به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان ، برنامه ماه عسل شب گذشته در بیست و ششمین روز از ماه مبارک رمضان با اجرای "احسان علیخانی " بر روی آنتن رفت که طبق روال همیشه ماه عسل با بیان قصه های مهمانان خود؛ مخاطبان را غافلگیر کرد.
در ابتدای برنامه احسان علیخانی درخواست هایی را از حسن روحانی رئیس جمهور دولت یازدهم به نمایندگی از اهالی رسانه مطرح کرد و گفت:دوست دارم اولین کسی باشم که در مقابل شما بدون لکنت زبان صحبت کنم،آرزو میکنم تمامی اهالی رسانه بتوانند تا آخرین لحظه مسوولیتتان به راحتی با شما صحبت کنند.
وی با بیان اینکه چند خواهش از شما دارم ادامه داد: آقای دکتر روحانی حرف هایی که درباره ی جوانان زده اید را فراموش نکنید، خواهش میکنم قولی ندهید اما اگر میدهید تا انتهایش بایستید. حداقل برای کاری را هم که توان انجامش را ندارید از مردم عذر خواهی کنید؛ مردم ما عذر خواهی را دوست دارند و شما عزیزتر هم می شوید.
علیخانی با بیان اینکه واژه اعتدال شما خیلی دلبسته دارد اظهار کرد:امیدوارم دستانتان آنقدر باز باشد که بتواند همه را در آغوش خود جای دهد.خواهش میکنم اگر کسی به نفع جامعه نقدی کرد با وی برخورد نکنید که احساس کند فرزند ناخلف است و امیدوارم کسانی هم که در دولت شما مسوولیت دارند اینگونه رفتار کنند.
وی بابیان اینکه اگر جایی دچار مشکل شدید با مردم شفاف مطرح کنید و از آنان کمک بگیرد تصریح کرد: از خداوند می خواهم آنقدر به شما قدرت دهد که بهترین اتفاقات رقم خورد.
یک خانواده سه نفره از میهمانان برنامه ماه عسل در بخش اول برنامه بودند قصه میهمانان این بود که پدر خانواده با پسر و همسرش هنگام بازگشت از میهمانی در سال گذشته که سوار بر موتور بودند با یک درخت تنومند 56 متری با قدمت 70 سال برخورد می کنند، پدر هنگامی که متوجه می شود یک درخت در حال افتادن است آغوش خود را حصاری برای پسرش می کند تا آسیب نبیند و درخت بر روی پدر خانواده می افتد که سر و شانه اش آسیب می بیند و مادر خانواده بیهوش می شود تنها فرزندشان آسیبی نمی بیند اما در نهایت پدر با گذراندن چند عمل و رفتن در کما زنده و سالم می ماند و به زندگی عادی خود ادامه می دهد.
پدر خانواده میگوید: روزی که حادثه رخ داد تولد امام حسن مجتبی بود مطمئنن اگر این حادثه به خیر گذشت هدیه صاحب الزمان (ع) به ما بوده است.
دو زوج جوان با فرزند2 ساله اشان از میهمانان در بخش دوم برنامه بودند که قهرمان این قصه امیر محمد 2 ساله است که از طبقه چهارم می افتد اما بدون هیچ خراش و آسیبی سالم و زنده می ماند.
پدر امیر محمد می گوید: امیر محمد داشت بازی میکرد که یک لحظه متوجه شدم نیست از پنجره نگاه کردم دیدم در حال افتادن از پنجره است؛ با خود گفتم فرزندم دیگر زنده نمی ماند هنگامی که پایین رفتم دیدم فقط بی حس شده و سالم است.
مادر امیر محمد با بیان اینکه هنگامی که امیر محمد افتاد در خانه نبوده است اظهار کرد: وقتی پدر امیر محمد تماس گرفت که بچه از پنجره افتاد ؛ گفتم حتما دیگر زنده نیست اما هنگامی که خود را به امیر محمد رساندم دیدم نه تنها زنده است بلکه هیچ آسیبی هم ندیده است.
وی ادامه می دهد:پسرم سالم ماند به خاطر اینکه خدا به فرشتگانش دستور داد تا بالهایشان را برای امیر محمد بگشایند تا سالم بماند؛ چند روز قبل از افتادن امیر محمد ؛ پدر امیر محمد میگفت؛ خدایا معجزه ات را نشان بده پس چرا ما نمی بینیم ؛ دقیقا سه روز بعد خدا با زنده نگه داشتن امیر محمد معجزه اش را به ما نشان داد.
محمود 33 ساله که شغلش جوشکاری است ؛ مهمان بعدی احسان علیخانی بود که همانند امیر محمد و آقای بهرامی نگاه خدا هم با او بوده است.
وی در باره ی ماجرایش میگوید: سر یک ساختمان مشغول جوشکاری بودم که از ارتفاع 14 متری به چاله ای که پر از میله گرد در آنجا بود پرتاب شدم؛ تا آن لحظه نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است؛ درخواست کمک میکردم دوستانم فکر کردند من مرده ام ؛چون یک میله گرد از گلویم رد شده بود و از پشت سرم در آمده بود؛ هنگامی که کمکم کردند؛ دکترها فکر می کردند زنده نمی مانم حتی یک دکتر گفت؛ آمپول بزنید تا بدون زجر بمیرد وقتی شنیدم گفتم؛ آقای دکتر میله گرد را از گلوی من بیرون در بیاور این چه حرفی است که میزنی؛ دکتر با تعجب گفت؛ جل الخالق تو راه میری و بعد عمل کردند و میله گرد را در آوردند و حکمت خدا بود که من زنده بمانم.
پایان پیام/
نظر شما