به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان ، برنامه ماه عسل شب گذشته در بیست و هشتمین روز از ماه مبارک رمضان با اجرای "احسان علیخانی " بر روی آنتن رفت که طبق روال همیشه ماه عسل با بیان قصه های مهمانان خود؛ مخاطبان را هیجان زده کرد.
معصومه و فرزین از میهمانان برنامه ماه عسل در شب گذشته بودند که فرزین 55 ساله یازده سال است که با معصومه که 20 سال از خودش کوچکتر است ازدواج کرده است و در یک خانه خیلی کوچک مستاجر هستند اما با عشق با یکدیگر زندگی میکنند ؛ فرزین و معصومه از آدم هایی بودند که در سرای احسان با یکدیگر آشنا شدند؛ سرایی که آدم های نا امید به بن بست رسیده و بی کس در آنجا زندگی خود را می گذرانند.
فرزین مدنی از زندگی خود می گوید که در یک خانواده با تحصیلات بالا بزرگ شده است که پدرش دکترا داشته است و خود هم تا ترم دوم اقتصاد خوانده و دیگر ادامه تحصیل نداده است.
فرزین در دوره جوانانی اعتیاد شدید پیدا میکند و پس از مرگ پدر دیگر هیچ پشتیبانی ندارد و ناامید از همه جا روانه ی سرای احسان می شود و در این باره میگوید: زندگی نباتی داشته ام فقط نفس میکشدم و زندگی نمیکردم وقتی وارد سرای احسان شدم به خودم آمدم که کسانی که در اینجا هستند هوشیاریشان بر اثر یک اتفاق ویا خدادادی از دست داده اند اما تقصیر خودم هست که اکنون حس میکنم نمیتوانم زندگی کنم بنابراین از مسولین سرا درخواست کردم به من کاری دهند تا در سرا انجام دهم و مشغول به کار شدم.
وی ادامه می دهد: مسوولین سرا به من پیشنهاد ازدواج با آیدا را دادند و گفتند که حمایتم میکنند و من هنگامی که آیدا را دیدیم یک صداقت در چشمانش نهفته بود که یاعلی را گفتم و زندگیمان را آغاز کردیم.
فرزین با بیان اینکه آیدا ارمنی است و پس از ازدواجشان به دین اسلام مشرف شده است تصریح کرد: از آیدا خواستم که به دین اسلام مشرف شود آیدا هم قبول کرد به خاطر اینکه نام مادر بزرگم معصومه بود آدیا اسم معصومه را انتخاب کرد.
معصومه از زندگی خود می گوید: در یک خانواده با در آمد خوب بزرگ شدم و ازدواج کردم و با وجود اینکه یک فرزند داشتم زندگیم دوام نداشت و همسر سابقم فرزندم را به شیرخوارگاه آمنه تحویل داده بودند و آنها هم فرزندم را به خانواده ای سپرده بودند؛ پس از آن دچار افسردگی شدید شدم و به سرای احسان آمدم و تحت درمان قرار گرفتم.
وی ادامه داد:پس از ازدواج با فرزین تمام سختی هایی که کشیده بودم فراموش کردم و عاشقانه یازده سال است با یکدیگر زندگی میکنیم تا جایی که اگر کمی دیر به خانه بیاید دلتنگش می شوم و گریه میکنم.
میهمان بعدی یکی از پزشکان سرای احسان است که در برنامه حضور پیدا میکند و علیخانی میگوید: آقای دکتر در جایی کار میکنید که آدم ها به بن بست رسیده اند و اکثر آنان دچار بیماری روحی و روانی هستند چگونه یک عشق استوار اینگونه به وجود می آید.
پزشک سرای احسان ادامه می دهد: از روزی که فرزین را دیدیم ته وجودش بیداری را دیدم ؛ آیدا هم شرایط خاص داشت و شدیدا افسرده بود اما میدانستیم اگر با یکدیگر آشنا شوند مطمئنن وضعیتشان بهتر می شود که از روز اول متوجه یک عشق ماندگار شدیم و این علاقه ای که اکنون به یکدیگر دارند یازده سال پیش همینطور بود.
علیخانی در پایان می گوید: عشق معصومه و فرزین برای نسل های ما باور نکردنی است شاید تمام راه حل های آن همه سختی عشق بوده است؛ در انتهای نا امیدی عشق میتواند حلال مشکلات باشد.
پایان پیام/
نظر شما