خبرگزاری شبستان: ابن عطیه (ابو محمد عبد الحق بن غالب بن عبد الرحمن بن غالب محاربى )، صاحب تفسیر المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز که در شهر اندلس به سال 481 ق - 1088 م متولد و در سال 541 ق - 1147 م وفات یافته است.
استادان او از مشایخ بزرگ عصر خود در رشتههاى گوناگون بهره برد، از ابو على حسین بن محمد غسانى، ابو محمد عبد العزیز بن عبد الوهاب قیروانى ابو عبد الله محمد بن على تغلبى، ابو عبد الله محمد بن عمر بن ابى عصافیر، ابو بحر سفیان بن عاصى اسدى، ابو القاسم ابن نحاس و... استماع حدیث و اجازه دریافت داشته است. از مشایخ دیگر شهرهاى اندلس و حتى مغرب و مصر چون مالقه، مهدیه و اسکندریه نیز اجازه روایت دریافت داشت. وی شاگردانی چون ابن خیر اشبیلى، ابن حبیش و ابن ابى جمره تربیت کرده است.
معرفی تفسیر
معرفی تفسیر مهمترین اثر باقیمانده ابن عطیه کتاب تفسیر او با عنوان« المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز» است که یکى از مهمترین تفاسیر درایى در قرن 6 قمرى محسوب مىشود. وى این تفسیر را پیش از تصدى قضاى المریه در 529 ق تألیف کرده بود. المحرر الوجیز همواره در مغرب مورد توجه بوده و از منابع اساسى تفاسیرى چون البحر المحیط ابو حیان و الجامع لاحکام القرآن قرطبى بوده است.
ابن خلدون شیوه این تفسیر را ستوده است، در مقدمه خود مىنویسد« بسیارى دست به نوشتن تفسیر نقلى زدهاند و آثار وارده از صحابه و تابعین را گرد آوردند تا به طبرى و واقدى و ثعلبى و مانند اینها منتهى گردید، از این رو این تفاسیر، از گفتههاى یهودیان مسلمان شده- جز در موارد احکام- سالم نمانده و مفسران در این باره تساهل ورزیدند و کتابهاى خود را از این منقولات بى اساس پر کردند. تا آنگاه که دوران تحقیق و بررسى فرا رسید و ابو محمد عطیه به تلخیص و تهذیب منقولات تفسیرى همت گماشت و آنچه را قرین صحت بود برگزید و در اندلس کتابى آراسته و پیراسته براى مردم مغرب زمین به رشته تحریر درآورد. پس از او قرطبى نیز همان راه را پیمود و تفسیر خود را بر همان اساس تدوین کرد و در شرق بلاد اسلامى شهرت و رواج یافت.»
داستانهاى خرافى اسرائیلى که تا آن روز رواج داشت و تقریبا همه متون تفسیرى آن روزگار را در بر گرفته بود در این تفسیر راه نیافته است، از این رو این تفسیر از پیشگامان رهایى از اوهام و خیالبافىها محسوب مىشود و بهترین تفسیر نقلى به شیوه جدید به شمار مىآید.
این تفسیر مقدمهاى دارد که در آن، از شؤون گوناگون قرآن بحث کرده است و در نوع خود از مهمترین آثار تألیف شده در علوم قرآنى به شمار مىآید. این مقدمه ده باب دارد:
باب اول در بیان فضل قرآن از زبان پیامبر( ص) و صحابه و شایستگان امت،
باب دوم در اهمیت تفسیر قرآن،
باب سوم درباره پیش گرفتن روش احتیاط در تفسیر و مراتب مفسران که سرآمد آنان على امیر المؤمنان علیه السلاماست،
باب چهارم در خصوص حدیث سبعة احرف،
باب پنجم درباره جمع و تاریخچه قرآن،
باب ششم در خصوص الفاظ بیگانه در قرآن و سخن کوتاهى در بیان اعجاز قرآن،
باب هفتم در ایجاز و ایفاد قرآن،
باب هشتم درباره نامهاى قرآن و نام سورهها و آیههاى آن،
باب نهم در خصوص استعاذه
باب دهم در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم که آن را از سخن امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام و امام على بن الحسین سجاد علیه السلام آغاز
مىکند و سپس به گفتار جابر بن عبد الله انصارى و دیگران مىپردازد. او در این مقدمه سخن خود را پس از تسمیه، با درود بر پیامبر( ص) و آن آغاز مىکند، شیوهاى که اهل آن دیار بر آن بودهاند. به جهت اهمیتى که این مقدمه دارد، به همت آرنر جفرى مستشرق معروف جداگانه و همراه مقدمه کتاب« المبانى» نوشته احمد بن على عاصمى( متوفاى 378 ق) چاپ و منتشر شده است.
المحرر الوجیز جامع بین منقول و معقول است، در بخش منقول، روایات پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، صحابه، تابعین را نقل مىکند، اسانید و منبع مرویات را متذکر نمىشود، زیرا روایاتى را که به صحت آنها اعتقاد دارد، محتاج ذکر سند نمىداند، از این جهت سعى دارد روایات غیر صحیح یا منافى عقل را نقل ننماید. از ابن جریر طبرى زیاد نقل مىکند و گاهى به نقد آن مىپردازد.
در بخش معقول و استنباط و اجتهاد، تکیه او بر اجتهاد شخصى نیست، بلکه، دیدگاهى است که با توجه به لغت، ادب و بلاغت و احتمالات کلام بیان نشده است، بدین جهت تفسیر وى از جهتى بر اساس لغت و نحو پى ریزى شده است. در این بخش به بیان وجوه احتمالات و نقل اقوال مفسرین و نقد و انتخاب آنها مىپردازد، به شعر و لغت عرب براى تبیین معانى آیه استشهاد فراوان دارد، مسائل نحوى و امور مربوط به بلاغت و بیان را نیز بررسى مىکند.
در بخش نقل قرائات، ملتزم به نقل مشهور و شاذ آن و بیان احتمالات معانى و توجیهات عربى آن مىباشد. آیات الاحکام را بر اساس مذهب مالکى بررسى و تفصیل مىدهد و نقدهایى نیز بر ابن حزم اندلسى ظاهرى وارد مىکند، و به مذاهب فقهى دیگر تعرض نمىنماید.
در نقل اسرائیلیات و قصص قرآنى به حداقل اکتفا نموده، هنگام ضرورت نقل، به نقد آنها مىپردازد. بر مفسرینى که کتب خود را مملو از اینگونه قصص و اسرائیلیات نموده، خرده مىگیرد. دیدگاه کلى ایشان این است که اینگونه روایات( اسرائیلیات) با قواعد عقلى و نقلى سازگارى ندارد مانند قصه هاروت و ماروت و زهره.
در مسائل کلامى اشعرى مسلک بوده و با معتزله به مجادله بر مىخیزد. مانند آیه 164 سوره نساء«و کلّم الله موسى تکلیما»در معناى کلام، ج 2 صفحه 137. و نیز در صفحات دیگر مانند استهزاء، غضب، حیاء، استواء، محبت، وجه، مجیئى، اتیان و یا مانند مسئله رؤیت خداوند در آخرت و تأویل«لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار»انعام 103، ج 2 صفحه 330.
البته ایشان در پارهاى مباحث به گونهاى دیدگاه معتزله را ترجیح... داده، به آن تمایل نشان مىدهد، مانند آیه 26 سوره یونس«للذین احسنوا الحسنى و زیادة».
روش تفسیر :
روش کلى وى در بیان مطالب به این ترتیب است که ابتداى سورهها، اطلاعات کلى درباره سوره، شامل مکى، مدنى بوده، فضل، عدد آیات و القاب آن را بیان مىدارد و در آیات پس از ذکر آنها مستقیما وارد تفسیر مىشود و ضمن آن به نقل اقوال مفسرین و نقد آنها، بحثهاى لغوى، معانى، نحوى، قرائت، بیان شواهد شعرى و ادبى، نقل روایات و اسباب نزول مىپردازد.
در نقل روایات، گاهى از گفتار ائمه اهل بیت علیهم السلام آغاز مىکند. معمولا هنگامى که اظهار نظر مى کند، آن را با عنوان قال القاضى ابو محمد مطرح مىکند، این روش، به تفسیر املائى مىماند تا انشایى و مىرساند که وى تفسیر خود را بر جمع شاگردان املا مىکرده و آنان مىنوشتهاند، مانند فرّاء در« معانى القرآن».
ابن عطیه در جهتى از تفسیر خود محافظه کارانه عمل کرده است، مثلا در تفسیر آیه«و انذر عشیرتک الاقربین»(شعراء 214) ج 4 ص 245، روایت وارده را به طور سربسته و ابهام گونه نقل کرده است.
همچنین ذیل آیه تطهیر( احزاب 33) جلد 4 ص 384 شأن نزول آن را درباره اهل بیت علیه السلام( 5 تن آل عبا) دانسته و روایات مربوط به آن را به عنوان رأى مشهور آورده است، ولى احتمال مىدهد شامل زوجات نیز بشود با این وصف سخن پیامبر( ص) خطاب به ام سلمه( انت الى خیر) را نیز در پى آن آورده و مسأله را مبهم رها کرده است.
ذیل آیه مربوط به خاتم بخشى على علیه السلام، اقوال مفسرین را در این خصوص که على علیه السلام هنگام نزول آیه، در حال رکوع، انگشتر خود را به سائل بخشید مىآورد و روایت مىکند که« پیامبر صلى الله علیه و آله پس از نزول آیه از خانه بیرون آمد، سائلى را دید و از او پرسید: کسى به تو چیزى داده است؟ عرض کرد: آرى، آن مرد نمازگزار، این انگشترى نقره را در حال رکوع به من بخشید حضرت نگاه کرد و دید آن که مرد به او اشاره مىکند، على علیه السلام است. آنگاه گفت: الله اکبر و آیه را بر مردم خواند...» ابن عطیه سپس طبق شیوه خود، با سکوت از کنار قضیه مىگذرد. جلد 2 ص 208 و 209 ذیل آیه 55 مائده.
آثار مفسر مهمترین اثر باقیمانده ابن عطیه کتاب تفسیر او با عنوان« المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز» است. اثر دیگر ایشان، فهرس یا البرنامج اوست که در آن 30 تن از مشایخ خود را ذکر کرده است. این فهرست نه تنها از نظر تاریخى و رجال شناسى بلکه از جهت کتاب شناسى نیز حائز اهمیت است.
پایان پیام/
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم
پایان پیام/
نظر شما