علل پیدایش و پیامدهای شوم سلطنت بنی‌امیّه

حاکمیّت معاویه و در پی آن، به قدرت رسیدن بنی‌امیّه، معلول کنار زدن ولایت در سقیفۀ بنی ساعده و انحراف حکومت از مبانی و احکام اسلام اصیل بود.

به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله مظاهری، از اساتید اخلاق حوزه در رابطه با علل پیدایش سلطنت شوم بنی امیه گفت: حکومت بنی‌امیّه، پس از واقعۀ شوم و نامبارک سقیفۀ بنی ساعده، پایه ریزی شد و عالم اسلام را به خاک مذلّت نشاند. بعد از جریانات سقیفه، حکومت مرکزی مدینه، به عنوان رشوه و برای رهایی از جنجال‌های سیاسی خاندان ابوسفیان، آنان را به شام فرستاد و حکومت آن منطقه را به آنها واگذار کرد، به شرط آنکه با حکومت مرکزی کاری نداشته باشند. در ابتدا فردی به نام یزید بن ابی‌سفیان، حاکم شام بود که پس از سه سال از دنیا رفت. سپس، معاویه جایگزین شد که فردی شیطان صفت، سیاست‌باز، دغل‌کار و باهوش بود.

وی افزود: سیاست‌بازی و دغل‌کاری‌ معاویه، بسیار حائز اهمیّت است، زیرا به گواهی تاریخ، بارها با دسیسه و نیرنگ، مسیر حرکت مسلمین را منحرف ساخته است. شاید بتوان گفت معاویه از نظر سیاست‌بازی، بی‌نظیر است. او حدود نیم قرن، برای براندازی اسلام تلاش کرد و به اقرار خودش، آرامش و دل‌خوشی او در حذف کلمۀ توحید و نام نبیّ اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از مأذنه‌ها بود!

شجرۀ طیّبه و شجرۀ ملعونه در قرآن کریم

آیت الله مظاهری تصریح کرد: قرآن کریم به دو شجرۀ«طیّبه» و «ملعونه» اشاره می کند. شجرۀ طیّبه، درختی است که اصل آن ثابت، ریشه‌دار و مستحکم است و شاخ و برگ و میوه‌های ارزشمند آن در آسمان می‌باشد. «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»[1] در مقابل شجرۀ طیبۀ قرآن، «شجرۀ ملعونه» قرار دارد: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآن‏»[2] ریشه‌های درخت ملعونه، در قعر جهنّم و میوۀ آن، تلخ‌‌تر از حنظل است. به عبارت دیگر، میوۀ شجرۀ ملعونه، شقاوت دنیا و آخرت است. بر اساس روایات و اقوال مفسّرین، شجرۀ طیّبۀ قرآن کریم، اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» و حکومت آن بزرگواران است؛[3] همچنان‌که منظور از شجرۀ ملعونه، بنی امیّه و حکومت آنان می‌باشد. [4]

این استاد اخلاق گفت: همچنان که اشاره شد معاویه نزدیک به نیم قرن، برای براندازی اسلام تلاش کرد و به اقرار خودش، آرامش و دل‌خوشی او در حذف کلمۀ توحید و نام نبیّ اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله از مأذنه‌ها بود! حکومت مرکزی نیز در پاسخ به شکایات متعدّد مسلمین از معاویه، پاسخ می‌داد که او اختیار تام دارد و هرچه بکند، درست است! نتیجۀ چنین حکومتی و بازتاب اعطای اختیار تام به معاویه، معلوم و مشخّص است. معاویه با استفاده از عملکرد آزادانه و در اختیار داشتن ثروت بی حدّ و حصر بیت المال مسلمین و جمع کردن افرادی مانند عمروعاص می‌تواند شجرۀ ملعونه را ریشه‌دار کند و به ثمر بنشاند.

 سلطنت بنی‌امیّه، پیامد انحراف حکومت از اسلام اصیل

آیت الله مظاهری خاطرنشان کرد: حاکمیّت معاویه و در پی آن، به قدرت رسیدن بنی‌امیّه، معلول کنار زدن ولایت در سقیفۀ بنی ساعده و انحراف حکومت از مبانی و احکام اسلام اصیل بود. معاویه توانست در طی پنجاه سال تلاش مداوم، شجرۀ خبیثه و ملعونۀ بنی امیّه را ریشه‌دار و قوی کند. او همۀ بیت‌المال را برای تقویت و استحکام هرچه بیشتر این درخت نامبارک صرف نمود و افراد سیاست‌باز و علمای نابابی نظیر ابوهریره که صحابی بود یا امثال کعب الاحبار، که حبّ دنیا و ثروت و مقام در وجود آنان رسوخ داشت را در اطراف خود جمع کرد. معاویه با زیرکی تمام، عمروعاص‌‌ را به کار گرفت و با تدابیر شیطانی و سیاست ‌بازی او، جنگ صفیّن که با موفقیّت لشکر امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» رو به پایان بود را با بهره‌ گیری و سوء استفاده از افراد نادانی که در جبهۀ حق بودند، با پیروزی معاویه تمام کرد. او با فراهم‌آوری علما و اصحابی که ایمان ضعیفی داشتند و با ایجاد پایگاه مستحکمی برای آخوندهای درباری، اقدام به جعل روایت و حدیث از پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌ در تقویت بنی امیّه و تضعیف هرچه بیشتر اهل بیت سلام‌الله‌علیهم کرد.

وی افزود: سیاست‌بازی‌ معاویه، جعل روایت، چهرۀ منافقانه او و نادانی و جهل افراد، از جمله عوامل موفقیّت معاویه در بارور کردن شجرۀ خبیثۀ بنی امیّه بود. شجرۀ ملعونه‌ای که نتیجۀ آن، روی کارآمدن فردی مانند یزید شد که منکر اسلام، وحی و دیانت گردید و به صورت علنی و با غرور گفت: لَعِبَتْ‏ هَاشِمٌ‏ بِالْمُلْکِ‏        فَلَاخَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَل [5]

بنی هاشم برای حکومت، با مردم بازی کرده‌اند! هیچ خبری نیست؛ نه قرآنی نازل شده و نه وحی و پیغمبری آمده است! یزید، خود را خلیفۀ رسول خداصلّی‌الله‌علیه‌وآله‌ نمی‌دانست، بلکه خلافت را به مثابۀ سلطنت و پادشاهی مانند کشورهایی مثل روم و ایران، می‌پنداشت.

این استاد حوزه یادآور شد: گرچه تفکّر و روش یزید، در عملکرد معاویه و عمّال او نیز مشاهده می‌شد، اما آنان به خاطر حفظ مقام و موقعیّت ظاهری، از ابراز علنی چنین مطالبی ابا داشتند، ولی وقتی شجرۀ ملعونۀ بنی امیّه توسّط معاویه و عمّال او ریشه‌دار گردید و به ثمر نشست، ظهور و بروز این افکار، در کلمات، رفتار و شعرهای یزید نمایان شد.

در واقع، حاصل انحراف سقیفۀ بنی ساعده و نتیجۀ کنار زدن امیرامؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و نپذیرفتن ولایت آن حضرت و نیز پیامد سکوت مسلمانان، انکار اسلام توسّط یزید و تبدیل حکومت اسلامی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به سلطنت بنی‌امیّه بود و این ثمرۀ شوم، تنها پس از گذشت پنجاه سال از رحلت پیامبر گرامی، به بار نشست.

آیت الله مظاهری تصریح کرد:هنگامی که شجرۀ ملعونۀ بنی امیّه به بار نشست و میوه‌ای تلخ‌تر از حنظل، به جامعۀ اسلامی تحمیل نمود، و ریشه‌ها و شاخ‌و برگ‌های نامبارک خود را همه‌جا گسترانید، امام حسین «سلام‌الله‌علیه» برای حفظ و احیای اسلام و شجرۀ طیّبۀ قرآن کریم، چاره‌ای جز قیام ندیدند. گرچه امام حسین سلام‌الله‌علیه با شناخت و آگاهی از اوضاع زمان و مردم، می‌دانستند که با شخص معاویه و یزید نمی‌توانند بجنگند و پیروز شوند، ولی می‌دانستند که با شخصیّت و روش و منش آنان، می‌توان جنگید، لذا برای نابودی این شجرۀ ملعونه، قیام را بر خود واجب ‌دیدند و برای آن، اقدام فرمودند. به عبارت دیگر، یکی از واجبات مهم برای امام حسین سلام‌الله‌علیه قیام و شهادت و به دنبال آن، اسارت عیال و فرزندان بود.

نابودی سلطنت بنی‌امیّه در پی قیام عاشورا

وی با اشاره به ثمرات قیام عاشورا گفت: واقعۀ کربلا، آتشی برافروخت که موجب ریشه‌کن شدن شجرۀ خبیثۀ بنی امیّه گردید. امام حسین سلام‌الله‌علیه برای نابودی این درخت نامبارک، هرچه داشتند، در راه خدا تقدیم کردند. حتّی روز عاشورا، وقتی طفل شش ماهۀ ایشان به شهادت رسید و حضرت او را زیر خاک دفن کردند، دامان خود را تکاندند؛ یعنی خداوندا چیز دیگری برای فداکردن در راه تو ندارم و هرچه داشتم، نثار کردم.  شعله‌های آتشی که به واسطۀ قیام و شهادت امام حسین سلام‌الله‌علیه افروخته شد، باید به کوفه و شام نیز منتقل می‌گردید تا بتواند ریشه‌های درخت خبیثۀ بنی امیّه را بسوزاند و آن را به کلّی نابود کند؛ لذا امام سجّاد سلام‌الله‌علیه و حضرت زینب و خاندان اباعبدالله الحسین سلام‌الله‌علیهم با اسارت خود، این مهم را برعهده گرفتند.

آیت الله مظاهری افزود: امام سجّاد سلام‌الله‌علیه، در این راه نظارت بر گسترش این قیام را بر عهده داشتند؛ آنجا که باید سخن بگویند، خطبه می‌خواندند، آنجا که باید نهی کنند، نهی می‌کردند و آنجا که باید مردم را به قیام تحریص کنند، تحریص می‌نمودند. حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نیز با خطبه‌های آتشین خود، این آتش برافروخته را ابتدا به کوفه و سپس به شام منتقل کردند و هرجا ریشه‌های شجرۀ ملعونه را می‌خشکاندند، شجرۀ طیبه را به جای آن می‌نشاندند. آتش برافروخته شده از شهادت امام حسین سلام‌الله‌علیه در کربلا، با اسارت و سخنان کوبندۀ حضرت زینب و نظارت امام سجّاد سلام‌الله‌علیه و اسارت عیال و فرزندان امام حسین سلام‌الله‌علیهم به کوفه و شام منتقل شد و توانست کاخ یزید و یزیدیان، و مهم‌تر از آن روش و منش و شخصیّت بنی‌امیّه را در هم بکوبد و ویران سازد.

وی تاکید کرد: نباید تصوّر کرد که یزید سه سال پس از شهادت امام حسین سلام‌الله‌علیه به درک واصل شد، بلکه ریشۀ یزید و یزیدیان پس از واقعۀ عاشورا خشکانده شد؛ آنگاه که امام حسین ‌علیه السلام و یاران ایشان به شهادت رسیدند و امام سجّاد سلام‌الله‌علیه و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و خاندان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله را به اسارت بردند، شجرۀ خبیثۀ بنی‌امیّه نابود شد. مرگ یزید نیز، بسیار فجیع، امّا ساده و بدون جنگ و کشتار اتّفاق افتاد. روزی برای شکار بیرون رفته بود. ناگهان اسبش رم کرد و او را در حالی که یک پایش در رکاب گیر کرده بود، روی زمین کشید و تکّه تکّه کرد و هنگامی که ایستاد، فقط یک پا از یزید باقی مانده بود. با مرگ یزید، حکومت پنجاه سالۀ بنی امیّه به طور کّلی نابود گردید.

این مدرس حوزه یادآور شد: چند روز بعد وقتی پسر یزید به حکومت رسید و خلیفه شد، روی منبر رفت و به جای اینکه بر ابوسفیان، معاویه و یزید درود بفرستد، آنان را به خاطر اهانت‌های بی‌شمار به خاندان پیامبر، خصوصاً شهادت امام حسین و اسارت حضرت زینب و فرزندان امام حسین سلام‌الله‌علیهم لعن کرد و از آنان تبرّی جست و با کناره‌گیری از خلافت، مردم را به امام سجّاد سلام‌الله‌علیه ارجاع داد.[7] به عبارت دیگر، شجرۀ ملعونۀ بنی امیّه و درخت زقّومی که در جهنّم ریشه دوانده بود و با شهادت امام حسین سلام‌الله‌علیه و اسارت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها ریشه کن شده بود، رسماً نابود گردید و شجرۀ طیّبۀ قرآن، رو به رشد و تعالی نهاد.

پی نوشتها؛ 

1. ابراهیم / 24

2. اسراء / 60

3. ر.ک: بصائر الدرجات، ج 1، صص 60-58

4. ر.ک: تفسیر العیاشی، ج 2، ص 297؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 425؛ بحار الانوار، ج 8، ص 380- 381. تفسیر الصافی، ج 1، صص 975-976و ...

5. الاحتجاج، ج 2، ص 307

6. اللهوف، ص 65

7. حیوة الحیوان، ج 1، ص 89

 منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری

پایان پیام/

کد خبر 202824

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha