آیت‌الله بهشتی: برخی بهشت را در همین دنیا می‌بینند/می‌توان به علم حضوری رسید

آیت‌الله بهشتی در دومین نشست حکمرانی دینی با عنوان «عرفان‌های مدرن و آینده ایران» اظهار کرد: بسیاری از مشکلات انسان به وسیله علم حصولی گشوده می‌شود اما انسان قابلیت رسیدن به علم حضوری را دارد؛ همچنین حجت الاسلام «محمداسماعیل عبداللهی» اظهار کرد: اصالت عرفان اسلامی پایبندی به شریعت و سلوک اخلاقی است.

به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: دومین نشست حکمرانی دینی با عنوان «عرفان‌های مدرن و آینده ایران» با محوریت بررسی کتاب «بلوری از جنس سراب» به همت خبرگزاری شبستان و با مشارکت مرکز مطالعات حکمی ایران، صبح امروز (دوشنبه، ۱۷ دی ماه) در سالن جلسات ساختمان شهید سلیمانی خبرگزاری شبستان برگزار شد.

گزارش تصویری این نشست را اینجا ببینید.

در این نشست علمی آیت‌الله «احمد بهشتی» استاد تمام دانشگاه تهران و نماینده مجلس خبرگان رهبری؛ حجت‌الاسلام «محمد اسماعیل عبداللهی» مولف کتاب «بلوری از جنس سراب»؛  «ابوالفضل تاجیک» استاد دانشگاه بین‌المللی اهل‌بیت(ع) حضور داشته و سخنرانی کرده و در پایان نشست نیز از دو فصلنامه «کاوشی در معرفت اجتماعی» با حضور اساتید، پژوهشگران و نخبگان حکمت اسلامی رونمایی شد.

آیت‌الله بهشتی: برخی بهشت را در همین دنیا می‌بینند/می‌توان به علم حصولی رسید

در ابتدای این نشست آیت‌الله «احمد بهشتی» با بیان اینکه آنچه برای زندگی و سعادت انسان اهمیت دارد، مساله معرفت است، اظهار کرد: انسان باید اهل معرفت باشد و درجه انسانها نیز به اندازه معرفت آنان است؛ اساسا هر اندازه که معرفت انسان بالاتر و برتر باشد مقام والاتری دارد و هر اندازه که این معرفت نازل‌تر باشد درجه انسان پایین می‌آید؛ در این رابطه مثالی را از صدر اسلام مطرح می‌کنم؛ وقتی بین دو شخصیت سلمان و ابوذر که هر دو متدین و مومن و مسلمان بودند مقایسه‌ای به عمل بیاوریم هرچند که هر دو اهل معرفت هستند اما درجه سلمان بسیار از درجه ابوذر بالاتر است و او به جایی رسیده که پیامبر(ص) در مورد او فرمود: «سَلمانُ بَحرٌ لا ینزَفُ، وکَنزٌ لا ینفَدُ» (سلمان دریای علمی است که پایان ندارد و گنجی است که تمام نمی‌گردد)؛ حتی روایتی داریم بر این مبنا که: «لَوْ عَلِمَ ابوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ»  (اگر ابوذر از دانسته‌های سلمان، آگاه می‌شد، تاب نمی‌آورد و جان از کف می‌داد)؛ این یعنی ابوذر ظرفیت معرفتی که سلمان پیدا کرده را ندارد؛ البته درست است که ابوذر زندگی خود را وقف جهاد کرده است اما درجه ای که سلمان از لحاظ معرفت و بالا رفتن از این قله یافته بسیار تفاوت دارد، روی همین حساب است که باید برای علم درجاتی را قائل شویم.

آیت‌الله بهشتی: برخی بهشت را در همین دنیا می‌بینند/می‌توان به علم حصولی رسید

بسیاری از مشکلات انسان به وسیله علم حصولی گشوده می‌شود

عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: علم حصولی و حضوری داریم؛ علم حصولی را باید تحصیل کرد و می‌توانیم آن را از کتاب‌های معمولی فرابگیریم؛ این علم به قوای حسی انسان برمی‌گردد یعنی انسان از راه حواس خود علم حصولی پیدا می‌کند با این وجود اما در وجود انسان استعداد علم حضوری نیز وجود دارد؛ در علم حصولی با ماهیت اشیا سر و کار داریم یعنی ماهیت اشیا به ذهن ما می‌آید اما علم حضوری چنین نیست که تصوری از شیء داشته باشیم و صورتی از شیء در ذهنمان باشد که البته بسیاری از افراد ممکن است به این صورت و با دید منفی نگاه کنند مثلا شکاکان که چندان این علم را باور نمی‌کنند و برای صور ذهنی ارزشی قائل نیستند البته آنان افراط کردند و اینگونه نیست که علم حصولی برای انسان بی‌فایده باشد؛ بسیاری از مشکلات انسان به وسیله علم حصولی گشوده می‌شود.

وی افزود: از سوی دیگر انسان استعداد دیگری نیز که عبارت است از علم حضوری که پایه آن در وجود همه انسان‌ها هست؛ البته انسان به ذات خودش علم حضوری ندارد؛ بنابراین علم حصولی نیز به علم حضوری بر می‌گردد یعنی صور ذهنیه که به آن علم حصولی می‌گوییم نسبت به آن علم نیز علم حضوری داریم به این معنا که می‌دانیم نمی‌شود علم داشته باشیم ولی علم نسبت به علم نداشته باشیم، ما به اشیا خارج از وجود و ذهن خودمان علم حصولی پیدا می‌کنیم؛ به همین علم حصولی نیز علم حضوری داریم؛ اما اینکه می‌دانیم که می دانیم آیا به علم حصولی است؟ در این صورت یا دور لازم می آید یا تسلسل؛ لذا ما به علم خودمان علم حضوری داریم یعنی صور ذهنیه ما دیگر در نزد ما حضور دارد و علم حصولی نیز متکی به علم حضوری است؛ این است که ما به آثار ذات خودمان علم حضوری داریم؛ حال اگر این علم حضوری بتواند توسعه یابد مطالبی می‌شود که در فلسفه می‌آموزیم و همین برای ما علم حضوری می‌شود؛ به این معنا که علم حصولی خود را به درجه علم حضوری رساندیم و آن وقت است که انسان در صورت تحقق این مساله به جایی می‌رسد که حافظ در وصف‌اش این ابیات را سروده است: «بشوی اوراق اگر هم‌درسِ مایی/که عِلمِ عشق در دفتر نباشد».

آیت‌الله بهشتی: برخی بهشت را در همین دنیا می‌بینند/می‌توان به علم حصولی رسید

برخی بهشت را در همین دنیا می‌بینند

استاد تمام دانشگاه تهران تصریح کرد: نقل شده که بوعلی سینا با ابوسعید ابوالخیر که هر دو نیز معاصر یکدیگر بودند؛ دیداری خصوصی و طولانی بدون حضور شاگردان داشته است؛ این دیدار بین دو تن بوده است که یکی قهرمان فلسفه و دیگری قهرمان عرفان و علم حضوری بوده است؛ پس از آنکه جلسه این دو تمام شد شاگردان بوعلی از او سوال کردند که ابوسعید ابوالخیر را چگونه شناختی؟ او پاسخ داد: آنچه را که ما می‌دانیم او می‌بیند؛ یعنی او از علم‌الیقین به عین‌الیقین رسیده بود؛ البته از این بالاتر حق‌الیقین است، برای مثال ما ایمان به بهشت داریم، برخی بهشت را در همین دنیا می‌بینند و این دیگر علم‌الیقین نیست بلکه عین‌الیقین است، درجه بالاتر از این نیز حق‌الیقین است و کسانی که در بهشت هستند؛ در نتیجه در قرآن هم می‌فرماید: «إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ حَقُّ ٱلۡیَقِینِ»؛ بنابراین اینجا مراتبی وجود دارد؛ اول انسان از شک می‌گذرد و سپس به علم‌الیقین می‌رسد.

آیت‌الله بهشتی در ادامه گفت: پیامبر اکرم(ص) از حارث بن مالک سوال کرد: «کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقال: اَصْبَحْتُ وَ اللّهِ یا رَسُولَ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ، فَقالَ: رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لِکُلِّ مُؤْمِنٍ حَقیقَةٌ، فَما حَقیقَةُ اِیمانِکَ؟ قالَ: اَسْهَرْتُ لَیْلی، وَ اَنْفَقْتُ مالی، وَ عَرَفْتُ عَنِ الدُّنیا، وَ کَاَ نّی اَنْظُرُ اِلی عَرْشِ رَبّی ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ وَ قَدْ اَبْرَزَ لِلْحِسابِ، وَ کَاَنّی اَنْظُرُ اِلی اَهْلِ الْجَنَّةِ فِی الجَنَّةِ یَتَزاوَرُونَ، وَ کَاَنّی اَنْظُرُ اِلی اَهْلِ النّارِ یَتَعاوُونَ، فَقالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله: هذا عَبْدٌ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ، قَد اَبْصَرْتَ فَالْزِمْ. فَقالَ: یا رَسُولَ اللّهِ اُدْعُ اللّهَ لی بِالشَهادَةِ، فَدَعالَهُ فَاستَشْهَدَ یَوْمَ الثامِنِ» (چگونه صبح کردی؟ او گفت: ای رسول خدا به خدا قسم صبح کردم در حالی که از مؤمنان هستم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برای هر مؤمن حقیقتی است، پس حقیقت ایمان تو چیست؟ حارث در پاسخ گفت: شبم را بیدارم، ثروتم را انفاق کردم، دنیا را طوری شناختم مثل اینکه به عرش پروردگار بزرگوارم نگاه می کنم در حالی که برای حساب ظاهر شده است، و گویا اهل بهشت را می بینم که همدیگر را دیدار می کنند، و گویا اهل دوزخ را می بینم که به سراغ هم رفته سرکش می کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این شخص بنده ای است که خدا دلش را روشن ساخته است، سپس به او فرمود: تو روشن و بینا شده ای پس ثابت باش. حارث گفت: ای رسول خدا برای من دعا کن تا شهـید شـوم، پس پیامبر بـرای او دعا کرد و او روز هشـتم شـهید شد)؛ این نشان می‌دهد که انسان می‌تواند به درجاتی تا این سطح نائل شود، یک طریق برای علم‌الیقین است که باید از اسناد و تحصیل و بیاموزیم و درجه دیگر عین‌الیقین که انسان باید برای رسیدن به آن عاشق حقیقت شود؛ عاشق اولیای خدا شود؛ راه عشق یعنی فداکاری؛ نقل می‌کنند که شخصی عشق مجازی پیدا کرده و مدتی به دنبال خانه معشوقه‌ای جست‌وجو کر د تا آن خانه را پیدا کرد؛ دَر زد و سوال کردند کیستی؟ پاسخ داد: منم؛ جواب داد: دروغ می‌گویی، کسی که عاشق باشد نمی‌گوید من. بعد از مدتی نسبتا طولانی که از این ماجرا گذشت آن فرد بازگشت و دوباره درب خانه معشوق را زد؛ سوال کردند کیستی؟ پاسخ داد: توام (تو هستم). لذا از این نظر است که می‌گویند مجاز پُل حقیقت است.

وی افزود: از عشق مجازی ممکن است انسان به عشق حقیقی برسد؛ وقتی چنین شد دیگر عشق مجازی در برابر فرد محو می‌شود؛ شخصی قبلا عاشق جمال دیگری شده که این جمال گذرا است؛ اما وقتی به جمال حقیقی می‌رسد این دیگر پایان‌پذیر نیست و امتداد دارد و دوام می‌یابد؛ مولانا داستانی دارد در مورد شخصی که عاشق شده بود؛ مولانا در وصف این عشق سروده است: «عشق‌هایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود»؛ عشقی زنده را انبیا یافتند، اولیا یافتند، باید دنبال عشق حقیقی باشید، عشق مجازی پایان می‌یابد، مولانا این داستان را چنین نقل می‌کند که این فرد عاشق جلوه و جمال معشوق شده بود و در نهایت با دارو و رژیم‌های مختلف این معشوق را از چهره انداختند و آن فرد از عشق افتاد و دیگر عاشق نبود به قول سعدی شرایط این فرد قبل از اینکه جمال معشوق از بین برود این گونه بود که: «نه آن چنان به تو مشغولم ای بهشتی رو/که یاد خویشتنم در ضمیر می‌آید».

انسان از کثرت به وحدت می‌رسد

عضو خبرگان رهبری تصریح کرد: عشق حقیقی چشم دل را باز می‌کند؛ انسان از کثرت است که به وحدت می‌رسد و کثرات را از یاد می‌برد؛ در عشق مجازی شخص فقط معشوق را می‌بیند، اگر انسان از این عشق مجازی به عشق حقیقی برسد فقط حق را می‌بیند و غیر حق چیزی را نخواهد دید؛ نقل می‌کنند که یکی از عرفا حین طواف جوانی را دید و تا چشم‌اش به او افتاد فرار کرد؛ اطرافیان سوال کردند که چرا فرار کردی؟ پاسخ داد: او فرزند من است که سال هاست یکدیگر را ندیده‌ایم و در جست‌وجوی من بود؛ برای اینکه به او مشغول نشوم فرار کردم؛ انسان باید از تعلقات دور باشد!

مطالعات دین‌پژوهانه و عرفان‌پژوهانه دچار خلط شده است

در ادامه حجت الاسلام «محمداسماعیل عبداللهی» با اشاره به بخش‌هایی از سخنان آیت‌الله بهشتی و تفاوت‌هایی که ایشان در مورد عشق واقعی و مجازی بیان کرد؛ گفت: برای دست یافتن به عشق حقیقی، ذیل عرفان اسلامی ساز و کاری تعبیه شده است که اصالت آن به پایبندی به شریعت و سلوک اخلاقی و نهایتاً فرآورده آن معنویت است؛ آنچه که ما در زندگی با آن مواجه هستیم معنویت است؛ معنویت ارتباط برقرار کردن با پدیده‌های هستی باید واقعی باشد نَه کاذب و مقطعی؛ امروز در جامعه ما برخی تلاش می‌کنند تا عرفان ناب را دستخوش عرفان التقاطی کنند و مسیر رسیدن به توحید را برای جامعه دینی دچار انحراف کنند.

نویسنده کتاب «بلوری از جنس سراب» ادامه داد: عمده این جریان‌ها فاقد ریشه‌های فلسفی و منطقی هستند، به گمان من مطالعات دین‌پژوهانه و عرفان‌پژوهانه دچار خلط شده است؛ باید بین دین‌داری و جنبش‌های معنوی و معنویت‌های مدرن تفاوت قایل شویم؛ در پژوهش‌های جدید همه این موارد را یک یک مولفه می‌پندارند در حالی که همه این موارد شاخه‌ای از دریای عرفان‌های کاذب است؛ در کتاب من نیز تمرکز بر بحث معنویت‌گرایی است؛ در معنویت‌گرایی جدید در ایران قالب شعارهایی نظیر برگزاری تور خنده؛ تورهای رهاسازی درونی، تورهای راز موفقیت و ... برگزار می‌شود و حتی موسساتی برای آن راه‌اندازی شده است.

وی ادامه داد: تلقی آنها این است که از طریق این مکانیزم می‌توانیم بین ذهن و روح انسان‌ها ارتباط برقرار و از این مسیر می‌توانیم خدماتی را به جسم انسان ارائه کنیم؛ لذا ایجاد پیوند بین این سه مولفه منجر به توجه انسان به عالم معنا است؛ برای کسانی که رویکردهای التقاطی را ارایه می‌کنند دیگر مهم نیست که این مکانیزم دینی هست یا نیست، مورد تایید شریعت هست یا نیست؛ به نظر آنها همین که شادی ایجاد شود راه رسیدن به خدا تمام شده است؛ البته که مولفه‌هایی چون شادی در دین ما هم وجود دارد اما این مولفه نیز جایگاه خود را دارد.

وی افزود: پیروان این جریان‌های التقاطی و کسانی این مباحث را ارائه می‌کنند دو شعار دارند، نخست کشف رازهای نهفته در هستی و دیگری تخلیه انرژی طبیعت؛ آنها می‌گویند طبیعت انرژی دارد و ما باید این انرژی را تخلیه کنیم؛ این مولفه‌ها شعار معنویت‌گرایی جدید است؛ رنجی را هم که آنها در شعارشان مطرح می‌کنند محصول به هم خوردن تعادل بین ذهن، روح و بدن است؛ آنها راه خروج این رنج را عمدتا نیروهای فرامادی می‌دانند. نظریات «ماکس وبر» و «جورج زیمل» نیز چیزی شبیه همین است که من در کتاب به آنها اشاره کرده ام.

اندیشه الهی راه توبه را باز گذاشته است

در ادامه «ابوالفضل تاجیک» با اشاره به کتاب «بلوری از جنس سراب» اظهار کرد: در این اثر به سه معنویت نوظهور که از سوی اوشو، کارلوس کاستاندا، پائولو کوییلو مطرح شده اشاره و در ادامه بر اساس منابع دسته اول مطرح شده از سوی همین افراد، نوع نگاهشان بررسی شده است و سپس با دقت نظر، مسائل عرفانی و تعارضات موجود در دیدگاه‌هایشان تحلیل شد.

استاد دانشگاه بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ادامه داد: در این کتاب مبانی اندیشه‌های اوشو و کاستاندا و کوئیلو به چالش کشیده شده است؛ این اندیشه‌ها در درون خود نیز سازگاری ندارند؛ معرفی این مکتب‌ها از باطن و معنویت یک معرفی التقاطی است یعنی حتی به درستی نمی‌توانند معنویت را به تصویر بکشانند؛ از همینجا مشخص می‌شود که این جریان‌های التقاطی در واقع نام رهاشدگی از محسوس را باطن می‌گذارند در حالی که عرفان اسلامی چنین نیست.

وی ادامه داد: باطن و غیب ساحتی است که روح انسان با آن مفارقت دارد اما می‌تواند به آن وادی مرتبط شود نَه اینکه هر کسی با آموزه‌های سطحی به رهاشدگی از محسوس دست یافت بگوییم این همان باطن و غیب است؛ نکته دیگر اینکه این تعالیم همان طور که زودبازده هستند زود هم از دست می‌روند و فرد به نوعی باید با این تعالیم سطحی در ارتباط باشد تا با آن سطح پایین از مفارقت با محسوس ارتباط داشته باشند و نکته اینجاست که اگر اندکی از این فضا جدا شوند آن سطح از شادابی را از دست می‌دهند؛ لذا از این نظر است که اوشو می‌گوید: نباید جلو هیچ‌یک از لذات خود را بگیرید در حالی که رنج در اندیشه اسلامی در صورتی وجود دارد که سالک نتواند به حقیقت دست یابد.

وی گفت: از سوی دیگر پائولو کوییلو در مورد انسان‌شناسی و چیستی انسان می‌گوید: انسان دارای قدرت سازگار با بدن است؛ او در دنیای تاریک با عدم آگاهی زندگی می‌کند؛ این به وضوح با دیدگاه اسلامی تعارض دارد چراکه ما فطرت انسان را الهی می‌دانیم و اینگونه نیست که فطرت انسان با بدی‌ها سازگارتر باشد؛ این نکته بسیار مهمی است چراکه به زعم آنها چون بیشتر انسان ها خود را گناه آلوده می‌یابند در نتیجه می‌گویند با همین فطرت ناپاک هم می‌توانی سازگار شوی در حالی که در اندیشه اسلامی راه توبه باز است و انسان به وسیله توبه پاک می‌شود؛ از ابتدا فطرت ناپاک ندارد.

تاجیک تصریح کرد: از سوی دیگر کوئیلو این مساله را مطرح می‌کند که طریقه رسیدن به کمال در این دنیای تاریک برای انسان مشخص نیست در حالی که خداوند در قرآن می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (سپس پلیدکاری و پرهیزگاری‌ اش را به آن الهام کرد)؛ بر اساس این آیه انسان به جز فطرتی که در وجودش دارد، خداوند فهم خوبی و بدنی را در روح او تعبیه کرده است؛ اگر آدمی در خدمت اولیای الهی و اساتید برسد این فطرت را پیدا می کند؛ اگر اندیشه و علم حصولی را بر مبنای فطرت به علم حصولی بازگشت دهیم راه برای رسیدن به معارف باز خواهد بود.

در پایان این نشست تاجیک به معرفی دوفصلنامه «کاوشی در معرفت اجتماعی» پرداخت و گفت: این مجله ذیل پژوهش‌های علمی مرکز مطالعات حکمی ایران پرداخت و اظهار کرد: در این مرکز پنج گروه تخصصی داریم که تلاش می‌شود مطالب اصلی و عمده حوزه حکمت و دین‌پژوهی مورد بررسی و کاوش قرار بگیرد، در یکی از نشریات این مرکز نیز، دو فصلنامه کاوشی در معرفت اجتماعی منتشر می‌شود و س عی شده که در آن موارد حکمی و عرفانی و دین‌پژوهانه مورد مداقه قرار بگیرد.

وی ادامه داد: دانشجویان و پژوهشگران می‌توانند مطالب خود را برای ما ارسال کنند؛ تاکنون سه شماره از این مجله منتشر و شماره چهارم نیز زیر چاپ است؛ واقعیت آن است که در حوزه ارتباط کاربست مفاهیم عرفانی و حکمی دچار خلا هستیم؛ ما نیز همین خلا را احساس کردیم و تلاش شد با این نشریه جای خالی این خلا را پر کنیم.

گفتنی است در پایان با حضور آیت‌الله «احمد بهشتی» از دوفصلنامه «کاوشی در معرفت اجتماعی» رونمایی شد.  

کد خبر 1797825

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha