به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: «محمد بن محمد بنالحسن الطوسی» ملقب به نصیرالدین و مشهور به محقق طوسی یا «خواجه نصیر الدین طوسی» است. او را به عنوان «معلم ثالث» نیز میشناسند و بنابر آنچه که در تاریخ ثبت شده است پنجم اسفندماه سال ۵۷۹ شمسی (مقارن با ۱۱ جمادیالاول ۵۹۷ هجری قمری) متولد شده است.
دوره زندگی او مقارن با حکومت مغولان شده بود اما با این وجود خواجه با تدبیر خود توانست خدمات فراوانی در عرصه علم و در گستره دانشهای مختلف اعم از ریاضیات، نجوم، علوم عقلی به ایران اسلام داشته باشد و در آن شرایط بحرانی و آشوبی که در کشور حاکم بود توانست حدود یکصد و نود کتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد و رصدخانه مراغه را بسازد که البته این جایگاه علمی او نیز منجر شد تا از گزند مغولان در امان بماند و بسیاری از دانشمندان را نیز نجات دهد.
جایگاه والای خواجه نصیرالدین طوسی در طول ادوار مختلف زبانزد و بوده و همچنان هست تا جایی که در نهایت روز پنجم اسفندماه یعنی زادروز این دانشمند را در تقویم رسمی کشور به نام روز «مهندس» نامگذاری کردهاند.
خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان به همین مناسبت گفتوگویی را با حجتالاسلام «محمد معرفت»، مهندس پایه ارشد سازمان نظام مهندسی ساختمان؛ دکتری شیعهشناسی و سطح ۴ حوزه علمیه؛ رئیس هیأت مدیره مجمع حوزویان مهندس و مدیرکل امور اساتید معارف دانشگاه آزاد اسلامی ترتیب داده است. یک مهندس که با لباس روحانیت سر ساختمان حاضر میشود و این بار به عنوان مهندس ساختمان فعالیت میکند.
در ادامه حاصل این گفت وگو را میخوانید:
به عنوان اولین سوال به نظرتان آیا در شهر مدرن اسلامی این الزام احساس میشود که مهندسی شهری بر مدار مسجد تعریف شود؟
مرکزیت مسجد در معماری و شهرسازی در گذشته تاریخی جوامع اسلامی به مثابه یک قطب فرهنگی و تمدنساز به شمار میرود؛ چراکه در طول تاریخِ معماری و شهرسازی اسلامی، جایگاه مسجد در بافت شهری همواره به صورت هدفمند و منطقی بوده است. مساجد جدای از آنکه مکانی برای عبادت هستند، همه امور مسلمانان از جمله امور سیاسی، اجتماعی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی را پوشش میدهند؛ همین موضوع باعث شده که در گذشته و حتی امروزه، محوریت مسجد به عنوان مرکز اصلی شهرها همواره مهم تلقی گردد اما متأسفانه در دوران معاصر، در شکلیابی شهرها، این نقش محوری برای مساجد تا حد زیادی نادیده گرفته شده است و دیگر طرحریزی ترکیب سیمای مسجد و نیز انتخاب کاربریهای مجاور مسجد، که در ایفای نقش صحیح مسجد در سیمای شهر اسلامی اهمیت بسزایی دارند، هدفمند و منطقی نیست.
بدون تردید مسجد به عنوان محور و عنصری از مجموع عناصر اصلی شهر، باید همواره مورد توجه مسلمانان باشد و انتخاب عملکرد فضاهای همجوار آن نیز با دقت خاص انجام بگیرد که حافظ جایگاه مسجد در خاطر مردمان شهر باشد؛ بنابراین، با توجه به ضوابط طراحی مساجد، بهتر است در شهر مدرن اسلامی در انتخاب محل مسجد، به چند توصیه توجه کرد:
١. قرارگیری مسجد در مرکزیت تقسیمات سهگانه محله، ناحیه و منطقه؛ یعنی توجه به طراحی مسجدمحورِ شهرها؛
٢. مکانیابی محل مسجد، در معابر اصلی، جهت سهولت دسترسی؛
۳. عدم ساخت مساجد در مجاورت کاربریهای ناسازگار و خطرساز؛ مثل پمپ بنزین و صنایع خطرناک
۴. مکانیابی مساجد دور از مسیلها، گسلها، آبگیرها، حریم یا بستر رودخانه و زمینهای مستعد رانش
۵. مکانیابی مسجد در محیطهای خوش آب و هوا و شاخص شهری
مساجد الگوی زیبای معماری اسلامی ایرانی محسوب میشوند؛ به نظرتان آیا گسترش مساجد جامع در شهرها و تکیه بر جنبههای زیباییشناسانه میتواند انسجامبخش ظرفیتهای بصری معماری شهر باشد؟
قطعاً مساجد در شهرهای اسلامی، یکی از عناصر زیباساز در منظر شهری به شمار میآیند که ضمن هویتبخشی و معنا دادن به محیط شهری، موجب جهتدهی شهر میشوند؛ با بررسی مؤلفههای زیباییشناسی در مساجد متوجه عناصر زیباییشناسی همچون هنرهای کاشیکاری، مقرنسکاری، منبتکاری، خوشنویسی، رنگآمیزی، نورپردازی و... میشویم.
از آنجا که امروزه زیباییشناسی به عنوان یکی از اصول مهم در انواع هنر تلقی میشود، معماری و در سطح کلانتر آن شهرسازی با زیبایی کالبدی نهفته در جسم و روح مساجد در شهرها، نیاز انسان به زیبایی را پاسخ میدهد. زیباشناسی، درک محیط پیرامون و ارتقای کیفیت فضاهای شهری و به تبع آن فضاهای معماری و زندگی را میسر میکند؛ از همینرو است که معماری متأثر از آموزههای اسلام، نوع زندگی مسلمان را در برهههای مختلف تاریخی دگرگون کرده است.
با توجه به آنچه که اشاره شد یکی از شاخصههای شهر اسلامی مسجد بوده و اساسا مسجد کانون تجلی هویت معنوی مسلمانان است که از صدر اسلام تاکنون به عنوان مهمترین عنصر معماری مورد توجه قرار گرفته و به شهر اسلامی محوریت و زیبایی بخشیده است؛ از اینرو گسترش مساجد جامع در شهرها و تکیه بر جنبههای زیباییشناسانه میتواند انسجامبخش ظرفیتهای بصری معماری شهر باشد اما تغییر و تحولات ایجاد شده در ساختار معماری و شهرسازی معاصر، شکل و شمایل دیگری به جایگاه مساجد امروزی بخشیده است؛ باید مراقب بود که در روند مدرن شدن شهرها، مساجد بهعنوان عناصر هویتساز در درجه دوم اهمیت قرار نگیرند و با حفظ رابطه خود با ساختار شهر و محلات، عملکرد آنها تغییر نکند.
حلقه مفقودهای که امروز در معماری ایران به عنوان کشوری اسلامی با پیشینهای کهن شاهد هستیم چیست؟ چرا شهرهای کشور عملاً به یک بخش سنتی و بافت کهن و یک بخش مدرن یا حتی تلفیقی از این دو تبدیل شده است؟ آیا همهجا همین رویکرد وجود دارد؟
به نظر میرسد امروزه حلقه مفقوده در معماری ایران، تقلید کورکورانه برای نوسازی با الگوگیری و تقلید از سبک کشورهای غربی است؛ با پیشرفت تکنولوژی و ورود اندیشههای شهرسازی و معماری غربی به شهرهای اسلامی، بسیاری از سنتهای اسلامی در شهرسازی و معماری مورد غفلت واقع شده و معماری شهرها رنگ و بوی غربی به خود گرفته است. با ورود عناصر فرهنگی دیگر کشورها، به خصوص کشورهای غربی، فرهنگ و در پی آن هویت و هنر و معماری اسلامی جامعه ایرانی نیز دستخوش تغییراتی شده و طراحیهای بیهویت غربی به شکل قارچگونهای در جای جای معماری شهرهای ما به چشم میخورد؛ خطرناکتر اینکه شاهد ساخت مساجد زیادی با الگوبرداری از فرهنگ مسیحیت و کلیسا هستیم!
مساله دیگر اینکه از ارکان اصلی حفظ هویت یک ملت، زنده نگاه داشتن گذشته و بافت سنتی سازههای آن کشور است؛ از اینرو ملتی میتواند تمدن و فرهنگ خود را به جهانیان معرفی کند که در حفظ و بسط دادن آن کوشا باشد؛ به این جهت حفظ سبک قدیمی و سنتی حاکم بر هر شهر، میراثی گرانبها از گذشتگان محسوب شده و اولویت بسیاری از کشورهای مدرن است که با احیای آن سعی در حفظ غنای فرهنگی خود دارند.
در مورد بخش دوم این پرسش هم باید بگویم که مناطق قدیمی شهری به دلیل هزینههای به مراتب کمتر، به محلی برای اسکان اقشار کم درآمد تبدیل شده و همین امر مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترده ای را به وجود آورده است که در صورت عدم رسیدگی به آن در آینده مشکلات زیادی گریبانگیر شهرها خواهد شد. این مناطق که در گذشه نه چندان دور، تابلوی هویت و اصالت یک شهر را نشان میداد به مکانهای ناامنی برای انسانها تبدیل شده است؛ از طرفی دیگر روند پرشتاب و رو به رشد جمعیت شهرنشین بر شهرسازی غلبه پیدا کرده و خود باعث دامن زدن به بافت سنتی و کهن و ایجاد طبقه فقیرنشین در آنجا شده است.
از اینرو عدهای چاره حل این مشکل را در حذف صورت مسأله میدانند و اقدام به تخریب بافت کهن و جایگزین کردن سازههای جدید و مدرن میکنند. این عدم فهم صحیح فرهنگی در حالی است که در بسیاری از کشورهای اروپایی که خود منشأ مدرنیسم بوده و امروز در دوره پسامدرنیسم زندگی میکنند، بخش قابل توجهی از بافتهای کهن و تاریخی به صورتی منطقی و هدفمند در کنار مدرنیزاسیون شهری حفظ و ابقا و از افراط و تفریط در این زمینه پرهیز شده است.
در واقع یکی از اصلیترین جاذبههای گردشگری در کشورهای مختلف اروپایی بناهای تاریخی و بافت-های احیا شده است؛ کمتر کشوری در قاره سبز را میتوان سراغ داشت که به این دست از بافتهای خود کمتوجهی کند؛ بلکه با درک صحیح، این آثار تاریخی فرهنگی را به جاذبههای توریستی تبدیل میکنند. باید با استفاده از تجربه آنان به احیای بافتهای تاریخی و کهن در کشورمان بپردازیم.
به نظر شما تقویت ساخت بناهای جدید با همان رویکرد و فضای زیباییشنایی که در گذشته وجود داشت، میتواند قدمی رو به جلو در تقویت معماری اسلامی ایرانی باشد؟ اگر مصداق بخواهم عنوان کنم مواردی نظیر میدان حسنآباد در تهران، سردر باغ ملی، بناهای تاریخی در شهرهای دیگر مثل یزد، شیراز، کرمان و...؛ فکر میکنید چنین رویهای میتواند مفید باشد؟
در چگونگی ساخت و معماری بناهای جدید باید «زمان» و «مکان» لحاظ شود. در گذشته، با گل و خشت و چوب؛ ساختمان میساختند اما امروزه با پیشرفت ساختوساز و پیدایش مصالح ساختمانی جدید و تغییر شیوههای معماری، اسکلت سازه ممکن است بتنی یا فولادی یا دیوار باربر با مصالح بنایی باشد؛ اما این تغییر مصالح و شیوههای اجرای بنا نباید ما را از کیمیای معماری ایرانی اسلامی غافل کند؛ زیرا هنر معماری ایرانی اسلامی به مثابه هنری است که پیام الهی را به بشر منتقل میکند؛ هنر معماری ایرانی اسلامی، فراتر از زمان و مکان بوده و از عالم بالا در جهان جسمانی نمایان شده است.
هنر معماری ایرانی اسلامی، هنری انتزاعی و منقطع از واقعیات نیست؛ بلکه ریشه در واقعیتها دارد و در جهان معاصر، کارکردهای ارزشمند و شگفتآوری دارد که انسان امروز به آنها نیازمند است؛ از اینرو هنر و معماری ایرانی اسلامی از برجستهترین هنرهایی است که آگاهانه یا در مواقعی غیرمستقیم با ایجاد موج مثبت در تقویت عزت نفس و احساس رضایت، نقش مهمی ایفا میکند که این موضوع میتواند تأثیرات بزرگی در سطح جامعه و انسانها ایجاد کند.
با قاطعیت میتوان گفت هنر معماری ایرانی اسلامی یکی از عوامل مؤثر برای ایجاد حس آرامش در انسان و جامعه است که عناصر تشکیلدهنده آن میتواند فضایی مفید برای رشد و تکامل فردی ایجاد کند و در نتیجه موج مثبت آن میتواند در تقویت احساس عزت نفس و رضایت نقش داشته باشند؛ در نتیجه حفظ، تداوم و بهرهگیری از این هنر در تلطیف فضای کالبدی و ذهنی زندگی معاصر شهری تأثیرگذار است. برای این منظور بهتر است از آثار دوره اسلامی، رنگهای معماری اسلامی برای فضاهای بیهویت معاصر که پر از پیامهای معنوی و اجتماعی است، استفاده کنیم.
بنابراین تقویت ساخت بناهای جدید با همان رویکرد و فضای زیباییشنایی که در گذشته وجود داشت، میتواند قدمی رو به جلو در تقویت معماری اسلامی ایرانی باشد؛ چراکه استفاده از عناصر هویتساز معماری ایرانی اسلامی میتواند ضمن ایجاد ترتیبی نو در فرآیند شکلگیری معماری، به نوسازی، بهسازی و بازسازی شهر نیز کمک کند و از سوی دیگر منجر به ایجاد حس تعلق به مکان و همچنین ایجاد آرامش در انسانها گردد که این خود موجب تأثیر مثبت بر رفتار جامعه میشود.
نظر شما