به گزارش خبرگزاری شبستان، مارینا آبرامویچ «پرفورمنس ساختاری روانی و فیزیکی است که هنرمند خلق می کند تا در برابر تماشاچی و در زمان و مکانی مشخص وارد آن شود. پرفورمنس همراه با شروع تبادل انرژی با تماشاچی آغاز می شود و پس از ان هر اتفاقی که در این بازه زمانی مشخص بیافتد جزیی از پرفورمنس خواهد بود». هنری که به عنوان صورتی از بیان هنری، چند سالی است که در ایران جدی تر دنبال می شود و بسیاری از هنرمندان از این مدیوم برای ارائه آثار خود بهره می گیرند.
از این رو وجود کتاب جامعی درباره پرفورمنس آرت میتواند فرصت مغتنمی برای علاقمندان به این رشته باشد. کتاب هنر اجرا اثر منتقد برجسته آمریکایی رزلیگلدبرگ یکی از منابع مهم و ارزشمند در زمینه این هنر است که توسط انتشارات نمایش و ترجمه مریم نعمت طاووسی به چاپ رسیده است. گلدبرگ در این کتاب با نظر بر اهمیت مدون کردن تاریخ هنرهای اجرایی با دقتی مطلوب و قابل ستایش از ریشهها و لحظات ابتدایی هنر اجرا در زمان فوتوریستها تا پایان قرن بیستم، شاکلهای را برای خواننده طراحی کرده که هم قابل فهم است و هم لذت بخش و خواندنی. ارایه اسناد، عکسها و نقل قولهای متنوع، کتاب گلدبرگ را به یکی از مهمترین منابع هنر پرفورمنس تبدیل کرد و خود او را نیز در جهان هنر نامدار کرد.
در توضیح این اثر که در صفحه کتاب امروز روزنامه شرق معرفی شده آمده است: «از اوایل قرن بیستم میلادی و با حضور تفکرات رادیکال در زمینه زیباشناسی هنر، نوعی از برداشت بسیار آزاد از هویت انسان در این عرصه پدیدار شد که پس از گذشت سالها از آن تحت عنوان هنر اجرا (پرفورمنس آرت) معروف شده است. اما بهدرستی تعریف هنرهای اجرایی چیست؟ در این زمینه بحث و گفتوگو همچنان و به قوت ادامه دارد. شاید بسیاری از خود هنرمندان این رشته نیز نتوانند تعریف مشخصی از اینگونه تازه وارد هنری ارایه دهند و شاید بهقول برخی هنرمندان که سعی بر طفره رفتن از زیر این پرسش دارند، این هنر در زیر مجموعه هنرهای مفهومی از هر گونه مرکزگرایی جهت تعریف و طبقهبندی میگریزد. این نوع گریز در بسیاری موارد باعث گسترده شدن طیف هنرمندان و علاقهمندانی میشود که دوست دارند به هر نوع و هر وجه از زیر تقیدهای هنرهای تجسمی یا همان باید و نبایدهای آن فرار کنند و چه راه بهتر از آنکه به زاویهای پناه برند که هیچکس هیچ نمیبیند».
نویسنده در ادامه متن خواننده را به یافتن ریشههای اصلی هنر در هنرهای دیگر، از جمله تئاتر توجه داده و نوشته: «هنر اجرایی نوعی واکنش به عنصر متن و ادبیات در تئاتر بود. عنصری که تئاتر را دربست در اختیار خود قرار میدهد».
به زعم نویسنده اما این شاید بخشی از داستان است. بخش دیگر داستان در دستان یکی از رادیکالترین نهضتهای هنر قرن بیستم، یعنی فوتوریستهاست. به گواه این متن «فوتوریسیم زاییده دوران انقلاب صنعتی اروپاست. هنرمندان این گروه کوچک اما تاثیرگذار تمامی انرژی و استعدادخود را روی یک چیز متمرکز کردند: سرعت. شتابی روانی که از حرکت خودروها و لوکوموتیوها کسب میکردند. شتابی که قرار بود انسان را به آینده پرتاب کند. تکنولوژی در چنین لحظهای بود که انسان معاصر را برای همیشه در چنگال خود گرفت و به تعریف او پرداخت. درست است که انسان در حین تعریف و طبقهبندی علم و تکنولوژی خود نیز توسط آن تعریف شد».
در ادامه با اشاره به بیانیه آتشین رهبر فوتوریستها که «خواستار تخریب تمامی موزههای جهان میشود»، میپرسد «پس از تخریب تمامی موزهها مارینتی چه جایی را برای ارایه هنر انتخاب و پیشنهاد میکند؟» و خود پاسخ میدهد «در اینجاست که نقش مکانهای عمومی از جمله کافهها، پارکها، قرائتخانههای عمومی و بسیاری دیگر از مکانهایی که مردم در آن رفت و آمد دارند، ناگهان برجسته میشود».
البته نویسنده معتقد است «از سمت دیگر شاعر بودن خود مارینتی نیز بر این تعاریف ارزشی جداگانه میافزود. خواندن شعر برای حضار خود میتوانست تبدیل به نوعی اجرای مدرن شود؛ هم به لحاظ نوع خواندن و هم رفتار و کنشهای بدن طی خواندن یک شعر. شعر میتواند به کمک زبان بدن و موسیقی تاثیر بسیار زیادتر بر شنونده و بیننده بگذارد. در همان دوره بود که مارینتی به همراه دوستانش چند دکلمه را به نحو زیبایی اجرا کردند؛ از جمله اجرای اشعار کانیو لوی که همراه شده بود با نمایش نقاشیهای فوتوریستی بالا، بوچونی، سورینی و دیگران و نیز نوازندگی پیانوی خود شاعر و شعرخوانی بالا، مارینتی و تنی چند از دیوانگان هنر و ادب فوتوریستیک. این موج بهقدری قوی بود که راه خود را به سمت روسیه نیز گشود و تنی چند از هنرمندان آن دیار یخزده با احساس گرمای ایتالیایی نسبت به آن واکنش مثبت نشان دادند. هنرمندان بزرگی چون وسولد میرهولد واضع و پدیدآورنده تئاتر استیلیزه و نیز شعر گرانقدر روس مایاکوفسکی از جمله پیشتازان هنر اجرا در روسیه و اروپای شرقی بودند».
اما کار به همین جا ختم نمیشود. آتشی که فوتوریستها روشن کرده بودند توسط نهضت دادا به روزگار معاصر میرسد تا متن با گریزی به این مکتب چنین ادامه یابد: «داداییستها بودند که با افتتاح عرصه هنر پوچگرا و میرا و نیز راه انداختن کاباره ولتر اجراهای فوتوریستی را رنگ و بویی انسانیتر دادند و از استبداد فاشیستی فوتوریستها کاستند. آنتونن آرتو کارگردان بزرگ فرانسوی این روند را به تئوری زبان پاک و رسیدن به نوعی غریزه محوری رساند. پس از داداها و آرتو بود که هنر اجرایی از سمت دیگری به تکامل خود ادامه داد و آن اتفاق بزرگی بود که پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا را در مرکز توجهات هنری جهان قرار داد».
پیدایش پاپ آرت و پس از آنان نهضت مینیمالیسیم و جریانی موسوم به فلاکسوس موضوعی است که نویسنده در حاشیه معرفی کتاب «هنر اجرا» به آن میپردازد و مینویسد: «با آرامش نسبی پس از جنگ و رفاه اجتماعی گروههای مختلفی از هنرمندان در رشتههایی متنوع دست به کار شده بودند که مهمترین آنان هنرمندان پاپآرت بودند و پس از آنان نهضت مینیمالیسیم و جریانی موسوم به فلاکسوس. این نهضتها به شکلی مستقیم و غیرمستقیم به تکامل هنر اجرایی کمک فراوانی کردند. بهخصوص هنرمندان گروه فلاکسوس و نیز هنرمند برجسته جوزف بویز. وی از نظر بسیاری به نوعی پدرخوانده هنر اجرا محسوب میشود. هنر بویز دارای هیچ محدودیتی نبود و در همه جا قابل اجرا بود.
نوعی معرکهگیری مدرن که شاید به اصل خود نیز وفاداریهایی داشت. هدف اصلی بویز و گروه فلاکسوس ترکیب کردن و دخالت دادن هنر در زندگی روزمره مردم بود، همان کاری که نهضت پاپ آرت نیز به دنبالش میگشت. پس از فلاکسوس و پاپآرت بود که هنرمندانی چون آلن کاپرا و جان کیج با تاثیرپذیری از هنر و عرفان ژاپنی به تدوین نظریههای خود در زمینه هنر اتفاقی روی آوردند. هنر اجرا در دهه هفتاد میلادی آرامآرام جهت و چشماندازهای جدیدی را برای خود ترسیم کرد. بزرگانی چون ریچارد شخنر که خود کارگردان تئاتر نیز بود، نظریهای منسجم در زمینه هنرهای اجرایی تدوین کرد که در حال حاضر نیز مورد استفاده کارشناسان هنر معاصر قرار میگیرد».
پایان پیام/
نظر شما