خبرگزاری شبستان: در این نوشته بر آنیم که بار دیگر به موضوع کشتار شیعیان مظلوم در گوشه ای دیگر از جهان یعنی پاکستان بپردازیم که این روزها در این کشور شایع شده است. در این خصوص دلایل پشت پرده زیادی مطرح ده است اما گذشت زمان و رخ نمودن برخی وقایع نشان می دهد که امروزه دامن زدن به پدیده فرقه گرایی یکی از شیوه های کار دشمنان دنیای اسلام است. یعنی در واقع آن ها با توجه به بسترهای موجود، مسائل را به گونه ای مدیریت می کنند که توان دنیای اسلام توسط خود دنیای اسلام رو به تحلیل رود. بنابراین پشت پرده اصلی این جریانات قدرت هایی قرار دارند که تمایل ندارند دنیای اسلام در عرصه بین المللی قدرت بگیرد. در واقع آن ها کاری که باید خودشان علیه مسلمانان انجام دهند، توسط مسلمانان علیه مسلمانان انجام می دهند. پاکستان و سوریه دو نمونه بارز از پیگیری این سیاست هستند. در کشوری مانند سوریه، بیش از شصت و پنج هزار نفر تا کنون کشته شده اند. کدام جنگ با رژیم صهیونیستی می توانست اتفاق افتد که این تعداد کشته به دنبال داشته باشد؟
پاکستان چه جنگی را می توانست علیه هندوستان راه بیندازد که تا این حد جان اتباع این کشور را به خطر اندازد؟دست های پنهانی که درصدد نسل کشی در بین مسلمانان افتاده اند که نمونه های آن در میانمار و پاکستان دیده می شود نباید از دید و دقت مسلملانان منطقه مغفول بماند.
صحبت از توطئه و توهم آن نیست، واقعیات منطقه و اسناد موجود و حمایت های مالی از جریانات تروریستی و افراط گرا در منطقه که در خفا صورت می گیرد اما خواهان آن است که نشان دهد مسلمانان خود یکدیگر را می کشند و به جان هم افتاده اند. از این رو کشتارهایی از این دست نیاز فزاینده کشورهای منطقه به وحدت اسلامی بویژه پس از نهضت بیداری اسلامی و نیز خروج تدریجی بیگانگان از منطقه را نشان می دهدبنابراین نباید مساله را به اختلافات فرقه ای تقلیل داد و تصور کرد که این گونه مسائل، مسائل خرد و در حد جریان های فرقه گرایانه است. این جریان های فرقه گرا عامل هستند. محرک اصلی این عوامل در قلمروی بیرونی قرار دارند و در واقع در تقابل با دنیای اسلام قرار دارند.
در خصوص کشتار شیعیان پاکستان باید به موضوع خطر رشد اسلام انحرافی در منطقه که ناشی از عملکرد لشکر جهنگوی و سپاه صحابه است نیز توجه داشت، به احتمال فرقه ای و مذهبی شدن منازعات در پاکستان و افغانستان که در نهایت می تواند منجر به ایجاد تفرقه در مرزهای شرقی کشورمان شود توجه داشت.
احتمال رشد فزاینده تروریسم افراطی در منطقه که از یکسو می تواند وجهه جوامع اسلامی را مخدوش نماید و از دیگر سو عملکرد کشورهای غربی در منطقه را وجهی مشروع ببخشد. اما حقیقتی که هروز خود را بیشتر می نمایاند تلاش وهابیت به سرکردگی خاندان سعودی برای نفوذ در پاکستان و به تبع آن در استان سیستان و بلوچستان ایران می باشد.
بررسی نقش کشورهایی نظیر عربستان و قطر در حمایت مادی و معنوی از افراط گرایی دینی در پاکستان و افغانستان در سال های اخیر نشان می دهد که این شکل از اسلام افراطی صرفا در راستای منافع کشورهای غربی در منطقه بوده است. کشتار شیعیان در پاکستان نشان می دهد که صورت بندی های جدیدی از تروریسم در منطقه در حال تولید است که درصدد تفرقه مذهبی در کشورهای نظیر سوریه، عراق و پاکستان هستند. از این رو ماهیت این کشتارها سیاسی است و به منظور ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است یعنی همان سیاستی که مورد حمایت غرب است.
در این میان وجود یک دولت ضعیف نیز به بحران دامن می زند، دولت هایی که از دهه 1980 به بعد در پاکستان روی کار آمدند و قدرت را به دست گرفتند با دو مشکل اصلی مواجه بودند: یا خودشان به فرقه گرایی دامن زدند، برای مثال دولت ژنرال ضیاء الحق اقدام به اسلامیزه کردن جامعه پاکستان نمود که هدف از این اسلامیزه کردن، رشد رادیکالیسم اسلامی در پاکستان بود. یا این که دولت هایی که نمی خواستند در جهت تقویت فرقه گرایی حرکت کنند، دولت های ضعیفی بوده اند که نتوانسته اند فرقه گرایی را مهار کنند. به عبارت دیگر برخی دولت ها در پاکستان خود به فرقه گرایی دامن زده اند و برخی دولت ها که خواهان مهار فرقه گرایی بوده اند، موفق به انجام این کار نشده اند. چون دولت های ورشکسته و ضعیفی بودند که نمی توانستند اعمال اقتدار کنند.
البته دولت فعلی پاکستان تلاش هایی را برای دلجویی از شیعیان انجام داده است. از جمله این تلاش ها می توان به انحلال دولت ایالاتی بلوچستان و اعلام عزای عمومی در این ایالت و سفر نخست وزیر به بلوچستان اشاره کرد. لذا قصد دولت همکاری و همدلی هست اما واقعیت این است که دولت توانایی مهار خشونت ها را ندارد. البته این یک ضعف برای دولت است. دولتی که نتواند بر قلمرو داخلی خود اعمال اقتدار کند، یک دولت ورشکسته و ناتوان است.
نویسنده: اقدس اقبال
پایان پیام/
نظر شما