هدیه خدا به امامی کاشانی/سه مرکز توان‌بخشی به برکت وجود یک فرزند معلول

خداوند این بچه را برای من مقدر فرموده تا اینکه بیشتر به این مقوله و مساله بپردازم و بتوانم از امکاناتی که دارم، قدمی در این راه بردارم.

به گزارش خبرنگار شبستان، محمد در مهر سال 1310 در کاشان و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. میرزا ابوتراب خانه را کلاس درس کرده بود و سعی می‌کرد فرزندانش با معارف قرآنی و مفاهیم اهل بیت آشنا شوند. وضع مالی آنها خوب نبود ولی تا چشم کار می‌کرد دور و برش پر از کتاب بود، کتاب‌هایی که یک دنیا ارزش داشت. محمد که کوچک‌ترین فرزند این خانواده بود، تحصیلات ابتدایی‌اش را در دبستانی که مدیر آن فردی روحانی به نام سیدمحمد سلیمی بود تا سال ششم ادامه داد، جامع‌المقدمات را خواند و در کنار پدرش تفسیر صافی و مهجه البیضاء را هم پی گرفت. سیوطی و ادبیات عرب را در مدرسه حبیب بن موسی کاشانی و نحو، صرف و منطق را در مسجد باباولی ادامه داد تا اینکه به مطول و معانی و بیان رسید و این‌گونه تحصیلات را در کاشان به پایان رساند.

 

 

جلد بیست و نهم مجموعه حیات نیکان به زندگی آیت‌الله محمد امامی کاشانی به قلم علی باباجانی به تازگی از سوی مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما چاپ و روانه بازار شده است.

 

 

مجموعه حیات نیکان به همت مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما به طوری اجمالی حیات پربار فرزانگان شیعه را مرور می‌کند و چهره معنوی و علمی این بزرگان را به منظور ارایه الگوهای درست از کردار و سلوک علمی و عملی انسان‌های موفق و متعالی به جوانان ترسیم می‌کند.

 

 

پای روضه پدر، گذشته روشن، روضه صبحگاهی، به دادم برسید، غمی که در دلش بود، در مسیر تهران، غم غربت، دوباره کاشان، شهر بانوی کرامت، شوق زیارت، عبور ممنوع، جهاد علمی، خستگی‌ناپذیر، هدیه خدا، مهمان عزیز، نامه‌ای که دیده شد و آن صدای دل‌نشین عناوین داستان‌های کتاب" آیت‌الله امامی کاشانی" است.

 

 

در داستان "هدیه خدا" در این کتاب می‌خوانیم: غمی عجیب در دل هدی نشسته بود. به برادر معلولش نگاه کرد و به طرفش رفت. دستمالی برداشت و دور دهان برادرش را تمیز کرد. مادر آمد کنار هدی و گفت "هدی جان دستت درد نکند. برو به کارهایت برس" اما هدی حس و حال کاری نداشت، فکر برادر کوچکش او را مشغول کرده بود، نه تنها او بلکه همه اعضای خانه درگیر بودند. تر و خشک‌کردن کودکی که از ناتوانی جسمی و ذهنی رنج می‌برند، خیلی سخت بود.

 

 

هدی رفت سراغ کتاب‌هایش اما حس و حال مطالعه هم نداشت. همه‌اش به این فکر می‌کرد که خدایا چه حکمتی است که این کودک معلول در خانواده ما به دنیا آمده است. از جا بلند شد و به اتاق پدرش رفت. در را زد و با صدای پدرش که می‌گفت" بیا تو"، وارد اتاق شد. اتاق پر از قفسه کتاب بود و پدر پشت میز کار خود نشسته بود و مطالعه می‌کرد. این هفته نوبت او بود که به نماز جمعه برود.

 

- سلام

- سلام هدی خانم، خوبی، چه خبر؟

هدی آهی سوزناک کشید و گفت: سلامتی.

پدر سر از روی کتاب برداشت و به هدی نگاه کرد، ناراحت بود، پدر خودکار را روی میز گذاشت و گفت: بیا اینجا ببینم چی شده؟

هدی کنار پدر نشست، بعض راه گلویش را بسته بود. آرام گفت: پدر جان. شما که خیلی داری زحمت می‌کشی، گرفتاری است که نیست، همه کارت برای جامعه است و خیرخواه مردمی. من وقتی به این چیزها فکر می‌کنم و بعد یاد برادرم می‌افتم، می‌بینم با هم نمی‌‌خوانند. آخه چرا باید برادرم مشکل ذهنی داشته باشد. چرا؟

پدر به آرامی به دفترش نگاه می‌کرد: هدی‌جان، دارم چه می‌شنوم دخترم، نبینم ناشکری کنی، این هم هدیه خداست.

هدی گفت: آخه...

پدر دستش را بالا برد و ادامه داد: نه، نشد هدی جان، باید خدا را شکر کنیم، هر چه باشد خداوند متعال این بچه را برای من مقدر فرموده تا اینکه بیشتر به این مقوله و این مسئله بپردازم و از امکاناتی که در اختیار دارم بتوانم قدمی در این راه بردارم.

هدی گفت: ناشکر نیستم پدر جان ولی چرا در خانه ما باید چنین اتفاقی بیفتد؟

پدر دستی به محاسن جو گندمی‌اش کشید و گفت: داشتن بچه معلول که فقط مخصوص قشر خاصی نیست، ممکن است کسی در بالاترین مقام باشد و این مشکلات گریبان‌گیرش شود.

حرف‌های پدر، هدی را آرام کرد. از جا بلند شد برود که پدر گفت: دارم مقدمات ایجاد مرکز توان‌بخشی را آماده می‌کنم، با چند نفر هم صحبت کردم، اعلام آمادگی کردند ولی باید دور و برم را خلوت کنم تا به این کار هم برسم.

مدتی از این ماجرا گذشت. آن روز پدر با لبخند به خانه آمد و خبر آماده‌شدن مرکز توانبخشی را به اهل خانه داد. هدی خوشحال شد.

حالا بعد از گذشت سال‌ها در تهران، سه مرکز توان‌بخشی با مدیریت آیت‌الله امامی کاشانی مشغول کار است. در کاشان و مشهد هم یک مرکز ایجاد شده است.

اینها همه به خاطر این نگاه انسانی این مرد بزرگ است:" خداوند این بچه را برای من مقدر فرموده تا اینکه بیشتر به این مقوله و مسئله بپردازم و از امکاناتی که در اختیار دارم، بتوانم قدمی در این راه بردارم".

 

 

گفتنی است، کتاب "آیت‌الله محمد امامی کاشانی "نوشته علی باباجانی با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 1400 تومان از سوی مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

 

پایان پیام/

 

کد خبر 207735

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha