خبرگزاری شبستان // کردستان
قسمتی از زندگی ایرانی ها را جنگ و دوران آن تشکیل می دهد، حتی نسل بعد از جنگ هم، اگرچه مستقیما با آن درگیر نشده اند اما از پیامد های آن هم بی نصیب نمانده اند، در این میان کردستان به واسطه قرار گرفتن در مرز ایران و عراق از مصائب و آوارگی های بیشتری نسبت به دیگر ایرانیان بهره مند بوده است.
خاطره میگ های بمب افکن عراقی و آژیر های قرمز و زرد کابوس بیشتر مردم بانه بوده است، تعداد شهدا و جانبازان این شهرستان،گواهی بر مصیبت و هزینه های انسانی این جنگ بر دوش مردمان بانه است.
صبح روز 15 خرداد سال 63 برابر با پنجم رمضان نیز اقشار مختلف مردم در پارکی به همین نام اجتماع کرده بودند تا حماسهسازان خرداد 42 را ارج نهند، اما چندی نگذشت که خود به حماسه ای ماندگار تبدیل شدند.
آفرینندگان این اثر جاودانه، مردم بیدفاعی بودند که گرد هم آمده بودند تا یکی از روزهای پاک خدا را به پاس همه خونهای ریخته شده انسانهای پاک و مجاهدتهایشان پاس بدارند.
ناگهان چهار فروند هواپیمای ارتش بعث عراق وارد حریم هوایی بانه شده و بارانی از بمب آتش زا و راکت و گلوله را در ده نقطه شهر بر سر مردم بی دفاع فرو ریختند.
در مدت چند ثانیه گوئی آسمان و زمین با هم برخورد کرده و متلاشی شدند و لحظاتی بعد قطعات اندام جنازه ها به هوا رفته و به صورت تکه پاره هایی به زمین بازگشته و یا بر شاخ درختان بر جای ماندند، از سویی صدها جنازه بر روی هم انباشته شده و صدها نفر هم زخمهای مهلک بر داشته و در خاک و خون غلطیدند.
دکان و خانه ها آتش گرفته و در هم ریختند و اجساد بسیاری سوخته و زیر آوار ماندند، کسانیکه زنده مانده بودند، با آمبولانس و هر وسیله دیگری که در اختیار داشتند به یاری زخمیان و مصدومان شتافتند.
اما عمق فاجعه به حدی بود که وسائل نقلیه کفاف حمل جنازه و زخمی ها را نمی کرد.این بود که عده ای مجبور شدند زخمی ها را برای رسانیدن به بیمارستان به دوش بکشند.
جنایت بمباران 15 خرداد سال 63 بانه، رهاورد مدافعان دروغین حقوق بشر و سند آشکاری بر نسلکشی و تضعیف حقوق بشر است و 63 یکی از نخستین واکنشهای انفعالی ارتش بعث در مقابل شکستهای متعدد در جبهههای غرب و جنوب بود که 325 شهید و 400 مجروح به همراه داشت.
دهها نفر از شهیدان دانش آموزانی بودند، که به منظور مرور درسها برای امتحانات آخر سال در پارک و اطراف آن پرسه می زدند، ولی دست جنایتکاران آنها را نابود و ناکام ساخت.
شمار شهدا به حدی بود که مردم از عهده دفن ایشان بر نمی آمدند،این بود که بستگان شهدا شخصا کندن گور عزیزان خود را به عهده می گرفتند و چون با این روش هم دفن تمامی اجساد میسر نمی گردید، ناچار با بیل مکانیکی گودال بزرگی ایجاد نموده و جنازه ها را به طور دسته جمعی در آن دفن می کردند.
در میان شهدا افراد ناشناس و غریبه هم وجود داشت.از جمله دو نفر دستفروش تهرانی که مقداری ظروف پلاستیکی را به بانه آورده بودند، تا با فروش آنها نفقه ی عائله خویش را تامین نمایند.خوشبختانه جنازه آن دو نفر شناسائی شده و به تهران اعاده گردیدند.
از سرنوشت بسیاری از قربانیان بمباران خبری نبود.کسان آنها در بیمارستان شهرهای دیگر به دنبال ایشان می گشتند، زیرا کثرت زخمی ها به حدی بود که مجال نامنویسی و صورت برداری در آن شرایط غیر ممکن بود.
از میان زخمی های اعزامی به شهرستان ها هر روز تعداد فوت نموده و به بانه عودت داده می شدند و این کاروان مدتها در راه بود.
هنگام بمباران تعدادی از روستائیان که برای خرید مایحتاج خویش در شهر حضور داشتند آنها نیز از عواقب وخیم بمباران بی بهره نماندند، برای بسیاری از روستاها از دو تا پانزده جنازه شهدا عودت داده می شد. این بود که چتر ماتم و عزا بر روستاها نیز سایه افکند.
از بیم تکرار بمباران هر روز بازماندگان شهر به صحرا و کوههای اطراف پناه می بردند و شبانگاه به خانه هایشان باز می گشتند، این بود که در سایه ی هر درختی و در پناه هر صخره ای تلاوت قرآن از ظبط صوت به گوش می رسید و کسانی دیده می شدند که در سوگ عزیزان از دست رفته شان نشسته و افرادی برای تسلیت گوئی در کنارشان قرار گرفته بودند.
15 خرداد 63 و بمباران شهر بانه یکی از سیاهترین ورقهای حیات سیاسی و نظامی رژیم بعثی عراق است و بیشک یکی از دلایل این جنایت وحشیانه، شکست صدامیان در منطقه دشت شیلر بود که در آن طی عملیاتی که با رمز مقدس یا قائم آل محمد(عج) صورت گرفت، ارتفاعات آن از لوث متجاوزان پاک شد.
شهر بانه و خون شهدای این شهر، عامل بزرگترین عملیات مقابله به مثل ایران علیه رژیم صدام و سرآغاز عملیاتهای مهم و ظفربخش در طول دوران جنگ تحمیلی و موجب ارتقای روحیه رزمندگان و مردم و در هم شکستن روحیه متجاوزان شد و این روند که تا آخرین روزهای جنگ ادامه داشت، رزمندگان اسلام حملات ددمنشانه مهاجمان به مناطق مسکونی را مردانه در میدان نبرد پاسخ میدادند.
جالب آنکه غوغاسالاران و سینهچاکان مدافع حقوق بشر که همواره دم از حقوق بشر میزنند، با سکوت معنادار خود در دوران جنگ تحمیلی با وجود دیدن چنین جنایاتی، راه ادامه این روند را برای صدام هموار میکردند و بدون هیچ عکسالعملی رژیم بعثی صدام را در ادامه قتل عام مردم بیگناه همراهی میکردند.
باید گفت که هدف دشمن از حملات وحشیانه به مناطق مسکونی جز تزلزل در بین صفوف رزمندگان و یاس و ناامیدی در مردم و دلسردی آنان از انقلاب اسلامی چیز دیگری نبود که برخلاف تصور آنان هر وقت شهر یا نقطهای در کشور بمباران میشد مردم بلافاصله بعد از حادثه به خیابانها می ریختند و شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر صدام سر میدادند.
پایان پیام/
نظر شما