سید نعمت الله جزایری؛ محدث کبیر

سید نعمت‌الله جزایری فرزند سید عبد الله که به دوازده واسطه نسب او به عبدالله پسرموسی بن جعفر می‌رسد یکی از اعلام بزرگ شیعه در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری است که به سید جزائری معروف بوده‌ است.

خبرگزاری شبستان//اهواز

 

جزایری‌، سید نعمت‌اللّه‌، فقیه‌، محدث‌ و ادیب‌ امامی‌ قرن‌ یازدهم‌ و دوازدهم‌ می‌باشد؛ وی‌ سرسلسله خاندان‌ مشهور علمی‌ و دینی‌ سادات‌ جزایری بود که‌ سه‌ قرن‌ در منطقه خوزستان، به ویژه‌ شوشتر، خدمات‌ ارزنده‌ای‌ کردند.

 

تولد:
«صباغیه» یکی از جزایر پیرامون بصره، در حدود 1050 ق. شاهد تولد نوزادی بود که خانه سید عبدالله را در شادمانی فرو برد، سید عبدالله که از نوادگان امام کاظم (ع) به شمار می آمد فرزند دلبند خویش را نعمت الله نامید و در نخستین فرصت به مکتب سپرد.

 

در مسیر تحصیل:
در پنج‌ سالگی‌ به‌ مکتب‌ رفت‌ و قرآن را ختم‌ کرد و قصاید و اشعار بسیاری‌ فراگرفت‌، سید نعمت الله روزهای کودکی را شتابان پشت سر نهاد و با بهره گیری از دانشوران صباغیه، شط بنی اسد، حویزه و بصره به 11 سالگی رسید، در این هنگام همراه برادرش سید نجم الدین رهسپار شیراز شد و به یاری شیخ جعفر بحرانی در مدرسه منصوریه اقامت گزید.

 

تهیدستی بسیار سید نعمت الله، سرانجام وی را در کنار درس و بحث و تحقیق به نسخه برداری از کتاب ها، تصحیح نسخه ها و حاشیه نویسی کشاند؛ فرزند سید عبدالله گاه تا بامداد کار می کرد، درس می خواند و پس از نماز صبح و مطالعه ویژه بامدادی سر بر کتاب نهاده، لحظه ای می آرامید آنگاه تا نیمروز تدریس می کرد و پس از نماز ظهر به درس یکی از استادان می شتافت.

 

او خود، خاطره آن روزهای دشوار را چنین نگاشته است: ... وقتی اذان ظهر برمی خاست به درس می شتافتم ... البته بیشتر وقت ها نمی توانستم نان تهیه کنم، بنابراین تا شامگاه گرسنه می ماندم، اغلب هنگامی که شب فرا می رسید به اندازه ای در اندیشه درس فرو رفته بودم که نمی دانستم در روز چیزی خورده ام یا نه! پس مدتی فکر می کردم و درمی یافتم که چیزی نخورده ام.... تلاش سید تابستان و زمستان نمی شناخت، برای او همه فصل ها فصل درس بود.

 

آنچه فرزند سخت کوش صباغیه درباره یکی از زمستان های شیراز نگاشته، درستی این گفتار را نشان می دهد: من درسی داشتم که حاشیه های آن را بعد از نماز صبح زمستان می نوشتم، سرمای هوا و بسیاری تلاش باعث می شد که خون از دستم جاری شود! ... سه سال روزگار بدین سان گذشت، ناگفته پیداست که کار نسخه برداری همواره برقرار نبود.

 

بنابراین نوجوان بین النهرین گاه چنان در تهیدستی فرو می رفت که حتی توان خرید لقمه نانی نداشت، در چینن موقعیت دشواری چراغ حجره اش به سبب بی روغنی خاموش می ماند و سید نعمت الله را در اندوهی جانکاه فرو می برد، او برای تحمل گرسنگی توان بسیار داشت ولی هرگز نمی توانست به دلیل ناداری، درس شامگاهی را ترک کند.

 

بنابراین به مهتاب، خانه دوستان یا مسجد جامع پناه می برد، شیراز با همه دشواری ها، جاذبه هایی نیز داشت، جاذبه هایی که ثروتمندان و تهیدستان به یک اندازه از آن بهره مند می شدند، باغ های سرسبز، چشم اندازهای پرگل و چشمه های زلال را باید در شمار این جاذبه های طبیعی جای داد.

 

زیبایی هایی که گاه نوجوان سختکوش صباغیه را به بیرون شهر و اقامت یک هفته ای در گلستان ها کشانده، بر نشاط و اشتیاقش می افزود، سرانجام پیام های پیوسته پدر، سید نعمت الله را به سمت صباغیه رهسپار ساخت، پدر و مادر، که برای دیدار فرزند روزشماری می کردند برای آنکه او را در روستا ماندگار سازند مراسم ازدواج برپا داشتند و پیوند سید نعمت الله با دختر عمویش را جشن گرفتند.


20 روز پس از ازدواج در حالی که سید اندیشه شیراز را دست کم برای مدتی از خود دور ساخته بود، زیارت یکی از دانشوران جزایر و گفتار ارزنده وی اشتیاق مدرسه را در دل او بیدار ساخت به گونه ای که در همان محفل تصمیم به ادامه درس گرفت و چون از خانه آن دانشمند بیرون آمد بی آنکه کسی را آگاه سازد رهسپار شیراز شد.


ولی این بار اقامت در مدرسه منصوریه دیری نپایید و پس از مدتی خبر درگذشت پدر وی را در اندوه فرو برد و اندکی بعد دست حوادث مدرسه را به آتش کشید، سید نعمت الله با خاطره استادان بزرگ شیراز: شیخ جعفر بحرانی(متوفای 1091 ق.) ابراهیم بن ملاصدرا، شاه ابوالولی بن شاه تقی الدین شیرازی، سید هاشم بن حسین احسایی، شیخ صالح بن عبدالکریم کزکزانی(متوفی 1098 ق.) راه اصفهان را پیش گرفت.

 

اساتید:

نوجوان دیروز که امروز دیگر نخبه ای برجسته و فاضل شده بود، دراصفهان هم در کسب علم از پای ننشست و به محضر بزرگانی صاحب نام شتافت او در این برهه از محضر فقیه سید میرزا جزایری، میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر طباطبایی(متوفای 1079 ق.)، شیخ عماد الدین یزدی، محقق سبزواری(متوفای 1090 ق.)، سید حسین خوانساری فرزند سید جمال(متوفای 1098 ق.)، امیر اسماعیل خاتون آبادی(متوفای 1116 ق.)، ملا محسن فیض کاشانی(متوفای 1091 ق.) و علامه محمد باقر مجلسی بهره گرفته و اما آقا جمال خوانساری آقا حسین خوانساری(متوفای 1125 ق ) هم درس و از رفقای بحث مرحوم سید بوده است، کما اینکه محدث بزرگ شیخ حُرِ عاملی صاحب کتاب وسائل شیعه(متوفای 1104) را آن جناب در مشهد مقدس درک کرده و با او مباحثاتی داشته است.

 

به هر حال آن بزرگوار در تهیدستی و گرسنگی به سوی قله های کمال پیش رفت ولی تنگدستی سپاهان دیری نپایید، گوهر شناس شهره پایتخت(علامه مجلسی) به زودی ارزش گوهر وجود او را باز شناخت و وی را از حمایت مادی و معنوی خویش برخوردار ساخت.

 

سید نعمت الله اینک می توانست بدون دغدغه روغن چراغ و غذا به پژوهش بپردازد و استاد را در انجام رسالت بزرگش یاری دهد، او خود خاطره آن روزها را چنین ثبت کرده است: «من در وقت تألیف «بحار الانوار» شب و روز در خدمتش بودم و در حل بعض احادیث مشکله با همدیگر مباحثه می نمودیم، بلکه بعض اوقات ایشان مرا از خواب بیدار می کرد و درباره حل بعضی احادیث مراجعه می نمود... به خاطر کمک به وی شب ها در اتاقش می خوابیدم؛ او با من بسیار مزاح می کرد و می خندید تا از مطالعه خسته نشوم، ولی با همه این ها هرگاه می خواستم نزدش حضور یابم از شدت هیبت و عظمت وی دلم چنان می تپید که مدتی پشت در می ایستادم تا به حالت عادی بازگردم.»

 

توقف در خانه ناخدای دریاهای نور، چهار سال به درازا کشید؛ اندک اندک مدرسه ای که میرزا تقی دولت آبادی بنیاد نهاده بود تکمیل شد و سید نعمت الله به تدریس در آن مرکز علمی دعوت و متولی آن شد.

 

مرجع جنوب:

سید در بازگشت از خراسان، در سبزوار بیمار شد و با رنج بسیار خود را به اصفهان رساند، در این روزگار نامه های فراوان از شوشتر و حویزه دریافت کرد، نامه هایی که وی را به آن شهرها فرا می خواند، فقیه پاک رأی خطه جنوب ناگزیر به قرآن کریم پناه برد و به راهنمایی آن کتاب مقدس شوشتر را برگزید و در روزهای پایانی 1079 ق. دعوت فتحعلی خان(حاکم خوزستان) را اجابت کرد و به شوشتر پای نهاد.

 

او در آن دیار مسجدها و مدرسه های دینی فراوان پی افکند و به تربیت مشتاقان علوم اهل بیت علیهم السلام پرداخت، آن بزرگمرد علامه بر اقامه جماعت و ارشاد مردم در مسجد جامع، در خیابان ها به راه می افتاد و اصناف و پیشه وران را با آداب اسلامی آشنا می ساخت، اندک اندک نهال هایی که او کاشته بود بارور شد و دانشورانی توانا به جامعه عرضه کرد.

 

دانشورانی که به آبادی های دور و نزدیک می شتافتند و مردم را با اهل بیت پیامبر علیهم السلام آشنا می ساختند؛ چون شاه سلیمان صفوی از تلاش های موفقیت آمیز فقیه بلند آوازه و ارادت غاطبه مردم به وی خبر دار شد چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بی درنگ در ضمن فرمانی، او را به شیخ الاسلامی جنوب برگزید و همه مناصب شرعی آن دیار را به وی وانهاد.

 

او که اینک مرجع دینی اهالی خوزستان و جنوب عراق به شمار می آمد و در پی هدایت مردم و از میان برداشتن دشمنی قبیله ها تلاش فراوان کرده، اطلاعیه های گوناگونی با مهرهای ویژه خویش که عبارت های «و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها» («و اگر نعمت های خدا را شماره کنید نمی توانید آنها را به آخر رسانید» سوره نحل آیه 18) و «الواثق بالله نعمه الله» آراسته بود، به دور و نزدیک می فرستاد.

 

شاگردان:
پیر دانشور ایران به ویژه خطه خوزستان شاگردان بسیاری تریبت کرد که هر یک در گوشه ای از جهان اسلام به هدایت مردم و تدریس علوم اهل بیت پرداختند؛ دانشورانی چون: ابوالحسن اصفهانی غروی، ابوالحسن شوشتری، شیخ علی بن حسین بن محیی الدین جامعی عاملی، فتح الله بن علوان الکعبی الدورقی، قاضی محمد تقی بن قاضی عنایت الله شوشتری، شیخ محمد الضبیری، شیخ محمد علم الهدی کاشانی، شیخ محمد بن علی بن حسین نجار شوشتری، محمود بن میرعلی میمندی و ده ها شخصیت دیگر از شاگردان او به شمار می آیند.

 

آثار ماندگار:
حضرت سید نعمت الله جزایری کتاب های گرانبهایی که فراتر از 55 عنوان است، از خود به یادگار نهاد، نوشته هایی که نام برخی از آنها را برمی شماریم: 1- الانوار النعمانیه فی بیان معرفه النشأة الانسانیه، 2- انیس الفرید فی شرح التوحید، 3- تحفه الاسرار فی الجمع بین الاخبار، الجواهر الغوالی فی شرح عوالی اللئالی، 4- ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، 5- زهر الربیع، 6- الغایه القصوی، 7- عقود المرجان فی تفسیر القرآن، 8- مشکلات المسائل، 9- منبع الحیاه فی اعتبار قول المجتهدین من الاموات،10- نوادر الاخبار، 11- النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، 12- هدیه المبین و تحفه الراغبین و ده ها اثر دیگری که به صورت حاشیه و شرح نوشته شده است.

 

وفات:
مرجع 62 ساله جنوب آنگاه که به سمت خوزستان ادامه مسیر می داد به شدت بیمار شد کاروانیان چون به جایدر (منزلگاهی نزدیک پلدختر) رسیدند سید را فرو آوردند تا لختی بیاساید، لیکن در این وادی بیماری شدت یافت و سرانجام در شب جمعه 22 شوال 1112 ق. دیدگانی که به برکت خاک مقبره امامان معصوم علیهم السلام فروغی آسمانی یافته بود، برای همیشه بسته شد.

 

مسافران پاکدل شوشتری پیکر پاک مرجعشان را غریبانه در جایدر به خاک سپردند، نیکان آن سامان که قدر گوهر رخشان جزایر را می دانستند، بر آرامگاهش ساختمانی سراسر عشق و اخلاص بنیاد نهادند و برای تأمین مخارج قاریان و خدمتگزاران حرمش موقوفاتی در نظر گرفتند؛ اینک خطه لرستان در سایه ایمان، پرهیزگاری و خلوص سرور فقیهان خوزستان چون خورشید به همه گیتی نور امید و رستگاری می افشاند.

 

فرزند ارشد وی سید نور الدین معروف به آقا نور وارث جایگاه وی گردید، بزرگترین‌ فرزند پسر سید نعمت‌اللّه‌، سید نورالدین‌ بود که‌ نسب‌ عموم‌ سادات‌ جزایری به‌ وی‌ می‌رسد، از این‌رو آنان‌ به‌ سادات‌ نوریه نیز مشهورند؛ برخی‌ از فرزندان‌ و اعقاب‌ وی‌ در شوشتر ماندند و برخی‌ در هند، نجف و اماکن‌ دیگر ساکن‌ شدند؛ عبداللطیف‌ شوشتری ‌در تحفة ‌العالم‌ و سیدمحمد جزایری در کتاب‌ شجره مبارکه‌ شرح‌ حال‌ مفصّلی‌ از این‌ خاندان‌ آورده‌اند.

 

برخی آثار سید نعمت الله:
• الانوار النعمانیه فی بیان معرفة النشأة الانسانیه
• انیس الفرید فی شرح التوحید، تحفه الاسرار فی الجمیع بین الاخبار
• الجواهر الغوالی فی شرح عوالی اللثالی
• ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار
• زهر الربیع
• الغایه القصوی
• عقود المرجان فی تفسیر القرآن
• مشکلات المسائل
• منبع الحیاه فی اعتبار قول المجتهدین من الاموات
• نوادر الاخبار
• النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین
• هدیه المبین
• تحفه الراغبین

 

پایان پیام/

کد خبر 232775

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha