به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست «نصرٌ مِن الله و آیندهٔ مقاومت» امروز یکشنبه ۱۵ مهرماه به میزبانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و همکاری پژوهشکدههای علوم و اندیشه سیاسی و مطالعات تمدنی و اجتماعی برگزار شد.
در این نشست که با دبیری علمی «مصطفی خرمآبادی» همراه بود شیخ دکتر «یوسف ناصری»، رئیس مجلس ادیان عراق؛ «طلال عتریسی» استاد جامعةالمعارف بیروت؛ «فوزی العلوی» استاد دانشگاه زیتونة تونس؛ حجتالاسلام «محمدعلی میرزایی» استاد جامعةالمصطفی (ص) ایران؛ حجت الاسلام «حبیب الله بابایی» و «مختار شیخ حسینی» از اساتید پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی سخنرانی کردند.
در ابتدای این نشست شیخ دکتر یوسف ناصری طی سخنانی ضمن تسلیت و تبریک شهادت «سید حسن نصرالله» و شهیدانی که در این مسیر بودند، اظهار کرد: دنیای امروز به دو دسته حق و باطل تقسیم شده است کما اینکه سابقا نیز چنین بود اما این دو جبهه مشخص بودند و هستند، از همان زمان که امام علی (ع) مقابل دشمنان ایستاد و حق را آشکار کرد.
رئیس مجلس ادیان عراق ادامه داد: اسلام حقیقی به گونهای است که هر آزادهای سرود امام حسین (ع) را در ذهن خود از جریان مقاومت میشنود؛ امروز همان هابیل و قابیل با همان تفاسیری که در گذشته بود در جبهه حق و باطل حضور دارند، محور حق یا همان محور هابیلی از خداگرایی دفاع میکند و در مقابل محور استکبار قرار میگیرد؛ امروز روز طلوع قرآن، گسترش جبهه حق و و روشنی آن در میان مردم است، از جمله اینکه ماهیت فرماندهان مقاومت برای مردم جهان مشخص شد و آنان با زهد و تقوایشان میان آزادگان عالم شناخته شدند، جنگ امروز همان است که میان پیامبران الهی و دشمنانشان در جریان بود، همان جنگی که میان علی (ع) و دشمناناش در جریان بود.
وی با طرح این پرسش که چه کسی سیدحسن نصرالله را به شهادت رساند، خاطرنشان کرد: پاسخ واضح است، همان کسانی او را به شهادت رساندند که در امتداد خط دشمنان انبیا و امام علی (ع) حرکت کردند؛ همان کسانی که دشمن سردار سلیمانی بودند، واقعیت آن است که جنگ امروز جنگ با نفاق است که بسیار سختتر از جنگ با کفار است. ما امروز علمای الازهر را میبینیم در گوشهای پنهان شدند که این رویکرد چیزی جز نفاق نیست و مساله آن است که امروز جنگ با صهیونیسم جهانی خسته کننده نیست بلکه آنچه خستهکننده مینمایاند جنگ با منافقینی است که به عنوان ستون پنجم دشمن ظاهر شده و به تضعیف جبهه حق میپردازند اما پیروز اصلی کسی است که در نهایت این معرکه پیروز باشد.
مبارزه با اسرائیل نباید منحصر به گروههای مقاومت باشد
شیخ دکتر یوسف ناصری گفت: امروز علاوه بر ملتهای مسلمان حتی شاهد این هستیم که ملتهای غربی نیز در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و مخالفت با صهیونیسم و آدمکشی، در کنار ما ایستادند، بنابراین امروز کسانی که احساس میکنند ملتهای جهان هستند و گویا همه فهمیدهاند که جریان مقاومت دنبال تغییر است، غربیها به وضوح سقوط تمدن غربی را میبینند، مستضعفان قوی شدند و جبهه آنان طلوع کرده است، البته من اصلان نگران جبهه مقاومت نیستم چراکه مقاومت هر روز در حال گسترش و تقویت است؛ مساله دیگری که باید به آن توجه داشت ایدهای است که در گذشته وجود داشت مبنی بر اینکه ارتشی متشکل از مسلمانان برای فلسطین تشکیل شود، به نظرم وقت آن فرارسیده است که این ایده پیگیری شود؛ کشورهای ایران، عراق، سوریه و یمن باید به طور صریح با رژیم صهیونیستی اعلام جنگ کنند و بر این رژیم که در حال طغیانگری است فشار بیاورند، نباید جنگ با اسراییل منحصر به گروههای مقاومتی باشد.
ایران جبههای است که امت اسلام خود را داخل این جبهه میبیند
رئیس مجلس ادیان عراق با بیان اینکه نفوذ دشمن به صفوف ما واضح است، خاطرنشان کرد: امروز مساله پیجرها را همه دیدند؛ از جمهوری اسلامی میخواهم با قدرت مقابل نفوذیها بایستد و آنان را در هم بکوبد که اگر چنین نشود روزی باید مقابل لشکر جاسوسان بایستیم؛ البته به پیشرفت تکنولوژیک نیاز داریم و اگر بخواهم صریحتر بگویم باید به سلاحهای پیشرفتهتر دست یابیم، مگر پاکستان به سلاح هستهای دست نیافت؟ سلاح هستهای قوه بازدارنده در مقابل دشمن است و ایجاد ترس ایجاد میکند، برخی میگویند ایران یک دولت است و ما هم دولت دیگر اما باید توجه کنید که ایران دولت مستقل از دولت دیگر نیست بلکه ایران جبههای است که امت اسلام خود را داخل این جبهه میبیند.
با تجلیل از شهدا از مسئولیتهای تمدنی خود فرار نکنیم
در ادامه این نشست حجت الاسلام «محمدعلی میرزایی» با اشاره به شهادت سید حسن نصرالله اظهار کرد: او بسیار انسان باحکمتی بود؛ اما خوب است برخی به این مساله توجه کنند که با تجلیل از شهادتِ شهدا نمیشود از زیر بار مسئولیتهای تمدنی خود شانه خالی کنند، باید ببینیم که آیا میشود جلو این فاجعه را گرفت یا خیر؟
این استاد جامعةالمصطفی(ص) العالمیه افزود: انسانها گاهی بدون اینکه توجه کنند نفسانیت خود را وارد روایتهایشان میکنند، به این معنا که گاهی به گونهای روایت میکنند که ناکامیهای خود را به صورتی مطرح میکنند که در نهایت این میشود که: خدا نخواست؛ در حالی که در جهان اسلامِ یک قرن اخیر، خارج از جمهوری اسلامی ایران هیچ ظرفیت انسانی بالاتر از سیدحسن نصرالله ندیدیم، اوج ظرفیت تمدنساز در جهان معاصر در داخل ایران مقام معظم رهبری هستند و خارج از ایران سیدحسن نصرالله که ما این راس تمدنی را از دست دادیم.
وی گفت: مساله دیگر آن است که از حیث روایتگری با یک معضل مواجه شدیم؛ منظور من از روایتگر یک نریشن « narration» جهانی است که بشریت را با حکایت و قصه واقعی از ماجرا رو بهرو کند؛ برای مثال روایت قطریها در این قالب نمیگنجد چراکه روایت آنها با وجود ابزار و ادواتی که در هرحال روایت غرب است، اما در این بین جمهوری اسلامی در بزرگترین پدیده تمدنی سال های اخیر دارای روایت و روایتگری و راویان قدرتمند است آن هم نَه با ادبیات املایی و شعار بلکه با روایتی که عقلانیت جهان معاصر آن را بشنود، درک کند و قانع شود.
طوفان الاقصی یکی از اَبَرروایتهای تمدنی
این پژوهشگر با اشاره به اینکه طوفان الاقصی یکی از اَبَرروایتهای تمدنی است چراکه بازی تمدنی را برهم زد، خاطر نشان کرد: طوفان الاقصی مثل آرپیجی بود که بچههای جبهه در بدنه تانک میگذاشتند و زمانی که وارد میشد بُرجَک تانک را ۶۰ متر آن طرفتر پرت میکرد، طوفان الاقصی یک حادثه بود که به ظاهر از نظر جغرافیا، زمان، نیرو، عِده و عُده اندک بود اما مثل آرپیجی در برجک و بدنه تمدنی که خصیصه آن پوشالی بودن است وارد شد و یک انفجار بزرگ را درست کرد، بنابراین روایت طوفانالاقصی بازی نیست.
استاد جامعةالمصطفی(ص) العالمیه گفت: «مالک بن نبی» در کتاب «المسالة الیهودیة» نوشته بود که: «اسراییل خط مقدم استعمار است»؛ این نکته بسیار مهمی است و طوفانالاقصی به نوعی تجلی این مساله بود که توانست ماهیت اسراییل را نشان دهد، طوفانالاقصی اَبَرروایت بود در نتیجه راوی آن باید عقلِ تمدناندیش داشته باشد، در نتیجه اکنون با چالش روایت طوفانالاقصی مواجهیم، تلویزیون ایران یک سری اخبار پراکنده را مطرح میکند و متاسفانه تاکنون نتوانستهایم بینش هانی و تمدنی در این مورد ایجاد کنیم، ضمن اینکه اگر روایت به درستی اتفاق نیفتد تاریخها مضمحل خواهند شد، بنابراین روایتگریِ درست بسیار حایز اهمیت است.
طوفانالاقصی، حادثه کنشگریِ هزار ساله مسلمانان است
حجتالاسلام میرزایی با اشاره به جنبه تمدنی طوفانالاقصی افزود: باید توجه داشته باشیم که طوفانالاقصی، حادثه کنشگریِ هزار ساله مسلمانان است، می خواهم بگویم اگر امام(ره) و انقلاب نبود طوفان الاقصی اصلا رخ نمیداد و زمینههای تاریخیاش اتفاق نمیافتاد و انسان طوفانالاقصی اصلا تربیت نمیشد، لذا طوفان الاقصی یک ابتلا برای امت بود یعنی امت ما با طوفان الاقصی در بوته خودشناسی کلان و تمدنی قرار گرفت و به بیان ساده فهمیدیم که چند مرده حلاج هستیم.
وی ادامه داد: در حال حاضر در لبنان مشغول امتسازی هستیم چراکه خود را در برابر شرایطی قرار میدهیم که هرگز در آن قرار نداشتیم، بُعد و مقیاس این ابتلا، تمدنی است؛ چه بخواهیم-چه نخواهیم.
استاد جامعةالمصطفی(ص) العالمیه گفت: از سوی دیگر یک نکته بحث جا به جایی حیرتانگیز معادلات در طوفان الاقصی بود، یعنی این عملیات معادلات غرب و شرق را بهم ریخت؛ اسراییل در جنگ ۷۰ ساله با دروغ و سیطره بر رسانهها تلاش کرد که خود را به عنوان یک تجربه قشنگ و دموکراتیک به دنیا نشان دهد و بگوید ما یک عده انسانهای آوارهای بودیم که در مکانی مستقر شدیم و سازمان ملل هم قبول کرد اما مسلمانان که مقابل ما ایستادهاند اینگونه و آنگونه هستند؛ طوفانالاقصی این دروغ ۷۰ ساله را برملا کرد و امروز می بینیم که در قلب آمریکا و در سطح جهان، معادلات سلباً و ایجاباً فروریخته و همه به حمایت از فلسطین و مخالفت با اسراییل برخاسته اند.
طوفانالاقصی ظرفیت امت اسلام را آزاد کرد
حجتالاسلام میرزایی افزود: طوفانالاقصی ظرفیت امت را آزاد کرد، آنچه که در خیال فکر می کردیم به واقعیت تبدیل شد و از سوی دیگر در جهان اسلام همگرایی ایجاد شد، حضور موفق جمهوری اسلامی در این واقعه باعث شد که بالاترین آمار وحدت میان امت رخ دهد،
در ادامه «طلال عتریسی» با اشاره به اظهار نگرانی و واکنشهای غرب و اسراییل نسبت به وقایع خاورمیانه و به ویژه فلسطین و لبنان گفت: اگر میبینید اسراییل دیوانهوار و وحشیانه به لبنان و فلسطین حمله میکند علت را باید در این مساله دانست که در وجودش تهدید را جدی یافته و از سوی دیگر به اهدافش دست نیافته است؛ نتانیاهو در آغاز طوفانالاقصی هدف خود را از حمله به فلسطین آزادی اسیران اسراییلی از دست حماس عنوان کرد اما آیا چنین اتفاقی افتاد؟ پاسخ منفی است.
ترسِ مشهود نتانیاهو
استاد جامعةالمعارف بیروت ادامه داد: دشمن در برخی مواردی مثل پیجرها پیروز شد اما به اهداف خود نرسیده است، دشمن پیش از پاسخ ایران به اسراییل در مرحله هجوم بود و اکنون در مرحله دیگری قرار دارد، دشمن می آید و یک شخصیت مثل اسماعیل هنیه را در پایخت ایران (تهران) ترور میکند و غربیها این رویکرد را حق مسلم اسراییل میدانند اما وقتی ایران در مقابل، اقدامی داشته باشد میگویند این کار ایران غیرقانونی بود؛ نتانیاهو تا پیش از طوفانالاقصی برای حمایت از شهرکنشینان و مرزهای غیرقانونی خود، دیوارهای حائل میساخت تا از این طریق بتواند از خود حمایت کند، اما امروز او در وضعیت اسفناکی قرار گرفته و خود را مجبور میبیند که برای پیشبرد اهدافش به همان دیوارها تکیه نکند بلکه جلو دوربین بنشیند و با مردم ایران صحبت کند که حکایت از ضعف و تهدید بزرگی است که او احساس کرده است.
عتریسی گفت: اعتقاد دارم ایران هدف اصلی است و دشمن میداند که جنبش مقاومت به ایران تکیه دارد، من بزرگترین چالش زمان حاضر را در این مساله میبینیم که همه به این مساله توجه داشته باشند که پاسخ ایران به آنچه که اسراییل تهدید می کند چه خواهد بود؛ غربیها اراده کردند که دست برتر نَه تنها در منطقه که در کل کشورهای مقاومت اسراییل باشد که این یک تهدید جدی است، حدس میزنم هزینههایی که رژیم صیونیستی و ایران باید بپردازند سنگین است چراکه این نبرد تعیینکننده معادلات کل منطقه در آینده نزدیک و دور خواهد بود.
چالش کنونی منطقه از نوع هستیشناختی و بنیادین است
در ادامه «مختار شیخحسینی» با اشاره به اینکه چالش امروز بین جریان مقاومت و رژیم صهیونیستی از نوع تعارض هستیشناختی است و میتوان از منظرهای مختلف آن را تحلیل کرد، افزود: مقاومت در چنین شرایطی خلاف نظام بینالملل است و ایده ای که حمل میکند متفاوت با نظم و هنجارهایی است که در جهان امروز دنبال میشود لذا پروژه مقاومت با پروژهای که در سطح نظام بینالملل بر اساس قدرتِ سخت دنبال میشود تعارض هستیشناختی دارد؛ لذا چالش ما دائمی است و من معتقدم که سرانجام این دو گفتمان را یک جنگ منطقهای تعیین تکلیف میکند مگر آنکه یکی از این دو گفتمان دست از ایده خود بردارد، لذا چالشی که داریم یک چالش هستیشناختی و بنیادین است، از سوی دیگر ما از موضوعی به نام مقاومت صحبت میکنیم و فکر میکنم توقف در این مفهوم به روشن شدن بخشی از مباحث ما کمک میکند، در واقع ما از ایدهای صحبت میکنیم که حداقل دو بخش ایجابی و سلبی دارد.
استاد پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: ما از یک پروژه ایرانی صحبت نمیکنیم بلکه از پروژهای در سطح تحلیل امت صحبت میکنیم، از سوی دیگر به لحاظ ایجابی از پروژهای صحبت میکنیم که قایل به مرجعیت نص دینی در عرصههای سیاسی و اجتماعی است؛ اسلام انحصار در حوزههای فردی نداشته و در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم مرجعیت دین را به رسمیت میشناسد، اما در این میان پروژه دیگر سلبی است که در برابر پروژههایی که به دنبال یکسانسازی در جهان اسلام هستند مقاومت میکند.
تبار مقاومت در جهان اسلام اَبَرپروژه تمدنی است
وی افزود: تردیدی نیست که با انقلاب اسلامی و با تجربه جمهوری اسلامی ایران مقاومت ضریب بالایی خورده است اما فروکاهشِ مقاومت به یک پروژه ایرانی کمکی به آن نمیکند بلکه آسیبهایی را متوجهاش میسازد؛ وقتی اخوانالمسلمین در سال ۱۹۲۸ میلادی تاسیس شد دغدغهای مشابه را داشت، وقتی «عمر مختار» در لیبی با استعمار میجنگید همین نگرش را داشت، یا شخصی چون «عبدالقادر الجزایری» و ...، همه این افراد دغدغهشان به نوعی همین دغدغهای بود که امروز ما در موردش صحبت می کنیم، مثلا مبارزه طولانیمدت مردم الجزایر در برابر یک استعمار بیرونی مثل فرانسه بود و در نهایت موفق شد؛ بنابراین تبارِ مقاومت در جهان اسلام یک تبارِ غنی بوده و بسیار بزرگتر از آن است که یارانش را محدود در ایرانی و شیعی بداند بلکه اَبَرپروژه تمدنی و در کلانِ جهان اسلام مطرح است و فروکاهیدنش به پروژه ایرانی و شیعی کمکی به آن نمیکند چراکه مقاومت یارانِ مختلفی در جهان اسلام دارد که باید این ظرفیتها را فعال کرد.
شیخحسینی تصریح کرد: نکته دیگر اینکه ممکن است شهادتهای اخیر که تمرکز بر رهبران مقاومت داشتند سطحی از نا امیدی را در برخی به وجود آورده باشند، اما چنین نیست، آیا وقتی «حسن البنا» در سال ۱۹۴۹ اعدام شد هرگز تصور میشد جنبشی که یک معلم تاسیس کرده بعد از او این چنین تداوم پیدا کند؟ نمونههای مختلفی را میتوان بیان کرد؛ بنابراین تجربه جنبشهای مقاومت نشان میدهد که این راه ادامه دارد چه آنکه وقتی «سید عباس موسوی» ترور شد، «سید حسن نصرالله» جانشین او شد و با شهادتاش جنبش تحویل دیگری شدو اتفاقا ضریب جنبش از جالت منطقهای به حالت بینالمللی توسعه یافت.
وی با بیان اینکه ایده جنبش، راز مانایی آن جنبش است، افزود: در دوران قدیم عنصرِ رهبر، تمرکز و سازمان مهم بود اما سازماندهی نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود اما در جنبشهای جدید اجتماعی به آنکه هویتِ جنبش در شخص متبلور باشد به نوعی سیال است و ما از هویت سیالی صحبت میکنیم که یک فرد ممکن است در لبنان، فلسطین و عراق کنش مقاومتی انجام دهد بدون آنکه به لحاظ سازمانی بخش از سازمان مقاومت باشد؛ این همان آورده جدیدی است که میتوانیم در یکسال اخیر مشاهده کنیم که حتی اگر کادر رهبری در غزه به شهادت میرسد گویی جامعه به نوعی خودآگاهی رسیده است به نحوی که گویا خود بخشی از سازمان است.
شهادت همان نخ تسبیح و حلقه واسط وصل ارزشها به نسلهای بعد است
استاد پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: نکته دوم آن است که هر سیستم و نظام سیاسی میخواهد ارزشهای خود را به نسل بعدی منتقل کند که این همان جامعهپذیری است، در مورد مقاومت هیچ چیز به اندازه شهادت نتوانسته ارزشها را به نسلهای بعدی منتقل کند، در ایران اگر سردار سلیمانی به شهادت نمیرسید آیا میتوانستیم آن مکتب را تا حدی گسترش دهیم و به نسل نوجوان و جوان منتثل کنیم که حتی عکس آن شهید بزرگوار را روی دفاتر خود داشته باشند؟ لذا شهادت و همین خون است که میتواند نخ تسبیح و واسط وصلِ ارزشها به نسلهای بعدی باشد.
در بخش دیگری از این نشست «فوزی العلوی» طی سخنانی اظهار کرد: این اولینباری است که ما با رژیم صهیونیستی جنگ نیابتی نخواهیم داشت، ما امروز جنگِ کُل علیه کُل را داریم یعنی کل جبهه مقاومت علیه کل جبهه استکباری؛ در چنین شرایطی است که حجم بیاثری و بی فایده بودن قوانین بینالملل را شاهد هستیم، از سوی دیگر سهراه تمدنی بین مسلمانان و غرب داریم و امروز جنگ تمدنی ما در ظاهر در قالب یک جنگ نظامی بروز و ظهور یافته اما ریشههای آن در گفتمان تمدنی متضاد با هم است، سالها غرب اسلامفوبیا را علیه ایران به کار میگرفت تا بگوید مسلمانان وحشی هستند و حتی کسانی را به خدمت میگرفت تا چهره بدی را از اسلام نشان دهد اما امروز این مساله برعکس شده است و همه حقیقت صهیونیستها را متوجه شدند.
استاد دانشگاه الزیتونة تونس افزود: مساله دیگر این است که اسرائیل نشان داده که هیچ حد و مرزی برای آزار مردم عادی قایل نیست و از سوی دیگر غرب هم قوت خود را نشان داده و اینکه از نظر سلاح و تکنولوژی بروز است اما ضعفی هم دارد و آن ضعف فقدان همراهی عناصر مردمی است، امروز مردم با اندیشه غرب همراهی نمیکنند؛ مساله دیگر آنکه پس از قضایی که رخ داده باید بازنگری جدی نسبت به همه تولیدات و وسایل صنعتی غربی شود چراکه همه مشکوک هستند، ما متوجه شدیم که هرگونه تولیدات غرب چهقدر میتواند برای مسلمانان تهدیدآفرین باشد.
فوزی العلوی ادامه داد: بعد از سایکس–پیکو مرزهای کوچک برای دولتهای کوچک ایجاد شد، اما اکنون ما در مقابل واقعه بزرگ تاریخی هستیم و احتمال میدهیم مرزهای سایکس–پیکو محو شود؛ نکته دیگر اینکه ما در مقابل نقشه جدید جهانی هستیم؛ اگر زندگی در آفریقا با تشتت و تفرقه در جریان بود اکنون بحث مذهبی و دینی نداریم و شاهد شکلگیری اتحاد آفریقا علیه غرب هستیم، چه بسا ممکن است جنگی که در پیش است برای مسلمانان در ابتدا با برخی آسیبها و ویرانیها همراه باشد که البته امری طبیعی است اما در ادامه قطعا سازنده خواهند بود اما اصلیترین سازندگیاش ساختن مرزهای جدید مقاومت مسلمانان در برابر استکبار غربی است.
پایان بخش این نشست با سخنرانی حجتالاسلام «حبیبالله بابایی» همراه بود؛ وی با اشاره اینکه در تاریخ اسلام و تاریخ تمدن اسلامی با جمعیت شهیدان بزرگی مواجهیم که در رأس قیامها و جنبشها قرار داشتند، گفت: اساسا بزرگانِ حرکتهای اجتماعی، سیاسی و تمدنی در جهان اسلام نوعا به شهادت رسیدهاند که ما این بخش از رئوس شهدا را در میان ائمه معصومین هم میتوانیم ببینی از جمله امیرالمومنین علی (ع).
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: مداوما در طول تاریخ این سَر دارد قطع میشود و ما در وضعیتهای شاید تا حدی با مسامحه بتوان گفت بیسَر رشد کردهایم چراکه مدام با شهیدانی مواجه بودهایم که از راس جنبشها و قیامهایمان به شهادت رسیدهاند؛ این مساله را در قیامهای پس از قیام سیدالشهدا (ع) نیز می توانیم ببینیم، در قیام مختار، قیام نفس زکیه و... که همه در همه آنها رأس جنبش زده میشود اما با این وجود جنبشها ادامه مییابند؛ در این میان چنین سوالی ایجاد میشود که چه ساز و کار و مکانیسمی در جنبشهای گذشته خصوصا جنبشهای شیعی رخ داده که با فقدان رأس و سَر، باز هم این جنبشها متوقف نشدهاند؟
وی گفت: در این مقطع از بحث و برای پاسخ دو نکته الهیاتی را مطرح می کنم که مربوط به الهیات عملی می شود که طی آن می توان جنبشی را ایجاد کرد؛ آنچه که بعد از اسلام و پس از شهدای بزرگ در تاریخ اسلام اتفاق افتاد عملا با نوعی از الهیات زندگی و الهیات مرگ مواجه است و به نظر میآید این نوع از الهیات زندگی و الهیات مرگ در اذهان و قلبهای ما محدود نمانده بلکه امتداد اجتماعی موثری یافته و اگر این عقبه فرهنگی را در تحلیل مسایل اجتماعی در نظر نگیریم احتمالا همچنان در سطح متوقف خواهیم ماند و نمیدانیم در عمق امت اسلامی چه میگذرد.
حجت الاسلام بابایی گفت: «سورن کییر کگارد» گفته است: «پادشاهان وقتی می میرند کارشان تمام میشود ولی شهدا وقتی میمیرند تازه کارشان آغاز میشود»، برخی محققان و اندیشمندان تمدنی درباره وزن مرگها در شکل گیری تمدنها مباحث مختلفی داشته اند؛ بنابراین نَه فقط زندگی شخصیتها در صورتبندی تمدنها مهم است که گونه مرگ آنها نیز اهمیت دارد و کسانی چون عیسی مسیح، حسین بن علی، سقراط و ...، در تحولات انسانی و تمدنی اهمیت بسزایی داشته اند، بنابراین با چنین نگاهی هر شخصیتی نمیتواند نقش تحولگریهای بزرگ و کلان را بازی کند بلکه شخصیتهایی میتوانند تاثیرات بنیادین در پروسه تمدنها را به جای بگذارند که نَه فقط با حیات خود که با نحوه موثر از مرگ خود در زندگی و حیات اجتماعی اثری بر جای بگذارند؛ شبیه این مساله را در بیانات آیتالله آصفی و برخی علمای دیگر می بینیم.
شهادت در تاریخ اسلام منتهی به توقف، تعطیل و شکست نمیشود
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ و اسلامی تصریح کرد: از آنچه که اشاره کردم میخواهم این مساله را مطرح کنم که شهادت در تاریخ اسلام منتهی به توقف و ایستادن و تعطیل و شکست نمیشود، شهید و شهادت الگو درست میکند و این نقطه تکثیر شخصیتهای شهید است آنگاه که شهید قبل از شهادت خودش آنچنان الگوی موثری را از خود در جامعه به نمایش نگذاشته اما وقتی به شهادت میرسد تبدیل به شخصیتی چون قاسم سلیمانی، سید حسن نصرالله و ... می شود که تکثیر پیدا میکنند.
وی ادامه داد: تکثیر شهادت و این الگو باعث میشود که جمعیت جدید و یک تعداد بسیاری از مخاطبان در جامعه اسلامی مسیر خود را تغییر دهند و عملا رأسها و سرهای جدیدی را خلق کنند، این از ساز و کارهایی است که شهادت در امر توسعه اجتماعی ایجاد می کند، وقتی شهید تبدیل به اسوه اجتماعی شد آن آرزوی شهادت یا تمنای شهادت یا اراده بر شهید شدن در جامعه شکل می گیرد که این پدیده آرزوی شهادت، یا تمنای شهادت یک جریان جدیدی را خلق می کند که مرگ ناپذیر است.
حجت الاسلام بابایی تصریح کرد: آنچه که اکنون در مواجهه با دنیای غرب مواجهیم صرفا تمدن نیست بلکه یک نوع فلسفه زندگی و زیستن است؛ درروز جمعه و نماز که توسط رهبری اقامه شد نکات متعددی نهفته بود و صرفا فضای امن در جمهوری اسلامی مطرح نبود، بلکه جمعیتی که حاضر شدند نوعی از زیستن خود و باور به مرگ و هستی را به نمایش گذاشتند، حال این نوع نگاه را با پناهگاههای تلاویو مقایسه کنید و آنچه که در بدنه جریان مقاومت شاهد هستیم؛ در واقع ما با یک عمق الهیاتی و معنایی مواجهیم که همان هم برای ما پیروزی و شکست را مشخص می کند.
امروز با جهانی شدن پدیده مقاومت مواجهیم
وی در بخش دیگری از مباحث خود با بیان اینکه پدیده جهانی شدن نَه فقط بعد از اسلام که قبل از اسلام و حتی در دوران یونان باستان وجود داشت، گفت: در دوران یونان باستان دوگونه از جهانی شدن غربی و شرقی شدن را شاهد هستیم، در دوران مسیحیت جهانیسازی مسیحی و پس از اسلام جهانی سازی اسلام رخ می دهد، در موضوع مقاومت نیز جهانی سازی مقاومت را شاهد هستیم، در واقع جهانی شدن مقاومت را از یک کشور و دو کشور خارج کرد، از دل کشورهای اسلامی خارج و به دنیا و کشورهای اروپایی و آمریکایی آورد به گونه ای که امروز صدای مقاومت را در جهان میشنویم، به نظرم این جهانی شدن در حوزه رهبران مقاومت، بحث رهبری مقاومت را از حالت جغرافیایی و کشور خاص خارج کرده و با پدیده جهانی مقاومت مواجهیم، لذا برای سید حسن نصرالله در یمن، عراق، ایران عزاداری می کنند.
نظر شما