به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، فرید مدرسی روزنامه نگار اصلاح طلب امروز در یادداشتی که امروز در روزنامه اعتماد منتشر شد، نوشت:
انتخابات فی النفسه هدف نیست: وسیله یی است که با زمان و مکان ترجمه می شود. اگر روزی آن را هدف پنداشته بودیم، در اشتباه بودیم و اگر امروز آن را حرام موکد بپنداریم، غلطی مضاعف کرده ایم. این باور نادرست است که وقتی مطلع می شویم در یکی از کوچک ترین کشور های اروپایی که آمار جرم و جنایت در آن به صفر مطلق نزدیک شده است، رفراندوم بر سر قیمت شیر برگزار می شود، با لبخندی (یا نیشخندی) به استقبال آن می رویم.
انتخابات رفتار یا خرده رفتاری اجتماعی میان دیگر رفتارهای روزمره ما است: همچون خرید میوه و انتخاب همسر تا تحصیل و نویسندگی است. این رفتار، باری ایدئولوِیک و اعتقادی ندارد و تنها برای رفع و رجوع نیازهای کلانشهروندان است. زمانی که به آن همچون آرمانی متعالی نگریسته ایم، انتظاراتی برایمان به ارمغان آورده است که دو جبهه حق و باطل برابرمان صف آرایی می کنند: از شرکت یا عدم شرکت تا رای به عمر یا زید.
اینگونه دیدن انتخابات موجب می شود نیازهای حداقلی و روزمره ما همچون آسایش، رفاه، امنیت، تورم تک رقمی، ثبات قیمت ارز، نظام ایده آل آموزشی و... از برابرمان رخت بربندند و آرمان هایی کلی و انتزاعی و نامحسوس به جای آن بنشینند و در پی آن رفتار انتخاباتی مان بروز کند. اما پس از انتخابات به جای توجه به آن آرمان هایی که بر آن اساس تصمیم گرفته ایم، به سراغ نیازهای یومیه می آییم و از رییس جمهور منتخب آنان را تقاضا می کنیم که گویی بر این اساس او را برگزیده ایم!
این سخن بدین معنا نیست که کاندیدای منتسب به گفتمان محافظه کار یا لیبرال، چپ یا راست، اصلاح طلب یا اصولگرا تاثیری بر چگونگی رفع نیازهایمان نمی گذارد، بلکه به این معناست که در هر موقعیت (زمانی-مکانی) ما به این می اندیشیم که نیازهایمان در حال حاضر چگونه رفع می شود. به علاوه این گونه نگریستن به انتخابات نوعی منفعت طلبی جمعی و مثبت می باشد که نه تنها مذموم نیست، بلکه عقلانی، کارا و نتیجه بخش است و ما را در پاره یی از اوهام و تخیلات انتزاعی غرق نمی کند.
امروز در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نه تنها آرایش سیاسی – گفتمانی نسبت به سال ها و دهه های گذشته و حتی دو سال گذشته تغییر کرده، بلکه اولویت های زندگی روزمره ما نیز به گونه یی متفاوت از دوره انقلاب، دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات و صد البته خیال پردازی هشت ساله گذشته شده است.
امروز ما (شهروندان ایرانی: اعم از اصلاح طلب و اصولگرا، راست و چپ، فارس و ترک و عرب و بلوچ و کرد، مذهبی و غیرمذهبی، مسلمان و مسیحی، شیعه و سنی و...) به دنبال نیازهای حداقلی یومیه خود هستیم و باید به پارادایمی به نام «انتخابات» به مثابه رفع این نیاز به صورت حداکثری بیندیشیم و از عرصه آرمانگرایی سیاسی به عملگرایی اجتماعی روی آوریم که موید آن ورود واژگان«زندگی و امید» و «نیازهای روزمره» در شعارها، برنامه ها و گفتارهای همگی کاندیداها است. از این رو رییس جمهور لااقل چهار سال آتی، رییس جمهور دوره گذار است و پیامبر آمال مان نیست، بلکه میراب روستایمان است.
با این رویکرد، تنها کاندیدایی می تواند حلال مشکلات دوره گذار باشد که از یک سو سازگار با نظام حاکم باشد و از دیگر سو، مدیری توانا که به جای ترانه سرایی یا موعظه گویی و قصه گویی به رفع نیازهایمان روی آورد که نه تنها با نظام حاکم ایران تضادی ندارد، بلکه خواسته یی همه گیر و همه زبانی و همه گفتمانی است.
نظام کنونی ایران بر اساس ولایت مطلقه فقیه و محوریت مقتدرانه ولی فقیه ترسیم شده است که هر آن کس بخواهد در ساختار سیاسی-حکومتی آن استقرار یابد و بر کرسی نشیند، باید این را قولاو عملابپذیرد و هیچ زاویه یی با سکاندار این نظام نداشته باشد. البته نه تنها در چنین نظامی، بلکه در سازمان یا مجموعه یی که فردی با ریاست آن ناسازگار باشد، نمی تواند بر کرسی معاونت و مدیریت واحدی بنشیند: چراکه این اصطکاک اجازه هرگونه برنامه ریزی و اجرا را نمی دهد.
با توجه به چنین مکانیسمی باید کاندیدایی مدنظر قرار گیرد که با نظام مسلط هارمونی و سازگاری داشته باشد. بر اساس تجربه سیاسی گذشته، برخی جریان ها و شخصیت ها در این گردونه قرار می گیرند و بر این اساس از دایره انتخاب مان حذف می شوند. شاید برخی از ما (شهروندان ایرانی) به این جریان ها علقه یی داشته باشیم اما ناسازگاری سیستمی موجب می شود که آنان از سبد انتخاب مان حذف شوند: چراکه برآوردکننده نیازهای حداقلی مان به صورت حداکثری نیستند.
از دیگر سو، اکنون به دلیل شرایط مان به مدیری نیازمندیم که به دنبال رفتارهایی خارج از وظایفش نباشد: همچون نشستن بر کرسی ایدئولوگ یا نظریه پرداز یا پردازش سیاست هایی که بر اساس قانون در زمره وظایف رهبری است و ورودش به این مباحث او را از انجام وظایف قانونی و مورد نیاز شهروندان دور می کند یا باعث تقابل هایی با مقام رهبری می شود.
از این رو، اگر بخواهیم در خیابان های شهر قدم بزنیم و با ابرهای رویایی مان پرواز نکنیم و به انتخابی در انتخابات ریاست جمهوری دست زنیم و نیازهای کلان خود را فعلایا بر اساس خواسته خودمان یا جهت تحقق نیازهای توده مردم برای دوره یی به گوشه یی بفرستیم و دو ویژگی فوق الذکر (سازگاری با نظام – مدیریت مطلق) را مدنظر قرار دهیم، تنها «محمدباقر قالیباف» برابرمان قرار می گیرد که نه به دنبال وعظ است، نه داعیه دیپلمات بودن دارد، نه مدرس اخلاق است، نه مدیری غیرمتمرکز و نه همچون دو کاندیدای دیگر، با گفتمان مسلط ناسازگاری دارد. این کاندیدا اگرچه ممکن است کاندیدای ایده آل نباشد اما «خیرالموجودین» است.
پایان پیام/
نظر شما