جبهه دوم یک جنگ جهانی جدید گشوده شده است

الکساندر دوگین، کارشناس اندیشکده روسی در مطلبی به دیدگاه های خود درباره شرایط وخیم خاورمیانه پرداخت.

به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه جامعه و فرهنگ ملل، دوگین نوشت: یک جنگ واقعی در خاورمیانه در حال وقوع است. پس از حمله تروریستی اسرائیل به تأسیسات تکنیکی خانگی، [۱] حملات موشکی گسترده و بمباران فرش‌مانند[۲] در جنوب لبنان آغاز شد. اسرائیل به وضوح تصمیم گرفته است که پس از نسل‌کشی مردم غزه، از قربانی به جلاد تبدیل شود و نسل‌کشی ساکنان لبنان را آغاز نماید. این امر ناگزیر به معنای وارد شدن به جنگ سایر کشورها و جنبش‌های شیعه است: سوریه، عراق، زیدیان یمن و مهم‌تر از همه ایران و در مرحله بعد، دولت‌های اهل تسنن. اسرائیل آشکارا به نظر می‌رسد به جنگ در مقیاس بزرگ، بی‌رحم، وحشیانه، مقدس در نوع خود نیاز دارد. این برخورد هیچ شانسی برای باقی ماندن چیزی نمی‌گذارد. تشدید تنش قریب‌الوقوع است و استفاده از سلاح‌های هسته‌ای که اسرائیل در اختیار دارد، اما ممکن است ایران نیز داشته باشد را نمی‌توان رد کرد. البته در اینجا ما فقط در مورد سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی یا بمب‌های «کثیف» [۳] صحبت می‌کنیم که برای تمام بشریت کشنده نیست، اما این امر به فاجعه‌بارترین شکل بر سرنوشت منطقه تأثیر می‌گذارد.

جنگ لبنان چندین توضیح دارد. بیایید در دو مورد تمرکز کنیم.

اول: اهداف اسرائیل و زمینه آخرت‌شناختی. مهم است که بدانیم دولت یهود چه اهدافی را دنبال می‌کند. البته می‌توان رادیکالیسم افراطی نتانیاهو را نتیجه آسیب‌های روانی پس از حمله حماس به اسرائیل و گروگان‌گیری دانست. این یک اقدام تروریستی بود، اما اسرائیل چیزی بهتر از پاسخ دادن به ترور با وحشت پیدا نکرد: به ترور کوچک با ترور بزرگ و جهانی پاسخ داد، همه چیز را ویران کرد، به هیچ‌کس رحم نکرد. هیچ‌کس اقدامات حماس را توجیه نمی‌کند، اما پس از آن نسل‌کشی رخ داد. ترور از سوی حماس توسط همه محکوم شد و نسل‌کشی اسرائیل علیه مردم غزه توسط همه محکوم گشت به جز غرب جمعی و اقمارش. در مورد لبنان هم استانداردهای دوگانه اتفاق خواهد افتاد. غرب مانند حکومت نازی زلنسکی، اسرائیل را پوشش می‌دهد و دلیلی برای امید به تغییر در این موضع وجود ندارد (به خصوص از زمان ترامپ، اگرچه آشکارا زلنسکی را تحقیر می‌کند، اما حامی سرسخت اسرائیل است).

اما واقعا نتانیاهو در تلاش برای رسیدن به چیست؟ استرس روحی به هیچ وجه برای روشن شدن اهداف واقعی این جنگ که فقط در حال شعله‌ور شدن است کاری نمی‌کند. واقعیت این است که موضع اسرائیل در آستانه جنگ غزه به طور کلی ثابت بود.

تهدید اصلی جمعیت‌شناسی بود، زیرا جامعه اسرائیل در دریای عرب تنها یک جزیره کوچک قومی مذهبی است، حتی با نرخ بالای زاد و ولد نه تنها در میان یهودیان ارتدوکس (حریدی)، بلکه در خانواده‌های سکولار. این در حالی‌ست که اگر به فلسطینی‌های دو حوزه خودمختار و خود اسرائیل، جمعیت کشورهای عربی همسایه را که از نظر قومی و مذهبی با فلسطینی‌ها مرتبط هستند را اضافه کنیم، به طرز غیرقابل مقایسه کم است. در چنین شرایطی، هرگونه تقویت موقعیت اسرائیل در منطقه، بدون ذکر استعمار سرزمین‌های فلسطین توسط شهرک‌نشینان اسرائیلی، به سادگی غیرممکن بود. با حفظ وضع موجود، اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی محکوم به ناپدید شدن پس از مدت معینی بود، ولو به دلیل جمعیت.

علاوه بر این، اجرای پروژه راست صهیونیستی اسرائیل بزرگ از نهر به بحر کاملا غیرقابل تصور به نظر می‌رسید. با توجه به حضور توده های انبوه عرب در هر طرف، به سادگی هیچ کس نیست که این مناطق را بتواند آباد کند یا توسعه دهد.

و با وجود این، نتانیاهو عملیات نظامی خود را در غزه آغاز کرد و آنها را به قلمرو جنوب لبنان گسترش داد.

در غزه، ما قبلا شاهد کشف هدف واقعی بودیم؛ نسل‌کشی فیزیکی فلسطینیان با انتقال موازی کسانی که زنده ماندند به خارج از اسرائیل. هر چقدر هم که این ترسناک به نظر برسد، برای اسرائیل منطقی است. از آنجایی که فرد قادر نیست جمعیت‌شناسی خود را به اندازه کافی تغییر دهد، باید جمعیتی را که به دلیل وجود و رمز قومی-مذهبی خود در اجرای پروژه‌های معادشناسی دخالت می‌کند، نابود نماید. اما این بی پروا و غیر واقعی خواهد بود، اگر انتظار نمی‌رفت که اتفاقی خارق‌العاده در پی این پیشرفت تعیین کننده رخ دهد. این رویداد خارق‌العاده به هیچ وجه یک «قوی سیاه» [۴] نیست، بلکه یک رویداد کاملا قابل درک است؛ آمدن موشیاچ. بر اساس دیدگاه یهودیان، قبل از آمدن موشیاچ[۵] (اگرچه بر اساس برخی روایت‌ها، پس از آمدن او که جریانات ضد صهیونیستی در میان یهودیان ارتدوکس را توضیح می‌دهد)، یهودیان باید به طور دسته جمعی از پراکندگی به سرزمین موعود بازگردند و اورشلیم را به عنوان سرزمین موعود اعلام کنند. پایتخت و سپس مسجدالاقصی، دومین زیارتگاه مهم اسلام و در جای آن برای ساختن معبد سوم تخریب شود. سپس موشیاچ خواهد آمد و تمام ملل جهان او را خواهند پرستید زیرا قدرت او مطلق خواهد بود. این لحظه تأسیس امپراتوری جهانی یهود خواهد بود و یهودیان به عنوان برگزیدگان، با میله آهنین بر ملت‌ها حکومت خواهند کرد.

تقریبا این برنامه توسط صهیونیست‌های مذهبی از حلقه درونی نتانیاهو؛ ایتامار بن گویر، بتسالل اسموتریچ و همچنین رهبران معنوی آنها خاخام کوک، مئیر کاهان و خاخام داو لیور، آشکارا اعلام می‌شود. نسل‌کشی فلسطینیان در این مدل یک عارضه جانبی جزئی به دلیل ماهیت اساسی رویداد آینده است. اینان گروهی هستند که نتانیاهو بر آنها تکیه می‌کند ساخت اسرائیل بزرگ و جنگ‌های آخرت‌شناختی همراه آن دقیقا در چارچوب شرایط ظهور موشیاچ معنا پیدا می‌کند. تصادفی نیست که حماس حمله تروریستی خود را طوفان‌الاقصی نامید. همچنین لازم به ذکر است که در میان شیعیان چنین سناریویی از تخریب مسجدالاقصی و آغاز جنگ نهایی با نیروهای دجال در سرزمین مقدس در احادیث معادشناختی آنان رایج است.

به عبارت دیگر، آرماگدون[۶] در حال شعله‌ور شدن در خاورمیانه به معنای واقعی کلمه است؛ جنگ آخرالزمان. نتانیاهو و اطرافیانش آن را اینگونه می‌بینند، اما شیعیان مذهبی دقیقا به همین شکل، البته از قطب دیگر، آن را درک می‌کنند. البته اسرائیلی‌های سکولار که به چیزی غیر از آسایش فردی اعتقاد ندارند، به تظاهرات علیه حکومت خود می‌شتابند و محافل سکولار کشورهای شیعه؛ در درجه اول تجار و جوانان، هیچ حدیث آخرت‌شناختی نمی‌دانند. اما تاریخ اکنون، همانطور که می‌بینیم، نه توسط آنها، بلکه توسط افرادی هدایت می‌شود که آگاهی بالایی از پایان جهان و رویدادهای همراه آن دارند.

توضیح دوم برای جنگ در خاورمیانه، ژئوپلیتیک است. روزگار ما زیر پرچم چالش اصلی می‌گذرد: جهان تک قطبی، یعنی هژمونی یگانه غرب، نمی‌خواهد تمام شود و با تمام وجود سعی در دفاع از خود دارد و در برابر آن دنیای چندقطبی برمی‌خیزد با قدرتی تازه، هر تمدنی که بر حاکمیت کامل و در نتیجه استقلال از غرب جمعی اصرار دارد، ناگزیر به مبارزه علیه هژمونی می‌انجامد. اولین جبهه این جنگ اوکراین است، جایی که رژیم نازی کیف، تأسیس، تجهیز و حمایت غرب جمعی، علیه ما، روسیه مستقل به عنوان یک تمدن ارتدوکس-اوراسیا، یکی از مهم‌ترین قطب‌های چندقطبی جهان و گل سرسبد مبارزه ضدهژمونیک می‌جنگد. غرب با دستان دیگری می‌جنگد، اما در حال آماده شدن برای پیوستن مستقیم به جنگ با روسیه است.

در این زمینه، خاورمیانه صحنه دیگری از همان جنگ جهانی تک قطبی در برابر یک جهان چند قطبی‌ست. اگر از نظر نتانیاهو و صهیونیست‌های معادگرا، اسرائیل و سرنوشت قوم یهود، که به طور جدایی‌ناپذیر با موشیاچ پیوند خورده است، در مرکز جهان قرار دارد، برای جهانی‌گرایان غربی، اسرائیل خود تنها ابزاری در مبارزه برای حفظ هژمونی سیاره‌ای خود است. جهان اسلام که ارزش‌های لیبرالی را رد می‌کند، به عنوان یک تمدن متخاصم تلقی شده و با آن، غرب جمعی به تدریج به جنگ کشیده می‌شود. به اضافه آنکه شیعیان پیشتاز ایدئولوژیک در تمدن اسلامی هستند، بنابراین قدرت غرب در درجه اول بر عهده آنهاست. با دستان اسرائیل، غرب امیدوار است به یکی دیگر از قطب‌های اسلامی جهان چندقطبی ضربه بزند. برای این منظور، واشنگتن اکنون با عجله اتحاد خود را با دست‌نشاندگان در میان کشورهای سنی، به ویژه امارات، تقویت می‌کند. آنها به سختی به موشیاچ در واشنگتن اعتقاد دارند (اگرچه، چه کسی می‌داند؟)، اما گشودن جبهه‌ای علیه تمدن اسلامی با استفاده از صهیونیسم ستیزه‌جو و پروژه‌های اسرائیل بزرگ، هدف آشکار جهانی‌گرایان است.

بعدی تایوان و درگیری با قطب دیگری از جهان چندقطبی؛ چین خواهد بود و دوباره، غرب جمعی به نیابت‌های منطقه‌ای خود تایوان، ژاپن، کره جنوبی تکیه کرده و سعی خواهد کرد هند را به این ائتلاف بکشاند. اگرچه هند یکی دیگر از قطب‌های جهان چندقطبی است و برای محاصره حرکت دهلی به سمت استعمارزدایی ضد غربی و حاکمیت بیشتر، غرب انقلاب رنگی اخیر را علیه دولت طرفدار هند در بنگلادش به رهبری شیخ حسینه[۷] ترویج کرد. بدیهی است که جبهه‌های دیگری از همین جنگ نیز در حال آماده شدن است؛ در آفریقا و آمریکای لاتین و همچنین در مناطق مختلف جهان اسلام. سرنوشت نظم جهانی آینده در همه آنها تعیین خواهد شد: آیا غرب هژمونی خود را حفظ خواهد کرد یا یک جهان چندقطبی به واقعیت تبدیل خواهد شد و غرب در آن تنها به یکی از چندین تمدن با حق رأی تبدیل خواهد شد؛ محروم از مقام یک هژمون و حتی یک رهبر.

اما در حال حاضر ما در مرحله دوم هستیم؛ در آستانه یک جنگ بزرگ در خاورمیانه.

قبل از اینکه بدانیم چگونه می‌توان به این جبهه دوم تقسیم مجدد بزرگ ژئوپلیتیکی جهان نزدیک شد، باید اهداف شرکت‌کنندگان جهانی در این منازعه را به وضوح درک کرد و در مورد انگیزه‌های عقلانی و عرفانی- مذهبی نیروهای فعال اصلی، توهمات غیر ضروری ایجاد نکرد. امروز ما به واقع‌گرایی ژئوپلیتیکی نیاز داریم که با آرامش و خویشتن‌داری تمام عوامل اساسی وضعیت دشواری که ما و کل بشریت در آن قرار داریم را در نظر بگیرد. احساسات باید به نفع ارزیابی از آنچه اتفاق می‌افتد کنار گذاشته شود، از جمله ابعادی که در دوران شوروی و رژیم‌های لیبرال در روسیه، عادت به در نظر گرفتن آنها نداشتیم. پیش‌تر همه چیز با ایدئولوژی، اقتصاد، انرژی و نبرد برای منابع توضیح داده می‌شد. همه اینها امروز وجود دارد، اما قطعا اصل نیست. ملاحظات مربوط به ماهیت آخرت‌شناختی، تمدنی و سیاره‌ای-ژئوپلیتیکی بسیار سنگین‌تر است. ما مدت زیادی است که در حال آموزش مواد درسی بوده‌ایم و از دنیای ایده‌ها غافل شده‌ایم. این ایده‌ها هستند که جهان را به حرکت در می‌آورند.

 

[۱] . احتمالا منظور حمله به تأسیسات برق و گاز در بیروت باشد.

[۲] . بمباران فرش، همچنین به عنوان بمباران اشباع شناخته می‌شود، بمباران منطقه‌ای وسیع است که به صورت پیش رونده برای وارد کردن آسیب به هر قسمت از یک منطقه انتخاب شده از زمین انجام می‌شود. این عبارت تصویر انفجارهایی را تداعی می‌کند که به طور کامل یک منطقه را می‌پوشاند، به همان صورتی که یک فرش یک طبقه را کاملا پوشش می‌دهد.

[۳] . ساده‌ترین نوع سلاح رادیولوژیک، «بمب کثیف» است که از ظرفی حاوی ایزوتوپ رادیواکتیو و بار انفجاری تشکیل شده است. هنگامی که یک ماده منفجره منفجر می‌شود، ظرف حاوی ایزوتوپ‌ها از بین می‌رود و ماده رادیواکتیو توسط یک موج ضربه‌ای در منطقه بزرگی پاشیده می‌شود.

[۴] . تا سال ۱۶۹۷ تصور می‌شد که قوها فقط سفید هستند، اما یک تیم به رهبری ویلم دی ولامینگ دریانورد و کاشف هلندی جمعیتی از قوهای سیاه را در استرالیای غربی کشف کردند. پس از این، اصطلاح «قوی سیاه» برای توصیف رویدادهایی که توسط ناظران غیرمنتظره بود و پیامدهای قابل توجهی داشت به کار رفت.

[۵] . یک شخصیت ناجی و رهایی‌بخش در آخرت‌شناسی یهودی است که اعتقاد بر این است که نجات‌دهنده آینده یهودیان است.

[۶] .پایان جهان

[۷] . سیاستمدار بنگلادشی است که از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ و دوباره از ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۴ به‌عنوان نخست‌وزیر بنگلادش فعالیت کرد.

کد خبر 1783799

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha