خبرگزاری شبستان: در بخش اول این یادداشت تلاش شد مطالب مقدماتی در ارتباط با اهمیت استراتژیک یمن و تصویر کلی تقابلات منطقه ای که یمن را نیز شامل شده است، بیان شود. در این شماره با معرفی مختصر نیروهای تاثیرگذار سیاسی یمن، مبحث را ادامه خواهیم داد:
نیروهای داخلی موثر در عرصه سیاسی یمن:
اخوان المسلمین یمن:
نفوذ سیاسی مصر در یمن بر پایه جنبش اخوان المسلمین یمن قرار دارد. نفوذ اندیشه های اخوان مصر به یمن توسط هیئت های نظامی و دانشجویی اعزام شده یمنی به کشورهای شرق عربی مانند مصر و عراق در زمان امام یحیی برمی گردد. این نیروها در سال های بعد در حزبی با عنوان حزب "احرار" متشکل شدند که این حزب ارتباط نزدیکی با حسن البنا رهبر اخوان مصر داشت. این حزب متشکل از چندین گروه مخفیانه، مخالف امامت بود.
این تشکل در فوریه 1948 با انجام کودتا و قتل امام سالخورده زیدیه، موفق به هدف شدند و پس از دستیابی به قدرت، تغییر امامت مطلقه به مشروطه را اعلام و امامت را تحت عنوان بیعت از خاندان حمید الدین به خاندان الوزیر منتقل کردند. اخوان المسلمین مصر که پشتیبان این کودتا بود بلافاصله آن را تایید و حمایت کرد و از اتحادیه عرب خواست که امام جدید یمن را به رسمیت بشناسد. اما امیر احمد، ولی عهد یمن موفق شد که دولت کودتا را سرنگون کند و صنعا را در دست گیرد. آشکار شدن اخوان در کودتای یمن موجب شد این جمعیت به سازمانی مخوف در یمن تبدیل شود. لذا تصمیم انحلال این جمعیت در دسامبر 1948 به سرعت اتخاذ شد. اما حزب احرار یمن در چهارچوب حزب اتحاد یمن در سال 1952 دوباره سازمان دهی شد و در نهایت همین حزب احرار و در راس آن محمود الزبیری(از رهبران اخوان) بود که بر ضرورت لغو نظام امامت و اعلام نظام جمهوری در تحولات منجر به انقلاب 26 سپتامبر 1962 نقش داشتند و باعث ساقط شدن نظام امامت زیدی و اعلام جمهوری شدند.
بعد از پیروزی جمهوری خواهان، اخوان نقش مهمی در تدوین قانون اساسی جدید یمن ایفا کرد بطوریکه این قانون اساسی را از اولین دستاوردهای خود در روند نفوذ به یمن می داند. در مجموع اخوان یمن در قالب جنبش احرار قدرت گرفت. این گروه در ادامه با ائتلاف با رهبران برخی قبایل قدرتمند یمن همچون شیخ قبیله حاشد، جایگاه خود را ارتقاء بخشید.
در طول دهه های بعد دولت زمینه فعالیت زیادی را برای اخوان فراهم آورد. این امر باعث سیطره اخوان بر نهادهای تربیتی و تبلیغاتی و آکادمی های علمی شد و این نهادها چهارچوبی برای پدید آمدن اعضایی جدید برای اخوان شدند. این مراکز و آکادمی ها با نادیده گرفتن دو مذهب سنتی یمن ( شافعی و زیدیه)، همچون مراکز تبلیغ وهابیت عمل می کردند. در این دوران اخوان همچون سرنیزه ای برای بیرون راندن سوسیالیست ها که در حزب دموکرات منسجم بودند، عمل کرد که در این مسیر نیز توفیقات بسیاری را کسب کرد. همین تلاشهای اخوان باعث شد که دولت طی کنگره سراسری ملی با اخوان المسلمین وارد ائتلاف شدو در واقع اخوان تا اواخر دهه 80 بخش مهمی از حاکمیت و همپیمان با دولت در کنگره ملی یمن که حزب حاکم محسوب می شد، بود. این جریان تا اتحاد دو یمن ادامه پیدا کرد اما اخوان در مخالفت با اتحاد دو یمن از دهه 1990 به حاشیه رفت.
اخوانی های یمن در سال های سکوت اخوان المسلمین مصر بیشتر به عربستان گرایش داشتند. اما هم اکنون، با به ثمر رسیدن انقلاب های منطقه در راستای بیداری اسلامی و به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر، جریان های اخوانی در سرتاسر جهان اسلام نیز جان تازه ای گرفته اند. هم اکنون اخوان یمن نیز تحت حمایت دولت مصر به دنبال قدرت گیری در یمن است.
شیعه زیدیه و جنبش الحوثی:
شیعیان زیدی در یمن، که به مدت یک هزار سال حکومت این کشور را در دست داشتند، در اثر رخنه پان عربیسم ناصری و در جریان کودتای 1962، از قدرت برکنار شدند. فضای سیاسی کشور یمن بعد از کودتا بر اثر حاکم شدن ناسیونالیسم پان عربی، شیعیان زیدی را به حاشیه راند و زیدیه به مدت دو دهه دوران رکود را هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه فرهنگی تجربه کرد. اما پیروزی انقلاب اسلامی ایران روح جدیدی را در کالبد شیعیان یمن دمید و با خارج کردن زیدیان از رخوت دو دهه گذشته، آنها را برای شروع یک مبارزه فرهنگی و سیاسی در سالهای پیش رو آماده کرد. زیدیان احساس کردند که ایدئولوژی زیدیه در مبارزه با ظلم و جور در ایران در حال پیاده شدن است و یکی از فرزندان حضرت زهرا(س) که همه شرایط مورد نظرشان را دارد، رهبری جمهوری اسلامی را بر عهده گرفته است. بدین ترتیب شخصیت امام (ره)، آنها را به شدت تحت تاثیر قرار داد و باعث شد تا پایه های یک حرکت فرهنگی- سیاسی در میان شیعیان یمن استوار شود.
به موازات این حرکت و با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران حرکت ضد شیعی متاثر از سیاست تفرقه افکنی غرب در میان مسلمانان و تحت محور وهابیت در عربستان سعودی نیز شدت گرفت. این جریان ضد شیعه با پیدایش اندیشه های سلفی گری افراطی در منطقه جزیره العرب و خلیج فارس از اوایل دهه 1990، گسترش بیشتری پیدا کرده و موجودیت شیعه در یمن را بیش از پیش مورد تهدید قرار داد.
این حرکت برای شیعیان زیدی که همانند بسیاری از شیعیان منطقه، پس از انقلاب اسلامی ایران، دچار بیداری هویتی و امتیاز خواهی سیاسی شده بودند، بسیار دشوار بود. در واقع اعمال فشارهای فکری و عقیدتی علیه زیدی ها بسیار دشوارتر از اعمال فشارهای سیاسی بود. گرچه کودتای 1962 زیدی ها را از اقتدار سیاسی در یمن محروم کرد، اما آنها با حفظ هویت عقیدتی خود توانستند به نوعی با رویدادهای داخلی کشور، کنار بیایند. اما هنگامی که این تبعیض سیاسی و اقتصادی از اواسط سالهای دهه 1990 با فشارهای عقیدتی و تبلیغات گسترده وهابی ها برای محو هویت آنها همراه شد، زیدی ها را به مقاومت برای حفظ موجودیت خود وادار کرد.
در اواخر دهه 1990 جریان فرهنگی زیدیه تحت تاثیر مبلغ جوانی قرار گرفت که خود فرزند یکی از علمای بزرگ زیدیه در استان صعده بود و به شدت تحت تاثیر افکار امام خمینی (ره) و مقاومت حزب الله لبنان قرار داشت. علامه شهید سید حسین الحوثی، فرزند علامه سید بدرالدین الحوثی با تاسیس جمعیتی با نام «شباب المومن»، نسبت به راه اندازی یک نهضت تربیتی گسترده در میان جوانان شیعه اقدام نمود. علامه حوثی با بکار گیری کارآمدترین و جذابترین شیوه های تربیتی در تبلیغ دینی و سازماندهی تشکیلات، تاثیر بسزایی را در زنده شدن تفکر شیعی و مقاومت اسلامی در میان جوانان یمن به جای گذاشت و در نتیجه محبوبیت کم نظیری در تاریخ یمن به دست آورد. اعضای گروه نیز تحت تاثیر این تربیت، ویژگیهای اخلاقی منحصر به فردی را اخذ کردند که دایره تاثیرگذاری این گروه را در میان مردم یمن بالا برده است.
تاثیر گروه حوثی علاوه بر شیعیان در میان سنی مذهب های یمن نیز قابل ملاحظه است. نزدیکی عقیدتی میان دو مذهب زیدی و شافعی به این تاثیر گذاری کمک کرده است.
علامه حسین حوثی توانست نگاه جامعی به تمامی جنبه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و ... در تربیت هواداران خود داشته باشد. او قرآن را محور حرکت تربیتی همه جانبه خود قرار داده بود. همچنین بر اساس مبانی مکتب اهل بیت(ع) جوانان را تربیت می کرد و نیز بر بیداری و بصیرت سیاسی تاکید بسیار داشت.
با گسترده شدن ابعاد جریان شباب المومن و تاثیرگذاری عمیق آن بر مردم یمن که به مرور زمان به مساجد پایتخت نیز نفوذ کرده بود، برخوردهای حکومتی رژیم عبدالله صالح نیز در مقابله با گسترش این گروه آغاز گشت. با گذشت زمان بر اثر شدت یافتن این سرکوب ها جریان الحوثی، برای خود نام جنبش را انتخاب کرد و در دفاع از موجودیت شیعیان زیدی، اقدام به دفاع مسلحانه در برابر ارتش صالح کرد.
در سال 2004 در اولین جنگ علی عبدالله صالح با گروه الحوثی، ارتش یمن موفق شد با در هم شکستن مقاومت شیعیان، حسین الحوثی رهبر این گروه را به شهادت برساند. اما شهادت وی تاثیر بسیار عمیقی را بر جامعه یمن بر جای گذاشت، شهید حسین الحوثی به عنوان مظهر مقاومت در یمن شناخته شد و از آن پس مقاومت در برابر ظلم رژیم صالح به صورت ریشه دارتری در میان شیعیان پیگیری شد.از آن تاریخ تا کنون جنبش الحوثی به رهبری عبدالمالک الحوثی برادر سید حسین، پنج جنگ تمام عیار را در برابر رژیم صالح تجربه کرده است. در جنگ آخر استیصال صالح در برابر مقاومت جانانه این گروه که تسلط استانهای صعده، عمران، حجه و اب را در دست گرفته بودند، موجب شد تا دست به دامن همسایه سعودی شود. حکومت عربستان سعودی نیز که همیشه از قدرتمند شدن شیعیان در منطقه هراس داشته است، با لشگرکشی به یمن دست به کشتار شیعیان استان صعده زد و سرانجام این جنگ نیز با مداخله امیر قطر به آتش بس انجامید. البته از آن تاریخ تا کنون همچنان اقتدار نیروهای حوثی در این استانها ادامه داشته است. تا جایی که حتی استانداران در این استانها، حکم خود را از عبدالمالک حوثی دریافت کرده اند.
ادامه دارد...
پایان پیام/
نظر شما