خبرگزاری شبستان: تورق در تاریخ پر فراز و نشیب ملل، حکایتی است از وصف حال بشر در گذرگاه تحولات متعدد سیاسی اجتماعی؛ اما شاید ویژگی رصد سیر ظهور و روند رشد یا احیانا افول ادیان، توامان مولفه های سیاست، اجتماع، فرهنگ را شامل شود، چراکه دین فارغ از جنبه های جانبی، در یک تعریف کلی به مثابه عامل وصل انسان به خداوند و معنویت است، بنابراین مطالعه درباره علت محبوبیت یا عدم محبوبیت یک دین یا مسلک سبب می شود، تا در صورت ماندگاری آن آیین، به بر حق بودنش حکم دهیم، همچنین در نقطه مقابل اگر در برهه های مختلف با تعابیر مختلفی از یک دین مواجه شدیم، بر ثبات آن شک بریم.
امروز همان طور که شاهدیم، جهان میدان تاخت و تاز یهودیانی شده است که به نام دین یهود که هزاران سال از تحریف اش می گذرد، هر تجاوزی را به حقوق دیگر ملل و قومیت ها جایز می دانند، و با حق به جانبی تعرض به ملت ها را جایز می دانند نظیر آنچه امروز در سوریه شاهد آن هستیم.
در تحلیل و واکاوی این مهم با حسن هانی زاده، کارشناس مسائل بین المللی به گفت و گو نشستیم که بخش نخست آن از نظرتان می گذرد:
در تبیین شرایط امروز جهان و وجود دستان صهیونیسم در پشت تمامی اقدامات ضدبشری باید پرسید چه طور شد که این جریان رویکردی نژادپرستانه و حق به جانب گرفت؟
این پرسش به جایی است، در میان ادیان ابراهیمی، یهود عملا تبدیل به دینی نژادپرستانه در معنای واقعی کلمه شده است که این مسئله ریشه ای تاریخی دارد.
در همان ابتدای ظهور اسلام، وقتی علل گرایش به دین اسلام را در شبه جزیره عربستان، تحلیل می کنند، بر این نکته تاکید دارند که چرا مردم شبه جزیره به سمت ادیان دیگر نرفتند؟
می گویند دین مسیحیت دین امپراطوری روم بود که همیشه نسبت به شبه جزیره عربستان حالت تهاجمی داشت و به همین دلیل نمی توانست برای آنها جذابیت داشته باشد؛ اما در مورد دین یهود که در شبه جزیره عربستان جاری بود چه طور؟ به چه علت اساسا در میان اعراب بایده نشین جاذبه ای برای همراهی ایجاد نمی کرد؟
شاید یکی از علل این باشد که یهودی های شبه جزیره، دین یهود را خانوادگی و متعلق به فرزندان بنی اسرائیل می دانستند و از طرفی همواره اعراب را تحقیر می کردند و اجازه ورود به این دین خانوادگی را به آنها نمی دانند، به این دلیل یهودیان شبه جزیره، همیشه مانع ورود اعراب به دین یهودیت می شدند.
این طرز فکر و نوع برخورد چه ارتباطی با نگرش نژادپرستانه یهودیان نسبت به آموزه های دین خود دارد؟
این به تنهایی مسئله ای است که از دیرباز وجود داشته است، به نحوی که همواره خودشان را نسبت به ادیان دیگر از جمله اسلام برتر می دانستند و با مبانی تنگ نظرانه پیرامون خود مانع ورود دیگران به این دین می شده اند، بر این اساس باید گفت، یهودیت دین نژاد پرستانه ای است که بر همین ماهیت شکل گرفته است و می توان گفت با آنچه که موسی (ع) گفت فاصله بسیار گرفته است.
چراکه رسالت حضرت موسی (ع) همچون دیگر انبیای الهی برای همگان بود، درست همانند پیامبر اکرم (ص) و حضرت مسیح (ع) که رسالتی جهانی و عام برای همه داشتند؛ اما یهودیت نه تنها از آموزه های اولیه خود فاصله گرفت، بلکه دچار انحراف شد و ماهیت جهان شمولانه این دین را به یک دین نژادپرستانه که محدود به فرزندان بنی اسرائیل است را محدود کرد.
حال زمانی که از آن استفاده سیاسی کردند و آن را به مثابه ابزاری برای مقاصد سیاسی خود به کار می بردند، به انضام تمامی تحریفات، یهود جنبه شخصی و ایدئولوژیکی پیدا کرد.
هم اکنون نیز صهیونیسم، ترکیبی از گزاره های نژادپرستانه به اضافه رویکرد ایدئولوژیک به یهودیت است که در قالب یک دولت، تبدیل به یک منطقه علیه دیگران می شود و در جهان امروز، از هر وسیله ای برای اهدافش بهره می برد.
مثلا همان وعده سرزمین موعود و تحقق آرمان های بنی اسرائیل در سرزمین موعود که این موارد بدون آنکه مستندات دینی از آیات تورات داشته باشد، بیشتر ناشی از تصمیمات سیاسی است؛ وگرنه در هیچ کدام از آیات تورات نمی توان چنین مسئله ای را دید. به بیان دیگر می خواهم بگویم یهودیت قبل از ظهور اسلام، نیز اندیشه منقبضی داشت و تا حد یک دین خانوادگی تقلیل یافته بود.
این رفتارها همچنان در جهان امروز نیز میان یهود وجود دارد و آیا آنها اساسا بر این باورند که ادیان دیگر نباید باشند یا خیر در پی جذب نیز هستند؟
بله این اندیشه های نژادپرستانه نمود دارد، در واقع یهودیت بیش از آنکه دنبال گسترش دین یهود باشد، به دنبال تسلط بر همه انسان ها است، آنها دنبال این نیستند که کل جهان را به آیین شان دعوت کنند، آنها سعی می کنند بر جهان و پیروان دیگر ادیان مسلط شوند.
چرا عناد یهود با اسلام بیش از سایر ادیان است؟ این تخاصم چه ابعادی دارد؟
بباید توجه داشت که اساسا یهودیان اسلام را به عنوان آخرین دین و پیامبر (ص) را به عنوان آخرین فرستاده الهی نپذیرفتند و نتوانستند از یهود به اسلام گرایش یابند چون فکر می کردند اسلام دینی است که به طبقات امتیاز نمی دهد و در واقع هم اسلام دین (طبقه اشراف) در جامعه نیست.
می دانیم که سطح زندگی پیامبر اکرم (ص) با مردم عادی، یکی و مساوی بود، این نگرش اسلامی به زندگی طبیعتا از سوی یهودیان مورد پذیرش قرار نگرفت و از همان ابتدا به مخالفت پرداختند، این مسئله ای است که باید در این حوزه به آن توجه کنیم.
از سوی دیگر تنها تعالیمی که می تواند مقابل رفتار سلطه جویانه یهودیان بایستد و به بیان بهتر تنها آیینی که می توانست نقایص و فریبکاری آنان را رو کند، و توسعه طلبی و سلطه جویی شان را برملا کند تفکر اسلامی است؛ از طرفی مشکلی که یهودیان پیدا کردند آن است که سرزمین و اهداف توسعه طلبانه شان را در قلمروی اسلام به علت مسائلی که بدان اشاره کردم، عَلَم شد؛ ولو اگر یهودیان می رفتند در نقاط دیگر جهان و تشکیل حکومت می دانند ممکن بود که چالش ها کمتر شده و به این شکل عَلَم نشود، اما آنها با تمام مسلمانان چه شیعی سنی و حنبلی و... مشکل دارند.
با این اوصاف، اندیشه صهیونیسم کنونی تا چه اندازه با بحث اسلام هراسی مرتبط است، آیا آنچه که از سوی غرب مطرح می شود همان چیزی است که صهیونیسم جهانی تبلیغ می کند؟
باید بگویم، که پشت هر توطئه ای علیه اسلام و جمهوری اسلامی اسرائیل خوابیده است، یعنی نمی شود طرحی توطئه آمیز باشد و رد پای صهیونیسم را در آن نیابیم، برای مثال در حال حاضر در قضیه سوریه بزرگترین نقش را صهیونیست ها دارند.
ادامه دارد/
نظر شما