خبرگزاری شبستان: استاد محمود على البناء درباره خاطرات کودکى و مکتب مى گوید: من بر آنچه که هر روز از مکتب فرا مى گرفتم بسیار حریص بودم ،کل شب را بیدار مى ماندم و نمى خوابیدم مگر بعد از حفظ کردن قسمتى که باید فردا در مقابل استاد بیان می کردم و بعد از حفظ آن به قسمتى که قبلاً حفظ کرده بودم مراجعه مى کردم تا بتوانم هر دو را بیان کنم تا اتصال مستحکمى میان قسمتهاى مختلفى که حفظ کرده بودم بر قرار شود.
به یاد مى آورم روزى استاد مرا فَلَک کرد ودائماً آن را در ذهن دارم و تا آخر عمر هم فراموشش نخواهم کرد ، این تنبیه در حالى بود که من هیچگونه تقصیرى نداشتم نه درحفظ کردن و نه در اداءکردن، وقتى به خانه بازگشتم شدیداً گریه کرده و به مادرم گفتم: امروز استاد مرا تنبیه سختى کرد در حالى که من وظیفه ام را خوب انجام داده بودم، مادرم گفت : اى محمود استاد تو را به این جهت تنبیه کرد که من به او گفتم تو به مزرعه رفتى تا چیدن پنبه ها را تماشا کنى و در کنار آن به بازى بپردازى.
ومن می ترسم که اگر از قرآن دور شوى قرآن هم از تو دور گردد، من نسبت به تو و آینده ات بسیار نگرانم تو شبیه اهل قرآن هستى و فقط براى قرآن صلاحیت دارى.
استاد مى گوید : پدرم به شهر شبین الکوم رفت تابراى ملحق شدن من به مدرسه دینى آنجا (که تحت نظارت الازهر بود) اقدامات لازم را به عمل بیاورد امّا یکى از دوستانش او را به مدرسه منشاوى در طنطا راهنمائى کرد که در آنجا مستقیماً حافظان قرآن را قبول مىکردند.
پدرم مرا به طنطا برد و من در حالى که بسیار کوچک بودم به مدرسه منشاوى ملحق شدم ، ولى آنچه به من شجاعت مى بخشید که در طنطا بمانم اقبال مردمان بسیار زیادى بود که براى شنیدن صدایم در اطراف من جمع مىشدند، من از استاد محمّد رفعت تقلید مى کردم، احیاناً دعوتهائى براى قرائت به مناسبت هاى مختلف از طرف مسجد احمدى از من مى شد.
همچنین در آن زمان به کودک خارق العادة معروف شده بودم چرا که در تقلید اساتید مدارسِ تلاوت بزرگ مانند استاد محمد رفعت، استاد محمد سلامه ، استاد عبدالفتاح الشعشاعى و استاد محمد السعودى … بسیار مهارت داشتم، و اگر از من مى خواستند که از اساتید بزرگ تقلید کنم تردید نمی کردم و بسیار خرسند هم مى شدم و مستمعین با جمعیت هاى صد نفرى به من شجاعت مى بخشیدند و باعث نوآورى و قوّت صداى من مى شدند این در 12 سالگى از عمر من بود .
استاد البناء مى گوید: مهمترین چیز در قرائت قرآن حفظ و ادای تجوید خوب است و با اِتقان و و استحکام ، بیان کند ، واینکه صداى زیبا و ملکه تقلید داشته باشد ، چرا که در ابتداء باید از مشاهیر قرّاء تقلید نماید اما در نهایت شخصیّت او به صدا و اداءِ منحصر به فرد او شناخته مى شود به نحوى که وقتى صداى او را مى شنوند مى گویند: این فلانى است.
و نیز باید به مدرسه که آن را دوست دارد ، ملحق شود به اساتید آن گوش فرا دهد و همراه با آنها پیش رود و پس از مدتى وقتى صداى او شنیده مى شود مى گویند این فلانى است .
البته من تقلیدِ مطلق را تأیید نمی کنم ولى باید در نهایت، قارى شخصیت خود را ظاهر کند . در مکتب منشاوىِ طنطا استاد محمود على البناء در میان طلاب شناخته و مشهور شد همه اساتید وهمچنین طلّاب ،دوست داشتند به صداى او گوش دهند، استاد می گوید : استاد حسین معوض رحمه الله نسبت به طلاب سختگیر بود، روزى من در قرائت کسالت به خرج دادم و او مرا با چوبى که در دست داشت تهدید کرد.
من نشستم و در برابرم جمع زیادى از طلاب حضورداشتند امّا ناگهان متوجه شدم که هر یک راه خود را گرفته و مى رود و کسى جز من باقى نماند استاد حسین گفت : نترس ادامه بده .
در پایان سال استاد حسین و استاد محرز به من گفتند: محمود تو باید به مکتب احمدى درطنطا بروى در آنجا قرائات را فرا بگیر تا نامت فراگیر شود و به رادیو راه پیدا کنى چرا که استعداد خوبى دارى که کمتر کسى از آن بهره مند است.
من به مکتب احمدى رفته و در آنجا، به دست مرحوم استاد محمد سلام که بسیار به شرکت کنندگان در مکتبش توجه مى کرد قرائات را فرا گرفتم.
استاد محمد سلام براى کسى که قصد داشت به مکتب او بیاید امتحانى در رابطه با حفظ ، تجوید حروف ، سلامت نطق ، و آشنایى با مخارج الفاظ و دقّت در اداء کلمات قرآنى و آراستگى ظاهر برگزار می کرد و اگر تمامى این شروط در او جمع مى شد آنگاه او را قبول مى کرد.
استاد بناء 2 سال در مکتب احمدى باقى ماند و پس از فراگرفتن علوم قرآن و قرائات 10 گانه به دست استاد محمد سلام به قاهره که شهر علم و علماء است منتقل گردید، چرا که الاَزهر شریف قبله دوستداران فراگیرى دانش و معارف بیشتر است.
بعد از آن بود که بار قرآن را به دوش می کشید و نسبت به تجوید و تلاوت آن متمکن گردیده بود .
استاد بناء در بعضى از مصاحبه ها گفته است : من از طریق بعضى دوستان در مساجد شبرای شهر قاهره شروع به قرائت کردم ،از آن پس مردم با من آشنا شدند و دعوت هاى فراوانى به مناسبات هاى دینى که تجار بزرگ قاهره برگزار می کردند و رقابت شدیدى هم میان آنان از حیث انتخاب قاریان مشهور و معروف بود به سوى من متوجه شد.
در سال 1946 میلادى استاد بناء یکى از بزرگان موسیقى و نوابغِ تدریس مقامات آن زمان را ملاقات کرد ، آن فرد استاد درویش حریرى بود که استاد بناء را در اتقان مقامات موسیقى و به کارگیرى آنها درتلاوت کمک نمود .
اوّلین قرائت در رادیو:
اولین قرائت استاد در رادیو در سال 1948 میلادی درسن 22 سالگى بود قرائت او به صورت زنده پخش می شد ، این تلاوت از سوره هود از آنجا که {و الى هود أخاهم صالحاً } تا {وما توفیقى الّا بالله علیه توکّلت و الیه أنیب }ادامه یافت.
سفر به کشورها:
سفر استاد با قرآن یک سفر جهانى بود که در زمان و مکان خاصى در نمى آید ، سایه اى بود که بر سر مسلمانان در همه جاى نقاط جهان به مدّتى نزدیک 40 سال درتردّد بود ،او به همه قارّه ها در طول سالها مخصوصاً در ماه مبارک رمضان سفر کرده بود و با قرائت زیبایش دلهائى که (کالحجارة او اشدّ قسوة ) را نرم می نمود.
دانشگاه الازهر او را براى حضور در بسیارى از کنفرانسها دعوت مى کرد، وزارت اوقاف او را به بسیارى از مسابقات بین المللى به عنوان داور فرستاد، دعوتها ى بسیار زیادى از طرف پادشاهان و رؤساء و شیوخ عرب براى احیاء مناسباتهاى مذهبى مانند ولادت پیامبر(ص) ، شب معراج ، و شب آغاز سال و نیز افتتاح کنفرانسهاى بین المللى که در کشورشان برگزار مى شد ، به او مى رسید .
وفات:
چند روزى قبل از وفات از پسرش احمد خواست تا قلم و کاغذى آماده کند وگفت: آنچه مى گویم بنویس ، مطالبى نسبت به نحوه تشییع و … املاء نموده و وصیتى هم نسبت به کیفیّت توزیع دارائى هاش بر حسب قوانین الهى ضمیمه کرد و گفت: آیا خواسته دیگرى از من دارید یا نه ؟ و همگان را در اشک و ماتم فرو برد ، از ایشان خواست تا یک قرآن با او همراه کنند تا انیس تنهائى او درقبرش باشد.
نام او را به جهت تکریم بر بعضى از خیابان هاى استان سوهاج گذارده اند ، یادش گرامى باد.
پایان پیام/
نظر شما