خبرگزاری شبستان: یکی از اصلیترین بحثهایی که فراماسونری برای پیشبرد اهداف خود روی آن دست می گذارد، بعد هنر است. یکی از ابعاد اصلی هنر که در عین عمومی بودن بعد تخصصی نیز دارد، موسیقی است. که سازمان پنهان روش فراماسونری با استفاده از این هنر افکار و القائات خود در جهان را پیش می برد. برای بررسی زوایای این امر گفت و گویی با حجتالاسلام علی قهرمانی، مدیر مؤسسه ندای فطرت انجام داده ایم که مشروح آن در ذیل می آید.
درباره تاریخچه نفوذ جریان فراماسونری در هنر موسیقی توضیح دهید؟
در همین موضوع خوانندگان را به کتاب (کمیته 300) ارجاع میدهم؛ این کتاب توسط یکی از جاسوسهای CIA نوشته شده است، متن کامل کتاب را تأیید نمیکنم اما آن بخشی را که رجوع به حقایق قابل استناد است برای اینکه به بحث قابل استناد این کتاب برسیم؛ نکتهای عرض کنم. رپ در آمریکا در حقیقت برای مقابله با آپارتاید اجتماعی و نظام طبقاتی اجتماعی فرهنگی شکل گرفت. چراکه در 200 سال پیش در کشوری مثل آمریکا، کلیسا و ارتباط با خدا ویژه انسانهای ثروتمند و سفیدپوست بود.
اینها چندین اعتراض جدی داشتند شامل اینکه چرا کلیسا و آیین صحبت با خدا و مضامینی که همخوانی میکردند با آن موسیقی خاص، این فقط مختص به کلیسا و روزهای یکشنبه باشد و ویژه سفیدپوستان و ثروتمندان؟ یک سؤال جدی مطرح شد که چرا ما نمیتوانیم در روزهای دیگر و در منزلهایمان با خدا ارتباط برقرار کنیم، خدا مگر از فقیران و سیاهپوستان بدش می آید و راههایی برای ارتباط این افراد با خداوند وجود ندارد؟
گروه های موسیقی مانند رپ با چه اهدافی و چگونه بودجود آمدند؟
این تفاوت ها بین سفید پوستان و رنگین پوستان باعث شد تا جریانهای اجتماعی شکل بگیرد که آنها مضامین را در قالب جدیدی شبیه کلیساهای امروزی نه با این محتوا بلکه با این مضمون که اشعار مزامیر (یا زبور داود) را بیایند با موسیقی با همان حالت جمعخوانی و یا فردخوانی که دیگران از آن بهره ببرند، اعتراضشان را نشان دهند و برای اینکه بگویند ما یک جریان مستقلی هستیم، آمدند و لباس رسمی برای خودشان در نظر گرفتند که آن لباس رسمی شامل شلوار جین و پیراهنهای خاص و آن تیپ و قیافهای که برای خودشان در نظر گرفتند، آنها سعی میکردند شبیه فقیرترین افراد جامعه خودشان باشند.
شلوار جین که نمونه لباسهای کشاورزان آن زمان بود، انتخاب کردند و جریانهای اینچنینی قارچگونه در آمریکا خیلی سریع رشد کرد به گونهای که این فرهنگ در اروپا هم رشد کرد و اعتراض به آن نظام حاکم کلیسایی که بعد از قرون وسطی دوباره یک جور دیگری سلطه خود را بر مردم تحمیل کرده بود، کلیسا در طول تاریخی که داشته یک طوری آن نظام فراماسونری را حفظ کرده است، اما در باورهای مسیحی مثل سازمان بهاییت، کلیسا زیر نظر فراماسونری است اما تحت تأثیر بعضی از آموزههای آنهاست.
ببینید چگونه در بهاییت مدرن آن آموزههای سنتی کنار رفته و آموزهها آن چیزی است که شورای بهاییت و شورای 9 نفره تصمیم میگیرند و اینجا اجرایی میشود، در کلیسا هم اینگونه است، هر از چند گاهی، کاردینالها (کشیشهای بلندپایهای که نامزد پاپشدن هستند) جلساتی را میگیرند و فکر میکنم بعضی از این مصوباتشان هم کتابهایی در این زمینه نوشته شده هم سایتهایی این مطالب را آوردهاند که مصوبات واتیکانی به عنوان شورای واتیکانی معروف است که چه تصمیماتی گرفتند که باور به این مسئله جرم است.
این یعنی چه، این یعنی یک دین سازمانی دیگر، سلطه کلیسا را به چالش کشیدند که چرا مثلا آنچه را که کلیسا میگوید فقط باشد و کلیسا خدا را منحصر برای افراد خاصی کند و جالب اینجاست که این اعتراض از بین افراد مذهبی به این عنوان که دوستدار خداست و کسانی که دوست داشتند با خداوند ارتباط داشته باشند، آغاز شد.
(این کتاب کمیته 300) این را لو میدهد که اینها اعتراض کردند به زودی اتفاقی که خواهد افتاد این است که انقلابی مذهبی در آمریکا شکل میگیرد و این انقلاب مردم را به این سمت میبرد که کلا از مسیحیت رویگردان میشوند و آیین جدید (دین اسلام) جای دین شان را می گیرد. سر همین امر (کریستف کلمب) و دیگران، سرخپوستان را قتلعام میکردند چون اینها تقریبا جمعیت سرخپوستان مسلمان شده بودند، قبل از اینکه اروپاییها سر از آمریکا در بیاورند، مسلمانان آنجا را کشف کرده بودند و اسناد آن هم زیاد است.
چرا فراماسونری ها از اسلام هراس دارند و بر ضد آن تبلیغ می کنند؟
بحث اینجاست که اینها برای شکستدادن انقلابی که نظام حاکم آمریکایی را نابود میکرد، آن نظامی که بر پایه فراماسونری بنا شده است، آن نظامی که هنوز هم دارد از آیینهای (ماسونی) تبعیت میکند، نزدیک است که نابود کند، دینی که اینها پشت سر آن پناه گرفتهاند و خیلی راحت دارند از آن استفاده میکنند و جای استفاده هم دارد چون شریعت و قانونی ندارد، لذا هر چیز را میتوان در قالب آن به بشر بخورانند، اینها آمدند جریانهای ضد آپارتایدی را چند نظام سرمایهداری را به پستوخانهها کشاندند، چه شکلی؟ با آن جریانهایی که به وجود آوردند که یک نمونهاش تحت کلیسای شیطانی، دیگر موسیقیهای مدرنتر از پاپ شکل گرفت، مثل (متال، وتامس و مسادس) که موسیقیهای فوق سنگین هستند و این جریانها به جای آنکه به جان هیئت حاکمه بیفتند به جان همدیگر افتادند، این موسیقی که امروز ما میبینیم و جریانهایی که به عنوان گروههای موسیقی شناخته میشوند مثل رپ و متال جریانهای مستقلی هستند.
گروه های موسیقی مانند رپ هم اکنون چگونه عمل می کنند؛ آیا فقط اعتراضات اجتماعی را دنبال می کنند یا اهداف دیگری را دنبال می کنند؟
گروه رپ یک جریان مستقل برای خود دارد، متال نیز همچنین بعضی از این جریانها نیز همینطور. این جریانها هماکنون در خدمت استعمارند. در خدمت جریانهای ماسونی، حتی گروههای رپی که در داخل کشورند من استناد میدهم به عزیزان که گاهی اشعار اینها را گوش میدهند اگر دقت کرده باشند میبینند اینها بیشتر به جان هم افتادند و بیشتر به جان دین.
امروز هیچ جریان موسیقی در جهان را نمیبینید که در مقابل دین نایستاده باشد، در شهر رم که بزرگترین کلیسای دنیا را دارد و در واقع کشور مستقل کشیشهای دنیا است بر طبق آماری که خودشان داده بودند، گفتند نزدیک به 11 هزار گروه موسیقایی شیطانی وجود دارد، (آمار کمی نیست) اگر هر گروهی موسیقی دستکم 3 الی 5 نفر باید عضو داشته باشد.
اگر حداقل این تعداد که 3 نفر در هر گروه است را در عدد 11 هزار ضرب کنیم چه تعداد جوان در آنجا به این جور موسیقیهای شیطانی گرویدهاند که علیه دین فعالیت میکنند؟ این آمار لرزه بر جان انسان میاندازد؛ موسیقی عاملی است که انسان در طول روز خواه ناخواه با آن عجین است، حالا موسیقی ای که برای نظام طبیعت است، جای خود را دارد.
ما از لحظهای که پای تلویزیون مینشینیم یا رادیو را روشن میکنیم خیلی موارد دیگر از صدای زنگ تلفن همراه گرفته و ... همه اینها با موسیقی سروکار دارند، آیا این موسیقیهایی که ما با آن سروکار داریم این هنر تخصصی که الان خیلی هم عمومی شده و همه جای دنیا به جرأت میتوان گفت حضور دارد حتی در جنگلهای آمازون هم که بروید موسیقی را میشنویم، آیا این موسیقیها در خدمت دین هستند یا در خدمت جریانهای سلطهای که وجود دارند؟ اگر بازخوردها را بسنجید در می یابید که نظام فرهنگی، نظام دینی، اخلاقی آنها متفاوتاند اما از یک طیف هستند. به میزانی که این موسیقیها سنگین میشوند به همان مقدار اشعار و باورهایی که انتقال میدهند، شیطانیتر میشود.
ترویج آرایش شیطانی بین مردم و خوانندگان مطرح دنیا در فستیوال ها
بعضی از فستیوالهای سالیانهای که گروههای موسیقی میگیرند، مقدار مسئله را برای افرادی که به این موضوع شک دارند، آشکار میکند و آن فستیوال سالیانه گروههایی مثل متال، متالیک، بلکمتال، میس و دیگران که در دنیا کار میکنند یکی از موسیقیها و جریانهای پرجمعیت در دنیا متالیکا و راک اندرول هستند و افرادی زیادی دارند، در فستیوال سالیانهشان اگر یک سرچ تصویری معمولی بزنند خیلی از این عکسها میآید. عکسهایی که ما فکر میکنیم ویژه شیطانگراها است در حالی که خیلی از اینها ممکن است اصلا ربطی به کلیسای شیطان یا معبد یا سفارت لوسیفر یا جریانهای رسمی شیطانی نداشته باشند. چگونه این مسئله را میتوان حل کرد؟ تیپ و قیافهای که میزنند، تیپ و قیافه کریه و زشت و شیطانی است و آنچه که امروز به عنوان آرایش شیطانی چه بین مردم و چه بین دنیا مرسوم است، آنها اینگونهاند؟
قبل از ادامه این بحث جملهای دارد آقای پیتر گیلمور (کشیش اعظم کلیسای شیطان در دوره کنونی، جانشین آقای آنتوان لابی در مقاله اول انجیل شیطانیاش میگوید:" مردم دنیا از زمانی که انجیل کلیسای شیطانی را تصویب کرد، مردم تصمیم به ترک از آیین شیطانی گرفتند، مردم تصمیم درستی گرفتند ولی آنچه که تصمیم گرفتند از آن بترسند، یک نقاشی مضحک با آبرنگ زننده است. ما دنبال این نیستیم، او نمیگوید، این را نمیخواهیم، میگوید هدف ما این نیست، هدف ما برتری دادن انسانهای برتر بر ابلهان است".
او پیروان ادیان دیگر را ابله مینامد و میگوید هدف ما این است و اگر میبینید چیز دیگری هم در کنارش وجود دارد، عادی است و اقتضای غریزه جوانهای پرشور و نشاط است (موسیقی). اگر دقت کنیم آنها موسیقی را به عنوان هنر بدن در دنیا مطرح کردهاند، جدیدا هم تزریق چربی خاص زیر پوست که در جراحیهای زیبایی استفاده میشود را از حالت خاص گروههای شیطانی و ماسونی درآورده و عمومی کردهاند، مخصوصا در گروهها و جریانهای موسیقی.
ادامه دارد/
نظر شما