به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از مسکوتایمز، پارلمان محلی ایالت کاتالونیای اسپانیا هفته گذشته بیانیه ای را به تصویب رساند که راه را برای برگزاری همه پرسی در این ایالت برای اعلام جدایی و استقلال آن از کشور بحران زده اسپانیا هموار می کند.
جدایی طلبان کاتالونیا مدت هاست که بر جدا شدن این ایالت از اسپانیا اصرار دارندو این در حالی است که نخست وزیر اسپانیا تا کنون مخالفت جدی خود را نسبت به این تصمیم نشان داده است.
بوریس کاگارلیتسکی عضو ارشد پژوهشکده مطالعات سیاسی در آکادمی علوم روسیه در یادداشتی با اشاره به جریان جدایی طلبانه که در این ایالت به وجود آمده می نویسد:این گذر تاریخی برای ما که در دوره فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی زندگی کرده ایم بسیار آشناست.
در این یادداشت آمده است:همه چیز در اینجا دقیقا مانند آنچه در اسپانیا می گذرد آغاز شد.در ابتدا سخنرانی های شیوایی در مورد اینکه چطور دولت فدرال مرکزی یک دولت دیکتاتور است ایراد شد.آنچه در این سخنرانی ها مورد تاکید قرار می گرفت این بود که دولت دیکتاتور در حال خدشه دار کردن هویت ملی است و از رونق و پیشرفت اقتصادهای محلی جلوگیری می کند.
به نوشته کاگارلیتسکی قدم بعدی انتشار اعلامیه های رنگی اما انتزاعی با قول ها و تعهدات مبهم در مورد احترام گذاشتن به ارزش های دموکراتیک بود.
اما در حقیقت آنچه پس از فروپاشی به وجود آمد چیزی جز تقسیم مستغلات و دارایی ها،آزار اقلیت های نژادی،بحث ها و درگیری های مرزی،غلیان احساسات میهن پرستی کورکورانه و سرکوب همان فرهنگ ملی به خاطر هدفی که تلاش ها برای استقلال از آنجا آغاز شد ،نبود.
البته کاتالونیای امروز اوکراین یا گرجستان 20 سال پیش نیست اما تناقض در اینجاست که در متن اروپای معاصر، شعارهای استقلال طلبانه حتی تحریک آمیز تر و عوام فریبانه تر از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به نظر می رسند.
این پژوهشگر روس در ادامه می نویسد:روشنفکران در جمهوری های شوروی از ایده استقلالی حمایت می کردند که مرتبط با رهبران کومونیست و کنترل بروکراتیک،سانسور،اقتصاد ناکارآمد و غیره در زمان آنها بود.
تصور آنها براین بود که دستیابی به استقلال لزوما منجر به ظهور جوامع دموکراتیکی می شود که حقوق بشر را برای شهروندانشان به طور کامل تضمین می کنند.
بر اساس نوشته کاگارلیتسکی به همین دلیل است که تعداد زیادی از «ماسکویت» های تحصیلکرده به این ایده ها مشتاق بودند و آن را بیداری ملی به عنوان بخشی از آرمان های کلی بریا آزادی های سیاسی می دانستند.
تقاضا برای استقلال کمک کمک تبدیل به یک ابزار استاندارد برای تقویت نیروهای محافظه کار و گسترش حقوق انحصای آنها شد.
استقلال طلبی همچنین بهانه ای مناسب برای انجام اقدامات ضد دموکراتیک و یک پایه ایدئولوژیکی برای جنگ با منتقدانی شد که از فرهنگ ملی خود استقلال طلبان بودند.
اما اکنون هیچ دلیل منطقی برای کاتالونیاهای مدرن وجود ندارد که همان توهمات و تصورات غلطی را داشته باشند که روشنفکران شوروی در اوایل 1990 میلادی خودشان را با آنها فریب دادند.
این درست که فرهگ و زبان کاتالان در زمان دیکتاتوری «فراندسکو فرانکو» در دوران «بوربون» های اولیه از بین رفت اما امروز اکنون روندی به سوی تبعیض نژادی مثبت قابل مشاهده است ،تبعیضی که جایگاه زبان ملی را ترفیع می دهد.
کاگارلیتسکی می نویسد:اکنون دلیلی برای شکایت درباره کمبود دموکراسی یا استقلال وجود ندارد. در حقیقت این ایالت اسپانیا از آغاز موجودیت خود که به سه دهه پیش بر می گردد بسیاری از حقوقی را که می توانسته برای خود قائل شده و از این حقوق برخوردار بوده است.
تبلیغات اقتصادی که ملی گرایان کاتالونی به آن دامن زده اند نیز مورد شک و تردید است.شکایت آنها از این است که چرا مادرید ثروتی را که در بارسلونا به دست آمده دوباره میان ایالت های فقیر در جنوب اسپانیا توزیع می کند.
به نوشته این پژوهشگر روسی،اگر قرار باشد کاتالونیا یک دولت مستقل شود مجبور است که پول بیشتری به اتحادیه اروپا بپردازد.
اما این ایالت به جای فرستادن بودجه خود به پایتخت اسپانیا برای دولت های فاسد رومانی و بلغارستان کمک مالی فراهم می کند.
بوریس کاگارلیتسکی تاکید میکند که در حقیقت تقاضای استقلال از خودخواهی و خودپسندی روشنفکران و دولتمردان کاتالونیا نشات می گیرد.
وی می نویسد:سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا کاتالونیایی ها این اجازه را به خود می دهند که فریب بخورند همانطور که ساکنان اتحاد جماهیر شوروی 20 سال پیش فریب خوردند؟
عضو ارشد پژوهشکده مطالعات سیاسی در آکادمی علوم روسیه در یادداشتی می نویسد که استقلال طلبی ایالت کاتالونیا در اسپانیا نتیجه ای جز فروپاشی این کشور مانند اتحاد جماهیر شوروی ندارد.
کد خبر 224195
نظر شما