به گزارش شبستان، حسین علی حسینی در گفتگو با مهر اظهار کرد: مدتی که از اسارتمان به دست نیروهای معارض سوری گذشته بود از گروگان گیران تقاضای قرآن کردیم.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: گروگان گیران در ابتدا با حالت تعجب و تمسخر گفتند مگر شیعیان ایرانی قرآن خواندن یاد دارند که ما به شما قرآن بدهیم و اصلا مگر شیعه قرآن می خواند.
علی حسینی بیان کرد: وقتی یکی از گروگان گیران پس از اصرار فراوان ما یک جلد کلام الله مجید را در اختیار ما گذاشت صوت زیبای تعدادی از اسیران همراه بنده آنچنان تاثیری بر گروگانگیران وهابی گذاشت که آرام آرام گریه می کردند و اشک می ریختند.
وی افزود: من در این مدت اسارت فهمیدم تبلیغات سوء دشمنان به ویژه شبکه های الجزیره و العربیه چه تاثیرات سوئی بر ذهنیت مردم دیگر کشورها نسبت به ایران و مذهب تشیع داشته است.
گروگان آزاد شده ایرانی اظهار کرد: اغلب افرادی که به عنوان گروگان گیر مشاهده کردم افرادی بودند که ایرانی و شیعه را نمی شناختند و اطلاعاتشان از ایران و تشیع در حد همان دروغ هایی بود که رسانه های مزدور به خوردشان می دادند.
علی حسینی افزود: آن دسته از گروگانگیرانی که ته دلشان واقعا ایمان بود و مسلمان بودند تحت تاثیر عبادت و به ویژه قرآن خواندن ایرانی ها قرار می گرفتند.
وی گفت: در چند روز آخر کار به جایی رسیده بود که هر کدام از رئیسان و فرماندهانشان می آمدند از ایرانی ها می خواستند برایشان قرآن تلاوت کنند.
گروگان آزاده خراسانی افزود: یکی از همراهان ما نوبت حج تمتع داشت و ما از آنها خواستیم لااقل ایشان را آزاد کنند تا به حجی که سال ها انتظارش را می کشید برسد اما این بنده خداها آنقدر کم اطلاع بودند و آنچنان این ها را شستشوی مغزی داده بودند که می گفتند مگر شما ایرانی های شیعه به مکه هم می روید.
علی حسینی بیان کرد: گروگانگیران به ما می گفتند ما شنیده ایم شما گرد قبر حضرت زینب (س) طواف می کنید و البته از همین طرز تفکرشان پیدا بود که این ها اغلب آدم های کم اطلاع و فریب خورده ای هستند که تحت تاثیر تبلیغات دروغین وهابی ها و سلفی ها قرار دارند.
159 روزاعتکاف را تجربه کردیم
وی اظهار کرد: در کشور خودمان هرگز لیاقت پیدا نکردم تا در مراسم اعتکاف شرکت کنم و از معنویات حاصل از آن بهره ببرم اما خداوند توفیق داد در یک دوره ای که به حساب من 159 روز و سه ساعت طول کشید اعتکاف را تجربه کنم.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: تک تک لحظه هایی که در دست نیروهای معارض سوری اسیر بودیم به معنویات پرداختیم و خیلی اتفاق افتاد که نتیجه دعاهایمان را می دیدیم.
علی حسینی گفت: "وجعلنا" می خواندیم، گریه می کردیم و دعا می خواندیم و تاثیرش را نیز می دیدیم و شاید این لحظه ها دیگر هیچ وقت اتفاق نیفتد.
وی افزود: خود بنده موفق به خواندن هفت ختم قرآن شدم والبته عزیزان دیگری بودند که بیش از این ها توفیق ختم قرآن نصیبشان شد.
در اثر شکنجه "برق از چشم آدم می پرد" را تجربه کردیم
علی حسینی افزود: حتی یکبار موقعیت فرار برای چند تن از بچه ها فراهم شد اما وقتی به قرآن مراجعه کردیم آیه ای آمد که معنایش این بود که "صبر کنید و استقامت داشته باشید پیروزی نزدیک است".
وی اظهار کرد: در فرهنگ ما ضرب المثلی رایج است که می گوید برق از چشمانم پرید و ما زیر شکنجه ها و کتک های که اغلب به سر و صورتمان وارد می شد بارها این ضرب المثل را تجربه کردیم و آنچنان ضربه ای به سرمان وارد می شد که واقعا برق از چشمانمان می پرید.
مراسم شب های احیاء و تاسوعا وعاشورا را برگزار کردیم
آزاده ایرانی افزود: به رغم همه تنگناها و سختی هایی که وجود داشت سعی می کردیم توسل به ائمه (ع) را فراموش نکنیم و همچنین با اجرای مراسم مذهبی و مناسبتی روحیه خودمان را حفظ کنیم.
وی گفت: مراسم شب های احیاء را با یک قرآن برگزار کردیم و آن زمانی که باید قرآن بر سر می گذاشتیم فقط دست خالی مان را بر روی سر قرار می دادیم به امید آنکه خداوند خودش دستمان را بگیرد.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: در اعیاد سعی می کردیم با سر هم کردن تکه نان های مانده برای خودمان مثلا شیرینی درست کنیم و با اینکه اغلب اعیاد با گریه و تمسک به ائمه (ع) اطهار شروع می شد اما در نهایت تاثیر بسیارخوبی در روحیه همه بچه ها داشت.
علی حسینی با اشاره به حساسیت زیاد گروگانگیران به نام امامان (ع) بیان کرد: شب های عزاداری امام حسین (ع) را با صدای بسیار آرام به عزاداری پرداختیم و مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی را نیز در همان اسارت و با همه سختگیری های که می شد برگزار کردیم.
سرمان با تنمان یکی نبود
وی اظهارکرد: در یکی از شب های اسارت که می خواستند برای بهره برداری سیاسی هر طور که شده از بچه ها اعتراف بگیرند هرچه تلاش کردند به جایی نرسیدند و بعد از کلی شکنجه شروع کردند به عکس گرفتن از بچه ها تا از این عکس ها سوء استفاده تبلیغاتی کنند.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: پس از گرفتن این عکس ها در اتاق بالای سر ما این عکس ها را مونتاژ کردند و وقتی این عکس های مونتاژشده را دیدیم واقعا نمی دانستیم باید چه عکس العملی نشان دهیم.
علی حسینی گفت: مونتاژ عکس ها آنقدر ناشیانه بود که قسمت بالاتنه با پائین تنه اصلا جور در نمی آمد و در اکثر عکس ها سرمان با تنمان یکی نبود.
قسمت بود در این سفر باشم
وی اظهار کرد: قبل از اینکه بخواهیم از شهرمان به سمت تهران حرکت کنیم بنده خواب ماندم و در حالی که فکر نمی کردم به اتوبوس برسم اما در کمال تعجب دیدم به همان اندازه ای که من خواب مانده بودم اتوبوس در حرکت تاخیر داشته است و درحالی که نا امیدانه به سمت قرار رفته بودم به همراهانم رسیدم.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: در فرودگاه تهران نیز به مشکل برخوردیم و در حالی که فکر نمی کردیم کارمان درست شود در عین ناباوری به سمت سوریه حرکت کردیم.
علی حسینی اظهار کرد: در فرودگاه دمشق نیز در حالی که فقط دوتا از خروجی ها باز بود و ما باید مدت طولانی را در صف انتظار باقی می ماندیم باز در کمال ناباوری شرایطی پیش آمد که از گیشه عبور کردیم و به خواست خدا دقیقا در ساعتی که باید، در اتوبوسی قرارگرفتیم که بعدا فهمیدیم این مسافران اتوبوس طبق برنامه قبلی باید ربوده می شدند.
وی افزود: ظاهرا فرزند راننده اتوبوس چند روز قبل توسط معارضان خارجی سوری ربوده شده بود و به او گفته بودند باید تعدادی از زائران ایرانی که همه روزه به قصد تشرف به حرم حضرت زینب(س) وارد سوریه می شوند را به ما تحویل دهی تا فرزندت را آزاد کنیم.
گروگان آزاد شده ایرانی بیان کرد: پشت سر ما دو دستگاه اتوبوس دیگر نیز می آمد و الان که فکر می کنیم خدا را شاکریم که آن دو اتوبوس ربوده نشدند چون اغلب زن و بچه های همراه ما در آن دو اتوبوس حضور داشتند و در صورتی که خانم ها ربوده می شدند مشکلات زیادی برایشان بوجود می آمد.
علی حسینی افزود: همه چیز دست به دست هم داده بود و در واقع قسمت و تقدیر ما به گونه ای رقم خورد تا ما در این سفر و در آن اتوبوس حاضر باشیم.
وی گفت: در داخل گروه 48 نفره ای که به دست گروگانگیران ربوده شدیم از همه نوع طیف و مشاغل مختلف حضور داشتند.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: در کنار ما پزشک و مترجم نیز حضور داشتند که همه با هم توانستیم به لطف خدا و با عنایت ویژه صاحب الزمان حضرت مهدی(ع) و دعای مردم ایران و مقام معظم رهبری دوباره رنگ خاک وطن را ببینیم و در فضای ایران نفسی روح بخش بکشیم.
گروگانگیرها از سه نفر از ما به عنوان سپر دفاعی استفاده کردند
علی حسینی افزود: چند روزی از ربوده شدن ما می گذشت که گروگانگیرها سه نفر از ما را جدا کردند و به عنوان سپر دفاعی در برابر حملات ارتش سوریه به مواضع خودشان قرار دادند.
وی بیان کرد: وقتی این سه نفر را بردند فکر می کنم خبر شهادتشان نیز اعلام شد اما از آن جایی که خواست خداوند بر زنده ماندن این عزیزان بود چند روز بعد دیدیم که صحیح و سالم به جمع ما اضافه شدند.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: وقتی از این سه نفر شرح ماجرا را پرسیدیم گفتند ما خودمان نیز نمی دانیم چگونه آن همه گلوله ای که در اطراف ما منفجر می شد هیچکدام به ما آسیبی نرساند و البته ما همه می دانستیم این هم از همان صدها امداد غیبی بود که خداوند در این مدت اسارت به ما عطا کرد.
مترجم افغانیمان یک شیعه به تمام معنا بود
علی حسینی با اشاره به حضور یک مترجم افغانی در گروه 48 نفره ای که ربوده شده بودند بیان کرد: به اندازه همه شکنجه ها و کتک های که ما خوردیم این بنده خدا کتک خورد و شکنجه شد.
وی افزود: از هر کدام از ما که می خواستند اعتراف بگیرند این مترجم افغانی نیز حضور داشت و وقتی گروگانگیرها نمی توانستند به پاسخ دلخواهشان برسند بر فرد تحت بازجویی این شیعه به تمام معنا و مومن افغانی نیز شکنجه می شد و کتک می خورد.
گروگان آزاد شده ایرانی گفت: آنها وی را کتک می زدند و می گفتند تو حرف ها را درست ترجمه نمی کنی و گرنه غیر ممکن است زیر شکنجه های سختی که ما وارد می کنیم ایرانی ها اعتراف نکنند.
علی حسینی اظهار کرد: نام این فرد در بین آمار ما ثبت نشده بود و اگر کشته می شد نیز نامی از او باقی نمی ماند و با این که یکبار هم موقعیت فرار برای وی مهیا شد اما این شیعه واقعی و با غیرت هرگز از ما جدا نشد.
منزل آخر یک خانه شخصی بود
وی گفت: بیشترین آزار و کتک و شکنجه ای که شدیم در روز اول ربوده شدنمان بود به صورتی که همه ما از تونل مرگی که اسرای هشت سال دفاع مقدس تعریف می کردند عبور کردیم.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: پس از آن به محلی که فکر می کنم یک قهوه خانه بود برده شدیم و پس از آن نیز به مکانی دیگر که یک زیرزمین تنگ و تاریک بود منتقل شدیم که البته باید بگویم این زیرزمین تنگ و تاریک مرکز انوار الهی شد و دل بچه ها از همین زیرزمین به ظاهر تنگ و تاریک بارها و بارها به سوی انوار الهی پر کشید و نور رحمت خداوند نیز بر دل و جان بچه ها روشنی بخشید.
علی حسینی گفت: منزل آخری که قبل از آزادی در آنجا گرفتار بودیم یک خانه شخصی بود که در طبقه بالایش اتاقی بود که مشخص بود این اتاق مخصوص عبادت صاحبخانه است.
وی افزود: البته ما قبل از آزادی و انتقال از این منزل نامه ای نوشتیم و از صاحب اصلی خانه خواستیم ما را حلال کند و از اینکه البته به طور اجباری مدتی در خانه این شخص بودیم از وسائل زندگی اش استفاده کردیم حلالیت طلبیدیم.
گروگان آزاد شده ایرانی بیان کرد: در بین لوازم همین خانه یک رادیوی کوچک پیدا کردیم و با تنظیم موج رادیو می توانستیم اخبار رادیو ایران را گوش کنیم.
علی حسینی افزود: زمانی که مهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام کرد به زودی خبرهای خوشی از گروگان ها اعلام می شود تقریبا بر ما مسجل شد که به زودی آزاد می شویم که البته همین مسئله چند روز آخر اسارت را کمی برای ما طولانی کرد و شوق بازگشت به وطن آنچنان آتشی در درونمان برپا کرده بود که هر روز به اندازه چند روز بر ما می گذشت.
عطر وطن را استشمام کردیم
وی اظهار کرد: بالاخره با لطف خداوند و همت مسئولان کشورمان توانستیم با دیگر عطر وطنمان را استشمام کنیم و پا بر خاک مقدس ایران سرافراز بگذاریم.
گروگان آزاد شده ایرانی افزود: از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله)، مردم خوب ایران و همه مسئولانی که با تلاش شبانه روزی باعث شدند چشمانمان بار دیگر خاک پاک ایران زمین را سرمه خودش کند و عطر وطن ریه هایمان را سرشار از بوی عشق کند، تشکر می کنم.
علی حسینی آزاده ای که به قول خودش پس از 159 روز و سه ساعت اسارت به وطن بازگشت اظهار کرد: خدا را شاکرم و از علی ابن موسی الرضا(ع) به خاطر اینکه منت بر سرم گذاشت تا همچون کبوتران حرم بتوانم دوباره گشتی بر دور ضریح مطهرشان بزنم سپاسگزارم.
نظر شما