خبرگزاری شبستان: حجت الاسلام محمدرسول ایمانی خوشخو، دکترای ادیان و عرفان و دبیر کارگروه اخلاق کاربردی در موسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی(ره) به چند سؤال در مورد جایگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی پاسخ داده است که اکنون از نظر شما می گذرد.
جایگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی چیست؟
اگر چه فلسفه اخلاق به معنای مصطلح آن، که امروزه شاخه ای فلسفه های مضاف قلمداد می شود در دهه های اخیر محور توجه اندیشمندان مسلمان قرار گرفته اما این به معنای نفی وجود هر گونه اندیشه ورزی در مورد مسائل بنیادین اخلاق در طول تاریخ فلسفه اسلامی نیست.
شاید آنچه فارابی(260-339ق) فیلسوف شهیر اسلامی در مورد ماهیت سعادت انسانی و نقش اخلاق عملی در جهت نیل به آن مطرح کرد را بتوان از جمله اولین تأملات فلسفی در مورد اخلاق دانست، حتی پیش از این زمان، نزاع معروف بین متکلمین عدلیه و اشعری مذهب پیرامون مسئله حُسن و قُبح عقلی در قرون اولیه هجری نیز از جمله مهمترین موضوعاتی است که اگرچه طرح آن منشأ و خاستگاه کلامی داشته اما امروزه ما می توانیم از موضوعات مطرح شده در کوران داغ مباحث انجام شده در حل یکی از مهمترین مسائل فلسفه اخلاق یعنی واقعی یا غیرواقعی بودن ارزش های اخلاقی استفاده کنیم.
اثبات اینکه عقل به تنهایی این استعداد را دارد تا لااقل در پاره ای امور حسن و قبح برخی افعال را درک کند می تواند این فرضیه اخلاقی را تأیید کند که ارزش های اخلاقی ریشه در واقعیت دارند و جدا از امر و یا نهی شارع و یا هر ملاکی دیگری از واقعیت خارجی برخوردارند، لذا می توان گفت بسیاری از مسائلی که امروز در فلسفه اخلاق رایج است قابل بررسی بر اساس میراث کهنی است که متکلمین، فلاسفه و حتی اصولیون در بحث های اصول فقه خود بر جای گذاشتهاند.
آیا قبول دارید که جایگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی ضعیف است؟
به هر حال شاید بتوان ادعا کرد در فلسفه اسلامی به آن اندازه که در جهت فهم حقیقت وجود کار و موشکافی شده در جهت فهم چیستی ارزشها و خاستگاه آنها کنجاوی نشده است و بیشتر بعد هنجاری اخلاق در بین علوم اسلامی برجسته بوده و ارزش اخلاقی افعال پیوسته مسلم و ذاتی آنها انگاشته می شده است.
علت این امر را در چه چیز باید جستجو کرد؟
به نظر می رسد شاید از جمله عللی که فلسفه اخلاق و مسائل جاری مطرح در آن در فلسفه اسلامی مسائلی نو و مستحدثه قلمداد می شود آن است که الاهیات اسلامی و جهان بینی آن زمین حاصلخیزی برای رشد چنین مسائلی نبوده است و اساساً در هم تنیدگی اخلاق و شریعت جهان بینی اسلامی به نحوی بوده که برای طرح نظامی اخلاقی مستقل از دین ضرورتی احساس نمی شده و اینگونه مسائل دغدغه علمی در بین فلاسفه مسلمان نبوده است و خاستگاه این مسائل در غرب مسیحی، معلول جریان فکری انسانمحورانهای است که در قرن 16 و 17 به بعد توسط فلاسفه ای همچون دکارت و کانت به راه افتاد و تلاش بر این بود که اخلاق هرچه بیشتر از دین جدا شود.
طبیعتاً چنین تلاشی خود مولد انکار امر الهی به عنوان بزرگترین پشتوانه ارزش اخلاقی بوده و به ناچار متفکرین به دنبال یافتن ملاک و پشتوانۀ دیگری برای اخلاق به تکاپو افتادهاند که البته برخی از نتایج این تلاش ها مانند نسبیت اصول اخلاقی خود می تواند حاکی از نافرجام بودن و ناکامی آن تلاش ها باشد که به نوبه خود صدمات جبران ناپذیری را برای اخلاق انسانی به همراه داشته است.
شما چه راهکاری را برای پیشرفت این امر ارائه می دهید؟
به نظر می رسد انجام پژوهش های اخلاقی و تأملات فلسفی امری است که فلاسفه ما در عصر حاضر نمیتوانند از درگیر شدن با آن شانه خالی کنند. امروزه در حوزه فرااخلاق مسائلی مطرح است که اگر تبدیل به گفتمان حاکم در بین متفکرین عالم شود، آنگاه در آینده اخلاق را باید در تنها در داستانها و حکایات پیشینیان جستجو کرد. با این حال این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که بعد عملی اخلاق هیچگاه نباید قربانی بعد نظری آن شود به این معنا که کارکرد هر گونه اندیشه ورزی در مورد اخلاق باید منجر به ترویج اخلاق در جامعه و اخلاقیتر شدن فرد و اجتماع شود و لذا نباید تلاش ما در حوزه اخلاق تنها به یک سری تأملات خشک و بعضاً بی حاصل در حوزه چیستی ارزشها محدود شود و هیچ ثمره عملی در حوزه اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی نداشته باشد.
به عبارت دیگر در حوزه اخلاق اندیشمندان مسلمان باید رویکرد ترویجی که رویکرد سنتی و غالب علمای مسلمان بوده را حفظ کنند ولی با انجام مباحث عمیق در حوزه چیستی ارزشها بتوانند از دیدگاه برگزیده در مقابل دیدگاه های رقیب دفاع کنند.
پایان پیام/
نظر شما