خبرگزاری شبستان، گروه بین الملل: پس از شهادت یحیی سنوار، رهبر حماس چه اتفاقی می افتد؟ سوالی که ساعاتی پس از اعلام خبر شهادت فرمانده در دل نبردهای جانانه با دشمن اسرائیلی در نوار غزه مطرح شد، سوالی که بی شک همه بدون استثنا پرسیده بودند: هواداران مقاومت و حامیان آن در فلسطین و لبنان و منطقه، مردم آزاده جهان و از سوی دیگر سوال صهیونیستها و همه کسانی هستند که از او در غرب و منطقه حمایت میکنند و سوالی است که رسانهها آن را دنبال میکنند.
در واقع بعد از ریختن این همه خون پاک از غزه تا لبنان و ترور رهبران مقاومت، همیشه این سوال مطرح میشود که سرنوشت مقاومت چه خواهد شد؟ آیا ضعیف میشود، آیا تسلیم میشود و یا قدرتمند تر ظاهر میشود.
جواب این سوال واضح است که خون مقاومت هرگز هدر نخواهد رفت و مقاومت اسلامی در فلسطین یا حزب الله با قدرت بیشتر به راه شهدا ادامه خواهند داد و با شهدا عهد میبندند که این راه ادامه دارد و از آن عقب نشینی نخواهند کرد.
همچنین باید گفت که در واقع پاسخ هیچ آدم عاقلی در این دنیا این نخواهد بود که ترور رهبران ارشد می تواند جنبش مقاومت را از بین ببرد یا به مسیر پر از صلابت آنان پایان دهد، زیرا میدانند که رویایی حق علیه باطل و این غده سرطانی ادامه خواهد یافت.
اما بعد، سوال دیگر اینجاست، آیا منطقی است که دروغهای اسرائیل و آمریکا را باور کنیم همانگونه که برخی افراد ساده لوح در جهان فریب میخورند که ترور رهبران مقاومت آنها را به سمت امتیاز دادن ببرد و هر کس اینگونه فکر کند، متوهم است و واقعیت را به خوبی درک نمی کند و متوجه نمی شود که واقعاً در این کشور چه می گذرد، با فداکاری های طولانی که دههها ادامه داشته است و قدرت و بنیه آنها ریشه در سرزمینی دارد که هرگز حذف نخواهد شد.
برای کسانی که واقعاً در مورد بعد از سرنوشت شهدای مقاومت میپرسند، میتوانیم به آنان، تاریخچه مقاومت و ترور جوانان و رهبری آنان را همچون مهندس یحیی عیاش، شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و دیگران را یاد آوری کنیم. آیا حرکت مقاومت کند شده، از درخشندگی آن کاسته شده و ضعیف شده است؟ جنبش جهاد اسلامی پس از ترور بنیانگذار آن، شهید فتحی شقاقی، شهید بهاء ابوالعطا، شهید تیسیر الجعبری و دیگران چه شد؟ آیا حرکت کاهش یافت یا قدرت و استحکام آن افزایش یافت؟ مسیر مقاومت اسلامی در لبنان از زمان ترور شیخ راغب جنگ سال ۱۹۸۴ چه شد؟ از زمانی که دشمن اسرائیلی در سال ۱۹۹۲، شهید سید عباس موسوی، دبیرکل حزب الله را ترور کرد، چه اتفاقی افتاد؟ سپس با شهادت رهبران ارشدی چون حاج علی دیب (ابوحسن سلامه)، حاج عماد مغنیه، سید مصطفی بدرالدین، حاج حسن اللقیس و دیگران، سرنوشت این مقاومت چه شد؟ آیا این خون عامل اساسی در اعتلای و افزایش قدرت، توانایی، عزم و استواری مقاومت و دستیابی به پیروزیهای تاریخی ملت به رهبری استثنایی آن شهید سید حسن نصرالله نشد؟
همچنین با شهادت سید نصرالله چگونه می توان آینده این مقاومت را انتظار داشت؟ آیا این خون پاک چراغی نخواهد بود که راهها را روشن میکند؟ آنچه دو هفته است در رویارویی قهرمانانه با تلاشهای دشمن اسرائیلی برای پیشروی در لبه اول مرز لبنان با فلسطین اشغالی در جریان است، بهترین گواه بر این است که خون هوشمندانه سید نصرالله، برادرانش، رهبران، فرزندانشان و مجاهدان و فداکاری مجروحان، اولین انگیزه رزمندگان مقاومت برای ایستادگی در برابر هرگونه تجاوز صهیونیستی و دادن درسهای دردناک به صهیونیست ها برای تأکید بر «وعده سید» برای پیروزی قاطع است.
در اینجا کافی است به آنچه جنبش حماس در بیانیه اعلام خبر شهادت یحیی سنوار گفت، اشاره کرد، جایی که تأکید کرد: «این خون همچنان راه را برای ما روشن میکند و انگیزه ای برای پایداری و استواری بیشتر خواهد بود و اینکه جنبش حماس با دوران رهبران موسس و شهدا تا تحقق آرمانهای مردم ما برای آزادی همه جانبه، بازگشت و ایجاد کشور فلسطین ادامه خواهد داد.»
در همین زمینه، حزب الله پیش از این در بیانیه شهادت سید حسن نصرالله تاکید کرده بود که جهاد و مقابله با دشمن صهیونیستی و پشتیبانی از غزه و لبنان و ملت پایدار ادامه خواهد یافت.
نظر شما