خبرگزاری شبستان: به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم(ع) در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم(ص) افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى میباشند. حضرت زینب(س) بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است. زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است. این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد. سرویس قرآن و معارف شبستان در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر مهدی رستمنژاد، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیة ابعادی از شخصیت این بزرگوار بررسی شد که اکنون از نظر شما میگذرد.
*در ابتدای بحث، بفرمائید چرا حضرت زینب(س) به عقیله مشهور است؟
در ابتدا لازم است روایتی را در مورد ولادت حضرت و نامگذاری ایشان بیان کنم. در ارتباط با ولادت حضرت زینب کبری(س) دو نقل هست؛ یکی اینکه ایشان پنجم جمادیالاولی سال پنجم یا ششم هجری متولد شدند. در خبرها به همین صورت هست یعنی هم سال پنجم و هم سال ششم ذکر شده است. برخی از منابع هم گفتند در ماه شعبان سال پنجم یا ششم هجری متولد شدند. بعد از ولادت، صحبت از این بود که نام ایشان را چه بگذارند. در روایت هست که امیرالمؤمنین(ع) فرمود که من در نامگذاری بر رسول مکرم اسلام(ص) سبقت نمیگیرم. پیامبر(ص) هم حضور نداشتند، وقتی تشریف آوردند، فرمودند: من در نامگذاری از خدای خود پیشی نمیگیرم. جبرئیل نازل شد و فرمود: این مولوده را زینب بنامید. درباره اسامی و لقبهای حضرت و اوصاف حضرت مطالب زیادی هست که به چند مورد اشاره میکنم. حضرت را عقیله میگفتند. «العقیله» در روایات برخی از علمای اهل سنت هم هست. ابنعباس میگوید: «قالت عقیلتنا زینب ...: عاقله بنی هاشم زینب گفت...» علت این صفت به خاطر قوت عقلانی حضرت بوده و در واقع ایشان عاقله بوده است.
*جایگاه و مقام حضرت زینب(س)در میان اهل بیت(ع) چگونه است؟
در ارتباط با جایگاه و عظمت حضرت چند نکته برجسته وجود دارد: اول شرافت خانوادگی ایشان است. حضرت، در خانواده بسیار عظیم و اصیلی که آیه تطهیر در مورد آنها نازل شده است به دنیا آمدند و در آن دامن پرورش پیدا کرد. دامنی که امام حسین(ع) در ذلتناپذیری خود به آن دامن اشاره کردند و فرمودند: «من و دستِ بیعت دادن و دستِ ذلت دراز کردن. خدا و رسولش و دامنهای پاک و پاکیزه ای که مرا پرورش دادند.» یعنی در همان دامنی که امام حسین (ع) پرورش پیدا کرد حضرت زینب(س) هم پرورش پیدا کرد، یعنی مادر، معصومه؛ پدر، معصوم و جدشان هم رسول مکرم اسلام(ص) است. این اصالت، شرافت ذاتی است که بسیار کم وجود دارد و حضرت زینب(س)، همانند امام حسن(ع) و امام حسین(ع) واجد آن است.
مورد دومی که میتوان در مورد شخصیتی گفت، کارها و آثار شخص است که در مورد حضرت زینب(س) میبینیم، ایشان در حدود چهار سالگی خطبه بسیار طولانی و قراء مادرش حضرت زهرا(س) در قضیه فدک که در مسجد بیان شد را حفظ کردند. طبرسی در «اعلامالوری» نقل میکند که ابوالفرج اصفهانی میگوید که زینب عقیله، این طور این خطبه را روایت کرد. خطبه فدکیه خطبه بسیار طولانی است که کلمات بسیار فاخر و عظیمی دارد یعنی کلمات آن به گونهای نیست که به سادگی بتوان آنرا حفظ کرد، اما حضرت(س) در سن چهار سالگی با یک بار شنیدن همه آنرا حفظ کرد و راوی این خبر شد و این بسیار عظیم است معلوم است علت صفت عقلیه ایشان به خاطر چیست.
داستان زندگی حضرت زینب(س) سراسر حکمت است و درباره آن حضرت، اینقدر بس که در مورد ایشان در صبر، ثبات و قوت ایمان و تقوا گفتند: او «وحیده فریده» بوده است یعنی واقعا تنها بوده است. از چهارده معصوم که بگذریم، در بین حتی امامزادگان همانند حضرت زینب(س) کمتر سراغ داریم. مدیریت بحران و استقامت بینظیر ایشان در کربلا حکایت از صدها مطلب دارد که در اینجا مجال نیست و فقط به اشاره اینها را بیان میکنم.
*حضرت زینب(س) چگونه به این مقام و جایگاه رسیدند، یعنی همان طور که شما فرمودید در دامن وحی چگونه تربیت شدند؟
در طول زندگی، مدت کوتاهی که در خانه پدر بودند و مادر در قید حیات بود و بعد از آن در دوره نوجوانی، جوانی، ازدواج و ... در تمام این دوران، میبینیم که آمادهسازی حضرت برای حادثه عظیم کربلا انجام میشود. در کنار بستر پدر در حالیکه ازدواج کرده بودند و فرزندانی هم داشتند، خبر روایت «أم ایمن» و واقعه کربلا را به او میدهند. حضرت زینب(س) در این زمان سراغ از حدیث أم ایمن میگیرد و از امیرالمؤمنین(ع) سؤال میکند که میخواهم از خود شما این موضوع را بشنوم. اینها همه نشان میدهد که آمادهسازی برای کربلا در طول این مدت از شهادت مادر شروع شده و ادامه دارد.
جالب است بدانید که حضرت زینب(س) وقتی به کوفه میرسند و سر مقدس برادر را روی نیزهها میبینند، میفرمایند: من همه چیز را میدانستم، ولی دیگر این را نمیدانستم.» اینکه میگوید همه چیز را میدانستم و خبر داشتم اما این را به من نگفته بودند، یعنی خبرها به جزئیات به حضرت زینب(س) داده شده بود. خطبههای عظیم حضرت در کوفه و شام حکایتگر عظمت علمی آن حضرت است. اینکه به آن حضرت زینب(س) گفته شده یعنی «زین أب» یعنی او زینت پدر است. پدر ایشان معلم انسانها و ولیالله و وصی رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین(ع)، امیر بیان و قلم، تقوا، انسانیت و بشریت است. زینت چنین پدری شدن، معنای بسیاری دارد.
در هر حال معلم، ایشان انسانهایی همچون امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه زهرا(س) و حسنین(ع) هستند. آنچه خوبان همه دارند/تو تنها داری. حضرت زینب(س) همه را یکجا دارد. حرفها در این جهت بسیار است اما مجال تفصیل نیست. امام حسین(ع) در لحظات آخر عمر خود در کربلا به حضرت میفرمایند که نشان دهنده و بیانگر عظمت حضرت زینب(س) است. امام حسین(ع) میفرمایند: در نافله نماز شب ما را از دعا فراموش نکن. این عبارت خیلی مهم است که امام حسین(ع)، شهید کربلا که به قاب قوسین هم رسیده، در لحظات آخر از خواهر خودش چنین چیزی را میطلبد. اینها نشان میدهد که عظمت فوق حد تصور ماست.
*همان طور که شما فرمودید ایشان در دامان وحی تربیت شدند، اما علاوه بر این ایشان عالمه غیر معلمه هم بودند؟
بله! همان طور که شما گفتید امام سجاد(ع) بعد از خطبهخوانی حضرت زینب عمه بزرگوارشان میفرمایند: تو به حمدالله، عالمی هستی که معلم ندیدی و مستقیم از علوم غیب الهام گرفتهای. حضرت زینب(س) عالم غیر معلمه اهل بیت(ع) هستند. اینکه بعضیها در مورد حضرت زینب(س) گفتند: او از علم منایا و بلایا برخوردار بود که مخصوص اهل بیت(ع) است سخن به گزافی نیست و این عبارت امام سجاد(ع) نشان دهنده این اعتقاد است.
*در مورد فصاحت و بلاغت خطبههای ایشان در کوفه و نجف هم روایتهای مختلفی وجود دارد که آنرا با خطبههای امام علی(ع) مقایسه کردند؟
وقتی حضرت زینب(س) وارد کوفه شد و خطبه خواند چنان قوت فصاحت و بلاغت خطبهها، کوفیان را مجذوب کرد. در منابع فریقین آمده که راوی میگوید: من زینب، دختر علی(ع) را نگاه میکردم، زن مصیبتزدهای را ندیدم که بتواند این گونه سخن بگوید. مثل اینکه از لسان امیرالمؤمنین(ع) حرف میزد. مستحضر هستید بیست سال قبل از این زمان، امام علی(ع) در کوفه بوده، خطبه همام، ایشان آنقدر عظمت داشت که همام بعد از شنیدن خطبه جان داد. چنین چیزی در مورد سخنرانهای دیگر نشنیدهایم. نشنیدهایم که کسی چنین هنری داشته باشد که سخن او بتواند انسانی را قبض روح کند.
هر کسی به نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) دسترسی پیدا کرد؛ از مسلمان و غیرمسلمان در مقابل آن زانوی ادب زد. روای میگوید وقتی زینب(س) حرف میزد مثل اینکه امیرالمؤمنین(ع) حرف میزد. این تعریف و تمجید شخصیتی را سزاست که در آن دوران زندگی میکرده و بر حسب ظاهر، مدرسه هم نرفته و استاد هم ندیده است، اما چه استادهایی دیده که به این صورت رشد کرد و به کمال رسید.
*حضرت زینب(س) بعد از شهادت امام حسین(ع) با وجود امام سجاد(ع) چگونه نقش سرپرستی کاروان و پیامرسانی کربلا را برعهده داشتند؟
شیخ صدوق در «کمالالدین و تمامالنعمة» از حکمیه بنت امام جواد روایت میکند. حکیمه خاتون در مجلسی داشت حرف میزد در حالی که امام در استتار بود. شخصی که از ادله روات است، وقتی دید زنی از خاندان اهل بیت(ع) حرف میزد. با خودش گفت چگونه این امر امکان دارد. حکیمه خاتون این موضوع را فهمید و فورا فرمود: امام حسین(ع) به خواهرش وصیت کرد. او وصی برادرش است. هرچه از علی بن حسین(ع) از علم (منظور علم اهل بیت(ع)) خارج میشد به زینب(س) نسبت داده میشد این به خاطر این بود که امام سجاد(ع) در استتار قرار بگیرد تا طاغوت او را به عنوان امام نشناسد و باعث خطر برای او نشود.
حضرت زینب(س) به این افتخارات نائل شده است یعنی در واقع حافظ جان و حامی امام است و در بحرانترین وضعیت اهل بیت(ع) این نقش را بر عهده گرفتند.
شیخ جعفر شوشتری هم در «الخصائصالحسینیه» نوشته است: وقتی که امام حسین(ع) به شهادت رسید، کسی که امام زینالعابدین(ع) را تسلیت میداد، حضرت زینب(س) بود، چون امام سجاد(ع) بیمار بود، یعنی حضرت زینب(س) نه تنها پناهگاه اطفال و زنان حتی پناهگاه خط رسالت و امامت شده بود و در واقع همه چیز به زینب بند شده بود. در عرصههایی واقعا چنین بود و مدیریت این صحنهها عظمت حضرت زینب را تا حدی که ما میفهمیم نشان میدهد. اینها مرتبه عظیمی برای حضرت زینب(س) است. عبارت «ما رأیت الا جمیلا» که حضرت فرموده بودند، کتابی است که نشان می دهد آن حضرت از چه معرفت بلند و شناخت عظیمی برخوردار بود.
*در مورد محل دفن و علت وفات حضرت روایتهای مختلفی وجود دارد، به نظر شما کدام صحیحتر است؟
اقوالی در جهت رحلت و محل دفن حضرت زینب(س) هست، اما دو قول معروف وجود دارد: یکی اینکه بعد از واقعه کربلا در سال 61 هجری بعد از اینکه کاروان اسرا به مدینه بازگشت. سخنرانیهای افشاگرانه ای داشتند و مردم را بر علیه یزید میشوراند و مخصوصا زنانی از بنیهاشم و حتی غیر بنیهاشم اطرافش بودند. کم کم والی مدینه ـ عمر بن سعید ـ احساس خطر کرد و برای یزد نامهای نوشت که زینب(س) برای مدینه خطرآفرین است، اگر وضع به همین صورت به پیش برود مدینه از دست شما میرود. یزید ملعون در پاسخ نوشت که او را از مدینه اخراج کند. والی مدینه گفت: به کجا اخراجش کنیم، به شام برگردانیم. اما یزید گفت: نه! (نه گفتن یزید براساس تحلیلها به این خاطر بود که او میترسید شام را از دست او بگیرد.) گفت او را به جایی بفرست که او را نشناسند. به خاطر همین ایشان را به مصر فرستادند. ببر اساس این نقل که در کتاب «زینبیات» آمده، ایشان بعد از حدود یکسال اقامت در مصر در 15 رجب سال 62 وفات کردند. اکنون هم زینبیه مصر معروف است و از جاهایی است که مورد تکریم و تعظیم اهالی مصر و اطراف است.
قول دیگر این است که در سال 65 هجری در سال قحطی در مدینه بعد از به هلاکت رسیدن یزید، حضرت همراه شوهرش ـ عبدالله بن جعفر ـ به باغی که شوهرش در شام داشت آمدند که حضرت در آنجا بدرود حیات گفت و در همان باغ دفن شد که اکنون مرقد ایشان زیارتگاه شیعیان و مسلمانان است.
پایان پیام/
نظر شما