفتمین و واپسین خلیفه عباسی) به درازا کشیده شد. جریان رحلت پیامبر اکرم(ص) در بیشتر منابع کلاسیک تاریخی و روایی (شیعه و سنی) با توضیح کامل و بررسی جزئیات نقل گردیده و همه سیره نویسان و مورخان به تفصیل به این واقعه گران، دردناک و پرمِحنت پرداخته اند و به این رویداد مهم، به دیده عنایت و توجه فراوان نگریسته اند. با رحلت رسول اکرم(ص)، دوران وحی و رسالت به پایان رسید؛ چرا که آن حضرت(ص) خاتم پیامبران بوده و پس از ایشان(ص)، رسول و فرستاده ای از جانب خداوند بر بشریت عرضه نشده و نمی گردد.
محمد بن جریر طبری در تاریخ خود (تاریخ الأمم و الملوک) به طور گسترده به این رویداد (وفات پیامبر خدا(ص) و حوادث پس از آن از جمله واقعه سقیفه و جانشینی پیامبر(ص)) پرداخته و روایات گوناگون (و گاه متناقض) در این باره را روایت نموده است. به اختصار به چند گفته طبری اشاره می شود:
ابوسعید خُدری روایت نموده روزی رسول خدا(ص) بر منبر نشسته بود و فرمود: بنده ای را خداوند میان ماندن در دنیا و بهره گیری از شکوفه دنیا و آنچه نزد خداست، مُخیّر نمود و آن بنده، آنچه را نزد خداست برگزیده است. (در این هنگام) ابوبکر گریست ... ابن عباس نقل نمود: روز پنجشنبه چه روزی است! بیماری رسول خدا(ص) شدت یافت. فرمود: برایم (وسیله نوشتن) حاضر کنید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. (اما حاضران در جلسه) با یکدیگر نزاع کرده و (از انجام وصیت پیامبر(ص) خودداری نمودند). (تاریخ الأمم و الملوک، ج۲ ص۲۲۹).
از عائشه روایت است: هنگام مرگ، رسول خدا(ص) را دیدم که نزد ایشان قَدَحی از آب بود و آن حضرت(ص) دستش را داخل می برد و بر چهره اش می کشید و می فرمود: خدایا، مرا بر سختی مرگ یاری رسان. (همان، ص۲۳۱).
ابن اثیر جَزری در کتاب الکامل فی التاریخ و ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه نیز به رویداد وفات پیامبر(ص) و حوادث پس از آن عنایت داشته و آن واقعه را با جزئیات در آثار خود نقل کرده اند:
از ابو مُویهبه (یکی از خادمان پیامبر اکرم(ص)) روایت است، رسول خدا(ص) در دل شب، به دنبال من فرستاد و فرمود: ای ابا مویهبه، به من دستور داده شده برای اهل بقیع درخواست آمرزش و بخشش کنم. با من همراه شو. هنگامی که به بقیع رسیدیم، فرمود: «سلام بر شما ای اهل قبور، برایتان گوارا باد نسبت بدان چه در اختیار دارید و از داشته مردم بدور هستید. فتنه ها چون پاره های شب تار روی آورده و یکی در پی دیگری است و پایان آن از ابتدایش بدتر است.»
آنگاه به من روی کرد و فرمود: «ای ابامُویهبه، به من کلیدهای خزینههای دنیا و جاودانگی در آن و نیز کلیدهای بهشت داده شده و مرا مخیّر کرده اند میان انتخاب آن (دنیا) و بهشت و من بهشت را برگزیدم». گفتم: پدر و مادرم فدای شما، کلیدهای دنیا و جاودانگی در آن و بهشت را با هم دریافت کنید. فرمود: نه ای ابامُویهبه، من لقای پروردگارم را برگزیدم. آنگاه برای اهل بقیع استغفار نمود و بازگشت. مدتی بعد، بیماری آن حضرت(ص) که بر اثر آن با دنیا وداع گفت، آغاز شد. (الکامل فی التاریخ، ج۲ ص۱۸۱۴؛ شرح نهج البلاغة، ج۱۳ ص۲۷).
از فضل بن عباس (یکی از پسر عموهای پیامبر(ص)) نیز روایت است: هنگامی که بیماری رسول اکرم(ص) آغاز شد، به من فرمود: «بیرون رویم». با ایشان(ص) بیرون رفتم و دیدم بیماری و خستگی بر ایشان(ص) غلبه یافته و سر مبارک را با دستمالی بسته است، فرمود: «دستِ مرا بگیر». دستشان را گرفتم و بر منبر نشست. آنگاه فرمود: «مردم را بخوان». من نیز مردم را فراخواندم و جمعیت آمدند و گرد ایشان(ص) حلقه زدند. سپس رسول خدا(ص) درباره پرداخت حقوق توصیههایی فرموده و اظهار داشتند: «اگر کسی از ایشان(ص) دِین و قرضی دارد، برخیزد و آن را دریافت نماید». مردی برخاست و گفت: ای رسول خدا(ص)، شما سه درهم به من بدهی دارید، خواجه عالم(ص) فرمود: «ما سخن هیچ گویندهای را تکذیب نمیکنیم و او را به سوگند، وا نمیداریم». آن مرد ادامه داد: ای رسول خدا آیا به یاد دارید نیازمندی بر شما عبور کرد و به من فرمودید به او سه درهم دهم؟
پیامبر(ص) فرمود: ای فضل به او پولش را بده، پیامبر(ص) همچنین در آن روز فرمود: «ای مردم هرکس از چیزی نگرانی دارد، بگوید تا برایش دعا کنم».
مردمی برخاست و گفت: ای پیامبر خدا من بسیار دروغگو و بدزبانم و خوابم فراوان است. پیامبر(ص) دعا کرد و فرمود: «خداوندا به او راستی و صلاح روزی فرما و خواب بسیار را اگر میخواهد از او دور کن».
مردی دیگری از جا بلند شد و گفت: ای پیامبر خدا، من مردی دروغگو و منافقم و هر خصلت بدی که وجود دارد از آن برخوردارم. در این هنگام عمر بن خطاب گفت: خود را رسوا نمودهای ای مرد. پیامبر(ص) فرمود: «ای فرزند خطاب، رسوایی دنیا از رسوایی آخرت آسانتر است. (آنگاه برای او دعا کرده و فرمود:) خداوندا، به او راستی و راستگویی و ایمان را ارزانی دارد و امورش را به نیکی و خیر رهنمون فرما.»
از عایشه روایت است که گفت: از پیامبر(ص) خدا بسیار میشنیدم که میفرمود: «خداوند هیچ پیامبری را از دنیا نمیبرد مگر آنکه او را مخیّر میکند (میان مرگ و بقای در دنیا)». زمانی که رسول خدا(ص) در بستر احتضار قرار گرفت، آخرین سخنی که از ایشان شنیدم این بود بلکه رفیق اعلی (همنشینی با خداوند که برترین رفیق است). گفتم: به خدا سوگند ما را انتخاب نکرده است. (شرح نهج البلاغة، ج۱۳ ص۳۳).
به گزارش ابن اثیر، رسول خدا(ص) پیش از رحلت همچنین نسبت به انصار (یاران ایشان در مدینه) نیز سفارش کرده و فرمود: «انصار افراد نزدیک (و رازداران) من بوده که به آنان (به شهرشان) آمده و مأوا گرفتم. به خوبان (و کریمانشان) احترام و تکریم کرده و از بدانشان درگذرید. (به خوبان از انصار احترام و تکریم روا دارید و از آنان که خطایی کردند، بگذرید).» (الکامل فی التاریخ، ج۲ ص۱۸۲).
کتب سیره و مُغَازی (از جمله سیره ابن اسحاق و سیره ابن هشام) نیز به این رویداد مهم تاریخی توجه داشته و آن را بازگو نموده و فرازهایی از این واقعه تلخ تاریخی را روایت نموده اند: قاسم بن محمد بن ابی بکر از عمهاش عایشه (همسر پیامبر(ص)) چنین روایت کرده است: دیدم رسول خدا(ص) هنگام مرگ، دستش را بر جامی فرو میبرد و صورت خویش را با آب تَر کرده و چنین میفرماید: «خداوندا، مرا بر سختی مرگ، یاری رسان». به گفته عایشه، رسول گرامی اسلام(ص) پیش از وفات، با سختی بسیار بر دندان خویش مسواک زده و دهان مبارک خود را خوشبو نمود. (ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴ ص۳۰۵؛ ابن اسحاق، السیرة النبویة، ج۲ ص۷۱۲).
یعقوبی نیز در تاریخش به این رویداد مهم توجه داشته و دستور پیامبر(ص) به اُسامه بن زید را مبنی بر خروج از مدینه و حرکت به سرزمین شام برای پیکار با دشمنان، مورد عنایت قرار داده و در ادامه چنین می نویسد: از میان فرزندان پیامبر(ص)، تنها فاطمه(س) به جا ماند و او نیز اندکی پس از وفات پیامبر(ص) از دنیا رفت؛ برخی گفتند ۴۰ روز، برخی ۷۰ روز و گروهی نیز ۶ ماه. (تاریخ الیعقوبی، ج۱ ص۴۴۵).
از دیگر بزرگان و مورخانی که به این موضوع مهم تاریخی پرداخته، دانشمند تشیع علی بن عیسی بن ابی الفتح اِربِلی در کتاب «کشف الغمة فی معرفة الأئمة» است؛ وی می نویسد: (پیامبر(ص)) ۱۳ سال پس از بعثت در مکه اقامت داشت، پس از آنکه سه روز در غار پنهان بود، به مدینه هجرت نمود و ۱۰ سال نیز در آن اقامت داشت. دو شب مانده به پایان ماه صفر سال ۱۱ هجری، رحلت فرمود. از ابوعبد الله جعفر بن محمد(ع) روایت است که فرمود: هنگامی که زمان وفات پیامبر(ص) فرارسید، از هوش رفت. (پس از اینکه به هوش آمد) فاطمه(س) فرمود: «ای پدر، برای اندوه شما اندوهناکیم». پیامبر(ص) فرمود: «پس از این روز، اندوهی برای پدرت نخواهد بود». (کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱ ص۳۸).
همچنین روایت کرده است: امام جعفر بن محمد(ع) از پدرش(ع) نقل نمود که آن حضرت(ع) فرمود: «(هنگام بیماری پیامبر(ص)) جبرئیل به عیادت آمد و اظهار داشت: درود بر تو باد ای محمد(ص)، این، آخرین روزی است که به زمین پایین می آیم». (همان، ص۴۲).
اربلی از امام محمد باقر(ع) نیز روایت کرده: هنگامی که وفات پیامبر(ص) نزدیک شد، مردی اجازه ورود خواست؛ علی(ع) نزد او رفت و فرمود: خواسته تو چیست؟ پاسخ داد: می خواهم بر رسول خدا(ص) وارد گردم. علی(ع) فرمود: نزد او نمی روی؛ چه خواسته ای داری؟ آن مرد گفت: باید نزد او روم.
علی(ع) وارد خانه شد، از پیامبر(ص) برای آن مرد، اجازه خواست و رسول خدا(ص) اجازه فرمود. آن مرد به خانه آمد و کنارِ سرِ پیامبر(ص) نشست و گفت: ای رسول خدا(ص)، من فرستاده خدا هستم؛ پیامبر(ص) فرمود: کدام فرشته هستی؟ پاسخ داد: من فرشته مرگ هستم. (خداوند) مرا به سوی شما فرستاده تا شما را میان دیدار او و بازگشت به دنیا مُخیّر نمایم. پیامبر(ص) فرمود: مرا مهلت ده تا جبرئیل بر من فرود آید و با او مشورت نمایم. هنگامی که جبرئیل آمد، به پیامبر(ص) عرض کرد: «ای پیامبر خدا، آخرت، برای تو برتر از دنیا است و پروردگارت آنقدر به شما عطا می کند که خشنود گردی. دیدار خداوند برایت بهتر است». (همان، ص۴۳- ۴۲).
قِرمانی (از مورخان اهل سنت) نیز این واقعه را چنین شرح گفته است: «پس از آنکه رسول خدا(ص) از حجة الوداع بازگشت و در مدینه مستقر گردید، بیماری اش شروع شد ... هنگام احتضار، دخترش فاطمه(س) ناراحت بود. پیامبر(ص) فرمود: «تو را مژده باد، تو نخستین کسی هستی که از خانواده ام به من می رسی و تو سَروَر زنان این امت یا زنان مومنان هستی ... پیامبر(ص) روز دوشنبه ۱۲ ربیع الاول سال ۱۱ وفات کرد». (أخبار الدول و آثار الأول، ج۱ ص۲۶۹- ۲۶۸).
به هر روی پیامبر گرامی اسلام(ص) روز دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری (و به گفته برخی مورخان از جمله مسعودی در ماه ربیع الاول همان سال) دیده از جهان فروبست؛ بیماری آن حضرت(ص) نیز ۱۲ روز به طول انجامید. (مروج الذهب، ج۲ ص۲۲۰). امام علی(ع) با کمک عمویش عباس بن عبد المطلب، دو پسر او فضل و قُثَم، اُسامه بن زید و شُقران (از خدمت کاران پیامبر(ص) پیکر مطهرشان را غسل داده و با همراهی اصحاب، پیکر آن بزرگوار را در خانه اش به خاک سپردند. بدین ترتیب والاترین چهره جهان اسلام و آخرین فرد از زُمره پیامبران و رسولان الهی(ع) چهره در نقاب خاک کشید و به دیدار پروردگار شتافت.
فهرست منابع:
۱- ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغة، بیروت، دار إحیاء الکتب العلمیة
۲- ابن أثیر، عز الدین علی بن أبی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار الکتاب العربی ۲۰۱۲
۳- ابن اسحاق، محمد بن اسحاق مطلبی، السیرة النبویة، بیروت، دار الکتب العلمیة ۲۰۰۴
۴- ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، دار الکتاب العربی ۱۹۹۰
۵- إربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، قم، المجمع العالمی لأهل البیت(ع) ۱۴۲۶ق
۶- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، دار الکتب العلمیة
۷- قرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول، عالم الکتاب ۱۹۹۲
۸- مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب، بیروت، المکتبة العصریة ۲۰۰۵
۹- یعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، الأعلمی ۲۰۱۰
نظر شما