به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست «علوم انسانی اسلامی؛ امکان و چگونگی» به همت گروه کلام اسلامی و الهیات جدید و گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با حضور «مهدی گلشنی»، «محمد محمدرضایی»، «مهدی عباسزاده» و حججالاسلام «عبدالحمید واسطی»، «عبدالکریم بهجتپور»، قاسم ترخان» برگزار شد؛ همچنین حجتالاسلام «محمد کاشیزاده» در این نشست که امروز چهارشنبه، ۲۲ اسفند برگزار شد به عنوان دبیر علمی حضور داشت.
در ابتدای این نشست «مهدی گلشنی» با بیان اینکه مساله علوم انسانی اسلامی یکی از آن مواردی است که در محیط ما بسیار بد جا افتاده است؛ اظهار کرد: علت آن است که محیط ما از تحولاتی که در طول ۲۰ تا ۳۰ سال اخیر در غرب اتفاق افتاده ناآگاه است؛ یکی از این تحولات احیای علوم انسانی است؛ ۶۰ سال قبل که من برای ۹ سال آمریکا بودم چنین خبرهایی نبود که از این مباحث مطرح شود اما اکنون رسما دانشگاه MIT به عنوان مهمترین دانشگاه مهندسی آمریکا دانشجوی مهندسی را موظف میکند که شش هفت تا درس را در این حوزه بگیرد.
علم بدون فلسفه موفق نیست
عضو پیوسته فرهنگستان علوم ادامه داد: زمانی که من آمریکا بودم حتی یک فیلسوف مهم در برابر «برتراند راسل» قرار نداشت و اصلا دین در فضای علمی به شکل امروزی مطرح نبود اما اکنون انجمن فیلسوفان خداباور چندین هزار نفر عضو دارد؛ دانشگاه کمبریج انستیتو علم و دین فارادی دارد و به طور کلی اتمسفر در مورد دین تغییر کرده است؛ تحول دیگر مساله بازگشت فلسفه به علم است که بسیار اهمیت دارد چراکه آنها فهمیدهاند که علم بدون فلسفه موفق نیست؛ آن زمان انیشتین با فیزیکدانان کوانتومی دعوا داشت چراکه آنها می گفتند در جهان اتم شانس حاکم است و انیشتین میگفت علیت حاکم است؛ بعد از ۲۵ سال نظریهای آمد که میگفت علیت حاکم است.
فلسفه در علم احیا شده است
وی گفت: لذا فلسفه در علم احیا شده و مساله مهم کشف فلاسفه علم است که با وجود اختلاف نظرات جا افتاده و این کشف از این قرار است که در هر نظریه و در هر علمی یک سری اصول متافیزیکی حاکم است که از خود آن علم گرفته نشده است؛ مطلب دوم اینکه اگر شما یک نظریه داشته باشید که تجارب را توضیح دهد این تنها نظریه ای نیست که این تجارب را توضیح دهد، البته نظریات دیگری هم هستند که در برخی اصول با این نظریه تفاوت دارند اما همه تجارب را توضیح میدهند؛ این نظریهها در اصول حاکم بر خود تفاوت دارند؛ در فیزیک، زیستشناسی و علومانسانی مسایل و نظریات مختلف بیان می شود، برای مثال اقتصاد مارکسیست و لیبرالیست داریم. در رشته های دیگر اعم از روانشناسی و جامعه شناسی نیز نظرات مختلفی وجود دارد.
چهره ماندگار فیزیک افزود: همه این موارد نشان میدهد که تعداد اصول متافیزیکی حاکم بر علوم انسانی بیشتر از تعداد اصول متافیزیکی بر علوم پایه است برای اینکه اکنون در صد سال گذشته دو نظریه مهم در فیزیک حاکم بوده است اما در اقتصاد و روان شناسی و سایر علوم بسیاری از نظریات حاکم بوده است، اما سوال آن است که این اصول از کجا دریافت می شود؟ اندیشمندی چون «کارل پوپر» و بسیاری از دانشمندان تراز اول عصر ما معتقدند که برخی مطالب را چه در علوم انسانی و چه در علوم پایه نمی شود از خود آن علوم گرفت بلکه باید ادیان یا باید از فلسفه گرفت به همین جهت است که تئوری تکامل داروین خیلی رایج بود و اکنون نیز در کشور ما رایج است اما در ۱۹۹۳ میلادی مهمترین فیلسوف روانشناسی که خودش طرفدار اصیل تئوری داروین بود گفت من تئوری داروین را قبول دارم و آن طبیعت شناسی است، یعنی فقط آن چیزهایی که مشاهده می کنیم ماخذ است و چیز دیگری ماخذ نیست؛ اکنون وضعیت بسیار تغییر کرده است و واقعا متاسفم که این نسیم مثبت که در غرب ورزیده و سرآمدان علم و نَه آدمهای معمولیِ عرصه علم آن را درک کرده اند نَه به دانشکدههای مهندسی و نَه به دانشکدههای علوم انسانی ما رسیده است.
گلشنی گفت: وقتی میخواهید بین تئوریهای علمی قضاوت کنید میبینید که در اصول تفاوت دارند و نگاه میکنید تا ببینید کدامیک با دین و اصول مسلم شما میخواند، در فیزیک دو تئوری حاکم هست؛ یک تئوری که میگوید در دنیای اتم شانس حاکم است و یک تئوری که می گوید علیت حاکم است، ما دنبال این نبودیم که ببینیم چیزهایی که به عنوان اصول مسلم در دین ما آمده چه میگوید؛ وقتی صحبت از علوم انسانی اسلامی میکنیم معنایش این نیست که روش متداول در علم یعنی آزمایش و نظریهپردازی را کنار بگذاریم، آنجا که میخواهیم اصولی را بر نظریه حاکم کنیم باید انتخاب کنیم و همین نقطه است که یا فلسفهها دخالت میکنند یا دین وارد میشود علوم انسانی اسلامی معنا می یابد.
علوم اسلامی مفهوم دارد و عرصههای مختلف ورود کرده است
وی تصریح کرد: این پرسش که آیا جهان هدف دارد یا ندارد، فقط مساله علوم طبیعی نیست؛ یک فیزیکدان میگوید ندارد و برخی میگویند دارد. اسلام واضح میگوید جهان هدف دارد بنابراین ما در انتخاب میان اصول حاکم بر علم؛ انتخابمان اصول مسلمِ اسلام است؛ یکی از اصول مسلم در اقتصاد حرام بودن ربا است، اما سوال آن است که چه قدر عمل کردیم؟ غرب بیشتر از ما عمل کرده است؛ اکنون در ژاپن سود سرمایه در بانک صفر درصد است؛ در آمریکا و انگلیس دو تا سه درصد است که آن هم حقالعمل است اما در مملکت اسلامی ما ۲۵ تا ۳۰ درصد است، می خواهم بگویم که علوم اسلامی مفهوم دارد و در عرصه های مختلف و مهمی هم وارد می شود.
استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف افزود: من لذت می برم وقتی میبینم که فلاسفه غربی در برخی مسال مورد دعوا وارد شدند؛ از جمله اینکه آیا روح مادی است یا غیر مادی؛ بروید در دانشکدههای علوم شناختی، دانشکدههای فلسفه خودمان و بررسی کنید که درباره روح نظر حاکم چیست؟ حالا بروید در فیزیک، مهمترین فیزیکدان میگوید روح را با فیزیک نمیشود توضیح داد؛ برخی میگویند فقط از دین میشود توضیح داد، برندگان جایزه نوبل در فیزیک و پزشکی می گویند نمیشود این مسایل را از طریق علوم توضیح داد و صرفا باید از دین گرفت.
گلشنی تصریح کرد: سخن من این است که ما در علوم انسانی و علوم پایه غفلت کردهایم، در صورت تعامل با غرب در سطح بالا خواهید دید که چه قدر اکنون فلاسفه غربی به فلسفه اسلامی نزدیک شدهاند؛ خواهید دید که دو تن از مهمترین فیزیکدانان غربی کتاب در مورد غیرمادی بودن روح نوشتند و دقیقا دیدگاه های فلاسفه ما را دارند؛ بنابراین زمان آن رسیده است که توجه به آن تحولات کنیم؛ نفوذ غرب در کشور ما مانع شده است که این تحولات مثبت به دیار ما برسد و این یعنی در همه حوزه ها از علوم انسانی، علوم پایه، مهندسی در این سطح غفلت کرده ایم.
وی ادامه داد: در حال حاضر مهندسهای ما از دخالت علوم انسانی در حوزه تخصصی خودشان جلوگیری می کنند؛ برای مثال به یاد دارم که وقتی ما بخش فلسفه علم راه انداختیم چه قدر اساتید مهندسی مخالفت داشتند البته الان قضیه فرق کرده است لذا نباید فقط به جنبههای زشت غرب توجه نکنیم.
این گزارش میافزاید: در ادامه «محمدرضا محمدرضایی» طی سخنانی اظهار کرد: وقتی در باب علوم انسانی اسلامی سخن میگوییم باید به لحاظ مفهومی منقح شود؛ فکر میکنم کسانی که مخالف این بحث هستند تصور درستی از علوم انسانی اسلامی ندارند، اگر تصور درستی داشته باشند فکر نمی کنم مخالفت کنند، این به ابهام یا تصور درستی که از این موضوع ندارند باز می گردد، اگر بتوانیم مقداری این مساله را روشن کنیم ممکن است کمکی به این بحث شود.
استاد فلسفه دین دانشگاه تهران ادامه داد: البته از سوی دیگر باید از کسانی که مسئول بودند نیز مطالبه داشته باشیم یعنی کسانی که اکنون خودشان مدعی هستند که در عرصه علوم انسانی اسلامی کاری انجام نشده است؛ باید آسیب شناسی شود شاید مشکل خود شما باشید، چرا وقتی در مسند کار بودید تَرک فعل کردید؟ یکی از مصیبت های ما همین است که برخی که در پست مسئولیت قرار می گیرند اعتقادی به آن کار ندارند، اگر در بحث علوم انسانی اسلامی مسئولان همراه بودند شرایط به این شکل نبود.
محمدرضایی تصریح کرد: علوم انسانی علومی است که احوال و فعالیتهای انسان را در حوزههای مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد، موضوع این علوم انسان است؛ تصور مختلفی در باب انسان هست و اینگونه نیست که تعریف واحدی در تمام کتب از انسان باشد؛ به صورت کلی ما دو دیدگاه را میتوانیم در باب انسان داشته باشیم، نخست اینکه انسان یک عضو از مجموعه عالم است که اختیار ندارد، جبر بر او حاکم است و همه چیز بر او اثر میگذارد و خودش محصول تصادف است، آینده هم ندارد و دنبال چیزی نیست، افرادی که این دیدگاه را دارند به سعادت جاودانه و آخرت هم اعتقاد ندارند، این دیدگاه الحادی است و معتقد است که خلقت انسان تصادف بوده و غایت و غرضی پشت آن نبوده است، روش درک این تحلیل مفهوم انسان فقط از طریق تجربه است؛ گرایشهای معنوی سعی میکنند انسان را بر اساس تبیینهای مادیگرایانه تحلیل کنند که این دیدگاه فلسفی است، وقتی قایل باشید که عالم مساوی ماده است، روش فهم مناسبات این عالم روش تجربی است مشخص است که محصولاش چه می شود.
گرفتاری ما این است که انسانهای غیر مهذب و انسانهایی که به لحاظ فکری مشکل دارند امروز سردمدار علم شدند
وی افزود: به نظر من پدران علم جدید راه اشتباهی را طی کردند، اکنون ما می خواهیم خطاهای آنان را اصلاح کنیم آیا این خطا است؟ ما معتقدیم که اسلام طرفدار علم است البته که اگر واقعا علم باشد اسلام مدافع آن است، چه در بُعد معرفتی و چه در بُعد عملی، هرجا حق است اسلام مدافع آن است؛ قرآن می فرماید: «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن) و این یعنی علم باید فراروی شما باشد؛ ما معتقدیم دیدگاههایی که در باب علوم انسانی وجود داردعلم نیست بلکه شبههعلم است، لذا دیدگاههای مختلفی در مورد انسان وجود دارد که به یک دیدگاه اشاره کردم اما دیدگاه دیگر مبتنی بر این است که انسان مخلوق خداست و وابسته به عالم غیب بوده و دنیا برای او خلق شده و در پیشگاه خداوند احترام دارد؛ بر اساس این دیدگاه خداوند پیامبران الهی را فرستاده که این انسان را تربیت کنند؛ این پیامبران آمدهاند تا انسان را تزکیه کنند؛ اگر انسان تزکیه نباشد حتی اگر عالِم هم شود فاسد میشود؛ اینکه اکنون دنیای ما رنج میبرد از آن جهت است که این انسان مهذب نشده و تحت تعالیم انبیای الهی قرار نگرفته است؛ گرفتاری ما این است که انسانهای غیر مهذب و انسانهایی که به لحاظ فکری مشکل دارند امروز سردمدار علم شدند، اگر علم واقعا علم باشد که ما مدافع آن هستیم.
استاد فلسفه دین دانشگاه تهران تصریح کرد: برای مثال یکی از شاخههای علوم انسانی اخلاق است، مکاتب مختلف و معیارهای متعدد اخلاقی داریم، از مسایل بسیار مهمی هم که برای انسان حایز اهمیت است همین اخلاق است؛ اما علوم جدید امروز در حق وتو تبلور کرده و محصول علوم انسانی جدید حق وتو کردن است و اینکه هرکسی زور و قدرت و بمب اتم دارد حرف اش برتر است؛ در نهایت حقوق بشر امروز بر اساس مسایل سودگرایانه تحلیل می شود و هرکشوری حتی اگر ناقض حقوق بشر باشد چون منفعت برای دیگری دارد یار مهرباناش میشود. علوم انسانی جدید بر مبنای اصول تجربهگرایانه و مادیگرایانه بنا شده که هر دو غلط هستند؛ تجربهگرایی صرف به شکاکیت میانجامد
وی ادامه داد: خطاب من به افرادی است که مخالف علوم انسانی اسلامی هستند؛ ما ادله و مطالب خود را بیان می کنیم شما هم دلایل خود را عرضه کنید، آیا این تمسخر کردن دارد؟ تصور خود را از این علوم روشن کنید، ما می خواهیم افق دید دانشپژوهان علوم انسانی روشنتر باشد، می خواهیم نظریات درستی ارایه شود، اگر نظریات درست باشد ما مخلص آن علم هم هستیم.
در ادامه این نشست علمی حجت الاسلام «عبدالحمید واسطی» بحث خود را از منظر سیاستگذاری علم و حمایت از شکل گیری یک دانش در یک حوزه خاص مطرح کرد.
استادیار گروه منطق فهم دین پژوهشکده حکمت و دین پژوهی گفت: مقصود من از سیاستگذاری علم، بحث خط مشیهایی است که اثرگذار بر تخصیص ساختارها، فرآیندها و منابع انسانی و بودجه به هدف رشد یک دانش؛ فارغ از رویکردهای ایدئولوژی و حاکمیتی است، در نتیجه با این سوال بحث را آغاز می کنم که در یک سیاستگذاری بینالمللی یعنی فارغ از هرگونه پشتوانه ایدئولوژیک برای رشد علم و دانش، آیا جایگاهی برای پژوهش بر منابع دانشی دین اسلام با هدف دستیابی به نظریههای علمی در علوم انسانی از منظر دین اسلام وجود دارد یا خیر؟ آنچه که از ناقدین علوم انسانی اسلامی در این سالها دیده شده ابتدا بحث تعارض علم و دین بود که تا اندازهای بعد از تلاشهای فراوان کسانی که به دنبال علوم انسانی اسلامی و علم دینی بودند، بحث تعارض علم و دین در فضای علمی کشور ما بود؛ بعد از مدتی افرادی که در فضای این مباحث بودند گفتند که اصلا دین چنین ظرفیتی در عرصه علم ندارد و قلمرو حداقلی دارد و فقط مربوط به امور هدایت و ارتباط فرد با خداوند است؛ اکنون بحث این است که دین چنین ظرفیتی دارد و به صورت استدلالی قابل رقابت با دیگر نظریهها و حجم انبوهی از مطالب علمی پژوهشی است؛ حال اگر دین ظرفیت حداکثری دارد پس مشکل در بحثهای حاکمیتی و بحثهای تخصیص ساختار و به ویژه بودجه به تصریح به میان می آید و بسیار مطرح می شود؛ من از این نظر بحث را اینگونه طرح کردم که فارغ از رویکرد ایدئولوژیک و حاکمیتی؛ فرض کنید که ما حاکمیت سکولار داریم و بعد هم سیاست گذاری علم را به معنای بین المللی به دست منتقدین علوم انسانی اسلامی می دادند؛ آیا در منطقه سیاستگذاری، خود آنها هم ملتزم به رویکرد غیر ایدئولوژیکی و حاکمیتی خواهند بود؟
وی گفت: اگر در منطق علمی و سیاست گذاری علم که برای رشد علم و دانش شکل می گیرد، تخصیص منابع نیروی انسانی انجام شود و جایگاهی برای پژوهش در منابع دین اسلام به عنوان یک پدیده لحاظ شود آن هم با هدف دستیابی به نظریات علوم انسانی آیا چنین کاری را انجام می دهند یا خیر؟ پاسخ این سوال از حیث علمی پژوهشی تابعی از هشت متغیر است، از جمله: حجم دادههای آن موضوع؛ مثلا این جا موضوع نظریههایی است که دین اسلام به عنوان ایده ارایه کرده و اساسا منابع دانشی دین اسلام؛ حال پرسش آن است که آیا منابع بودایی، الهیات اجتماعی مسیحی و یهودی ... در فضای بینالمللی بر اساس منطق سیاست گذاری حمایت می شوند؟ متغیر دیگر حجم دانشمندان و کنشگران عرصه است؛ متغیر دیگر حجم مراکز و موسساتی است که در آن عرصه فعالیت دارند آن هم نَه فقط در فضای داخلی بلکه در سطح بینالمللی؛ متغیر دیگر حجم مقالات و پژوهش ها در حداقل نیمقرن اخیر است یعنی اگر بخواهیم در علوم انسانی اسلامی معاصر رقابت داشته باشیم باید ببینم چه حجمی از پژوهش ها در این زمینه منتشر شده است؛ متغیر دیگر فراوانی متقاضیان و پیروان نسبت به آن موضوع و مسالهای است که در سیاست گذاری علم به آن وزن میدهیم یعنی چه مقدار افرادی منتظر هستند که محصولی از آن بیرون بیاید یعنی فشار تقاضا بیاید و آن را از بین ببرد؛ متغیر دیگر نیاز به خلاقیت و منابع جدید است یعنی علوم انسانی رایج یک وقت مسایل ما را حل کرده است و کارآمدی و رضایت بخشی قابل قبولی داشته و بر اساس آن مسایل خود را حل کردیم و یک وقت هم نیاز به بودجه داریم و منابع انسانی نداریم و بسیاری از متغیرهای دیگر؛ صحبت آن است که کارآمدی علوم انسانی رایج از سوی نخبگان این عرصه زیر سوال است.
در ادامه این نشست حجت الاسلام «قاسم ترخان» با اشاره به زیر سوال رفتن امکان تحقق علوم انسانی اسلامی که از سوی برخی مطرح میشود، گفت: منطق این افراد آن است که می گویند اصلا چنین چیزی نیست و اگر بود ما با دانشی که شما ادعا می کنید در مقام تحقق مواجه می شدیم، با این عدم تحقق نتیجه می گیرند که این طرح شکسته خورده است و هزینه ها را هم مطرح می کنند و اینکه از همان اول گفته اند که این طرح موفق نیست اما باز هم این مقدار هزینه شده است و ...؛ برخی دیگر می گویند که مسیر را اشتباده رفته ایم و با این حال اکنون در مقام مدعی قرار گرفته اند و مطالبهگری می کنند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: در این فرصت به طرح چند موضوع و نکته میپردازم، نخست آنکه توقع بیجا ممنوع است، یعنی اساسا کسانی که در بحث تولید علم کار میکنند نباید انتظار داشته باشد که در یک بازه زمانی چهل ساله در رشتههای مختلف اتفاقات ناگهانی بیفتد، آیا انتظار دارید اتفاقاتی که در سیر علوم انسانی در طول چهارصد سال در غرب به ووقع پیوسته در طول ۴۰ سال در کشور ما محقق شود؟ طبیعی است که محقق نمی شود و از سوی دیگر نتیجه گیری غلط است ما دنبال علوم انسانی اسلام هستیم.
وظیفه امروز ما تولید علم و نقد علوم رایج است
وی گفت: نکته دوم که میخواهم بگویم آن است که ما باید یک تحلیل کنیم و ببینیم که چه گامهایی را باید برداریم، چه گامهایی را برداشته ایم و برای آینده باید چه اقداماتی را انجام بدهیم؟ من معتقدم که ما دو کار باید انجام دهیم، نخست تولید علم و نقد علوم رایج است؛ اینکه علوم انسانی متداول با چه آسیبهایی مواجه است و آیا ادبیات لازم آن تولید شده است؟ گام دوم بحث های پیرامونی است یعنی مباحثی که باید به آن بپردازیم تا وارد عرصه تولید علوم انسانی اسلامی شویم؛ به بیان دیگر باید گفتمان را ایجاد کنیم تا جامعه به این سمت بیاید و اینکه اصلا آیا فایده دارد که ما وارد این عرصه شویم؟ اگر وارد این عرصه علوم انسانی اسلامی نشویم چه مشکلی پیش می آید؟ رابطه میان علم و دین چیست؟ البته گام دوم به شکل جدی برداشته شده است و من تاسف می خورم از برخی اظهار نظرها که به ادبیاتی که در قالب مقالات و کتاب تولید شده مراجعه نمیکنند؛ افرادی که اشکال می گیرند در واقع می خواهند اصل کار را زیر سوال ببرند، سوال من این است که چرا منابع را نمی بینند؟ البته که ما تا نقطه مطلوب فاصله داریم اما اینگونه نیست که هیچ اقدام و فعالیتی صورت نگرفته باشد.
حجت الاسلام ترخان با بیان اینکه نباید علوم را ایدئولوژیزده کنیم، افزود: دوگانه انگاری صورت گرفته که اساسا علوم انسانی اسلامی، به معنای ایدئولوژی کردن علم است و اساسا منافات با روح تحقیق علمی دارد، تحقیق علمی که نباید با ایدئولوژی مخلوط شود؛ نکته دیگر تاثیر مبانی در نظریه ها است؛ اگر من معتقد باشم بر اینکه بر اینکه جهان سنت الهی حاکم هستند.
علوم انسانی اسلامی میخواهد افق دید را گسترش دهد
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: علوم انسانی اسلامی میخواهد افق دید را گسترش دهد و بگوید شما که میخواهید تبیین و تفسیر کنید؛ پدیده را مورد تبیین قرار دهید، این نکته مهمی است، آیا علوم انسانی رایج بی طرف است؟
در بخش دیگری از این نشست حجتالاسلام «عبدالکریم بهجتپور» طی سخنانی اظهار کرد: یکی از راهکارهای توسعه بحث در رابطه با علوم انسانی اسلامی آن است که منتقدین بتوانند حرف های خود را مطرح کنند.
دانشیار گروه قرآنپژوهی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: در غرب گفتند دین رابطه معنوی بین انسان و خداست و چند حوزه تعیین و بر اساس آن علم تولید کردند اما در نظام اسلامی ما مساله این نیست بلکه موضوع آن است که علم آمده و وارد حوزه دین شده و گزارههای صریح را زیر سوال برده است، منتقدین چه پاسخی در برابر این مساله دارند؟
علوم انسانی اسلامی چتر گسترده ای دارد
وی افزود: اگر توانستید حوزه پیشرفت علم را در عرصه دین بر اساس تعاریف اسلام بگیرید ما قبول می کنیم، هرجا که علم وارد حوزه دین نشود و بگوید وارد آن حوزه نمی شوم ما هم می گوییم باشد، دین در واقع گسترده تر از هدف علوم نقش ایفا می کند، ما معتقدیم که نه فقط تعارض بلکه هماهنگ سازی علم و بحث تولید علوم انسانی اسلامی چتر گستردهای دارد.
حجت الاسلام بهجتپور تصریح کرد: علم حتما حوزه های مشترک با دین دارد، مساله ما این است که دین مکتب ساخته و بایدها و نبایدهایی را تعریف کرده و اصلا نمی خواهد وارد حوزه علم شود، علمی سازی بایدها و نبایدهای دین کار ماست و دانشمندان دانشگاه های ما باید فکرهایشان را روی هم بگذارند تا بازار لازم را تولید و سوالات را حل کنند، بنابراین نباید پسروی کنیم؛ من معتقدم که دین در حوزه دانش هم ورود کرده است.
وی افزود: باید سوال را به قرآن عرصه کنیم تا جواب را دریافت کنیم، ما به عنوان دانشمند مسلمان علوم انسانی هستیم و می خواهیم ببینیم که اسلام چه حرفی دارد، سوال خود را باید به قرآن ببریم.
نظر شما