جعفر طیار نخستین مسلمان صدر اسلام و صحابی راستین پیامبر اعظم(ص)

پیامبر (ص) به دلیل توجه ویژه جعفر به فقرا او را «ابوالمساکین» نامید وی فرزند ابوطالب، عموی پیامبر و برادر امیرالمومنین علی(ع) است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، وهابی‌ها تنها دو روز پس از نبش قبر مطهر «حجر بن عدی» از صحابه رسول‌الله(ص) و در دمشق، آرامگاه «جعفر بن ابی‌طالب» از نخستین مسلمان صدر اسلام و صحابی راستین پیامبر اعظم(ص) را در جنوب اردن به آتش کشیدند. به همین مناسبت با استناد به «دانشنامه سیره نبوی»، گذری بر زندگانی جعفر طیار داریم.

وی فرزند ابوطالب، عموی پیامبر و برادر امیرالمومنین علی(ع) است. نسبتش جعفر بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم و کنیه‌اش ابوعبدالله، معروف به جعفر طیار از قبیله بنی‌هاشم، از مهم‌ترین قبایل قریش است. پسران ابوطالب عبارتند از: طالب، عقیل، جعفر و امام علی(ع) که گفته شده میان هر یک از ایشان ده سال فاصله سنی بود (ابن کلبی، 31؛ ابوالفرج اصفهانی 26).

و همه از یک مادر به نام فاطمه بنت اسد که جایگاه ویژه‌ای نزد رسول خدا (ص) داشت و به منزله مادر وی بود، متولد شدند. جعفر (به معنی نهر) پس از طالب و عقیل، سومین فرزند پسر ابوطالب بود. جعفر حدودا در سال بیستم عام‌الفیل یعنی بیست سال پیش از بعثت رسول خدا (ص) متولد شد. «ثویبه» کنیز ابولهب، به جعفر در کودکی شیر داد (یعقوبی، 2/9) که همین ثوبیه، به رسول خدا (ع) و حمزة بن عبدالمطلب نیز شیر داده بود (طبرسی، اعلام الوری، 45.1) و جعفر از این طریق برادر رضاعی ایشان به شمار می‌رفت.

 

از احوال جعفر پیش از بعثت رسول خدا (ص) چند خبر در دست است، از جمله اینکه او از آلودگی‌های دوران جاهلی برکنار بود و بنا بر روایتی که صدوق (4/397) و دیگران (ابن عساکر، 126.72) نقل کرده‌اند، جعفر از چهار کار پرهیز می‌کرد: شراب، دروغ، زنا و عبادت بت‌ها، همچنین بنا بر اخباری که تایید آنها دشوار است، هنگامی که ابوطالب دچار تنگنای مالی شد، سرپرستی امام علی (ع) را به رسول خدا (ص) و جعفر را به عباس بن عبدالمطلب واگذار کرد. جعفر بدین طریق به خانه عباس راه یافت و تا بعثت رسول خدا(ص) در آن خانه بود (ابن هشام، 246.1؛ طبری 313.2) این خبر از آن جهت صحیح به نظر نمی‌رسد که در صورت تنگدستی ابوطالب، بستگان می‌توانستند بدون جدا کردن فرزندان، به وی کمک مالی نموده و او را تقویت کنند. محتمل است افزوده شدن نام جعفر در کنار نام اما علی (ع) در این داستان، برای لوث کردن خبر پیوستن امام علی (ع) به پیامبر در کودکی بوده باشد که آن هم نه به جهت تنگنای مالی ابوطالب، بلکه به جهات دیگری همچون پرورش امام علی (ع) بر اساس الگوی زندگی رسول خدا (ص) و بهره‌مندی از تعلیم و تربیت آن حضرت بوده است.

* برخی مورخان مقاطعی از سیره نبوی را به عنوان زمان پذیرش اسلام از سوی جعفر(ع) برشمرده‌اند

برخی ازدواج جعفر با اسماء بنت عمیس را اندکی پیش از بعثت رسول خدا (ع) دانسته‌اند (المعلم 655) و حال آنکه در این زمینه خبری در دست نیست و قراینی مانند تولد فرزندان جعفر در حبشه می‌تواند بیانگر ازدواج وی در اسلام و پیش از هجرت وی به حبشه بوده باشد. به هر صورت این دو از جمله زوج‌های خوشبخت شمرده شده‌اند (مبرد، 117).

 

درباره پذیرش اسلام از سوی جعفر، همه اخبار بر پیشگامی وی در این زمینه تاکید دارند. هنگامی که رسول خدا (ع) به رسالت مبعوث شد، جعفر که حدودا 20 ساله بود و آشنایی کاملی از پسر عمومی خود، رسول خدا (ص) داشت به زودی اسلام را پذیرفت و بنا بر برخی اخبار، وی سومین مرد مسلمان بود. (قمی، 378.1 ابن عساکر، 125.72) اخبار دیگری اسلام وی را اندکی پس از اسلام امام علی (ع) و در سال اول بعثت ثبت کرده‌اند (ابوالفرج اصفهانی، 32؛ ابن اثیر، 541.1) و ابوطالب را مشوق وی برای پیوستن به رسول خدا (ص) دانسته‌اند. ابوطالب چون رسول خدا(ص) و امام علی(ع) را در حال نماز دید، به جعفر سفارش کرد به آن دو پیوسته و همچون آنان نماز بخواند (طبرسی، اعلام الوری، 103.1) همچنین نوشته‌اند جعفر چون شنید، علی (ع) بت‌ها را به بدی یاد می‌کند، در این باره اندیشید و هنگامی که رسول خدا (ع) او را به اسلام فراخواند، به سرعت به آن حضرت گروید (بلاذری، 296.2) برخی مورخان مقاطعی از سیره نبوی را به عنوان زمان پذیرش اسلام از سوی جعفر نوشته‌اند که این موارد نمی‌تواند گزارش‌های دقیقی برای تعیین زمان اسلام جعفر بوده باشد و از روی تسامح است. یعقوبی (28.2) اسلام آوردن وی را پس از جلسه رسول خدا (ص) برای انذار عشیره اقربین (هشدار به خویشان نزدیک) نوشته است که زمان این جلسه در کتاب‌های سیره معمولا در سال سوم بعثت ثبت شده است.

عده‌ای دیگر زمان پذیرش اسلام وی را پیش از وارد شدن رسول خدا (ص) به سرای ارقم دانسته‌اند (ابن سعد، 25.4؛ ابن جوزی، 346.3؛ دیار بکری 74.2) که این زمان از آغاز بعثت تا سال پنجم بعثت را در بر می‌گیرد چنان که برخی دیگر اسلام وی را بعد از 25 و یا 31 نفر ثبت کرده‌اند (ابن اثیر، 542.1) که مبنای این محاسبه روشن نیست.

 

هجرت به حبشه از مهم‌ترین مراحل زندگانی جعفر به شمار می‌رود. جعفر پس از پذیرش اسلام، همواره با رسول خدا (ص) تصمیم به هجرت گرفتند، جعفر که ریاست مهاجران را به عهده داشت (ابن سعد 25.4، فسوی، 99.5) به همراه همسرش اسماء بنت عمیس راهی سرزمین حبشه شد. هنگام هجرت، رسول خدا (ص) دعایی به جعفر آموخت که در سختی‌ها آن را بخواند (طبرانی 61.2؛ ‌مقدسی 35) جعفر نیز از پیامبر درباره نماز خواندن در کشتی پرسید که آن حضرت فرمود: به صورت ایستاده نماز بخواند مگر اینکه ترس غرق شدن باشد (شامی، 245.9). همچنین رسول خدا (ص) نامه‌ای به نجاشی نوشت که ضمن دعوت وی به اسلام، از او خواست که از جعفر و همراهانش پذیرایی نماید (طبری 652.2) هر چند منابع زمان نگارش این نامه را بعدها و حامل آن را عمر و بن امیه ضمری دانسته‌اند، اما با توجه به محتوای نامه، این نامه باید در همین زمان و یا اندکی پس از آن و به هنگامی که قریش درصدد بازگرداندن مهاجران به مکه بود، نگارش یافته باشد (بنگرید: حمید‌الله 43؛ احمدی میانجی 440.2 ) رسول خدا(ص) نیز پیگیر احوال جعفر و همراهان بود. بنابر روایتی آن حضرت نگران از گم شدن کشتی جعفر و همراهان بود (صفار، 422.1؛ مجلسی، 109.18) که نشان از اهتمام رسول خدا(ص) به احوال ایشان است.

با استقرار جعفر و اصحاب رسول خدا(ص) در حبشه، نجاشی از سبب حضورشان در آن سرزمین جویا شده و خواهان توضیحاتی درباره آیین جدیدی شد که رسول خدا(ص) آورده بود.

جعفر‌ بن ابی طالب که رئیس و سخنگوی مهاجران بود (ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوه، 244.1؛ ابن کثیر، 73.3) با یادآوری پیشینه قوم خویش و ناهنجاری‌های جامعه جاهلی که مردم در آن غوطه‌ور بودند، از اهداف بعثت رسول خدا(ص) و فراخوانی آن حضرت به راستی، امانتداری، پرهیز از خونریزی و نهی از دیگر رذایل اخلاقی سخن گفت. نجاشی چون سخنان جعفر را شنید، پیام رسول خدا (ص) را همان پیام حضرت عیسی و از یک ریشه و تبار دانست (مقریزی، امتاع، 107.4) جعفر در حضور و نجاشی برخی از آیات نخستین سوره «مریم» را نیز قرائت کرد که نجاشی و اسقف‌های دربار به شدت تحت تأثیر این آیات قرار گرفتند (کلاعی، 210.1؛ بیهقی، دلائل، 303.2) پس از سخنان صادقانه و دلنشین جعفر، نجاشی به درخواست نمایندگان قریش برای بازگرداندن مسلمانان که با هدایایی نزد وی آمده بودند، پاسخ نداد و از مسلمانان حمایت کرد و رفتار مناسبی را با مسلمانان در پیش گرفت (ابن هشام، 336.1)

 

رفتارهای پسندیده نجاشی با مسلمانان و پشتیبانی وی از ایشان، مسلمانان را به دربار نجاشی بسیار نزدیک کرد. به ویژه که اسماء بنت عمیس همسر جعفر که به تازگی صاحب فرزندی در حبشه شده بود، توانست به فرزند تازه متولد شده نجاشی شیر دهد که این مسئله موجب پیوند بیشتر خانواده جعفر با نجاشی شد (ابن سعد، طبقه خامسه 7.2) نجاشی پیوسته حامی جعفر و همراهانش در حبشه بود و چون شورشی علیه وی از سوی یکی از فرمانروایان حبشی صورت گرفت، نجاشی برای در امان ماندن جعفر و همراهان از آسیب‌های احتمالی، آنان را به منطقه امنی منتقل کرد تا در این درگیری‌ها به آنان آسیبی نرسد.(حلبی، 276.2)

هنگامی که جعفر در حبشه بود، ابوطالب برای وی هدایا و اموالی می‌فرستاد (بلاذری، 225.1) و در سروده‌های خویش از او و همراهانش یاد می‌کرد و با اظهار نگرانی از دوری جعفر به نجاشی سفارش می‌کرد که نیکی‌های خود را از جعفر دریغ نکند:

«فهل نال معروف النجاشی جعفرا/ و أصحابه أم غاله عنه شاغب»

یعنی: آیا نیکی‌های نجاشی به جعفر و همراهانش می‌رسد یا افراد فتنه‌انگیز مانع شدند (بلاذری، 298.2؛کلاعی، 199.1).

دوستی و رفاقت میان جعفر و نجاشی به اندازه‌ای پیش رفت که منابع از پذیرش اسلام از سوی نجاشی پادشاه حبشه به دست جعفر بن ابی‌طالب، سخن گفته‌اند (ابن سعد، 198.1؛ مقریزی، امتاع، 305.1) همچنین نجاشی شمشیری به نام «غمام» را به جعفر اهدا کرد. (ابن حبیب بغدادی، 417).

بعدها نیز که مسلمانان به مدینه هجرت کرده و با قریش وارد درگیری‌های نظامی شدند، نجاشی چون اخبار مسلمانان به ویژه پیروزی‌های آنان بر قریش را از جاسوسانش به دست می‌آورد، این اخبار را در اختیار مسلمانان می‌گذاشت. چنان که وقتی مسلمان در بدر پیروز شدند، نجاشی، جعفر و همراهان وی را از این خبر آگاه کرد (واقدی، 120.2؛کلینی، 121.2).

 

رسول خدا (ص) با هجرت به مدینه نیز جعفر و اصحاب وی را هیچ گاه فراموش نکرد. هر چند تک تک موارد یاد شده در کتب سیره نبوی که علاقه میان رسول خدا (ص) و جعفر را نشان می‌دهد، ممکن است صحیح نباشد، اما همه به گونه تواتر معنوی، حاکی از این علاقه و محبت است. مورخان نوشته‌اند: چون رسول خدا (ص) پیمان برادری میان اصحاب برقرار کرد، برادری را میان معاذ‌بن جبل و جعفر استوار ساخت. (ابن هشام، 505.1؛ ابن حجر، 592.1) چنانکه گفته شده، سهمی از غنایم جنگ بدر را نیز برای وی در نظر گرفت (شامی، 62.4) که محتمل است سهم وی را به حبشه برای کمک به آنان ارسال کرده باشد.

واقدی (ابن سعد، 26.4) که گزارش برادری میان جعفر و معاذ را مربوط به بازگشت جعفر از حبشه و در سال هفتم می‌داند، آن را نادرست دانسته و گفته که داستان مؤاخات قبل از جنگ بدر بوده و چون آیات میراث پس از جنگ بدر نازل شد، مؤاخات قطع شد و بر این اساس جا نداشته که رسول خدا (ص) پیمان برادری را میان جعفر و معاذ برقرار نماید. اما بعید نیست که این برادری در همان سال دوم و به منظور نشان دادن فراموش نشدن مهاجران به حبشه از سوی رسول خدا (ص) انجام شده باشد. البته ممکن است در ماجرای مؤاخات، جعفر که رئیس و نماینده مهاجران به حبشه بود، به صورت نمادین انتخاب شده باشد تا بدین صورت، پیمان برادری میان مهاجران و انصار به صورت کامل تحقق یابد. چنان که اختصاص زمینی برای جعفر در مدینه و حال آنکه وی در حبشه بود، می‌تواند از این باب بوده باشد (سمهودی، 86.2).

 

جعفر و یاران وی، پس از پانزده سال دوری از رسول خدا (ص) در سال هفتم هجرت و همزمان با فتح خیبر، به تقاضای رسول خدا (ص) از حبشه به مدینه بازگشتند. او با مسلمانان باقیمانده در حبشه و همچنین جماعتی از حبشیان که اسلام را پذیرفته بودند، نزد رسول خدا (ص) آمدند (بلاذری 225.1) رسول خدا (ص) بسیار شادمان شد، سجده شکر کرد (حاکم نیشابوری 276.1) میان دو چشم جعفر را بوسید و فرمود: نمی‌دانم به گشودن خیبر خوشحال‌تر باشم یا به بازگشت جعفر (ابن هشام، 359.2).

همچنین رسول خدا (ص) برای جعفر در کنار مسجد، زمینی برای ساختن بنا مشخص کرد (ابن قتیبه، 205؛ ابن عبدالبر، 313.1) و علی رغم حضور نداشتن جعفر در فتح خیبر، از سهام خیبر برای وی سالانه 50 پیمانه خرما معین کرد (ابن سعد، 30.4) رسول خدا (ص) در همین ایام به عنوان هدیه، نمازی را به جعفر آموخت که مشهور به «نماز جعفر طیار» شد که ائمه نیز این نماز را خوانده و به آن سفارش می‌کردند (مجلسی، 193.88؛ حر عاملی، 56.8) رفتارهای محبت‌آمیز دیگری نیز از رسول خدا (ص) در حق جعفر ثبت شده است که همه حکایت از موقعیت والای جعفر در نزد آن حضرت دارد.

رسول خدا (ع) تکه‌ای از یک گلابی که به وی هدیه شده بود را به جعفر داد و با برشمردن فواید آن میوه، از جعفر خواست که آن را تناول نماید (کلینی، 357.6) همچنین برای بهداشت دندان به جعفر بسته‌ای خلال دندان هدیه کرد (کلینی 376.6 ) گاه نیز از جعفر می‌خواست که خاطرات خود از حبشه را تعریف کند (کلینی 367.8؛ حسین بن سعد کوفی، 57؛ بیهقی، سنن، 95.6)

در ذی قعده سال هفتم و یک سال پس از صلح حدیبیه، جعفر در عمرة القضا همراه رسول خدا (ع) حضور داشت. رسول خدا (ص) در این سفر پیش از ورود به مکه، جعفر را به مکه فرستاد تا «میمونه» دختر حارث عامری- خواهر مادری اسماء بنت عمیس - را به عقد آن حضرت در آورد (بیهقی، دلائل 314.4) در همین سفر، عماره، دختر حمزه عموی رسول خدا (ص) در مکه بدون سرپرست بود که امام علی (ع)، جعفر و زید بن حارثه برای نگهداری وی پیشگام شدند و در این زمینه میان ایشان اختلاف پیش آمد.

رسول خدا(ص) به ماندن دختر نزد جعفر به دلیل اینکه اسماء بنت عمیس خاله وی بود (مادر او دختر سلمی بنت عمیس بود) حکم کرد. جعفر برای تشکر از رسول خدا (ص) بر روی یک پا، جست و خیز کنان به سوی رسول خدا (ص) رفت و گفت این رفتاری است که حبشیان در حترام به پادشاهانشان انجام می‌دهند (ابن سعد، 26.4) رسول خدا (ص) که قدردان اقدامات نجاشی در پذیرایی از مسلمانان بود، هنگامی که لباس حریری به او هدیه شد، آن را به جعفر داد تا برای نجاشی بفرستد (ابن سعد، 353.1)

 

رسول خدا (ص) جعفر را در جمادی‌الاولی سال هشتم به سوی موته (منطقه‌ای در 120 کیلومتری جنوب امّان، پایتخت اردن) برای جنگ با رومیان فرستاد. درباره اینکه فرمانده این لشکر چه کسی بود، بیشتر نویسندگان از سه تن به ترتیب زید بن حارثه، جعفر و عبدالله بن رواحه نام برده‌اند که رسول خدا (ص) در مدینه به همین ترتیب ایشان را به فرماندهی برگزید. اما این ترتیب از قدیم مورد پذیرش شیعیان قرار نگرفته و در روایات منقول از اهل بیت، جعفر به عنوان فرمانده اول این غزوه معرفی شده است (طبرسی، اعلام الوری، 212.1 ؛ ابن شهر آشوب، 205.1 مجلسی، 59.21) مؤید این نظر، علاوه بر اخباری که به این موضوع تصریح کرده‌اند (بنگرید: ابن سعد، 99.2) سروده‌های شاعرانی مانند حسان بن ثابت و کعب بن مالک در سوک شهیدان این غزوه، فرماندهی اول جعفر را تأیید می‌کند ( ابن ابی الحدید، 63.15).

برخی نویسندگان شیعی معاصر جابه‌جایی نام‌ها در فرماندهی این غزوه را تحت تأثیر رقابت‌ها و دشمنی‌ها با امام علی (ع) ذکر کرده‌اند که این دشمنی به خانواده آن حضرت از جمله برادر وی جعفر نیز تسری یافته است (جعفر مرتضی عاملی، 319.19)

جعفر در میدان جنگ شجاعانه جنگید و جراحت‌های بسیاری برداشت (ابن عبرالبر، 313.1) در نبرد هر دو دست او قطع شد و پس از آن به شهادت رسید. منابع بسیاری نوشته‌اند که جعفر در میدان جنگ به منظور نشان دادن پایداری و استقامت و تحریض مسلمانان، اسب خویش به نام سبحه را پی کرد و این کار نخستین بار بود که در اسلام انجام می‌شد (عسکری، 228؛ مرزوقی، 520) و همین رفتار مستند برخی برای شرعی دانستن این نوع اقدام در شرایطی که احتمال افتادن تجهیزات و مراکب به دست دشمن می‌رود، قرار گرفته است (ابن کثیر، 25.2) این رفتار جعفر مورد توجه فقهای سبعه نیز قرار گرفته و پی کردن حیوان را مکروه دانسته‌اند مگر مصلحتی در میان باشد که در مورد جعفر چنین بود (نجفی، 82.21) البته درباره اینکه پی کردن اسب به دست خود جعفر صورت گرفته باشد می‌توان تردید کرد، به ویژه که این اقدام در جنگ‌ها معمولا از سوی دشمن برای کاستن مقاومت انجام می‌پذیرد. چنانکه ابن حزم (محلی، 296.7) خبر پی کردن اسب از سوی جعفر را خبر استواری ندانسته و نشانه‌ای از تجویز آن عمل در سیره رسول خدا (ص) نیافته است (برای توضیح بیشتر در این زمینه، بنگرید: جعفر مرتضی عاملی، 28.20).

 

رسول خدا (ص) با آگاه شدن از خبر شهادت جعفر بسیار اندوهگین شد و گریست (صدوق ،177.1) و فرمود که خداوند به جای دو دست، به وی دو بال داد که با آنها در بهشت، پرواز می‌کند (ابویعلی،350.11 ؛ ابن حبان، 521.15) از همین رو جعفر به ذوالجناحین (دارای دو بال) و طیار مشهور شد. پیامبر برای دادن خبر شهادت جعفر و دلداری از خانواده وی، نزد همسر او اسماء بنت عمیس آمد، فرزندان جعفر را خواند و با آنان مهربانی کرد و به اسماء تعزیت گفت و از خداوند خواست که در میان فرزندان و ذریه جعفر، جانشین صالح و نیکی برای وی قرار دهد (ابن ابی شیبه، 516.7) فاطمه زهرا (س) نیز که جعفر پسرعموی وی بود بر او گریست. رسول خدا(ص) فرمود که بر مثل جعفر باید که گریه کنندگان بگریند،(عبدالرزاق، 550.3) همچنین سفارش کرد که به آل جعفر رسیدگی شود؛ زیرا که آنان سرگرم عزا هستند و به فاطمه فرمود که برای خانواده جعفر به مدت سه روز غذا تدارک بیند،(برقی، 2/419؛ حلی، 2/127)، بعدها رسول خدا(ص)، خود به امور فرزندان جعفر رسیدگی می‌کرد.(هیثمی، 5/155)

 

محل شهادت جعفر، موته از سرزمین بلقاء ـ که اینک در کشور اردن است ـ‌ بود، سن جعفر را هنگام شهادت حدود چهل سال تخمین زده‌اند، برخی که وی را در این هنگام 25 یا 33 ساله دانسته‌اند.(قاضی نعمان، 137؛ ابن عساکر، 72/135) به اشتباه رفته‌اند؛ زیرا امام علی(ع) در این هنگام (سال هشتم هجرت)، حدوداً سی سال داشته و جعفر 10 سال از او بزرگ‌تر بود.(ابوالفرج اصفهانی،32)

شهادت جعفر بازتاب گسترده‌ای در میان مسلمانان داشت، حسان بن ثابت و کعب بن مالک انصاری در مرثیه‌های خود، تمجید بلندی از جعفر کردند.(ابن هشام،2/384؛ کلاعی،1/498)

 

یکی از ویژگی‌های جعفر که بیشتر منابع حدیثی و تاریخی به آن اشاره کرده‌اند، شباهت بسیار وی در قیافه و اخلاق به رسول خدا(ص) بود، رسول خدا(ص) خود اظهار می‌کرد که جعفر شبیه‌ترین مردم از جهت قیافه و اخلاق به آن حضرت است،(ابن سعد،4/26؛ بخاری،4/209) نویسندگانی نیز که از شبیهان به رسول خدا(ص) یاد کرده‌اند، نام وی را در فهرست خود ثبت کرده‌اند، (بلاذری،2/204؛ یعقوبی،2/117) . شباهت ظاهری جعفر به رسول خدا(ص) به اندازه‌ای بود که برخی او را با رسول خدا(ص) اشتباه گرفته و به نیت رسول خدا(ص) به او سلام می‌کردند (زمخشری،4/239).

 

جعفر در ویژگی‌های اخلاقی نیز همانند رسول خدا(ص) بود، به ویژه او توجه بسیاری به فقرا می‌کرد، از این رو رسول خدا(ص) به وی کنیه «ابوالمساکین» داد،(ابن اثیر، 1/542)، ابوطالب پدرش نیز، با توجه به رفتارها و صفات پسندیده جعفر، او را جانشین و پیرو عبدالمطلب می‌دانست.(ابن حمدون،2/155)

ابوهریره، در توصیفی بلند، جعفر را بهترین فرد برای مساکین می‌شمرد که حتی در حال نداری نیز آنان را ناامید بر نمی‌گرداند،(ابن اثیر،1/543) چنان که جعفر را به عنوان بخشنده‌ترین فرد امت رسول خدا(ص) معرفی می‌کرد،(بخاری، 275.6) به همین جهت پیامبر نیز انتظار شایانی از جعفر داشت و چون در موردی احساس کرد، جعفر در پذیرایی از علاقه‌مندان به رسول خدا(ص) کوتاهی کرده، مایه تعجب آن حضرت شد،(کلینی،6/275) جعفر انگشتر به دست راست خود می‌کرد.(ابن سعد، 27.4)

بر اساس روایات تفسیری، نزول و یا شمول چندین آیه قرآن درباره جعفر ‌بن ابیطالب است، (بنگرید: قمی، 189.2؛ ابن العربی، 4/1646؛ بغوی ، 4/81) چنان که روایات قابل توجهی از رسول خدا(ص) و اهل‌بیت (ع) درباره جعفر نقل شده که همگی حاکی از مقام بلند وی است.(بنگرید: محب طبری، 215)

برخی مانند ابوحیان توحیدی(7/67) با نقل مناظره‌ای شیطنت‌آمیز تلاش کرده‌اند مقام جعفر را برتر از امام علی(ع)، نشان دهند و حال آنکه فراموش کرده‌اند براساس آیه مباهله و روایات، امام علی(ع) همان نفس رسول خدا(ص) است و قابل قیاس با دیگر افراد نیست،(بنگرید: ابن ابی‌الحدید، 11/116) چنان که چون از زید بن علی‌ بن الحسین درباره منزلت جعفر و علی(ع) سؤال شد، گفت: جعفر ذوالجناحین و شبیه‌ترین مردم از نظر خلق و خلق به پیامبر بود، ولی از اصحاب کساء نبود،(بلاذری،.2383) این گزارش‌ها بیانگر آن است که جریانی در صدد رو در رو قرار دادن آل‌ علی و آل‌ جعفر بوده است.

عبدالله بن جعفر، عبدالله بن مسعود، عمر و بن عاص و ام سلمه همسر رسول خدا(ص) از جمله راویان از او هستند،(مزی،5/50)

 

پس از شهادت جعفر و همراهانش، اندیشه تقاص خون ایشان پیوسته در فکر رسول خدا(ص) بود و آن حضرت به دنبال فرصتی برای ضربه زدن به رومیان می‌گشت(مقریزی، امتاع،2/123) جنگ تبوک که یک سال پس از شهادت جعفر و در سال نهم رخ داد، به منظور خونخواهی جعفر و اصحاب وی نوشته شده است(یعقوبی،2/67) چنان که فرستادن اُسامه فرزند زید بن حارثه در سال یازدهم برای جنگ با رومیان به همین منظور ثبت شده است(مقریزی، امتاع،2/123).

 

جعفر پس از شهادت همچنان دارای احترام ویژه‌ای در خاندان ابوطالب بود، امام علی(ع) افتخار می‌کرد که برادری همچون جعفر داشته است (طبرسی، احتجاج، 1/123 و 125) و در تنگناها از او یاد می‌کرد، (مجلسی، 29/167) عبدالله بن جعفر می‌گوید: چون تقاضایی از علی(ع) می‌کردم و او جواب مساعد به من نمی‌داد، تا به حق جعفر سوگند می‌خوردم تقاضایم را اجابت می‌کرد، (طبرانی،2/109) چنان که امام حسن(ع) برای مجاب کردن پدر به حق جعفر قسم می‌خورد،(کوفی، 75؛مجلسی، 42/117) امام علی(ع) بعد از پیروزی در جنگ جمل چون در سخنانی فضایل فرزندان عبدالمطلب را بر شمرد، جعفر را در شمار افضل شهدایی که رسول خدا(ص) وی را به ذوالجناحین ملقب کرد یاد کرد، (کلینی،1/450) چنان که می‌فرمود: دختران خود را برای فرزندان جعفر نگاه داشته است،(ابن سعد، 8/338؛ ابن عبدربه، 7/98) حامیان اهل بیت همواره در برشمردن فضایل خویش از اینکه جعفر از آنان بوده به عنوان برگ برنده‌ای یاد کرده و از او نام می‌آوردند.(مفید، 1/37)

چنان که نوادگان وی دو مفاخرات، از جعفر و فضایل وی یاد می‌کردند، (زبیر بن بکار، 567) عمر خلیفه دوم (یا ابن عمر) نیز چون عبدالله فرزند جعفر را می‌دید به او می‌گفت: سلام بر تو ای فرزند ذوالجناحین (بخاری،4/209؛ ابن اثیر،1/544).

* فرزندان جعفر(ع)

منابع شیعی فرزندان جعفر را هشت تن به نام‌های عبدالله، عون، محمد اکبر، محمد اصغر، حمید، حسین، عبدالله اکبر و عبدالله اصغر که مادر همه، اسماء بنت عمیس بود، بر شمرده‌اند (علوی 505، ابن عنبه، 35) اما بیشتر منابع اهل سنت تنها از سه فرزند وی که در حبشه متولد شده‌اند یاد کرده‌اند، این سه عبارت‌اند از: محمد، عون و عبدالله که مادرشان اسماء بنت عمیس بود، به احتمال، دیگر فرزندان جعفر در کودکی در گذشته‌اند که آسیب‌پذیری فرزندان جعفر از چشم زخم می‌‌تواند مؤید آن باشد.(ابن ماجه، 2/1160)

نسل جعفر بن ابوطالب تنها از طریق فرزندش، عبدالله (نه از محمد و عون) امتداد پیدا کرد(ابن حزم، 68، ‌مسعودی، 2/300) و خاندان‌های معتبر و شناخته شده و پر دامنه‌ای از این نسل پدید آمد، منسوبان به جعفر طیار را جعفری می‌گفتند(سمعانی، 3/288) و خاندان‌های وابسته را «آل جعفر» می‌نامیدند که در حجاز و غرب خلافت اسلامی پراکنده بودند، مکان‌هایی مانند اثیل، کتانه و دان که از سرزمین‌های اطراف مدینه به شمار می‌آیند، محل سکونت بازماندگان و خاندان‌های منسوب به جعفر بوده است،(یاقوت حموی، 1/94، 4/435/5/363) در سرزمین شام(قلقشندی،1/414) اشمونیان مصر(مقریزی، المواعظ، 1/42) و حمص (یاقوت حموی،2/303) نیز گروه‌هایی از فرزندان جعفر می‌زیستند. چنان که یکی از قبایل ساکن در مغرب با نام «معقل» خود را از نسل جعفر معرفی می‌کرد که این نسبت مورد تأیید قرار نگرفته است.(ابن خلدون،6/78)

*مزار فرزندان جعفر در ایران کجا قرار دارد؟

در ایران در اطراف دزفول دو مقبره جداگانه برای محمد و عون وجود دارد، این دو چنان که برخی منابع گزارش کرده‌اند در فتح شوشتر به شهادت رسیده‌اند.(ابن قتیبه، 206)

کتاب‌هایی نیز از قدیم درباره جعفر نوشته شده که نشان از اهمیت و موقعیت وی می‌کند، مدائنی(م 215) کتابی در فضایل جعفر داشته است (ابن ندیم، 114)، همچنین ابو احمد جلودی(م 322) کتابی درباره اخبار جعفر نوشته است، (نجاشی،240) چنان که ضیاء‌الدین بن عبد الواحد بن احمد المقدسی(م 643) نیز کتابی با عنوان مناقب جعفر بن ابی طالب نوشته که شامل هفده روایت مسند در منقبت وی است، این کتاب باقی مانده و چاپ شده است، به همین منوال برخی کتاب‌های حدیثی، عنوانی را به مناقب و فضایل جعفر اختصاص داده‌اند.(بنگرید: بخاری، 4/209، ترمذی 5/320، ابن بطریق، 407)

برخی اماکن نیز منسوب به جعفر است، در مکه مکانی به عنوان محل ولادت جعفر بن ابی‌طالب وجود داشته که یکی از اماکن متبرک به شمار می‌رفته و تا قرن هفتم مورد توجه بوده و تعمیر و بازسازی می‌شده است،(مالکی مکی، 1/545 و نیز بنگرید: ابن جبیر، 83) چنان که برای جعفر مقبره‌ای در موته بوده است (بغدادی 3/1330) که این مقبره در مسجد بزرگ قرار داشته است (اصطخری، 1/419) اینک این مقبره در روستایی به نام «مزار» قرار دارد و دارای گنبد و بارگاهی است (شراب، 237) منابع شیعی از استحباب زیارت جعفر در موته سخن گفته‌اند.(شهید اول، 2/16)

آرامگاه جعفر بن ابی‌طالب معروف به جعفر طیار، در منطقه «المزار» در استان کرک واقع در جنوب اردن قرار دارد که روز گذشته توسط وهابیت کوردل به آتش کشیده شد.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 250235

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha