خبرگزاری شبستان: قرآن میگوید اگر متقی واقعی باشید دو اثر دارد . یکی اینکه گشایش در کار به وجود میآید در اثر تاثیر معنوی آن . واقعا اگر کسی پاک و باتقوا زندگی کند ، یک سلسله گره ها برایش پیش نمیآید و اگر پیش بیاید حل میشود . خاصیت دوم تقوا این است که بر روشن بینی میافزاید . مطالب ذیل برگرفته از کتاب "تفسیر قرآن جلد سوم" استاد شهید مرتضی مطهری است.
در آیه چهلم سوره توبه "یا ایهاالذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذو الفضل العظیم".مطلبی بیان شده است که در واقع مشتمل بر سه مطلب است :
1-آثار تقوا :
میدانیم کلمه تقوا در اصطلاح قرآن و اسلام اصطلاح خاصی است . در عرف عوام و دهاتیها تقوا و طهارت را برابر میدانند ( رعایت پاکی و نجسی ) ولی در اصطلاح قرآن ، تقوا یک حالت روحی و ملکه اخلاقی است که هرگاه این ملکه در انسان پیدا شد ، قدرتی پیدا میکند که میتواند از گناه پرهیز کند اگر چه گناه بر او عرضه شود . تقوا اولیاء حق را نگهداری میکند و مصونیت میدهد . ملکه و فضیلت تقوا در روح انسان اثر میگذارد و او را از ارتکاب لغزشها و گناهها باز میدارد .
2-اثر تقوا در دنیا
در قرآن سه اثر برای تقوا بیان شده . یکی اثر روحی است که در دنیا پیدا میشود ، و دو تا در آخرت ظهور پیدا میکند . در دنیا همانطور که در آیه هم ذکر شده به انسان روشن بینی میدهد ، چون انسان را روشن میکند .
باید بدانیم همانطور که در بیرون خود روشنایی و تاریکی میبینیم و بیرون وجودمان تاریک یا روشن میشود ، در درون و ضمیر خود نیز روشنائی و تاریکی احساس میکنیم . ضمیر بعضی روشن است و گویی در آن چراغی نصب شده است و به عکس ، ضمیر بعضی تاریک است در اثر خاموشی چراغ باطن و این قطعا حقیقی است .
افراد روشن ضمیر اولین چیزی که دارند این است که بهتر از دیگران خوبیها و بدیها را احساس میکنند ، عیبها و نقصها را میبینند و اعتراف مینمایند . ولی افرادی که درونی تاریک دارند ، واضحترین و بزرگترین عیب خود را نمیبینند و منحصر به این نیست . نکتهای را فیلسوفان توجه کردهاند و آن اینکه انسان بیرون خودش را از آئینه و عینک وجود خودش میبیند . ما یکدیگر یا جهان را با عینک وجود خودمان میبینیم اگر این عینک سفید و بی غبار باشد اشیاء و جهان را همانطور که هست سفید و روشن میبینیم و اگر تیره و سیاه باشد جهان را تیره و سیاه
میبینیم و این نکته بسیار جالب است . اگر انسان با تقوا و روشن و پاک و صاف باشد ، کوچک را کوچک ، سفید را سفید و سیاه را سیاه خواهد دید .
قرآن میگوید تقوا داشته باشید تا عینک درونیتان سفید باشد و جهان را همچنانکه هست ببینید . « ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا »اگر تقوای الهی داشته باشید ، اگر درونتان پاک باشد ، اگر تیرگیها را از درون خود زایل بکنید خداوند در دل شما مایه تمیز قرار میدهد ، یعنی خدا در دل شما چیزی قرار میدهد که با آن حقایق را خوب تمیز میدهید ، یعنی به شما روشنی میدهد . پس انسان در اثر تقوا درونش روشن میشود و به همین جهت روشن بین میشود .
3-اثر اخروی تقوا
اثر تقوا در آخرت این است که گناهان گذشته را پاک میکند ، کفاره عمل گذشته است ، یعنی [ گناهان گذشته را ] محو میکند : " و یکفر عنکم سیاتکم "مقصود این است که اثر گناهان گذشته را جبران میکند . چون تقوای واقعی [ همراه با ] توبه است . کسی که یک آلودگیهایی در گذشته داشته ، هنگامی باتقوا خواهد بود که از آن آلودگیها توبه کند . پس اثر آن گناهان گذشته پاک میشود ، مجازات اخروی هم از انسان سلب میشود . یعنی خدا
دیگر بنده باتقوایش را به خاطر گناهان گذشتها ش مجازات نمیکند . « و الله ذو الفضل العظیم »خدا صاحب فضل و بزرگ است .
"و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکرالله و الله خیر الماکرین ". در این آیه یکی از فرازهای حساس تاریخ اسلام بیان میشود و نشان میدهد که چگونه در سختترین شدائد ، خداوند اسلام و مسلمین را نجات داد . چرا ؟ چون واقعا اسلام و ایمان حکمفرما بود . یکی از آن سختترین شداید ، مسئله هجرت پیغمبر اکرم ( ص ) است .
قرآن میگوید ببینید خداوند پیغمبر را در چه سختیهایی به چه نحوی کمک و مدد کرد . آنها نقشه کشیدند و فکر کردند و سیاست به کار بردند ولی نمیدانستند که خدا اگر بخواهد ، مکر او بالاتر است . « و اذ یمکر بک الذین کفروا »و آنگاه که کافران درباره تو مکر و حیله به کار میبرند برای اینکه یکی از سه کار را درباره تو انجام بدهند : "لیثبتوک" ،"اثبات " معنایش حبس است . چون کسی را که حبس میکنند در یک جا ثابت و ساکن نگه میدارند .
عرب وقتی میگوید " اثبت " یعنی (حبس کن ) برای اینکه تو را در یک جا ثابت نگه دارند یعنی زندانیت کنند . « او یقتلوک »یا خونت را بریزند . « او یخرجوک » یا تبعیدت کنند . « و یمکرون »آنها مکر میکنند . قریش به مکر و حیلههای خودشان خیلی اعتماد داشتند و مثلا میگفتند چنان میکنیم که خونش لوث بشود ، ولی نمیدانستند که بالای همه این تدبیرها و نقشهها تقدیر و اراده الهیاست و اگر بندهای مشمول عنایت الهی بشود ، هیچ قدرتی نمیتواند او را از
میان ببرد .
مکر چیست؟
" مکر " نقشهای است که هدفش روشن نیست . اگر انسان نقشهای بکشد که آن نقشه هدف معینی در نظر دارد اما مردم که میبینند خیال میکنند برای هدف دیگری است ، این را میگویند " مکر " . خدا هم گاهی حوادث را طوری به وجود میآورد که انسان نمیداند این حادثه برای فلان هدف و مقصد است ، خیال میکند برای هدف دیگری است ، ولی نتیجه نهائیش چیز دیگری است . این است که خدا هم مکر میکند یعنی خدا هم حوادثی به وجود میآورد که ظاهرش یک طور است ولی هدف اصلی چیز دیگر است . آنها مکر میکنند، خدا هم مکر میکند ، و خدا از همه مکر کنندگان بالاتر و بهتر است.
"و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین". میدانیم که ابزار پیغمبر ، معجزه پیغمبر و آن چیزی که برای پیغمبر نظیر عصای موسی بود ، قرآن بود و بس. پیغمبر غیر از قرآن مددکار دیگری نداشت . یک فرد ، تنهای تنها مبعوث میشود و با نیروی قرآن تدریجا افراد را جمع میکند و تشکیل نیرو میدهد . این بود که مسئلهای که درباره پیغمبر مطرح بود مسئله قرآن بود . قریش ناچار بودند که با این وسیله پیغمبر به مبارزه بپردازند . پیغمبر میگفت این کتاب ، سخن خدا و ما فوق سخن بشر است . آنها میبایست پاسخی تهیه کنند.
(مسائلی که درباره قرآن مطرح بود)یکی مسئله زیبایی و فصاحت و بلاغت قرآن بود . دیگر . خبرها و داستانهایی بود که پیغمبر راجع به انبیاء گذشته میگفت و قریش به کلی از اینها بی خبر بودند . آنها برای اینکه با پیغمبر مبارزه
کنند ، رؤسایشان گاهی میآمدند پارازیت میدادند به صورت ادعا ولی هیچگاه عمل نمیکردند . « و اذا تتلی علیهم آیاتنا »هنگامی که آیات ما بر اینها تلاوت میشود « قالوا قد سمعنا »میگویند ما هم شنیدیم « لو نشاء لقلنا مثل هذا »اگر ما هم بخواهیم میتوانیم مثلش بگوییم اما نمیخواهیم بگوییم . خیلی حرف عجیبی است ! اگر میتوانستید ، همان ساعت اول میگفتید . گفتند « لو نشاء لقلنا مثل هذا »میل ما نیست و الا اگر میل ما باشد ، مثل این میتوانیم بگوییم . چیزی نیست ، اینها افسانههای گذشتگان است ، و افسانههای گذشتگان موضوع مهمی نیست .
بنا بر این گزارش کتاب تفسیر قرآن 3 مشتمل بر تفسیر آیاتی از سورههای انفال و توبه ( 1 ) توسط متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است که طی چهارده جلسه از تاریخ 8/8/49 تا 23/2/50 در شبهای جمعه در مسجد الجواد علیه السلام ( تهران ) و در جمع عمومی ایراد شده است .
پایان پیام/
نظر شما