به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس،حجت الاسلام ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، در هفتاد و پنجمین جلسه «جهاد تبیین» و پنجاه و هفتمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، که در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار گردید، به بررسی و تبیین «اصل توحید» به عنوان محور و اساس جهانبینی اسلامی پرداخت.
کلانتری در ابتدای این جلسه ضمن تبریک ولادت باسعادت حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی(صلوات الله علیه) و امام جعفر صادق علیه السلام، ابراز امیدواری کرد، خداوند متعال به حرمت نبی مکرم اسلام(صلّی اللّه علیه و اله و سلّم) و خاندان مطهر ایشان، عیدی امت اسلامی را پیروزی مردم مظلوم غزه علیه رژیم جنایتکار صهیونیستی قرار دهد.
وی اظهار کرد: در جلسه گذشته فهرستی از اصول اصلی جهانبینی اسلام را مرور کردیم و قرار شد طی جلساتی به بحث و بررسی این اصول به عنوان زیرساختها و مبانی الگوی حکومتی اسلام بپردازیم. این اصول و مبانی، در حقیقت الگوی اسلام ناب را برای اداره جامعه اسلامی به ما نشان میدهد، تفاوتی نمیکند عصر پیامبر(ص)، ائمه معصوم(ع) و یا عصر غیبت باشد، این مبانی اساسی، یک الگو و مدل حکومتی جامع را در اختیار جامعه اسلامی میگذارد که در همه زمان ها یکسان است. اولین و مهمترین اصلی که در این راستا مورد بررسی قرار میدهیم «اصل توحید» است که محور و اساس جهانبینی اسلامی میباشد.
تولیت حرم مطهر، یادآور شد: قبل از ورود به بررسی این اصول لازم است این نکته را یادآوری کنم که مجموعه بحثهایی که در تبیین این اصول مطرح خواهد شد فقط بر محور آیات قرآن و روایات خواهد بود. مبنای آیات و روایات نقلی است. در اینجا به مبنای عقلی، کلامی یا فلسفی این اصول نمیپردازیم. یک سلسله آیات قرآن است که اگر در آن ها تدبر کنیم، اصل اساسی توحید، به وضوح از آنها بهدست میآید. بنده معتقد هستم تکیه بر آیات قرآن برای استنباط، حتی استنباط اعتقادات - و البته نه فقه و احکام - یک کار کاملاً منطقی و دقیق است، اگر توحید را از آیات قرآن استنباط کنیم کار اشتباهی نیست، به دلیل اینکه خود آیات هم اعتبار خود را از عقل گرفته اند. به عنوان مثال؛ مبنای اصلی نبوت، عقل است. عقل بشر میگوید حتماً در کنار حس و عقل، وحی هم باید باشد وگرنه بشر به سرمنزل مقصود خود نمیرسد. تکیه بر آیات و روایات معتبر، خود تکیه بر عقل است، همان عقلی که اصل نبوت و ضرورت نزول وحی و بعثت پیامبران را اثبات میکند. خیلیها به راحتی از این میگذرند و میگویند به سراغ وحی و نقل نرویم بلکه به سراغ برهان، فلسفه و کلام برویم؛ اما حقیقتاً تکیه بر آیات قرآن برای اثبات اصول اساسی دین، شاخصهها و چارچوبهای آن، یک اصل است.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، اظهار کرد: درجهانبینی اسلام و باور عموم مسلمانان، مبدأ هستی، یعنی آن موجود قادر، عالِم و حکیمی که به هستی وجود داده و افزون بر وجود، به جهان حیات بخشیده و افزون بر وجود و حیات، تدبیر آن را نیز برعهده دارد، خداوند یگانه است و او در این کار هیچ شریکی ندارد. این نگاه و باور، گرچه مبتنی بر براهین عقلی بسیاری است، اما آیات متعددی از قرآن کریم به روشنی به تشریح اصل و ابعاد گوناگون آن پرداختهاند. در ادامه برخی از آیات قرآن را در این باب مرور خواهیم کرد.
وی در ادامه به بخشی از آیه۲۵۵ سوره بقره، اشاره کرد:
«اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ...»؛ «الله، هیچ الهی جز او نیست، او زندهای است که حیاتش قائم به ذات است». یکی از پرکاربردترین کلمات در قرآن کریم کلمه «الله» میباشد، که نزدیک به سه هزار بار در قرآن آمده است. این آیه برای اولین بار خطاب به اعرابی که در عصر جاهلیت زندگی می کردند، نازل شده است. مگر کلمه «الله» را میشناختند که یعنی چه؟ قطعاً میدانستند، اما در کنار «الله»، چند الهه دیگر هم برایشان مطرح بوده است، از جمله لات(نام یکی از سه بت مهم مورد پرستش در کعبه)؛ هبل( بزرگترین بت کعبه که آن را به صوررت انسان تراشیده بودند و جنس آن از عقیق سرخ بود) و عزی(سومین بت عرب است که پس از لات و منات ساخته شده است و بت اختصاصی قریش بوده)، از جمله الهه هایی بودندکه در عصر جاهلیت، در کنار الهه «الله» مطرح بودند.
دکتر کلانتری خاطرنشان کرد: این آیه شریفه میگوید هیچ الهه دیگری جز «الله» نیست، و به این ترتیب اولین جرقه تفکر توحیدی، در عصر جاهلیت زده میشود. کلمه «الله» در آن عصرها در ادبیات عرب وجود داشته است؛ ازآنجا که نام پدر نبی مکرم اسلام(ص)، «عبدالله» میباشد، عبدالعزی و عبدالهبل هم داشتند. در اینجا آیه بیان میکند که فقط یک الهه وجود دارد. چه ویژگیهایی دارد؟ «هو الحی و القیوم»؛ آن الله و الههای که حیات آن قیومی است، یعنی حیات واجب الوجود، همان تعبیری که در فلسفه به کار برده میشود. دو نوع حیات داریم، حیات واجب الوجود و حیات ممکن الوجود؛ تنها الهه که حیات آن واجب الوجود می باشد، «الله» است، لات و عزی هم وجود داشتند اما داری حیات قیومی نبودند و حیات آن ها ممکن الوجود بود. این اولین اساس توحید است؛ «لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ». این چند کلمه پر از معارف اساسی اسلام می باشد.
دکتر کلانتری در ادامه به بیان آیه ۱۱ سوره روم، به عنوان دومین آیه ای که به اصل توحید و ابعاد گوناگون آن اشاره میکند، پرداخت:
«اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ «الله است که آفرینش را آغاز و سپس آن را تجدید میکند، آنگاه به سوی او باز گردانیده خواهید شد». چه کسی خلقت را آغار کرد؟ همان «الله»، که حیاتش واجب الوجود است، «ثُمَّ یُعِیدُهُ»؛ سپس خلق را بر میگرداند، یعنی همان کسی که میآفریند و بر میگرداند؛ «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ سپس به همان بر میگردید، یعنی مرجع نهایی آفرینش باز خدا میباشد. این یک پیام دیگر در مورد جایگاه «الله» در جهان هستی است.
وی در ادامه به دو آیه شریفه از سوره های حدید و تحریم که پیرامون اصل «توحید» است، اشاره کرد و گفت: خداوند متعال میفرماید:
«هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»( سوره حدید، آیه ۳)؛ «اوست(الله)که آغاز و انجام، و ظاهر و باطن هستی است و بر هر چیزی به طور کامل آگاه است». واقعیت هستی، همین است.
« ... وَاللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ»(سوره تحریم، آیه ۲)؛ «... و الله سرپرست شماست، و او بسیار دانا و حکیم است». «الله»؛ اوست که مولای شما میباشد؛ بر طبق این آیه چه کسی بر ما ولایت دارد؟ «الله» با همان ویژگیهایی که گفته شد.
آیات ۱۲۶ سوره نساء و ۱۸۹سوره آلعمران، آیه های پنجم و ششمی بودند که تولیت حرم مطهر به آنها اشاره کرد:
«وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا»(سوره نساء، آیه۱۲۶)؛ «همه آنچه در آسمانها و زمین است برای الله است و الله بر همه اشیاء هستی احاطه دارد». این ها درس های قرآن به همه عصرها میباشد. خداوند بر همه اشیاء هستی، احاطه قیومی دارد.
«وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(سوره آلعمران، آیه۱۸۹).؛ «و فرمانروایی بر آسمانها و زمین فقط برای الله است و الله بر هر چیزی تواناست». مالکیت حقیقی از آنِ خدا میباشد، «وَلِلَّهِ» یعنی به خداوند تعلق دارد. فرمانروایی بر آسمان ها و زمین، همان ولایت، اینجا در قالب «مُلک» آمده است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، در ادامه بررسی آیات توحیدی قرآن، آیه ۲۶ سوره آلعمران، را بیان کرد:
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»؛ « بگو: خدایا! ای مالک همه هستی! به هر که خواهی حکومت میدهی و از هر که خواهی حکومت را میستانی، و هر که را خواهی عزت میبخشی و هر که را خواهی خوار و بیمقدار میکنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی». «اللَّهُمَّ»؛ یعنی همان «یا الله»؛ که در یک تغییری اللَّهُمَّ میشود، و میم مشدد در پشت الله می آید، منادا است، ای خدایی که مالک مُلک هستی، چونکه مالک ملک هستی، «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ»؛ که میتوانی به دیگران بدهی و باز پس بگیری. به این دقت کنیم، بعضی وقتها برداشت ها صد و هشتاد درجه روبروی یکدیگر هستند. زمانی پادشاهان جور به این آیه استناد میکردند، زمانی که یزید در مجلسی که رأس مبارک حضرت اباعبدالله(ع) را گذاشته بودند، این آیه را خطاب به حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) خواند که مُلک را خدا به ما داده است. این یک برداشت است و برداشت دیگر اینکه میگوئیم فقط پیامبر(ص) می تواند فرمانروا و ولی جامعه اسلامی باشد، چون از جانب خدا است و ولایت را از خدا میگیرد، غیر آن باطل است. اینها دو برداشتی هستند که صد در صد مقابل یکدیگرند. در کشور خودمان کسانی که شاهپرست بودند، بر اساس این آیه می گفتند که خدا ایشان را به عنوان شاه انتخاب کرده است و دست ما نبوده و میگفتند شاه سایه خدا است! این یک نگاه است که اهلبیت علیهم السلام وقتی که این آیه را تفسیر می کنند می فرمایند اینکه پیامبر(ص) یا امام معصوم(ع) در رأس حاکمیت هستند، به این دلیل است که حاکمیت از آن خدا است، خداوند اینان را نصب کرده و غیر از اینها سلطنت جور و باطل است.
وی در ادامه به بررسی آیه ۹ سوره شوری، به عنوان هشتمین آیه ای که به اصل توحید و ابعاد گوناگون آن اشاره میکند، پرداخت:
«أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»؛ « آیا (کافران) غیر خدا را ولیّ خود قرار دادهاند؛ حال آنکه فقط الله، ولیّ و سرپرست بندگان است و اوست که مردگان را زنده میکند و اوست که بر هر چیزی تواناست». غیر از خدا کسی ولی نیست؛ «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ» این انحصار دارد، یعنی این ضمیر فصل که می آید و بعد تقدم الله؛ «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ». وقتی به این آیه دقت می کنیم اصلاً «مِنْ دُونِهِ» ولی نیستند، اصلاً آنجا ولایت نیست و توهم ولایت است، کسی که به زیر پرچم طاغوت می رود، خیال میکند تحت پرچم طاغوت است، هیچ چیزی در آنجا وجود ندارد، اصلاً منهای الله ولایتی وجود ندارد و بقیه ساخته ذهن و توهم خود بشر است و کاری هم نمیتوانند انجام بدهند، همانطور که حضرت ابراهیم(ع)، بتهایی را که آنها می پرستیدند را شکست و گفت اگر میتوانید بیایید و کاری انجام بدهید، ولی کاری از دستشان بر نمیآمد.
این استاد حوزه و دانشگاه، در ادامه به آیه ۶۲ سوره حج اشاره کرد:
«ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ»؛ «این(عذاب کافران) بدان دلیل است که فقط الله حق است و آنچه را که(کافران) غیر از او میخوانند باطل است، و به یقین الله بلند مرتبه و بزرگ است». فقط «الله» حق و غیر از او باطل است. تکیه بر هرچیزی غیر از خداوند، تکیه بر باطل میباشد. به حق و باطل هم نگاه دقیقی داشته باشیم؛ حق یعنی آن حقیقت موجود و باطل هم یعنی آن چیزی که اصلاً وجود ندارد و داری واقعیت هم نیست. قرآن کریم، بارها کلمه حق را به کار برده است، آنهایی که حق و آنهایی که باطل هستند، آنهایی که حقیقت دارند و آنهایی که نیستند. آن چیزی که کافر بجای خداوند میگذارد، اصلاً هیچ چیزی نیست. «بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ»؛ «که فقط الله حق است. فقط «الله» حقیقت و واقعیت هستی میباشد. لذا اگر غیر از خدا را ولی قرار بدهیم یعنی هیچ چیزی را ولی خودمان قرار نداده ایم.
دکتر کلانتری در ادامه به آیات دیگری از سوره های مبارکه «صافات» و «حمد» اشاره کرد که به وضوح به اصل «توحید» و ابعاد گوناگون آن اشاره میکنند:
«إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ * رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ»(سوره صافات، آیات ۴ و ۵)؛ «حق آن است که خدای شما یکی است * (هماو) که پروردگار آسمانها و زمین و آنچه ما بین آنهاست و همچنین پروردگار مشرقها (و مغربها) است». یگانگی خداوند را بیان می کند، خدای واحدِ واجب الوجودِ مالک، حاکم و ولی بر هستی.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»(سوره حمد، آیات ۱ و ۲و ۳)؛ «همه ستایشها ویژه الله است، که پروردگار همه عالمیان است. (الله) که لطفش فراگیر و رحمتش گسترده است. (الله) که مالک روز جزا است».
وی پس از بیان این آیات توحیدی قرآن، گفت: بنده همین تعداد آیه را برجسته کردم، که به نظرم برای بحث ما کافی است. این آیات و صدها آیه دیگری که قرآن کریم در معرفی «الله» و تبیین روشن اوصاف او عرضه کرده است زیربنای «اصل توحید» در نگاه قرآن است، که زیربناییترین اصل در جهانبینی اسلام بشمار میآید. برپایه همین آیات، خداوند «تنها وجود ذاتی و مستقل هستی»، «آغاز و انجام هستی»، «خالق هستی»، «مرجع نهایی هستی»، «مالک حقیقیِ هستی»، «محیط بر هستی»، «ربّ و مدبِر هستی»، «حاکم هستی»، «ولیّ هستی»، «حقّ»، «واحد»، «علیم»، «حکیم»، «صاحب لطف فراگیر»، «صاحب رحمت واسعه» و «شایسته همه ستایشها» است. زمانی که این آیه ها را کنار یکدیگر می گذاریم این تصویر از «الله» شکل میگیرد. اصل توحید بر اساس همین آیات شکل می گیرد، نه اینکه اصل توحید در کلام و یا فلسفه اثبات نمی شود، نه؛ آن هم برهانهای خاص خود را دارد، اما شفافترین تصویر توحید را آیات قرآن تشریح میکنند. اگر فلسفه، کلام، حس و عقل می توانستند «الله» را با همه ویژگی های آن اثبات بکنند، دیگر نیاز به نزول وحی نبود، این همه آیه فقط جهت معرفی خود «الله» و اصل توحید آمده است. لذا در آیات قرآن، توحید شفاف میشود.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، خاطرنشان کرد: بدون شک، بر اساس اصل توحید که خطوط و ابعاد آن را قرآن کریم به روشنی تبیین کرده است، مجموعه هستی و از جمله انسان، موجودات غیر مستقل(اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، غیر از او هرچیزی هست ممکن الوجود و غیر مستقل و وابسته است)، مخلوق و مملوک خداوند، مقهور اراده او و تحت تدبیر و حاکمیت و ولایت حقیقیِ او هستند و منهای اراده و تشریع و اذن خداوند، صاحب هیچگونه وجود، توان، استقلال، مالکیت و ولایتی از جانب خود، و حتی بر خود نخواهند بود. یعنی اگر یک لحظه اراده خداوند قطع بشود ما نیستیم و اصلاً حیات هم نداریم، تشریع منهای اراده خداوند، امکانپذیر نیست، یعنی قانون گذاشتن برای هستی که مملوک و مخلوق خدا می باشد، منهای خدا امکان پذیر نمیباشد.
وی خاطرنشان کرد: تفکر توحیدی باید در صحبتهایی که بیان میکنیم و رفتارهایی که انجام میدهیم، متبلور شود. زمانی که برای نماز ایستاده ایم، با این احساس قرار بگیریم که من، مملوک است و مستقلاً از خودش هیچ چیزی ندارد، یک عبد و انسانی که نه مالک است، نه ولی و حاکم. حال خداوند به او اجازه داده است که در محضر خدا قرار بگیرد، محضر خداوند همان جایی است که هستید، نه فقط کعبه. این عبدِ مملوکِ غیر مستقل و مخلوق، در محضر کسی که ولی، حاکم، خالق و حی القیوم میباشد قرار گرفته است. به همین شکل برای نماز قرار بگیریم. این باعث احساس حضور می شود، نه اینکه فکر کنیم خدا فقط در خانه کعبه است و فرسنگها با ما فاصله دارد و ما اینجا یک چیزهای برای خودمان میگوئیم. خشوع و احساس حضور و لحظه به لحظه تقرب به مالک و ولی هستی را خداوند در نماز از ما میخواهد. همینها را در فضای اجتماعی هم بیاوریم. همه حرف در «ولایت فقیه» همین است؛ همین احساسی که در حال نماز به عنوان یک موجود غیر مستقل، مخلوق، مملوک و مقهور اراده خدا و ... باید داشته باشیم، که منهای اراده، اذن و توجه خدا هیچ چیزی نیست، به همین بُعد اجتماعی بدهیم، حتی در غذا خوردنمان همین اصل را پیاده کنیم، حال اگر این اصل را در عرصه اداره جامعه بیاوریم چگونه می شود؟ چه کسی می تواند حاکم باشد؟ باید از صاحب مِلک و مُلک اذن داشته باشد، بدون اذن، هیچ حق تصرفی ندارد. این مبنای اعتقادی ما است. در همه عصرها از زمان حضور پیامبران و ائمه معصوم(ع) تا به امروز که عصر غیبت می باشد، همه مبنا همین است، اتفاقاً افتخار هم دارد و خیلی هم زیبا میباشد.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، اظهار کرد: نکته مهمی که باید بر آنچه آمد افزوده شود این است که وقتی در جهانبینی معتقد به توحید میشویم و نقطه آغاز و انجام جهان را «الله» با همان اوصافی که قرآن کریم برشمرده است میدانیم، این اعتقادِ حقّ در همه ارکان اعتقادی و همه اجزاء متصل به ارکان اعتقادی و همچنین همه احکام کلی و جزئی که در اسلام راستین مطرح میشود نیز سریان و جریان مییابد. از همینجاست که در جهانبینی توحیدی، ارکان اعتقادیِ دیگر، همچون نبوّت، معاد، عدل و امامت و همچنین انواع ولایتهای مشروع و مجموعه شریعت نیز بر پایه اصل توحید به معنا و مفهوم صحیح خود میرسند. ابتناء این اصول اعتقادی بر اصل توحید بدین معناست که هر کدام از این اصول اعتبار و ارزش خود را از ناحیه خداوند دریافت کردهاند و منهای تشریع و اذن خداوند، واجد هیچگونه اعتبار و ارزشی نخواهند بود.
وی در ادامه به مفهوم «توحیدی شدن شریعت» اشاره کرد و گفت: بر همین اساس، توحیدی شدن شریعت بدین معناست که در اندیشه و باور توحیدی، مجموعه احکام و دستورالعملهایی که برای ابعاد مختلف زندگی بشر وضع و تشریع میگردند، همه موجودیت و مشروعیت خود را از همان منبع واحدی میگیرند که مبدأ، خالق، مالک، ولیّ حقیقیِ وجود، و حیات، و تدبیر هستی است. رمز این مهم آن است که: «توحید مثل روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی هست. مثل هوای رقیق و لطیفی در تمام اجزای این ساختمان و پیکرهای که نامش اسلام است، هست. مثل خون پاک و پاکیزه و صاف و تازهای در سراسر این کالبد و پیکری که نامش اسلام و دین است، هست؛ در همه مویرگها حتی هست، یک دانه حکم را در اسلام نمیتوانید پیدا کنید که رنگی و نشانی از توحید در آن نباشد». (امام خامنهای(دام ظله)، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۱۸۲). این جملات را هرکسی نمیتواند بیان کند فقط از انسان های نابغه این جمله ها صادر میشود.
تولیت حرم مطهر در ادامه به سخنی از امام خمینی(رحمت الله علیه) پیرامون اصل «توحید» و نظام سیاسی مشروع، اشاره کرد و گفت: بر پایه همین جهانبینی توحیدی است که امام خمینی(قدس سره) در پاسخ به سوالی از ریشهها و اصول اعتقادی اسلام در تأسیس و نوع نظام سیاسیِ مشروع، «اصل توحید» را ریشه و اساس همه باورها و از جمله نظام سیاسی مشروع و مورد نظر اسلام دانسته و اینگونه به تشریح آن پرداخته است:
«اعتقادات من و همه مسلمین، همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام(ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همه آن عقاید ـ که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست ـ «اصل توحید» است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابراین، هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیزخداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است»(امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج۵، صص۳۸۷ و ۳۸۸).
وی ادامه داد: همچنین رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) میفرمایند: «توحید اسلامی الهامیست در زمینه حکومت، در زمینه روابط اجتماعی، در زمینه سیر جامعه، در زمینه هدفهای جامعه، در زمینه تکالیف مردم، در زمینه مسئولیتهایی که انسانها در مقابل خدا، در مقابل یکدیگر، در مقابل جامعه و در مقابل پدیدههای دیگر عالَم، دارا هستند، توحید این است. توحید اسلامی همان «اَلفی»ست که بعدش «ب» میآید و «پ» میآید و «چ» میآید، تا «ی» میآید. این جور نیست که بگویی خدا یک است و دو نیست و تمام بشود قضیه. خدا یک است، و دو نیست، معنایش این است که در تمام منطقه وجود خودت شخصا و جامعهات عموماً، جز خدا کسی حق فرمانروایی ندارد»(امام خامنهای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۲۰۷).
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، در پایان خاطرنشان کرد: زمانی که گفتیم خدا یکی است و دو نیست، همین باید در تمام سلول های وجود انسان، متبلور شود. خدای واحد، مالک، خالق، حکیم، محیط و خدای حاضر و ناظر بر اعمال انسان، هم در فضای شخصی و هم در فضای جامعه همین میشود اگر این اصل بخواهد در اجتماع پیاده بشود، در این فضا چه کسی حق فرمانروایی پیدا میکند؟ تمام صحبت از اندیشه سیاسی و مدل حکومت در اسلام که خدمتتان بیان شد، بحث سر همین است. از دل این اصل، یک مدل خاص متولد می شود و الگوی ضد آن، اومانیسم است. در این اصل هم هرکس «الف» را گفت تا آخر باید برود. اومانیسم از ابتدا اصل انسانمحوری را پذیرفته تا آخر هم جلو رفته است، نتیجه هم میشود چیزی که هماکنون در غرب مشاهده میکنیم. بر اساس اصل جهانبینی خودشان، قطعاً پارلمان آنها می تواند قانون هم جنسبازی را تصویب بکند، که دقیق بر مبنای اصل خودشان است و از نظر آنها هیچ مشکلی ندارد؛ قانون ازدواج با حیوانات را پارلمانهای اروپایی دقیق بر مبنای اصول خودشان مصوب میکنند، اصل اومانیسم همین را مطرح می کند و غیر از این نیست. و آن کسی هم که گفت: «اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ » تا آخر باید بر اساس اصل خود عمل بکند و حاکمیت و کارهای روزمره او هم بر اساس همین اصل میباشد.
نظر شما