خبرگزاری شبستان/یاسوج: پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) در روزگاری که مردم دارای مذاهب مختلف و متعدد بودند، خدا را فراموش و در برابر بتها کرنش میکردند، به لطف و فرمان الهی برای رهایی مردم از جهالت و هدایت آنان به پیامبری مبعوث شد.
پیامبر گرامی اسلام (ص)برای هدایت انسان با شیوههای انذار و بشارت، برهان و استدلال، موعظه، صبر و عفو و... با حفظ کرامت انسانی رسالت خود را ابتدا به صورت مخفی و دعوت تک نفره و پس از سه سال، با فرمان الهی ماموریت یافت که دین خدا را علنی به مردم ابلاغ کند و در این راستا سختیها و مشقتهای فراوانی را متحمل شد.
آنچه که امروز در اختیار ما قرار دارد، هدیه الهی و بستر دین اسلام حاصل زحمات پیامبر گرامی اسلام (ص) است.
قابل تامل و توجه است که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) در دعوت خویشاوندان نگاه اولیه وی به این شکل است که این افراد نه به عنوان عموها و بستگان بلکه به عنوان یاریگران دین، عمل کنند.
نمایندگی خبرگزاری شبستان در استان کهگیلویه و بویراحمد در این راستا گفتگویی را با دکتر محمد مهدی روشنفکر، استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر تاریخی انجام داده که در ذیل از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
امام حسین (ع) و دیگر ائمه شیعه به بزرگان دین همه در نهایت به پیامبر گرامی اسلام ختم میشوند، یعنی اساس، سرچشمه، مبنا و شالوده همه آنچه که ما در قالب تاریخ اسلام دنبال میکنیم، محور آنها پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) است.
اهمیت موضوع از این جهت است که ما وقتی با سیره نبی مکرم اسلام (ص)آشنا شویم، راحتتر میتوانیم با ائمه اطهار علیهم السلام آشنا شویم.
در زمینه بعثت پیامبر(ص)، ما وقتی به سراغ دعوت پیامبر (ص)میرویم، این دعوت به دو مرحله تقسیم بندی میشود.
نخست آیاتی که بر پیامبر نازل شد، ایمان آورندگان به ایشان و اینکه پیامبر مدیری توانمند بود و با تدبیر کار خود را به پیش میبرد، به همین دلیل پیامبر دعوت خود را تقسیم بندی و مرحلهای میکند.
در مرحله نخست دعوت فردی یا بیشتر پنهانی انجام میگرفت، یعنی پیامبر گرامی اسلام(ص) ابتدا به صورت موردی افرادی را به دین اسلام دعوت میکند که این کار حدود سه سال طول میکشد.
وقتی ما حرف از دعوت میزنیم، یعنی مبنای دین اسلام دعوت است، به این معنا که پیامبر کسی را مجبور نمیکند که دین اسلام را بپذیرد و حتی وقتی که حکومت نیز در دست ایشان بود، کسی را اجبار به این کار نمیکرد.
وقتی حرف از دعوت مطرح میشود، یعنی پیامبر گرامی اسلام (ص) مردم را ابتدا با اسلام آشنا میکند و سپس آنها به اختیار خود دین اسلام را میپذیرند یا نمیپذیرند و میفرماید «خیر شما در دنیا و آخرت در پذیرش دین مبین اسلام است»، یعنی پیامبر به گونهای به این افراد لطف و محبت دارد و وقتی حرف از دعوت مطرح میشود، پیامبر در دو مرحله یکی به صورت فردی و دیگری به صورت جمعی مردم را به دین اسلام دعوت میکند.
دعوت یکی از نشانههای مدیریت توانمند پیامبر اعظم(ص) است
بحث دعوت یکی از نشانههای مدیریت توانمند پیامبر اعظم(ص)است، یعنی پیامبر با آشنایی با محیط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی افرادی که در جامعه آن روز حضور دارند، شبه جزیره عربستان و ساختار قبیلهای و اجتماعی که آنها دارند پیامبر بر این اساس تصمیم میگیرد که چگونه کار تبلیغ دین اسلام را به پیش ببرد که هزینه واکنشها در برابر این کار کمتر باشد.
پیامبر در ابتدا مسیر سختی را در پیش روی خود داشت و ابتدا از خانواده، بستگان و فامیل خود تبلیغ دین اسلام را آغاز کرد.
مطرح کردن ماهیت دین به صورت فردی، کار سختی برای پیامبر اکرم(ص) بود
نبی مکرم اسلام (ص) روزهای سختی را در مسیر تبلیغ دین مبین اسلام طی کردند که بخشی از آن در گذر زمان مرتفع شد و ایشان در طول سه سال و دوره دعوت فردی و پنهانی ۵۰ نفر را به دین مبین اسلام دعوت کرد و این افراد به عنوان هسته اولیه، دین اسلام از آنها یاد میکند.
معنی دعوت نهانی پیامبر اسلام(ص) این نبود که مردم مکه بدون اطلاع از دعوت پیامبر باشند، چون پیامبر در همان ابتدا یک دفعه به سراغ سرزنش بتها، دین مشرکان و مردم مکه نمیرود، بلکه پیامبر بیشتر به سمت رفتار ایجابی میرفت.
بحث امید و خدایی شما که از آن حرف میزنیم واحد است و این موضوعات را کم کم پیامبر برای مردم مطرح میکرد، ولی ماهیت دین را پیامبر برای افراد به صورت تکی با افراد مورد اعتماد مطرح میکند که این کار سختی برای وی بود.
این افراد (۵۰ نفر) در تاریخ به سابقون شناخته میشوند و بعد از سه سال به پیامبر دستور میرسد که دعوت خود را علنی کند و از دعوت فردی به سمت دعوت عمومی میرود و ماهیت دین به ویژه ماهیت اجتماعی دین را به صورت علنی مطرح میکند.
پیامبر (ص) آمد تا از مرزهای کاذب عبور کند
افرادی که دین اسلام را میپذیرند باید ابتدا خود ساخته و دارای تهذیب نفس و در اصطلاح به سمت ما سوی الله بروند و خود را از محیط آلوده به پلیدیها و پلشتیها جدا کنند، همچون پیامبر اسلام فداکار، اهل ایثارگری و... باشند.
پیامبر گرامی اسلام بعد از سه سال تازه مامور میشود که به سراغ عقربین، نزدیکان و قبیله خود برود.
طبق تاریخ هیچ کدام از بستگان پیامبر منهای حضرت خدیجه(س)، امام علی علیه السلام، زید بن حارثه کسی از خاندان بنی هاشم در طول مدت سه سال به پیامبر ایمان نیاورد و این نشان میدهد که واقعاً کار ایشان سخت بود.
پیامبر در آغاز دعوت علنی خود مامور میشود که از قبیله و عشیره خود دعوت به دین مبین اسلام را آغاز کند.
در جواب این سوال که چرا ابتدا از قبیله خود این کار را آغاز کرد؟ این گونه بیان میشود که بعداً افراد قبیله از وی گلایه نداشته باشند که چرا با ما در این زمینه صحبت نداشتی؟ پیامبر بعد از ازدواج با حضرت خدیجه(س) ترتیب یک میهمانی را میدهند و بزرگان بنی هاشم را دعوت میکنند .
طبق آنچه که بیان میشود حمایت قبیله از پیامبر باید حمایت دینی باشد، دین همه مرزها را درنوردیده و کسی که ادعای دینداری دارد، حتی ملی هم فکر نمیکند، پیامبر نیز برای همین موضوع آمد که مرزهای کاذب شکسته شود و از آنها عبور کند.
سومین دلیلی که مطرح میشود، چرا پیامبر باید به سراغ قبیله و نزدیکان خود برود؟ این است که اگر خاندان وی زودتر دین را میپذیرفتند، پذیرش دین برای دیگران نیز آسان بود، یعنی سایر مردم به صدق گفتار پیامبر اکرم(ص) پی میبردند و دین وی را میپذیرفتند، اما متاسفانه در میهمانی که پیامبر ترتیب داده بود و دین خدا را علنی میکند، نپذیرفتند.
آنها در این نشست پذیرش دین را توهین به خود و نیاکان میدانند و تنها موضوعی که مطرح و در تاریخ ماندگار میشود حدیث «یوم الدور» است، اما پیامبر به وظیفه خود که ابلاغ دین خدا بود عمل کرد.
اصلیترین علت مخالفت مشرکان شعار «لا اله الا الله» است
بعد از دعوت علنی خویشاوندان به دین اسلام با مخالفت خاندان بنی هاشم روبرو شد و کار پیامبر به سختی در این مرحله نیز آغاز میشود و در این مرحله مشرکان مکه میدانند که پیامبر به دنبال چه موضوعی بوده و چه اهدافی را در دستور کار دارد و به طور طبیعی در مقابل پیامبر ایستادگی کردند.
گاهی این سوال مطرح می شود که علت مخالفت مشرکان با پیامبر چه بود؟ که باید گفت نخستین و اصلیترین علت مخالفت مشرکان از جمله ابولهب بحث شعار توحیدی دین اسلام بود، یعنی شعار «لا اله الا الله» است.
مشرکان کسانی بودند که برای خدا شریک قائل بودند و رایجترین دین در شبه جزیره عربستان شرک بود و این افراد پایبند به کعبه بودند، مراسم حج را به جای میآوردند، خدا را قبول داشتند، مراسمات مذهبی را برگزار میکردند، ماه صفر و ماههای حرام در آن دوران نیز برای آنها مطرح بود و بخشی از دین که ما داریم، در آن دوران نیز وجود داشت.
پیامبر به بستگان و خویشان خود میگوید که خداوند یکی است و اصلیترین علت مخالفت آنها نیز همین موضوع، یعنی «لا اله الا الله» بود که به لحاظ اعتقادی، این افراد ناراحت شدند؛ زیرا «لا اله الا الله» نفی بتها در کعبه و منازل افراد بود و اینکه پیامبر اسلام بت ها را بیخاصیت میدانست و خدا را تنها مطرح کرد، این موضوع آنها را ناراحت کرد.
مشرکان تصور نادرست از مسئله نبوت داشتند
اینکه ما در طول شبانه روز «لا اله الا الله» در نماز تکرار میکنیم، یعنی به خود تذکر میدهیم که خداوند یکی است و از کس دیگری به غیر از پروردگار، کمک نمیگیریم.
مهم ترین ماموریت پیامبر گرامی اسلام(ص) این بود که بگوید خداوند یکی است و خدای دیگری وجود ندارد، لذا وقتی این موضوع مطرح شد، مخالفتها آغاز و اینها در مقابل پیامبر ایستادگی میکنند.
وقتی جامعهای، قومی و ملتی بر اساس دینی زندگی کردهاند و درست یا نادرست آن را نمیدانند بعد پیامبر بخواهد این موضوع را عوض کند، مثل بحثهای فرهنگی که جایگزینی آنها نیازمند زمان است.
آنها با شهادت اول یعنی «لا اله الا الله» مشکل دارند و مورد دوم با «محمد رسول الله» نیز مشکل داشتند و تصور نادرست از مسئله نبوت داشتند، این تصور به این معنا است که میگویند «تو همان محمد هستی که در دامن ما بزرگ شدی، زندگی کردی، مثل ما لباس پوشیدی، راه رفتی، غذا خوردی و... و پیامبر خدا نمیتواند این گونه باشد، بلکه پیامبر خدا باید فرشته باشد« و با بحث بشر بودن پیامبر مشکل داشتند.
راه حرکت در صراط مستقیم، دنبال کردن سیره نبی مکرم اسلام (ص) است
وقتی اینها از پیامبر ایراد میگیرند که شما مثل ما بشر هستی و نمیتوانیم تو را قبول کنیم، خداوند به آنها پاسخ میدهد که «محمد بشری بیش نیست، ولی تفاوت وی با شما در این است که رسالت و ماموریتی به حضرت واگذار شده که الگوی جامعه بشری باشد».
پیامبر آمد که الگوی جامعه بشری باشد، خداوند در ادامه اینکه میگوید «محمد بشری بیش نیست، میگوید ما او را برای شما الگو و اسوه حسنه قرار دادیم»، یعنی اگر شما میخواهید در صراط مستقیم باشید، راه آن دنبال کردن سیره نبی مکرم اسلام (ص) است.
فرشته چون قابل دسترسی نیست، نمیتواند الگو باشد، زیرا انسان نیست.
حکمت خداوند در این است که انسانی از میان خود انسانها برگزیده و بتواند به عنوان الگوی آنها عمل کند تا انسان به مسیر رستگاری برسند.
نظر شما