به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان ، علی اصغر خنکدار در سال 1341 در روستای "کلاکر محله" شهرستان "قائمشهر" چشم به جهان گشود؛علی اصغر در جریان عملیات والفجر 8 در تیپ 1 لشکر 25 کربلا در فاو حضور داشت و معاون محور 2 بود اما به خاطر علاقه خاصی که رزمندگان گردان امام محمد باقر (ع) به او داشتند و با صلاحدید فرمانده لشکر به این گردان بازگشت.
یکی از همرزمانش به نام مجید خانقلی درباره ی شهادتش می گوید: قبل از شهادت وداع سنگین او و برادرش در میان نخل های کنار اروندکه انگار با آگاهی کامل بوده است و برعکس تمام عملیات ها که هرگز این دو برادر باهم خدا حافظی نکرده بودند عجیب ترین وداعی بود که نشان از شهادت داشت و برگه ای که دردست او بوده در آن نوشته شده بود: خدایا من دیگر سبک بال شدم.
بارالها، بارپروردگارا، تورا سپاس میگویم که این بنده گنهکار را فرصتی دیگر عنایت کردی تا بتوان با خود بیندیشم و از کردههای خلاف خویش پشیمان و با توکل بر خدای بزرگ برای رضای معبود خویش استغفار و طلب عفو و بخشش برای خویش نمایم این جملات بخشی از سفر نامه عشق شهید علی اصغر خنکدار است که متن کامل آن را در زیر می خوانید:
خدایا، معبودا، بار الها به تقصیر خویش اعتراف کردهایم و این بار نیز میگویم و مینویسم که انسانی گناهکارم و هیچ راهی برای خود نمیبینم و تنها روزنه امیدم به تو است و خدایا فقط تو را میپرستم و از تو یاری میجویم. خدایا بندهای حقیر و ضعیفم و تحمل آتشهایی را که تجسم اعمال خلاف من میباشد را ندارم. دستم را بگیر و مرا در این امتحان الهی موفق و قلم عفو بر جرایم بکش.
خداوندا به حق هشت و چارت زما بگذر، شتر دیدی ندیدی
و خدایا چشم طمع به بهشت تو ندارم، زیرا که خدایا عبادتهایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت میدانم و تورا عادل میدانم و میدانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت تو است که انسان را سعادتمند میکند.
خدایا سالها و ماههاست به دنبال دست یافتن به وصالت ،شهرها و آبادیها و کوهها و جنگلها و دشتها و بیابانها را پشت سر گذاشتهام، با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم و در هر مسیری، بر سر هر کوهی و برزنی از یکی که عاشق و مخلص تو بود، جدا گشتم، یک یکشان به سوی جوار حق پرواز کردند و شهد شهادت نوشیدند.
در جنگلها به یاد عزیز، در کوهها به یاد یاری مهربان، در صحرا و شنزار به یاد سردارانی و . . . شال عزا بر گردن نهادیم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان مثل آنان شده و چگونه میتوان عاشق شد. عاشق الله شیفتة الله،آری خدای مهربان،این بار نیز در آبهای هور به دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم، شاید به آرزوی خویش دست یابم.
خدایا اگر مرا در زیر آبها خفهام کنند، اگر تمامی هور را ظرفی از آتش سازند و مرا در میان آن پرتاب نمایند، اگر گلولههای سربین دشمن بدکین ،قلب گنهکار مرا سوراخ کند، همه اینها را به عشق دیدار تو با جان و دل میپذیرم و آماده پذیرایی تمام مشکلات در مسیر تو هستم و تنها انتظارم و آرزویم در تحمل این سختیها دیدار وجه الله و رسیدن به وصال معبود میباشد.
الها؛ دوری خانه، زن و فرزند را، خدایا گلولههای دشمن را، خدایا بیخوابیهای فراوان را تحمل میکنم، ولی دوری تو را حتی یک لحظه تحمل نخواهم کرد. خدایا تو را سپاس میگذارم که این بار سعادت را نصیب من کردی تا در یک تلاش برای برپایی عدل و قسط در جامعه شرکت داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری وصیتهایم را این گونه آغاز کنم. اسلام را تنها مکتب بر حق جامعه میدانم و تنها دین نجاتبخش میدانم و برای اجرای احکام آن تمامی سختیها را همچون شربت شیرین بر عمق جان خویش میپذیرم. بار الها از این آیه عزم خویش را جزم نمودم تا به آن جامه عمل بپوشانم و اعتقاد دارم که جنگ را تا نابودی دشمن و رفع فتنه در عالم باید ادامه داد و در این مسیر پیروزی حتمی است، انشا الله.
امت اسلام مردم ایران و دوستان و آشنایان ،جنگ را سرلوحهامور خویش قرار دهید و شهادتم را وسیلهای سازید برای تقویت بیشتر جبههها و ثابت کنید که جای خالی هر شهیدی هزاران لانه سرخ ،روئیده میشود که با نورانیت خویش ظلمتها را به نابودی و قهقرا میکشاند.
هنگامی که خبر شهادتم را شنیدید، به یاد سنگر خالی من و اسلحه بر زمین افتادهام باشید و برای پر کردن سنگر و برداشتن سلاحم کمر همت بندید و روانه جبههها گردید و تنور جنگ را گرم نگه دارید، زیرا که به قول امام عزیز جنگ برایمان یک نعمت است. سپاه را خانه خویش میدانم و افتخار میکنم که در این لباس درآمدهام و با جان و دل در آن برای رضای خدا مشغول انجام وظیفه هستم و شهادت در این لباس مقدس را افتخاری برای خویش میدانم، زیرا به قول امام علی (ع) لباس سربازی جامه فاخر است که در دنیا لباس عافیت و در آخرت خرید بهشت خواهد بود انشا الله.
پیامم به مسئولین شهر و کشور این است که جنگ را سرلوحه امور قرار دهید و با حضور فعال خود در جبهه و حمایت همهجانبه از بسیجیان دلاور هر اداره و سازمان و نهادی را به سنگری از سنگرهای میدان نبرد بر علیه سلطه استعمار مبدل سازید و به آنهایی که نغمه شوم صلح را سر میدهند، میگوییم که ما صلحی را میخواهیم که رعایت عدالت در آن بشود و آن محاکمه متجاوز و احقاق حقوق دو ملت ایران و عراق میباشد.
ای دوستان خوبم خط فقط خط امام، این شعار را همیشه در ذهن خویش داشته باشید. امام را بخواهید، جنگ را فراموش نکنید، جبههها را گرم نگهدارید و با مخالفان خط امام و با مخالفان جنگ هیچ سر دوستی و سازش نداشته باشید. در انتخاب دوست و رفیق نهایت تلاش را بکنید و از سازمانها و جبهههای مختلف به شکل کلی بپرهیزید. در کنار یکدیگر در خط امام در انجمن اسلامی و گروهها مقاومت محل فعالیت کنید و عوامل اختلاف را از خود دور کنید. از همه دوستان و آشنایان التماس دعا دارم، مرا فراموش نکنید، همهتان در همین لحظه از خدا بخواهید که گناهان مرا ببخشد و مرا با شهدای کربلا محشور کند انشا الله.
شب اول قبر مرا فراموش نکنید، غروبهای جمعه سر مزارم فاتحه ای بخوانید، به احکام اسلام بیشتر پایبند باشید و در برگزاری مراسم مذهبی و عزاداری بیشتر تلاش کنید. ترسم از فشار قبر زیاد است با دعا و قرآن خواندن بر روی قبرم از خدا بخواهید که از گناهانم درگذرد. خانواده شهدا و مفقودین و مجروحین و اسرا و رزمندگان را فراموش نکنید. انجمن و گروه مقاومت را تنها نگذارید، مسجد را حتماً پر کنید و از آن سنگری بسازید برای کمک به جبههها و مقابله با فساد و ظلم و فشارهای گروهکهای ملحد و غیر خط امام. انشا الله در پایان بار دیگر از همه شما التماس دعا دارم، از همه دوستان و آشنایان میخواهم که اگر حقی بر گردن من دارند و یا اگر غیبتی از آنها کردم، مرا عفو کنید و برایم طلب آمرزش نمایید. اگر کسی پولی از من طلب دارد، به خانهام بگوید و از حقوقم بگیرد. التماس دعا از همه شما، شب اول قبر را فراموش نکنید و روزهای جمعه سری بر قبرم بزنید.
بنده خدا علی اصغر خنکدار 23/3/64 ساعت 1.35
پایان پیام/
نظر شما