خبرگزاری شبستان- استان گلستان، ربابه کابلی؛ امیرمحمد، پسری ۲۱ ساله ناشنوا که هر روز قبل از شروع کارش به صف نانوایی می رود و تعدادی نان می گیرد و بین کارگران خیابان شهدای گرگان تقسیم می کند، تا کارگرانی که از بامداد به امید پیدا کردن کار در خیابان های سرد ایستاده اند و گاها صبحانه ای نخورده اند، کمی سیرشان کند.
امیرمحمد خودش ناشنواست و از ۲ سالگی در مرکز کودکان بی سرپرست بزرگ شده است و تا الان هم در این مرکز زندگی می کند.
وی چند ماهی است پیش آقای صباغیان، مغازه رنگ فروشی دور میدان شهدا آمده است تا ضمن آموزش کار، درآمدی هم برای خودش کسب کند.
امیرمحمد با وجود گذران روزهای سخت زندگی و با وجود ناشنوا بودن، خودش از کمک به مردم غافل نبوده و این اقدام را از زمان آمدن به مغازه آقای صباغیان آغاز کرده است و هر روز با عشق خاصی این کار را انجام می دهد.
با شنیدن این اقدام امیرمحمد، با آقای صباغیان صاحب مغازه رنگ فروشی هماهنگ کردم تا یکی از این روزهای سرد زمستانی که امیرمحمد اقدام به این کار می کند، با او همراه شوم.
امیرمحمد راس ساعت هشت و ۶ دقیقه وارد مغازه رنگ فروشی شد و بعد از سلام و احوالپرسی با آقای صباغیان به سمت نانوایی لواشی که در نزدیکی مغازه شان بود رفت، چند دقیقه ای در صف نانوایی ایستاد و بعد ۱۰ عدد نانش را گرفت و به سمت چهار راه شهدا به راه افتاد.
شوق و ذوق در صورتش موج می زند، به اولین نفراتی که رسید با همان زبان اشاره سلام و احوالپرسی کرده و نان را به آنها می دهد. بعد به سمت درب ورودی امامزاده عبدالله (ع) گرگان که تعدادی کارگر روزانه جویای کار ایستاده اند می رود و مابقی نان ها را بین شان تقسیم می کند.
در پایان هم دو دستش را بالا می برد و از خداوند متعال شکرگذاری می کند تا توانست امروز هم سهم ناچیزی در کمک کردن به مردم داشته باشد.
هوا خیلی خیلی سرد است، با ایشان به سمت مغازه رنگ فروشی می روم، امیرمحمد خیلی خوشحال است که امروز از ایشان عکس و فیلم گرفته ام و دائما با زبان اشاره به من می گوید؛ عکس هایم را نشان بده، حتی از من می خواهد که فردا با هلی شات و هوایی از او فیلم و عکس بگیرم. بسیار پسر مهربان و مودبی است و دائما دستش را روی سینه اش می گذارد و به من احترام می گذارد.
به دلیل اینکه نمی تواند صحبت کند، با آقای امیر صباغیان، صاحب مغازه رنگ فروشی هم کلام می شوم و خودش را همکار «امیرمحمد ظریفی امجد» معرفی می کند و ادامه می دهد: ایشان ۲ ماهی است که توزیع نان بین کارگران را انجام می دهد و با خرید نان گرم و اهدای همان لحظه به کارگران ساختمانی جویای کار ایستاده در گذر خیابان، توجه خیلی ها را جلب کرده است.
وی افزود: شاید این اقدام ایشان به لحاظ مادی کار خاصی نباشد و خیلی ها بزرگتر از این کارها را افراد دیگر انجام می دهند ولی این کار ایشان با لطف خدا دیده شده است و از این موضوع استقبال شده و می پسندد و ایشان را به این موضوع تشویق می کنند.
صباغیان گفت: امیرمحمد این کار را با هدف انفاق، نوع دوستی، بشردوستی و کمک به هم نوع انجام می دهد تا همان لحظه به دست نیازمندش برسد.
وی در خصوص این اقدام امیرمحمد می گوید: تعداد توزیع نان مهم نیست بلکه استمرار کار مهم است که ایشان به صورت روزانه انجام می دهد.
صباغیان سن امیرمحمد را ۲۱ سال عنوان کرد و افزود: ایشان تحصیلات دانشگاهی ندارد ولی به شدت باهوش هستند و ارتباطات اجتماعی خیلی بالایی دارد و همه افراد ایشان را خیلی دوست دارند.
وی گفت: امیرمحمد دو ماهی است که به مغازه آمده ولی سابقه دوستی ما بیش از ۱۵ سال است و فعلا برای کارآموزی آمده اند که بعد از فراگیری، منبع درآمدی هم برای خودش کسب کند.
صباغیان اصلا دوست ندارد اسمی از ایشان در حمایت از امیرمحمد عنوان شود ولی در کلامش متوجه شدم این اقدام با حمایت ایشان انجام می شود تا امیرمحمد احساس خوشی داشته باشد.
وی در خصوص دوست داشتن این اقدام امیرمحمد می گوید؛ ناشنوایی امیرمحمد عصبی است و عصب شنوایی ندارد و نکته جالبی که در اولین اقدام امیرمحمد در توزیع نان برایش اتفاق افتاد، این بود که امیرمحمد گفت: وقتی نان را به یکی از کارگران دادم، ایشان به شدت امیرمحمد را دعا کرده و یکی از گوش هایم برای یک لحظه شنیده شد و به شدت از این موضوع خوشحال بود و برایم این موضوع را با لذت تعریف کرد.
صباغیان در توصیه به خیرین گفت: آدم باید خودش را جای طرف مقابل بگذارد و بداند چقدر این شرایط سخت است. باید دست یکدیگر را بگیریم تا خدا هم دست ما را بگیرد و کوچکترین اقدام هم باعث اتفاقات خیلی خوبی خواهد شد و در آینده و گذشته شان تاثیرگذار است. از هم نوعشان و همشهری شان غافل نشوند و مهربانی شان را حتی کوچک و با یک لبخند مثل امیرمحمد انجام دهند.
امیرمحمد مهربان در حین گفتگوی من با آقای صباغیان روی صندلی نشسته است و چهره اش هویدای دردهای زیادی است که زبانی برای بیان آن ندارد.
حالا امیرمحمد سال هاست در مرکزی تحت پوشش بهزیستی زندگی می کند و خود نیازمند کمک است، ولی با این وجود دست از کمک به دیگران برنداشته و انجام می دهد.
باید خیرین و مسئولان هم از این اقدام امیرمحمد درس گرفته و اقدامی برای سر پناهش انجام دهند.
نظر شما