به گزارش خبرنگار شبستان، نشست عصر اقتباس با موضوع بررسی اقتباس سینمایی از رمان «خوشههای خشم» نوشته جان اشتاین بک، سهشنبه 14 آذر با حضور مسعود فراستی در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.
در این نشست و پس از نمایش فیلم اقتباسی این رمان به کارگردانی جان فورد، مسعود فراستی به دلیل اینکه فرصتی مجدد برایش فراهم نشده بود تا رمان را تا پایان بار دیگر مرور کند از حاضران درخواست کرد مختصری درباره کتاب توضیح داده و نظرات خود را ابراز کنند.
وی پس از تداعی شدن بخش هایی از این کتاب، گفت: این کتاب در صفحات ابتدایی وضعیت کلی آن روز جامعه آمریکا را توصیف میکند و بیشتر هم متمرکز بر مساله زمین است. کتاب جان اشتاین بک یکی از مهمترین کتابهای تاریخ آمریکا است و به خوبی آن دوره تاریخ آمریکا و مشخصاً اوایل دهه 20 را نشان میدهد؛ اینکه چگونه ابزارها مدرن میشوند و این در تضاد با کار نیروی انسانی است.
این منتقد سینما اظهار کرد: البته در همین بخش جان اشتاین بک، آلاحمدی رفتار کرده است؛ یعنی با اینکه اثر شاهکاری آفریده اما نگاهش به گذشته است. تراکتور به عنوان یک مولفه مهم در این کتاب نقش وسیلهای را دارد که جای آدمها را تنگ کرده و بلکه گرفته است.
وی بیان کرد: در شیوه نگارش کتاب هم نویسنده به خوبی فضا را ترسیم کرده و افراد را به درستی و مناسب معرفی میکند، توصیفی که در کتاب از شخصیت «تام» میشود، به گونهای است که حتی شیارها و پینههای دست او نیز توصیف میشوند و شخصیتپردازی علمی است؛ اما فیلم، فیلم خوشههای خشم بر خانواده استوار است، اما کتاب این گونه نیست، خانواده در حال فروپاشی، حاصل بحران و بیکاری اقتصادی است.
فراستی با اشاره به اینکه جان فورد در این فیلم خانواده را به خوبی ترسیم میکند، تاکید کرد: نقش افراد را به درستی برمیگزیند، خشم در چهرهها وجود داشته و مشاهده می شود و این باعث میشود او از جان اشتاینبک پیشتر باشد. زمانی که کتاب جان اشتان بک را میبندیم، شعار «زندهباد زندگی قبل از تراکتور» را میشنویم. نویسنده در شیوه نگارش هم تضادها را خوب نشان داده است.
وی به تفاوت کتاب با فیلم اشاره کرد و گفت: تفاوت کتاب جان اشتاین بک با فیلم جان فورد در این است که فیلم اساساً متکی بر خانواده است اما در کتاب خانواده در حال فروپاشی است؛ اساساً در کتاب ما به جای اینکه مسئلهمان زمین باشد، حاصل آن را میبینیم؛ یعنی کارگرهایی که بیخانمان شدهاند. همچنین جان فورد با دقت بیشتری آدمها را انتخاب کرده است؛ آدمهای این کتاب که باید از آنها فیلم ساخت، الزاماً باید لاغر و قدبلند باشند و در چهرهشان نیز هم مهربانی باشد هم خشونت.
فراستی خاطرنشان کرد: به همین خاطر من معتقدم در فیلم فورد انتخاب بازیگرها جلوتر از شخصیتپردازی جان اشتاین بک است. در کل تاریخ سینما مادری به خوبی شخصیت مادر در فیلم جان فورد ندیدهام؛ انگار او یک مادر ایرانی است چون من او را میفهمم؛ دقت کنید که من دارم میگویم من مادرِ فیلمهای آمریکایی را میفهمم ولی مادر فیلمهای ایرانی را نه.
وی با اشاره به فیلم مادر علی حاتمی ادامه داد: حتی شخصیت مادر در فیلمی به همین نام از زندهیاد علی حاتمی را یک مادرِ عام است. ما در هنر و به خصوص سینما هر چقدر خاصتر بیافرینیم، به عام نزدیک میشویم ولی آدم عام نه عام و نه خاص میشود. معتقدم با اینکه شخصیت مادر در کتاب «خوشههای خشم» جان اشتاین بک زیاد خاص نیست، اما در فیلم جان فورد اینگونه نیست و ما با یک مادر خاص رو به رو هستیم و به همین خاطر است که او را درک میکنیم.
فراستی در پایان سخنانش بیان کرد: فیلم جان فورد و کتاب جان اشتاین بک هر دو تلخ هستند اما تلخی فیلم جان فورد فعال است و ما را نمیاندازد در حالی که کتاب ما را میاندازد. جان فورد از یک طرف نسبت به روابط قبل از مدرنیته سمپاتی دارد مثل اخلاقیات سنتی خوب اما مخالف جلو رفتن هم نیست.
پایان پیام/
نظر شما