خبرگزاری شبستان: مسجد مهمترین واصلی ترین پایگاه پیروزی انقلاب اسلامی است، واین مطلب برای همگان واضح و مبرهن است اما نکته اصلی در مبارزات مردمی ونقش اساسی برخی مساجد فعال وانقلابی است که نام خود را به عنوان پایگاه های اصلی در نقلاب به ثبت رسانده ونقش کلیدی واساسی ایفا کرده اند از جمله این مساجد، مسجد هدایت است که در دوران انقلاب پایگاه مبارزات آیت الله طالقانی و شاگردان راستین امام خمینی(ره) بود.
نقش مسجد هدایت در نهضت ملی ایران
پس از ترور شاه در سال 1327، فضای سیاسی کشور تغییر کرد و مبارزات ملی شکل جدیدی به خود گرفت. عمر مجلس پانزدهم پایان یافته و شرایطی ایجاد شده بود تا پس از انتخابات، مجلس شانزدهم به مسئله نفت جنوب و لوایح پیشنهادی دولت بپردازد اما مجلس شانزدهم به واسطه تقلبی که در انتخابات آن صورت گرفته بود با اعتراض و تحصن 20 تن از رجال سیاسی کشور که از مدیران جراید و سران گروهها و احزاب سیاسی بودند، روبرو شد.
با شروع و اوجگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت، آیتالله طالقانی از سنگر مسجد هدایت به حمایت و پشتیبانی خود از جنبش پرداخت. حمایت آیتالله طالقانی از نهضت ملی به سنگر مسجد هدایت و تبلیغ از این پایگاه نبود بلکه هر گاه فرصتی پیش میآمد و از وی دعوتی صورت میگرفت، بدون هیچگونه چشمداشتی، فعالیت و سخنرانی خود را به بیرون از مسجد هم توسعه میداد و به آگاهی طبقات مختلف جامعه به ویژه کارگران که یکی از نیروهای اصلی جامعه بودند، میپرداخت.
هوشنگ حشمتی درباره فعالیت آیتالله طالقانی میان صنف کارگران و نقش وی در به راه انداختن نهضت عظیم کارگری برای ملی شدن صنعت نفت میگوید: سال 1330 رسید. در این سال که نهضت ملی شدن نفت اوج گرفته بود من (حشمت) یکی از مسئولان فعال اتحادیه (سندیکا) کارگران ایران بودم. این اتحادیه خواست علیالعمول چند سال از فلسفی (واعظ مشهور) برای یک دهه تبلیغ و سخنرانی جهت کارگران دعوت نماید اما این امر با توجه به جریانات روز و شناختی که از فلسفی داشتیم با مخالفت چند نفر از ما روبرو شد و پیشنهاد کردیم از آقای طالقانی دعوت نماییم. بحثی جنجالی درگرفت و قرار شد با توجه به اوضاع اقتصادی کشور و اعلام قرضه ملی و وضع ناگوار کارگران، اگر آقای فلسفی بپذیرد برخلاف سالهای قبل انتظار کمتری داشته باشد، از وی دعوت شود.
روز بعد به منزل حجتالاسلام فلسفی رفتیم و در نامهای که به خدمتشان دادیم، اشاره کردیم که با توجه به اوضاع خراب اقتصادی و عقبافتادگی حقوق و دستمزد کارگران، رعایت بیشتر این قشر زحمتکش بشود. ایشان که به نظر میرسید در آن جو تمایلی به آمدن ندارد، زیر نامه نوشت: به علت گرفتاریهای زندگی برایم مقدور نیست، بلافاصله به سراغ آقای طالقانی رفتیم، در منزل نبود و گفتند که برای بدرقه هیئت مأمور خلع ید به فرودگاه مهرآباد رفتهاند. فورا به آنجا رفتیم و در یک فرصت کوتاه به خدمتش رسیدیم. در حالی که چندان شناختی از ما نداشت به گرمی ما را پذیرفت. از ایشان دعوت کردیم و برخی جریانات جناحبندیها و درگیریهای سندیکا را با وی در میان گذاشتیم. فرمود من از همین جا حاضرم به اتحادیه بیایم.
وقتی که اطلاعیه دعوت وی پخش شد، پس از یکی دو سخنرانی، بیانات گرم و سخت کوبندهاش آنچنان مورد توجه مردم و کارگران قرار گرفت که روزهای بعد، سالن بزرگ دخانیات و محوطه وسیع و خیابانهای اطراف آن، ظرفیت اجتماع عظیم و بیسابقه شرکتکنندگان را نداشت.
سرانجام با وجود کارشکنیها و مقاومتهای داخلی و خارجی با تلاش و کوشش بسیار مردم به رهبری آیتالله کاشانی و دکتر محمد مصدق، صنعت نفت ملی شد و مصدق به نخستوزیری رسید.
آیتآلله طالقانی که خود از پشتیبانان صادق این نهضت ضد استعماری بود در این ایام با سخنرانی در رادیو و سنگر مسجد هدایت در دفاع از حقانیت مبارزات مردم به افشاگری علیه دربار و دستگاه وابسته پهلوی پرداخت و سعی کرد تا کوششهای مرتجعانه رژیم را ناکام بگذارد. وی مهمترین وظیفه خود را در چنین شرایطی حمایت و تقویت دولت ملی میدانست، بنابراین برای تحقق آرمانهای مردم تنها به روشنگری در رادیو و مسجد بسنده نکرد بلکه با افزودن بر فعالیتهای خویش در انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی نیز شرکت کرد و عملا وارد صحنه مبارزه انتخاباتی شد و بدین ترتیب به شکل تمامعیاری در کنار نیروهای ملی قرار گرفت.
تجربه قیام 30 تیر 1331 به خوبی نشان داد که اگر نیروی عظیم مردم به درستی متشکل و رهبری گردد، بدون کوچکترین تردیدی به پیروزی منجر می شود اما با تلاش نیروهای چپ در بههم زدن اوضاع داخلی و متلاشی شدن یکپارچگی نهضت و با مساعد شدن شرایط داخلی، آمریکا و انگلیس با هم به توافق رسیدند و در سایه سکوت دولت شوروی، کودتای 28 مرداد 1332 به نتیجه رسید. حکومت دکتر مصدق سقوط کرد و شاه که به خارج گریخته بود، به ایران بازگشت.
آیتالله طالقانی که خسته از کشمکشهای پنهان و آشکار، مانند سالهای پیش برای تجدید قوای فکری و رفع خستگی به روستای زادگاهش – گلیرد- پناه برده بود، با آگاهی از اوضاع آشفته پایتخت و خبر وقوع کودتا، به سرعت خود را به تهران و به مسجد هدایت رساند.
مسجد هدایت یکی از سنگرهای مقاومت و مبارزه با رژیم پهلوی بود و جوانان و تشنگان حقیقت را که در کویر خشکیده به دنبال جرعهای آب زلال میگشتند، سیراب میکرد.
طالقانی در مسجد هدایت و محافلی چون نهضت مقاومت ملی که مرتبط با مسجد هدایت بود، نقش مؤثر ارتباطی داشتند. برای اینکه خود مسجد هدایت فضایی ایجاد کرده بود که افراد آنجا میآمدند با همدیگر ارتباط اجتماعی خود را هم داشتند، ضمن اینکه برنامه خود را داشتند بستر خیلی خوبی برای ارتباطات اجتماعی بود.
بدین ترتیب در سالهای پس از کودتا مسجد هدایت پایگاهی برای نشر اندیشهها و افکار قرآنی و معارف ضد ظلم و ستم شد. بلندگوی این مسجد در خیابان استامبول، همیشه به خصوص در شبهای جمعه عاملی برای جنبش و به حرکت درآوردن مردم بود. فعالیتهای سیاسی فرهنگی در این مکان به تدریج روی جوانان تأثیر گذاشت و انجمنهای اسلامی در گوشه و کنار کشور تشکیل شد و جوانان و مسلمان مبارز که همه خود را دانشآموختگان مسجد هدایت و آیتالله طالقانی میدانستند به شیوههای انقلابی روی آوردند.
در سال 1333 تظاهرات مهمی در دفاع از نهضت ملی در مسجد هدایت صورت گرفت که اقشار وسیعی از جوانان و دانشجویان در آن شرکت داشتند. رژیم از گسترش این تظاهرات جلوگیری به عمل آورد و آن را پراکنده ساخت.
تمام این حرکتها به علت عدم سازماندهی صحیح، موفق به وارد کردن ضربه کاری به رژیم نشد و حکومت کودتا با شگردهای گوناگون و با اعمال سرکوب و خفقان، جنبش را به عقب راند. شرایط دیکتاتوری چنان بالا گرفته بود که بعد از سرکوب جنبش دانشجویی در 16 آذر 1336، این جنبش تا مدتها چنان مقهور گشت که یارای سربرآوردن نیافت و بدین ترتیب نهضت مقاومت که صرفا نقش آن در جهت و محدوده روشن نگاه داشتن شعله مقاومت بود به علت ناتوانی در بسیج تودهها و عدم سازماندهی لازم برای یک مبارزه همهجانبه و نیز وجود اختلافات درونی و فقدان تشکل و انسجام درونی در برابر اتحاد نسبی رژیم و همچنین پیچیده شدن مبارزه در آن شرایط متلاشی شد.
طالقانی در مسیر پژوهشهای سیاسیاش، کتاب حکومت در اسلام نوشته آیتالله نایینی را با پاورقی و توضیحات خود به طبع رساند. انتشار این اثر در شرایط خفقان سالهای 33 و 34 قدم مؤثری در راه مبارزه با استبداد بود.
وی در مقدمه این کتاب ضمن شرح دیدگاههای خود درباره پارهای از مسایل به علل انحراف و شکست انقلاب مشروطه اشاره کرده بود و سپس به تشریح علل سرگردانی و تردیدهای مردم و اختلاف در ملت و فاصله میان حکومت و ملت پرداخته، منشأ فساد و بیچارگیها را که باعث نفوذ استعماری بیگانگان و ذلت ملت و دولت شده بود، سلطه سالیان دراز استبداد معرفی کرده بود که باید ریشهکن میشد.
در انتخابات هجدهمین دوره مجلس شورای ملی که پس از کودتای 28 مرداد برگزار شد، نهضت مقاومت ملی با شعار یا رسوا میکنیم یا پیروز میشویم، دست به مبارزه انتخاباتی زد. بر اساس برنامهای از پیش تعیین شده مقرر گردید مردم با روحانیون و امامان جماعت مسجد محل با هیئت اجتماع به سوی مرکز رأیگیری در منطقه حرکت کنند و شرکت در انتخابات را به نمایش سیاسی بر ضد رژیم تبدیل کنند.
از جمله کسانی که پیش از کودتا و پس از آن به مسجد هدایت میآمدند و در جلسات تفسیر و نماز جماعت شرکت میکردند، مجتبی نواب صفوی و یارانش بودند. فداییان اسلام، گاه در دهه محرم، آیتالله طالقانی را برای افشاگری علیه رژیم کودتا و روشن کردن افکار عمومی دعوت میکردند. سیدعبدالحسین واحدی تا پیش از اعدام، بارها به مسجد هدایت میآمد در جلسات آن شرکت میکرد و در این محل به منبر میرفت.
مسجد هدایت همواره پایگاه امنی برای نواب صفوی و اعضای فداییان اسلام محسوب میشد، به طوری که وقتی خبرنگاری پاکستانی میخواست به دیدار نواب صفوی برود به مسجد هدایت رفت.
فعالیتهای آیتالله طالقانی در مسجد هدایت و نهضت مقاومت ملی تا سال 1336، ادامه یافت. در این سال، رژیم برای تحکیم سلطه خود و ریشهکن کردن هرگونه جنبش آزادیخواهانه و بیداریبخش، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را تأسیس کرد و با اولین اقدام گسترده خود عده زیادی از عناصر فعال نهضت مقاومت ملی در تهران، مشهد، اصفهان، شیراز و تبریز را دستگیر و زندانی کرد.
آیتالله طالقانی نیز در این یورش، دستگیر و روانه زندان شد و بیش از یک سال در زندان به سر برد. او در طول مدتی که در زندان قزل قلعه به بند کشیده شده بود. او در طول مدتی که در زندان قزل قلعه به بند کشیده شده بود، از پا ننشست و جلسات مسجد هدایت را در زندان احیا و زندان را به کلاس درس تبدیل کرد.
مسجد هدایت و انقلاب سفید شاه
در سالهای پس از کودتا، مسجد هدایت سنگر اصلی مقاومت و مبارزه تودههای مردم به ویژه دانشجویان و روشنفکران علیه رژیم کودتا بود. آیتالله طالقانی همواره در سخنرانیهای خود، کودتای 28 مرداد را محکوم میکردند. این سخنرانیها چنان جمعیت را به خود جذب میکرد که گاه به راهبندان خیابان منجر میشد. با باز شدن نسبی فضای سیاسی کشور، این اجتماعات گاه با تظاهرات ضد حکومتی همراه میشد.
در تابستان سال 1339 در حالی که حکومت آمریکا برای انجام اصلاحات، شاه را تحت فشار قرار داده بود، رژیم برای قانونی جلوه دادن حکومت و سلطه خویش درصدد برگزاری انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی برآمد. آیتالله طالقانی در سنگر مسجد هدایت برای اینکه دست بازیگران صحنه سیاسی کشور و برگزارکنندگان دروغین انتخابات را رو کند به سخنرانی و افشاگری پرداخت و مسجد با سخنان و حضور پرشور مردم جنب و جوش خاصی یافت و اعتراض به نبودن آزادی در انتخابات گسترش یافت.
رژیم برای جلوگیری از رسوایی بیشتر، تنها راه نجات خویش را در بستن درب مسجد دید تا بلکه از سخنان افشاگرانه وی که چون گلوله بر پیکرش فرود میآمد، رهایی یابد، بدین ترتیب این جلسات به شکل سیار به منزل فعالان سیاسی در تهران و اطراف آن مانند باغهای کرج و طالقان منتقل گشت. ده روز آخر ماه صفر که همزمان با اربعین شهادت امام حسین (ع) و یاران وفادارش بود، در مراسم عزای رحلت پیامبر اسلام، آیتالله طالقانی و شهید مطهری به بررسی مسایل سیاسی و اجتماعی و افشاگری علیه حکومت میپرداختند.
در سالهای 39 به بعد، رژیم سختگیریهای بسیاری نسبت به جلسات مسجد هدایت اعمال میکرد. به ناچار جلسات هفتگی در منزل افرادی چون احمد علیبابایی تشکیل میشد. با تشدید بحرانهای سیاسی اقتصادی رژیم و گسترش جنبش دانشجویی و تظاهرات، این جلسات گسترش بیشتری یافت و چون از برگزاری مراسم در مسجد هدایت ممانعت به عمل میآمد، در نیمه شعبان سال 1339 از آیتالله طالقانی دعوت شد تا به مناسبت تولد امام زمان(عج) در مسجد ارک به ایراد سخنرانی بپردازد. رژیم که از انجام مراسم سخنرانی و تأثیرات بعدی آن در تشدید احساسات و تهییج مردم وحشتزده شده بود، دستور تعطیلی مسجد ارگ را نیز صادر کرد و آن را به محاصره مأموران خود درآورد.
با بسته شدن دربهای مسجد، مردم بیرون مسجد تجمع کردند و آیتالله طالقانی بدون توجه به اخطار مأموران پلیس و ساواک، سخنرانی خود را با این آیه آغاز کرد: و نرید ان انمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین؛ (اراده کردیم بر مستضعفین زمین منت نهاده و آنها را پیشوا و وارث قرار دهیم).
به دنبال اوجگیری سخنان آیتالله طالقانی مأموران به سوی مردم هجوم آورده و تلاش کردند آنها را متفرق سازند اما چون مردم در مقابل مأموران مقاومت کردند آیتالله طالقانی بار دیگر به سخنان خود ادامه داد. دو مرتبه مأموران با شدت بیشتری با باتوم به سوی مردم حملهور شد. در این میان، سیدضیاءالدین حاج سیدجوادی از روحانیون و یاران مبارز آیتالله طالقانی با سپر قرار دادن خود با وجود ضربات باتوم، آیتالله طالقانی را از محاصره مأموران خارج کردند.
تشکیل نهضت آزادی ایران به عنوان یک جمع سیاسی با هویت اسلامی، چند دلیل داشت، یکی از آنها تفاوت نگرش و تحلیلی سیاسی بود. دوم این بود که جوانان مسلمان، آن موقع که در مسجد هدایت شرکت داشتند، هویت تشکیلاتی نداشتند، مثلا اعضای انجمن اسلامی دانشجویان و بچههایی که در مسجد هدایت شرکت داشتند، هویت تشکیلاتی و سیاسی نداشتند، در پاسخ به این نیاز مبرم بود که طالقانی و بازرگان و سحابی با همکاری نهضت مقاومت ملی که همین اندیشه سیاسی را داشتند، در 25 اردیبهشت سال 40 نهضت آزادی را تأسیس کردند.
مسجد هدایت و نهضت های رهایی بخش
امام جماعت و مفسر قرآن مسجد هدایت و شاگردانی که در این مکتب تربیت مییافتند، نه تنها به آزادی و استقلال ایران میاندیشیدند بلکه دل در گرو آزادی سایر سرزمینها نیز سپرده بودند. ویتنام، الجزایر و فلسطین از جمله سرزمینهایی بودند مردم آن برای آزادی و رهایی از سلطه استعمار و صهیونیسم مبارزه میکردند. آیتالله طالقانی بارها در مسجد هدایت هنگام سخنرانی از مبارزات این کشورها دفاع کرده و میگفت که هر کس با نیت خالص با ظلم مبارزه میکند باید مورد تأیید قرار گیرد.
او به رهایی و آزادی انسان میاندیشید، فارغ از هر مسلک و مرام و مکان و جغرافیا و این اندیشه را به خوبی برای شاگردانش در مسجد هدایت تبیین میکرد و تعلیم میداد. آنگاه که مبارزات ضد استعماری و استقلالطلبانه مردم الجزایر، پس از طی مراحل مختلف و عبور از فراز و نشیبهای بسیار منجر به سقوط حکومت استعماری و ریشهدار فرانسه بر الجزایر گردید و مبارزات ملت الجزایر به پیروزی رسید، جشن باشکوهی به مناسبت استقلال الجزایر و تجلیل از ملت مجاهد الجزایر در مسجد هدایت برگزار شد.
علاوه بر حمایت از انقلاب الجزایر، مسجد هدایت یکی از کانونهای دفاع از حقوق حقه ملت فلسطین نیز بود. در برنامههای مسجد هدایت به جز آیتالله طالقانی، سخنرانان دیگری نیز دعوت میشدند و درباره مبارزات ملت فلسطین علیه صهیونیسم سخنرانی میکردند.
آیتالله طالقانی در زمانی که از قاهره برگشته بود، یعنی در سال 1338 چندین جلسه راجع به مسایل فلسطین و صهیونیسم و مسایلی که در سالهای 1335-1336 مورد غفلت قرار گرفته بود، بحثهای زیادی کردند و کسانی که در آن سالها به مسجد هدایت میآمدند با مسایل دارالتقریب و مسایل مربوط به فلسطین، آشنا شدند. پس از آن به تدریج درباره مسئله فلسطین در آنجا و بعدها در جاهای دیگر بحث شد ولی در این دوره تنها محفلی که درباره مسئله فلسطین و اسراییل بحث میشد، مسجد هدایت بود.
در سیام مرداد 1348 ش، مسجدالاقصی، قبله اول مسلمانان توسط رژیم صهیونیستی به آتش کشیده شد. این امر باعث جریحهدار شدن خشم میلیونها مسلمان علیه صهیونیستها شد. حتی شورای امنیت سازمان ملل، اسراییل را در مورد حریق مسجدالاقصی محکوم کرد. بسیاری از علما و آیات عظام با ارسال تلگراف و بیانیه به اعتراض علیه صهیونیستها و محکوم کردن آنان پرداختند. در این میان رژیم شاه مانع اجرای هرگونه مراسمی برای اعلام اظهار تأسف و انزجار مردم گردید اما آیتالله طالقانی در جلسه بحث و تفسیر هفتگی مسجد هدایت، بعد از برگزاری نماز جماعت و تفسیر قرآن، به حریق مسجدالاقصی اشاره کرد و گفت: آتش زدن مسجد اهمیت زیادی ندارد چون مشتی خشت و گل است اما چون مسجد بزرگی است و به نام رهبر عالم اسلام میباشد، احتراماش بیش از اینهاست. به این علت است که حریق، تمام ملل جهان را تکان داده و همه مسلمانان را ناراحت کرده است.
پس از پایان خطبهها، آیتالله طالقانی عید را به همه تبریک گفت و فطریهاش را کنار محراب گذاشت و گفت: من فطریهام را برای کمک به فلسطینیها میدهم و از نمازگزاران خواست که فطریه خود را به مردم فلسطین هدیه کنند. در مسجد، شور و هیجان زایدالوصفی حاکم شده بود. ساواکیهایی که در مسجد بودند چنان از این ابتکار غافلگیر شده بودند که هر یک به طرفی میدویدند.
وجوه جمعآوری شده در روز عید فطر در مسجد هدایت تا ساعت 9 و 30 دقیقه روز مذکور در حدود 150 میلیون ریال بوده که در اختیار حاج احمد صادق گذارده شده ولی میزان دقیق وجه جمعآوری شده مشخص نشد و با توجه به کثرت جمعیت، همه پرداختکنندگان مشخص نشدند.
پایان پیام/
نظر شما