مردم سالاری دینی؛ سنت بالقوه اسلام که با انقلاب روزآمد شد

استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به تاکید دموکراسی در غرب بر جدایی دین از سیاست گفت: نخستین مردم سالاری دینی مدرن در ایران و با الهام از ارزش های دین نظیر خلیفه الله بودن انسان استقرار یافته است.

خبرگزاری شبستان: "در واقع طرح مفهوم مردم سالاری دینی به این معنا است که جامعه اسلامی نه الگوی استبدادی و نه الگوی دموکراتیک غربی را گردن ننهاده و به الگوی بدیل دیگری رسیده است که از سنخیت و تناسب بیشتری با جامعه اسلامی برخوردار است".(مقام معظم رهبری، 14/2/1388)
واکاوی این مفهوم نشان می دهد مردمسالاری ترجمه دموکراسی است که از (دمو+کراسی) که حکومت مردم معنی می شود، گرفته شده است و دموکراسی رهاورد اندیشه سیاسی مدرن غرب بوده و سابقه آن در غرب به عنوان یک ارزش مثبت به 200 سال پیش برمی گردد.
تبیین این مفهوم و نیز بررسی ویژگی ها و ابعاد نظریه مردمسالاری دینی در گفت و گو با ابراهیم برزگر، عضو هیئت علمی سومین همایش نظریه مردم سالاری دینی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی به بحث گذاشته شده است که مشروح آن در ذیل می آید:

 

درباره ویژگی ها و ابعاد نظریه مردم سالاری دینی توضیح دهید؟
در مورد ویژگی و ابعاد نظریه مردم سالاری دینی و سابقه آن در اندیشه دینی نکات زیادی وجود دارد که می توان به آن اشاره کرد. مفهوم دموکراسی در یونان باستان در آراء افلاطون یک مفهوم منفی بوده است. افلاطون و ارسطو در تقسیماتی که از دموکراسی و از انواع حکومت ها انجام می دهند، دموکراسی را هم تعریف می کنند و آن را ارزشی منفی معرفی می کنند و در واقع این مفهوم تا 200 سال پیش یک دشنام سیاسی بوده است.
با تحولاتی که متعاقب انقلاب فرانسه به وقوع پیوست این ارزش منفی به یک ارزش مثبت در زمانه ما از 200 سال گذشته تبدیل شده است، بنابراین یک ارزش مثبت متحول شده است.
امروزه کار به جایی رسیده که دموکراسی به عنوان تنها نظام سیاسی مطلوب در اندیشه سیاسی غرب شناخته می شود و حتی حکومتی های دیکتاتوری هم خودشان را با عنوان و صفت (دموکراتیک) توصیف می کنند.
 

مردم سالاری در اندیشه دینی از چه تاریخچه و قدمتی برخوردار است؟
در بررسی سابقه مردمسالاری دینی، باید توجه داشت که در رده فکری و اندیشه ای، سیاسی غرب را داشته است که باید در اندیشه سیاسی دینی و مردمسالاری دینی موردنظر قرار بگیرد. نکته دوم اینکه طبعاً دموکراسی به این معنا یک پرسش جدید است یک (مساله نو است که در خود اندیشه سیاسی غرب خود جهان غرب هم یک واقعیت جدید بوده و طبعاً این نکته بسیار تعیین کننده ای است در بررسی سابقه آن در اندیشه دینی)؛ بنابراین به اعتبار دیگر ما سنت مردم سالاری دینی در اندیشه های اسلامی داریم، اما این سنت به صورت بالقوه است و دست نخورده از چند قرن پیش تاکنون باقی مانده و نیاز دارد با پرسش های نوین مردم سالاری دینی، این بحث غنی و روزآمد شود.
 

نخستین مردم سالاری دینی مدرن در ایران  شکل گرفته است


نخستین نکته ای که در خصوص آن می توان گفت، اینکه تاکنون مردم سالاری هایی که وجود داشته همگی، مردم سالاری های سکولار یا غیردینی هستند و بنابراین نخستین مردم سالاری دینی مدرن در ایران و در جمهوری اسلامی شکل گرفته است، به این شکل اختراع مردم سالاری دینی اختراع جمهوری اسلامی بوده و مرهون انقلاب کبیر اسلامی ایران است، طبعاً این جنس جدید از مردم سالاری دینی ویژگی هایی دارد که آن را از جنس مردم سالاری سکولار که محصول انقلاب فرانسه و از جهان غرب جدید است، متمایز می کند.

 

مردم سالاری های سکولار چه مختصاتی دارند؟
مردم سالاری سکولار مبتنی بر سوژه دکارتی و بعضاً سوژه (کانتی). به این معنا که انسان در مبحث معرفت شناسی خود تفکیک بین اوبجکت و سوژه را به وجود بیاورد و بعد رسالت را به سوژه می دهد و بعد object را چه در مباحث هستی شناسی و مباحث انسان شناسی و چه در مباحث نوع نظام سیاسی دستخوش اراده سوژه قرار می دهد و متعاقب آن در واقع گسستی اتفاق می افتد بین انسان و هستی و گسستی بین عالم تکوین و تشریع و همچنین جدایی بین انسان و نظام سیاسی رخ می دهد.

 


در اندیشه سیاسی مدرن انسان در مقابل خدا فرض و تصور می شود

بدین ترتیب ما ملاحظه می کنیم که در اندیشه سیاسی مدرن انسان در مقابل خدا فرض و تصور می شود یعنی انسان یک طرف و خداوند دو طرف دیگر یا انسان باید بر سرنوشت خود حاکم شود و یا اینکه در واقع خدامحور باشد و خداوند حاکم بر هستی او شود، بر این مبنا، مفهومی به نام اومانیسم شکل می گیرد و یا انسان محوری؛ به این مفهوم که تاکنون دوره ای بوده است که خدامحوری بوده است اما اکنون در دوره جدید انسان محور می شود.
در واقع در مردم سالاری سکولار که در جهان غرب اتفاق افتاده است اصل اساسی تفکیک قلمرو دین از سیاست است.
آنها بر این باورند که دین صرفاً به احوالات شخصیه باید و رابطه انسان با خود و خدا بپردازد، به طوری که کاری با رابطه انسان با دیگران و انسان با جامعه و انسان با طبیعت نباید داشته باشد، بنابراین مفهوم دیگر مردم سالاری غربی سکولاریسم است.
در واقع مردم سالاری غربی مبتنی است بر یک تلقی افراطی از دنیا و تاکید بر دنیوی گری، افراطی تاکید بر این است که انسان باید دغدغه آخرت را کنار بگذارد و اهتمام اصلی اش را روی دنیا بگذارد و بر این مبنا حکومت و دولت کاری به سعادت اخروی انسان نباید داشته باشد.

 

مردم سالاری دینی که در ایران شکل گرفت، چه خصوصیاتی دارد؟
مردم سالاری دینی که در ایران شکل گرفت قطب مقابل مردم سالاری غربی سکولار است در مردم سالاری جهان غرب دین از سیاست جدا می شود، دین از هستی انسان جدا شده و انسان ذات مستقل فرض می شود، در حالی که در مردم سالاری دینی مبتنی بر دین در ایران به هیچ عنوان چنین مشخصه ای وجود ندارد، یعنی ضدیتی با دین دیده نمی شود و مردم سالاری با دین به شدت سازگار است بلکه اساساً یکی از عناصری که حاکمیت مردم را تولید می کند، خود ارزش های دینی است نظیر اینکه انسان خلیفه الله است.
ارزش های اخلاقی مثل عبودیت و اینکه ذاتاً انسان باید عبودیت خداوند را انجام دهد اینها مباحثی است که در واقع چه در بعد اعتقادی و چه در بعد مادی و اخلاقی به تولید مردم سالاری دینی می پردازد، بنابراین در جهان غرب با کنار گذاشتن دین به مردم سالاری رسیده اند اما در جهان اسلام و در جمهوری اسلامی مردم سالاری دینی با حمایت دین تولید می شود، بنابراین دوگانه ای بین انسان و خدا وجود ندارد.
اتفاقاً در قانون اساسی در ماده 56 جمهوری اسلامی بند اولش، عبارت قشنگی وجود دارد که این مفهوم را می رساند که انسان و خداوند در یک راستا هستند، عبارت این است که حاکمیت مطلق در جهان و انسان از آن خداوند است و هم او انسان را بر سرنوشت اش حاکم می سازد و هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از او بگیرد، یعنی در این عبارت پذیرفته شده که حاکمیت اساسی و ذاتی بر جهان و انسان از آن خداوند است، و خداوند این حق خود را به انسان داده و او را بر سرنوشت اجتماعی اش حاکم ساخته است، در یک ترکیب موزون و در یک موزائیک دلچسب انسان و خداوند در یک راستا قرار گرفته اند، یک جور انسان محوری شکل گرفته که مبتنی بر توحید است و بنابراین رابطه دلچسبی بین دموکراسی و توحید شکل گرفته و مردمسالاری دینی آنگونه که در قانون اساسی جمهوری اسلامی هست، به چشم می خورد.
ما مشاهده می کنیم در جمهوری اسلامی، سکولاریسم وجود ندارد، اومانیسم وجود ندارد معنای افراطی گری نسبت به دنیوی گرایی هم وجود ندارد، بنابراین در جمهوری اسلامی بنابر هستی انسان که عبارتست از روح و جسم، کوشش به عمل آمده که دولت و حکومت بسترهایی را طراحی کند که رشد انسان، کمالات اخلاقی انسان و حیات اخروی انسان هم تامین شود.
 

در نظام مردم سالاری دینی قدرت چه معنا و مفهومی دارد؟

در این نوع مردم سالاری کارکردهای جدیدی برای حکومت تعریف شد و از جمله جنبه اخلاقی و حکومت موظف شده تا جنبه های رشد اخلاقی مردم را تامین کند و همچنین در این نوع مردم سالاری دینی، سازوکارهای انتخابات، منطق اکثریت منطق قانون، رقابت، این مفاهیم و سازوکارها به عنوان مجموعه ای که به نحوی عقلانیت بشری را تشکیل می دهد مورد تایید قرار گرفته و ما ملاحظه می کنیم این سازوکارها در مردم سالاری دینی به رسمیت شناخته شده منطق اکثریت، در درون جعبه حق و درون قاب اسلام به رسمیت شناخته شده است و آنچه در غرب به عنوان تناقض نشان داده می شود، در مباحث اندیشه سیاسی اسلام مدرن که در ایران شکل گرفته به یک سازوکار رسیده است. چراکه قدرت در مردم سالاری دینی فی نفسه ارزش نیست بلکه باید امانت قدرت از خداوند دانسته شود و قدرت باید در راه خدمتگزاری به مردم و احقاق حقوق افراد مظلوم و صاحبان حق به کار گرفته شود این بخشی از ویژگی های مردم سالاری دینی است.
پایان پیام/

 

کد خبر 216040

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha